مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها

مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها

مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها

مبانی نظری ها و پیشینه تحقیق ها

اختلاط بتن از انتخاب مصالح اولیه تا سازه نهایی

آدام نویل یکی از نویسندگان معتبر در رابطه با فن آوری بتن در سطح بین المللی است وی دارای مدارکMSCPHD و DSC از دانشگاه لندن و همچنین مدرک DSC از دانشگاه لیدز است در دوران کار حرفه ای بلند و بر جسته اش، او مهندس هیدرو الکتریک و ایستگاههای نیروی هسته ای بوده، و در دانشکده های زیادی به عنوان ریاست گروه مهندس عمران دانشگاه لیدز، عضو هیئت مؤسس مهندسی و
دسته بندی عمران
فرمت فایل doc
حجم فایل 21 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 53
اختلاط بتن از انتخاب مصالح اولیه تا سازه نهایی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

توضیحاتی درباره نویسنده مقاله:

آدام نویل یکی از نویسندگان معتبر در رابطه با فن آوری بتن در سطح بین المللی است. وی دارای مدارک.MSC.PHD و DSC از دانشگاه لندن و همچنین مدرک DSC از دانشگاه لیدز است. در دوران کار حرفه ای بلند و بر جسته اش، او مهندس هیدرو الکتریک و ایستگاههای نیروی هسته ای بوده، و در دانشکده های زیادی به عنوان ریاست گروه مهندس عمران دانشگاه لیدز، عضو هیئت مؤسس مهندسی و تحقیقات فارغ التحصیلی دانشگاه کالگری ( کانادا) و ریاست دانشگاه داندی در اسکاتلند خدمت کرده است. از سال 1987 دکتر نویل مشاور در امور بتن و سازه بوده و تجربیات قابل توجهی نیز به عنوان یک متخصص در ایالات متحده کپ کرده است. وی نویسنده بیش از 250 مقاله فنی و همچنین نه کتاب درباره بتن، تحلیل سازه و مترهای استاتیک بوده است، معروف ترین کتاب او به نام ویژگی های بتن، به سیزده زبان ترجمه شده و بیش از نیم میلیون نسخه از آن در جهان فروخته شده است. آخرین کتاب او ( 2003 ) به نام نویل و بتن- آزمون انواع رفتارهای بتن است.

سوتیتد:

اکثر مقالات درباره بتن روی یکی از خصوصیات آن توجه دارند، بنابر این تصویر مبهمی از اهمیت پارامترهای گوناگون برای رسیدن به یک سازه بتنی خوب، ارائه می دهند. موضوع این مقاله این است که این هدف با بکارگیری رشته ای عملیات یکپارچه قابل دسترس است و هر کدام از این عملیات ها بطور خلاصه بررسی شده اند. موارد ذکر شده عبارتند از سیمان در عصر حاضر، انتخاب مواد اولیه برای مخطوط کردن بتون، استفاده از بیندرها ( ملات) مانند خاکستر بادی و دوده سیلیسی، بتن خود سفت شد و سازه پایدار مقاله حاضر همچنین نگاه هایی به جنبه های خاص بتن پیش ساخته دارد.

متن:

تمام مقالات بتن تنها یک هدف دارند:‌ دستیابی به یک سازه رضایت بخش،‌ یعنی سازه ای که سالم و پایدار باشد. متأسفانه با وجود انتشار هزاران مقالات پژوهشی در سال، در بسیاری از سازه ها،‌ به خوبی که باید باشد نیست. این مقاله قصد دارد تا به توضیح این وضعیت بپردازد.

مقاله حاضر امیدوار است با نشان دادن کم کاری در زمینه ساخت و ساز با بتن بتواند خوانندگان را در پیشبرد راهکارهای مختلف یا حداقل در نگرش دوباره به قصور در بتن کمک کند.

بنابراین از صمیم قلب از هر گونه کلمات و الفاظ تندی که بکار برده ام، پوزش می طلبم. این مقاله یک جنبه خاص دارد که آن را از دیگر مقالات متمایز می کند و به یک موضوع می پردازد و اهمیت آن را نشان می دهد، این مقاله تمام زوایای ساخت بتن را نشان می دهد.

ماهیت مساله

چرا بتن در بسیاری از سازه ها به خوبی که باید باشد نیست؟ اول اینکه یک سری تحقیقات دانشگاهی نامتجانس در شرایط مفید واقعی و روی نمونه های مصنوعی برای پژوهش در آزمایشگاه انجام می شوند و از طرفی این آزمایش ها توسط افرادی بعمل می آیند که هیچ تجربه ای از شرایط واقعی در زندگی ندارند. در تجربیات آنها، رشته متغیرها بسیار محدود است شرایط آسیب رسان بطور غیر واقعانه ای مبانعه می شوند تا رسیدن نتیجه سرعت داشته باشند، از تغییر شکل در بتن بر اثر انقباض یا دم هم با استفاده از نمونه های کوچک و دیگر محدویت های ساختگی جلوگیری می شود. بیشتر دانشگاهیان علاقه ای به تحقیق و بررسی در یک پروژه واقعی ندارند و ترجیح می دهند در یک آزمایشگاه با تهویه هوای عالی بمانند و چکمه و کلاه ایمنی بپوشند.

دوم اینکه دانشجویان دوره لیسانس مهندسی عمران کمتر چیزی در باره بتن به عنوان یکی از مصالح یاد گرفته اند. بنابر این وقتی پس از فارغ التحصیلی و شروع به کار با مهاسبات طراحی بخصوص محاسبه به حالت کامپیوتری درگیر می شوند. کمیت های ثابتی برای خصوصیات بتن در نظر می گیرند. کمیت هایی چون ضریب ارتجاعی، جمع شدگی بتن در اثر از دست دادن آب، ضریب خزش، انبساط حرارتی و دیگر کمیت ها، آنها به ندرت از خود درباره اینکه آیا یک مخلوط واقعی با کمیت های در نظر گرفته شده با محاسبات طراحی مطابقت دارند یا خیر، سئوال می کنند. در واقع کمتر کسی به اینطور سازگاری ها توجه دارد.

سوم اینکه رویهمرفته، نیروی کار در تولید بتن که شامل پیمانه کردن، مخلوط کردن، حمل و نقل، بتن ریزی، متراکم کردن، پرداخت و پروراندن بتن است، از نیروهای کار در دیگر زمینه ها از قبیل چوبکاری، نجاری، کارهای الکتریکی، لوله کشی یا حتی آجر چینی، تحصیلات و دوره های آموزش کمتری دارند.

منظورم این نیست که همه بتن کارها بی کفایت هستند. هر قدم در تولید بتن می تواند در محصول نهایی تأ ثیر مستقیم بگذارد. بنابر این بسیاری از سازه های بتنی کامل نیستند و به همین خاطر مدت اندکی پس از تکمیل سازه احتیاج به تعمیر و باز سازی پیدا می کنند.

شاید استباه کوچکی در کار باشد. کیفیت کار نه تنها به شایستگی نیروی کار، بلکه به کیفیت و وقت در نظارت نیز بستگی دارد. وقتی جوان بودم، مهندس ناظری سراغ داشتم که اغلب تمام وقت کار می کرد و با چشمان تیز بین که داشت جلوی هرگونه شلختگی و ناهماهنگی در کار را می گرفت. چنین نظارتی گران بود. اما قیمت هایی کارفرما به قدری بود که هزینه ها را پوشش دهد. رقابت شدید در پروژه های طراحی به همراه نسخ قیمت های مصوب، باعث کاهش قیمت ها شد و اولین قدم در صرفه جویی مالی، صرفه جویی در نظارت بود.

پروسه بی عیب ونقص

موضوع تمام گله و شکایت من این است که دستیابی به یک بتن خوب باید یک پروسه بی عیب و نقص باشد. گاهی اوقات ایراد در کار دیده می شود، گاهی هم مخفی است و کسی از آن چیزی نمی داند تا اینکه اتفاقی بیافتد و تحقیقات پس از آن شروع شود.

در زمینه بتن های تقویت شده و پیش تنیده، معلوم کردن اینکه درون هر قطعه چطور است مشکل می باشد بخصوص پس از گذشت زمان، درساده ترین نوع یک بزرگراه یا یک پیاده رو، به ندرت ضخامت بتن کنترل می شود، یا اینکه اخیراً‌ روشهای الکترونیکی نوینی برای این کار در دست است. سیستم های قدیمی مغزه هی مخرب هستند.

باز بینی درجه تراکم و میزان کمبود بافت کندویی یا حفره های ریز هوا رایج نیستند، فقط بخاطر اینکه آسان نبوده و وقت گیر هستند. با اطمینان از اندازه صحیح میلگردها، می توان پی به وضعیت میلگردهای تقویتی برد. اما پس از آن هم الزاماً مطمئن نیستیم که فولاد مناسب استفاده شده است یا خیر. موقعیتی را سراغ داشتم که در آن کد گذاری فولاد بوسیله رنگ ها اشتباه شده بود و در نتیجه از شماره فولاد اشتباه استفاده شده بود.

بتن با تکنیک ضعیف

بتن یکی از آن مصالح عجیب و غریب است که هم تکنیک بالای آن هست و هم تکنیک پائین آن، این مثل یک تضاد است چون بتن از ساده ترین مصالح است و یک فرد خیابانی هم بدون داشتن کمترین دانش فنی می تواند آن را درست کند. بتن مصالحی است که انتظار می رود خصوصیات منحصر بفرد خود را داشته باشد. این یک پیشرفت است که در زمان زندگی من اتفاق افتاده است و چنین پیشرفتی الزاماً نمی تواند نتیجه معکوس داشته باشد مثلاً با تغییر ماشین آلات کمتر از یک قرن پیش این ماشین ها هستند اما به اندازه وزنشان به قیمت طلا می ارزند. همه ساله صدها میلیون ماشین وارد بازار می شوند که بصورت خارق العاده ای توسط ابزار الکترونیکی کنترل شده و با روباتهای کوچک و بزرگ اجرای کار می کنند.

البته ما هنوز در موقعیت مدرنی نیستیم که سیستم فقط شامل یک انسان و یک سگ باشد. چرا سگ؟ چونکه به انسان اجازه دخالت در کار ماشین را ندهد. و چرا یک انسان؟ چون به سگ غذا دهد.

اجازه دهید تا تغییرات در بتن را با دقت شرح دهم. روزهایی را به یاد دارم که بتن با قوطی های 1 فوتی پیمانه می شدند و این قوطی ها با شن یا قلوه سنگ یا سیمان پر می شدند. در واقع یک کیسه 5/42 کیلویی حدود 028/0 متر مکعب سیمان داشت. در یک کار کوچک، پیمانه کردن با یک بیل انجام می شد: کمی سیمان، کمی شن و کمی قلوه سنگ. اصل و مبدإ مخلوطهای 1:2:4 یا 3: 5/1 :1 همین روش است.

این مصالح احتیاج به شن تمیز وگرد، و قلوه سنگ های ریز که از نزدیک ترین رودخانه تهیه می شوند، داشتند. در صورت امکان جدا سازی قلوه سنگ های بزرگ از کوچک بسیار خوب بود. آب نیز برای تولید مخلوطی که تراکم را ساده کند اضافه می شد.

نکته قابل توجه این است که این نسبت 5/0 آب - سیمان نسبت خوب و مناسبی بود و بطور قابل ملاحظه ای بتن خوبی از آب در می آمد. بعضی قطعات مانند دیوارها، کف ها وحتی تیرهای پل ها تا امروز باقی مانده اند.

به نسبت آب - سیمان (w/c ) اشاره کردم. این موضوع در دهه دوم قرن بیستم توسط آبراند در ایلات متحده و فرت در فرانسه گسترش یافت، اما این نسبت یک پارامتر کار بردی نبود. در واقع به نظر من امروز نسبت w/c نمی تواند یک پارامتر ابتدایی به شمار آید. این حرفها شاید من را مورد لعنت و استهزاء همه قرار دهد ولی در قسمتهای بعدی دلایلم را ارائه خواهم داد.

تمام اینها در باره سیمان با تکنیک پایین بود. با اینکه امروزه بتن را بصورت فله پیمانه نمی کنیم اما برای مقاصد زیادی از این طریق بتن رضایت بخش تولید می شود. من این بتن را بتن با تکنیک پایین نام گذاری کرده ام.

بتن با تکنیک بالا

حال از بتن با تکنیک بالا انتظار می رود تا ویژیگیهای مخصوص لازم برای کاربردهای مختلف را داشته باشد. این ویژگی ها عبارتند از: حداقل مقاومت منشاری در بتن با سن کم، ضریب انبساط حرارتی ویژه نرخ پایین تولید حرارت ( مربوط به هیدراسیون سیمان که دمای کنترل شده ایجاد می کند). ضریب ارتجاعی خاص،‌ ویژگیهای خزش خاص یا بزرگی انقباص محدود تحت شرایط آزمایشگاهی. سه ویژگی مهم اخیر مربوط به بتن پیش تنیده هستند. لیست فوق را می توان برای ضریب خاصی چون یخ زدن و ذوب شدن و همچنین برای مقاومت در برابر حمله عوامل خارجی تعمیم داد.

تمام فاکتورهای فوق قابل دسترس هستند چرا که درسالهای میانی قرن بیستم کارهای علمی زیادی صورت گرفت که بیشتر آنها در ایالات متحده انجام شدند و این آزمایش ها زمینه درک بهتری از ویژگی های فیزیکی و شیمیایی سیمان پر تلند وبتنی که از این سیمان در آن استفاده شده است را دارند. در نتیجه، ما قادر بودیم ویژگی هایی برای سیمان پر تلند وضع کنیم. بعداً درباره الزامات لازم برای شن و ماسه صحبت خواهم کرد.

ویژگی های دقیق سیمان

اینجا به یک مشکل پایه ای برخورد می کنیم می دانیم که سیمان پر تلند مورد نیاز ما باید

C3S ،C2S وC3A و مرغوبیت داشته باشد، اما ما می توانیم چنین سیمانی بخریم ! یا بهتر بگویم وقتی سیمان می خریم می دانیم چه چیزی خریده ایم؟ پاسخ منفی است، و این اولین تضاد بین انتظارات از سیمان با تکنیک بالا و واقعیت است.

شاید بعضی از خوانندگان از ادعای بالا تعجب کرده و با خود بگویند که سیمان پر تلند دسته بندی ASTM از 1 تا 4 دارد و همچنیم یک دسته بندی اروپایی دوازده نوع سیمان پرتلند دارد.

البته این درست است اما دسته بندی های استاندارد بیش از این گسترده هستند به عنوان مثال الذامات ترکیبات ASTMC-SO-O4 عبارتند از: Sio2 ،Al2o3 ،Fe2o3 وMgo ، که این ترکیب هم در سیمان درجه 1 و هم در سیمان درجه III رعایت می شود. و همچنین دو سیمان

1- انجمن آزمایش و مصالح امریکا - مترجمه

درجه III می تواند تفاوت های فاحشی با هم داشته باشد. علاوه بر این یک سیمان درجه 1 خاص شاید C3S بیشتر از یک سیمان درجه III داشته باشد. نباید تعجب کرد وقتی که دو بتن از یک سیمان درجه III ساخته شده باشند و در آخر با هم تفاوت زیادی پیدا کنند.( سیمان درجه III اغلب در صنعت بتن پیش ساخته استفاده می شود).

ادعای من می تواند با اشاره به اینکه می توانیم ویژگی های سیمانی که خریداری می کنیم. را سفارش سیمان با ویژگی های جواب داده شود. اول از همه اینکه معلوم کردن نوع سیمان به منزله سرهای وزنی و بزرگراههای عظیم محقق شود. در واقع سیمان مثل سیمان ASTM e183-o2 ، به گفته مؤسسه استاندارد و نمونه برداری سیمان آبی، هرگز به خوبی فروش نرفته است

دوم اینکه وقتی از تولید کننده سیمان درباره لیست تأیید شده ای از خصوصیات سیمان مورد معامله، سئوال می کنیم، این گواهی به هیچ عنوان با سیمانی که به سایت یا پروژه ها آورده می شود، مطابقت ندارد. علاوه بر این اصلاً معلوم نیست که سیمان در چه روزی تولید شده و به کدام سیلو متعلق است. در کل چیزی جز یک نظر کلی در باره ویژگی های سیمان مورد نظر نخواهیم داشت.

تمام موارد ذکر شده در فوق انتقاد از روش های موجود تولید وتأمین سیمان پر تلند نیست، بلکه بازتاب حقیقی است که می گوید سیمان یک مصالح ارزان قیمت است و هرگونه دقت در تولید بهتر آن به گرانی محصول منجر خواهد شد. علاوه براین، سیمان تولید شده در یک کارخانه شدیداً تحت تأیید مواد خام اولیه و حتی سوختی است که در کوره استفاده شده است. سوخت همانقدر مهم است که سولفات درکلینکر سیمان، چون قابلیت حل سولفاتها، سازگاری سیمان با روان کننده ها را تحت تأثیر قرار می دهد.

مشکلات مربوط به سیمان

تاکنون من در مورد محدودیت ویژگی های دقیق سیمان پر تلندی که به شخص تحمیل می شود تا مخلوط بتن خود را تهیه کند،‌ صحبت کرده ام. امروزه، سیمان پر تلند کمتر به عنوانیک ملات استفاده می شود بلکه این سیمان از اجزای لازمه ملات است. دلایل زیادی دارم، از جمله: اول اینکه،‌ با استفاده از ملات های افزودنی که از مصالح سیمانی هستند،‌ ویژگی های مصالح سیمانی ترکیب شده بسیار با هم متفاوت خواهند بود. ما قادریم تا نرخ پیشرفت گرمای هیدراسیون و افزایش دمای بتن را پایین بیاوریم و در نتیجه را در برابر بعضی حملات شمیایی کاهش دهیم.

دوم اینکه،‌ بسیاری از مصالح سیمانی افزودنی یا طبیعی هستند یا در پروسه تولید دیگر مصالح بدست می آیند ( مانند روبارة‌ آهن گدازی، که در تولید آهن حاصل می شود) و یا از محصولات هرز هستند ( مانند زمه خاکستر که در سوختن زغال سنگ در نیرو گاه بدست می آید). بنابراین این مصالح در طبیعت وجود دارند و لازم نیست که حتماً تولید شوند، و مقادیر زیادی از انرژی را اتلاف کنند. این صرفه جویی در انرژی است که درنهایت منجر به سود اقتصادی می شود. از طرفی مصرف نرمه خاکستر مشکلات زیست محیطی بوجود می آورد.

سوم اینکه، شاید اینطور تلقی شود که این مصالح دور ریختنی باید ارزانتر از سیمان تولید شده باشند، اما اغلب اینطور نیست.

نرمه خاکستر

نرمه خاکستر شاید شایع ترین ملاتی باشد که به سیمان پرتلند اضافه می شود. از لفظ اضافه شدن استفاده می کنم چون باید نسبت مشخصی از سیمان پرتلند را در ملات استفاده کنیم، زیرا عمل هیدرو لیک نرمه خاکستر از وانش با هیدرو کسید کلسیم تولید شده در هیدراسیون سیمان پر تلند، نشأت می گیرد.

پیش کسوت استفاده از نرمه خاکستر V.M.Maihotra در کانادا است. او از روشی استفاده می کند که درآن 60 درصد ملات، نرمه خاکستر است. بنابر این روش است که نرمه خاکستر از عناصر اصلی ملات است.

در نیرو گا ههای تولید انرژی با سوخت زغال سنگ، نرمه خاکستر بصورت ذرات منتشر شوند. الکترو ستاتیکی وجود دارد. درصنعت شیشه سازی بصورت عمده بعنوان ترکیبات سیلیسی استفاده می شود و همانطور که در بالا گفته شد با هیدرو کسید کلسیم واکنش می دهد. به عبارت دیگر، نرمه خاکستر یک پوزولان است. اهمیت دیگر نرمه خاکستر، عمل فیزیکی آن در مخلوط بتن است. خرده های نرمه خاکستر عمدتاً کروی بوده و قطری بین 1 تا 100 میکرو متر دارند. آنهایی که قطر خاکستر آتش فشانی که افزودن آن به سیمان پر تلند باعث بهبود خواص بتن و ملات و افزایش مقاومت آنها در برابر تهاجم شیمیایی می شود - مترجم

کمتر 45 میکرو متر دارند، بهتر هستند. خرده های ریزتر کار بسته بندی را راحت تر می کنند. آنها همچنین جمع شدن دانه های سیمان پر تلند دریک جا را کاهش می دهند، بنابراین آب هم در داخل سیمان گیر نمی کند. در نتیجه، نرمه خاکستر به عنوان یک نوع تقلیل دهنده آب عمل می کند.

اینها فواید فنی استفاده از نرمه خاکستر در بتن بودند. نرمه خاکستر همچنین فواید زیست محیطی نیز دارد. اگر از آن دربتن استفاده نشود، پس باید دور ریخته شود و سپس از آن در تولید سیمان پر تلند استفاده خواهد شد که انرژی زیادی را تلف و گاز دی اکسید کربن فراوانی را منتشر خواهد ساخت.

از منظر اقتصادی صحبت های قلبی شاید ما را متوقع کند تا نرمه خاکستر بصورت مجانی عرضه شود. در حقیقت، زمانیکه یک مهندس جوان بودم، اینطور بود. تنها کاری که باید می کردید این بود که یک کامیون می فرستادید تا نیرو گاه مجانی آن را برا یتان پر می کرد. امروزه هر تن خاکستر نرم شاید گرانتر از سیمان پر تلناد تمام شود،‌ البته منظورم خاکستر نرم خوب است.

خوب به این معنی که دانه های آن کاملاً‌ کروی و نسبتاً کوچک باشند،‌ کربن موجود درآن بطور قابل قبولی کم باشد و اینکه ویژگی های آن روز به روز تغییر نکند. برای دستیابی به این فاکتورها نیروگاه باید تمام مواد را از یک منبع تهیه کند و دما را بالا و ثابت نگه داردو برای این منظور نیز،‌ نیروگاه باید خود به یک شبکه انرژی قوی متصل باشد.

انتشار دمای بالا، نتیجه انتشار گازهای NOx است. به همین دلیل، در ده سال اخیر، قوانین سلامتی در هلند و چند کشور دیگر نیرو گاهها را مجبور کرده اند تا انتشار دمای بالا را با افزایش مقدار کربن درنرمه خاکستر و کاهش دانه های گرد، کمتر کنند . آینده چطور خواهد شد نمی دانم!

در این خلال، برای نرمه خاکستر با کیفیت پول خوبی می دهند. بتنی که از این نرمه خاکستر داشته باشد. انقباص کمتری دارد، نفوذ پذیری کمتری دارد، پس مقاومت بهتری دارد، نرخ نفوذ دما در آن کمتر است بهتر پمپاژ می شود و پرداخت نهایی خوبی دارد. پس از دو یا سه ساعت نرمه خاکستر ، رنگ بتن را تیره تر می کند. تأ ثیرات نرمه خاکستر بر انقباض و گسترش مقاومت شدیداً به نوع بتن پیش ساخته/ پیش تنیده بستگی دارد.

جنبه دیگری از استفاده نرمه خاکستر در بتن وجود دارد. در این کار نرمه خاکستر باید خوب و ( نگاه) با آب پرورانده شود. این کار در پرسنه ایجاد نظم و انضباط می کند. به نظر من پروراندن بتن با آب در تمام انواع بتن مهم است و استفاده از نرمه خاکستر بسیار مفید است. پیمانکاری که سر یک کار از نرمه خاکستر استفاده می کند در تمام کارهای بعد شن از نرمه خاکستر استفاده کرده و بتن را خوب با آب می پروراند.

نرمه خاکستر در کشورهای زیادی استفاده می شود. من اهمیت نرمه خاکستر را در مخلوطی که در این مقاله درباره آن صحبت خواهیم کرد، می دانم نرمه خاکستر و گرانول روباره های آهن گدازی برای تولید بتن تحت فشار 28 روزه بالغ بر 110 مگاپاسکال استفاده می شوند.

مخلوط های سه تایی

ملات های شامل سه یا بیش از سه عنصر سیمانی روز به روز رایج تر می شوند. در این مقاله، صحبتم را به استفاده از دوده سیلیسی به همراه نرمه خاکستر و سیمان پر تلند محدود خواهم کرد.

قابل توجه است که دوده سیلیسی هم یک محصول دور ریختنی است. این محصول، ذرات منتشر شده حین تولید سیلیکون و فرو سیلیکون از سنگ کوارتر و زغال سنگ با درجه خلوص بالا در یک کوره الکتریکی است. دوده سیلیسی به آب زیادی احتیاج دارد. در واقع عموماً وجود دوده سیلیسی در مخلوط بتن احتیاج به روان سازها را در پی خواهد داشت. این کارها گران تمام می شوند، اما یک مخلوط سه تایی با یک روان ساز چیزی است که تولید بتن با کار آیی بالا را امکان پذیر می کند. این یک بتن با تکنیک بالا است و این چیزی است که من در آینده می بینیم.

بتن با تکنیک بالا تنها احتیاج به مقاومت زیادی دارد، بلکه برای رسیدن به یک مقاومت خیلی زیاد، نظارت با تکنیک بالا لازم است. این امر در یک کارخانه بتن پیش ساخته خیلی آسان تر از یک پروژه ساخت و ساز است. قطعات پل با مقاومت 110 مگاپاسکال یا حتی 120 مگاپاسکال در فرانسه و ایالات متحده به راحتی ساخته می شوند.

چنین بتنی با مقاومت بالا و نسبت آب - سیمان پایین، باید در اولین ساخت با دقت با آب پرورانده شود، وگرنه در داخل بتن ترک های خطرناکی بر اثر انقباض خود به خود به وجود خواهد آمد. باز هم این کار در یک کارخانه بتن پیش ساخته ممکن می شود.


بررسی طراحی بتن

طراحی بتن تعیین مقادیر اجزاء بتن در یک متر مکعب بتن شن ماسه سیمان آب افزودنی مصالح سنگی حجم بتن خواص سنگها 1 مقاومت فشاری مناسب 2 مقاومت ضربه‌ای مناسب 3 شکل هندسی مناسب 4 جنس مناسب
دسته بندی عمران
فرمت فایل doc
حجم فایل 33 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 18
بررسی طراحی بتن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

طراحی بتن :

تعیین مقادیر اجزاء بتن در یک متر مکعب

بتن شن + ماسه+ سیمان+ آب+ افزودنی

مصالح سنگی حجم بتن

خواص سنگها:

1- مقاومت فشاری مناسب

2- مقاومت ضربه‌ای مناسب

3- شکل هندسی مناسب

4- جنس مناسب

مقاومت فشار سنگ نباید از مقاومت فشاری بتن کمتر باشد

مقاومت فشاری سنگ دانه‌ها نباید از مقاومت فشاری بتن خیلی بیشتر باشد.

بررسی علت اینکه چرا نباید مقاومت فشاری سنگ دانه‌ها خیلی بیشتر از بتن باشد.

مقاومت بهتر 600 مقاومت سنگ دانه مقاومت بتن 400

اگر مقاومت سنگ دانه‌ها کمتر باشد تا بخواهد به مقاومت نهایی بتن برسد سنگدانه خرد می‌‌شود و از کل مقاومت کاسته می‌شود

اگر مقاومت سنگ دانه خیلی زیاد باشد تمرکز تنش ایجاد کرده و سنگ دانه مثل سوزن عمل کرده و دروز مصالح پر کننده ، سیمان و ماسه و غیره فرو می‌رود.

درصد خرد شدگی بتن و سنگ دانه را بررسی می‌کنند با تحت فشار قرار دادن آن در ظرف استوانه‌ای تا مقاومت فشاری سنگ دانه را بدست آورند.

مقاومت ضربه‌ای را مثل درصد خردشدگی مقاومت فشاری بدست می‌آوریم با دستگاه دیگری

شکل هندسی: شکل هندسی سنگ دانه‌ها نباید پولکی یا سوزنی باشد.

سنگ دانه‌هایی که در تمام جهان شکسته شده باشند از معادن کوهی بدست می‌آیند که به آن معادن وادیزی کوهی گویند.

اگر سنگ دانه‌ها گرد گوشه باشند از بستر رودخانه استخراج شده‌اند.

جنس سنگ: سنگ‌ها آهکی، سیلیسی، کوارتزیت، گرانیتی

از نظر جنس ، سنگ‌های رودخانه ایی متنوع ترند و سطوح صاف

سنگ‌دانه‌های متفاوت از نظر جنس دارای مقاومتهای حداقل یا حداکثر متفاوتی دارند ولی سنگ‌دانه های وایزه‌کوهی از نظر جنس اکثراً مثل هم می‌باشند.

سنگ دانه‌های واریزه کوهی به علت شکستگی سطوح بین آنها قفل و بست بهتری می‌توان ایجاد کرد پس مادة چسبانندة کمتری نیاز می‌باشد (سیمان)

سطح سنگ‌دانه های واریزه کوهی زبرتر می‌باشد تا سنگ دانه های رودخانه‌ایی واریزه کوهی رودخانه‌ایی جنس سنگهای (کوارتزیت) بسیار متناسب است (سیلیسی) خلوص به زیاد قیچی کردن سنگ دانه‌ها (قلوه سنگ‌ها) بهتر از خرد کردن یا له کردن آنها تحت فشار است

(نیرو به یک بعد وارد می‌شود)

(نیرو به بعد وارد می‌شود و درون سنگ دانه‌ها ترک می‌خورد)

باید قلوه سنگ‌های استخراجی توسط دستگاههای خاص قیچی شوند توسط دو فک با ضربة آنی.

بتن = شن+ ماسه+ سیمان+ آب+ افزودنی‌ها

مصالح سنگی

ماسه‌: باید دانه‌بندی مناسب داشته باشد و دو ماسه باید SE مناسب داشته باشد.

تعریف دانه‌بندی: از سایزهای مختلف به میزان متناسب یعنی داخل محدودة ASTM باشد. یعنی وزن رد شده از هر الک تقریباً با هم برابر باشد.

با دارا بودن دانه های مختلف و متناسب در جهت تراکم بتن قائم به داشته‌ایم.

نبودن این تناسب باعث بوجود آمدن حد و خرج می‌شود اگر این روزنه های کوچک با سیمان پر شود باعث بالا رفتن هزینه‌ می‌شود علاوه به این باعث جمع شدگی و خزش می‌شود.

ماسه مصرفی ما باید SE مناسب داشته باشد یعنی ماسه را در داخل لوله‌ی آزمایش ریخته به همراه مایع استوکس بعد هم می زنیم (تکان می‌دهیم) البته با دستگاه که باعث حمل شدن ماسه داخل مایع می‌شود و باعث جدایی ماسه خالص از ذرات ریز معلق (گل) می‌شود ارتفاع ماسه خالص را به ارتفاع ماسه اولیه قبل از حل شدن را SE ماسه گویند.

SE=%70-%75%100 مناسب

خلوص %100 ماسه هم زیاد مناسب نیست چون چسبندگی زیاد را به ما نمی‌دهد.

SE مناسب بین 90 تا %95 است. چون این %5 باعث پر کردن خلل و فرج داخل بتن می‌شود. (شن و ماسه چون خیلی متغیر هستند پس شناخت آنها در ساخت بتن خیلی مؤثر است.)

سیمان:

برای ساخت یک بتن معمولی از سیمان پرتلند تیپ I و II استفاده می‌شود.

سیمان جامد با جذب آب به سیمان ژله مانند تبدیل می‌شود که این مرحله را هیدراتاسیون سیمان گویند

گرما + ژل سیمان هیدراتاسیون سیمان

سیمان تیپ II گرمای کمتری نسبت به I دارد .

سیمان تیپ III زودگیر است یعنی گرمای هیدراتاسیون زیاد است سیمان تیپ TV دیرگیر است.

تکنولوژی بتن

مثل دو نکته خیلی مهم در مورد شن‌ها دارا بودن مقاومت فشاری مناسب و نیز دارای شکل هندسی گوشه‌دار باشد تا گیرش آن بهتر شود.

ماسه دو نکته مهم ماسه دانه بندی مناسب SE (میزان گل و لای)

سیمان سیمان های پوزولانی:

محصول هیدراسیون ژل + گرما می‌باشد.

گرما+ 56 هیدراسیون

کاربرد و اهمیت سیمان پوزولانی

وقتی بتن‌ریزی ما حجم زیادی دارد.

شناخت گرمای ازاد شده توسط سیمان نقش اساسی دارد.

در سیمان‌های پوزولانی روند آزاد کردن گرمای سیمان کند است. وجود حرارت زیاد

در بتن‌ریزی حجم باعث وجود تنش‌های حرارتی می‌‌شود (فشار درونی)

تنش‌های حرارتی باعث ترک خوردن یا رگه خوردن بتن می‌شود. و باعث پائین آمدن مقاومت فشاری بتن می‌شود.

در مدت زمان طولانی مقاومت سیمان‌های پوزولانی بالاتر است. چون سیمان پوزولانی در مدت زمان بیشتری به مقاومت نهایی می‌رسد پس برای استفاده در سازه‌های ساختمانی توصیه نمی‌شود.

(چون اجرای سریع را داریم)

آب میزان آب بکار رفته در بتن خیلی مهم و اساسی است. اگر ما تمام موارد را اعم از درشت دانه و ریز دانه و افزودنی و نوع سیمان بکار رفته در بتن را رعایت کنیم با استفادة آب نامناسب (دارای ناخالصی) همة موارد رعایت شده بی‌اهمیت می‌شود.

اگر ما به اندازة %25 وزن سیمان آب مصرف کنیم تمام دانه‌های سیمان ما هیدراته می‌‌شود. علاوه بر این مقدار آب به مقدار دیگر نیز استفاده می‌شود تا صرف روان‌کاری بتن می‌شود.

هر چه مقدار آب بتن زیاد باشد این آب باید از بتن خارج شود که در هنگام خارج شدن تشکیل لوله‌های مؤئینه شکل می‌دهند. که وجود این لوله‌ها باعث اسفنجی شدن بتن می‌شود.

بتن قالب بندی شده را در آب به مدت 28 روز می‌گذارند تا %25 آب جذب شده توسط سیمان را از دست ندهیم.

با از دست دادن آب سیمان، سیمان تبدیل به ماسه می‌‌شود پس هزینه‌ی اضافی را متقبل شدیم در اصطلاح می‌گویند سیمان سوخته است افزودنی هایی نیز در بازار موجود است که روی ستون‌ها می پاشند تا مانع از خارج شدن آب از ستون بتنی شود.

بتن = شن + ماسه + سیمان + آب + افزودنی‌ها‌

باند: سیمان + آب+ ماسه+ هوا + افزودنی +

باند فضای بین دو دانه‌ی سنگین می‌باشد.

اگر بتن ما مرغوب باشد شکست از ناحیه‌ی سنگ‌دانه صورت می‌گیرد از ناحیه باند.

اگر ما عملیات ویبره در بتن را مدت زمان زیاد انجام دهیم. سطح بتن (مخلوط) ناهمگن می‌شود.

بنابراین زمانی که ویبره انجام می‌شود حباب هوای دفع شده از بتن نباید میزان زمان ویبره طولانی باشد و باید میزان هوا در بتن وجود داشته باشد.

هر چه میزان سنگ در بتن بالاتر باشد مقاومت بیشتر و کارایی کمتر است.

اگر میزان بزرگی دانة سنگی ما درشت تر باشد میزان استفادة ما از سیمان کمتر خواهد شد و اقتصادی‌تر است.

هر چه فاصلة بین دو سنگ دانه‌ (شن) در متن بیشتر باشد مقاومت بتن کم می‌شود زیرا فاصلة بین سنگ دانه (باند) زیاد است و باید مقاومت در برابر فشار بیشتر را ندارد.

معدنی

افزودنی‌ها

شیمیایی روان کننده ها و فوق روان کننده‌ها

اگر در بتن‌ ما میزان آب استفاده شده کم باشد بین سنگ‌دانه‌ها اصطکاکی بوجود می‌آید و کارایی ما پائین می‌آید.

مکانیزم افزودنی‌ها بدین گونه است که بین دو دانه‌ی بتن یون‌های منفی ایجاد کرده و باعث می‌شود با حداقل فاصله نسبت به هم قرار گیرند و باعث بالا رفتن کارایی بتن می‌شود.

افزودنی‌ها را از پساب کارخانجات کاغذسازی بدست می‌آید که به صورت پودر است.

روان کننده A750 Plastisiter

BV40

فوق روان کننده NN 520 Plastisiter

FF PGE

103 M20

تأثیر منفی افزودنی‌ها می‌تواند از زیاد استفاده کرده آنها باشد. بدین صورت که بعضی از بتن‌ها دیرگیر هستند و بعضی زودگیر و بعد از مدتی این یونهای منفی از بین می‌روند.

حال اگر مقدار این بارهای منفی زیاد باشد مقداری از این بارها جذب سنگ دانه نمی‌شود و بر روی سنگ دانه باقی می‌ماند.

حداکثر استفاده از افزودنی‌ها به صورت مجاد در روان‌کننده %1 و در فوق روان کننده %3 می‌توان استفاده کرد. و این باعث می‌شود که فوق روان کننده‌ها ترجیح داده شود.

زیرا مقدار آب کمتری در بتن استفاده می‌شود.

روان کننده‌ها را کمتر از فوق روان کننده استفاده کنیم از نظر اقتصادی فرقی ندارد.

اگر افزودنی‌ها بیشتر از حد معمول استفاده شود بتن ما دارای هوا (حباب) خواهد شد که با ویبره کردن هم نیز از بین نمی‌رود.


مطالعات باستان شناسی

امروزه بخشی از مطالعات باستانشناسی دارای رویکرد بازسازی بسترهای زمین محیطی (Geoenvirnnuntal) سایت های باستانشناختی در ابعاد محلی یا منطقه ای است مطالعه سیستمهای استقراری بر مطالعه مدارک باستانشناختی متصل و گسترده در پهندشت استوار است نه بر سایت های منفرد متفضل، این نوع مطالعه اساس پهندشت بستانشناسی را تشکلی می دهد و از ابتدا به یک رویکرد مطالعاتی
دسته بندی باستان شناسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 15 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24
مطالعات باستان شناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

امروزه بخشی از مطالعات باستانشناسی دارای رویکرد بازسازی بسترهای زمین محیطی (Geoenvirnnuntal) سایت های باستانشناختی در ابعاد محلی یا منطقه ای است. مطالعه سیستمهای استقراری بر مطالعه مدارک باستانشناختی متصل و گسترده در پهندشت استوار است نه بر سایت های منفرد متفضل، این نوع مطالعه اساس پهندشت بستانشناسی را تشکلی می دهد و از ابتدا به یک رویکرد مطالعاتی زمین ـ باستانشناسی منطقه ای (Rigional geoarchaeological approach) نیاز دارد (Rossignol (and Wandsnider 1992, Ebert 1992. بسیاری از مناطق از نظر ژئومورفولوژی در دوره کواترنری پویا بوده اند امروزه فقط بخشهای پراکنده و نسبتاً کوچکی از سطح زمینهای مربوط به آن دوره در کنار سطوح مدرن دیده می شوند (Sttafaord and (Hajic 1662. جاییکه آثار و مدارک فراوانی از بقایای باستانشناختی در سطح زمین پراکنده شده اند قسمت عمده تر آن مدارک باستانشناسی پهندشت مذکور محسوب شده و در این حال لزوماً سیر تحول یک پهندشت و وضعیت و موقعیت قراگریری ابزارها و رابطة آن با فعالیتهای رسوب گذاری منطقه باید مورد مطالعه قرار گیرد (Schiffir (1987, Stafford and Hajic 1992. بنابراین مطالعه مدارک باستانشناختی در گستره یک پهندشت در حال تغییر، احتیاج به مطالعات زمین باستانشناختی در وسعت منطقه ای و استراتژیهای کاوشهای باستانشناختی دارد.

بین آنالیز ژئومورفولوژیکی یک پهندشت و استراتژیهای استقراری و معیشتی جوامع باستانشناختی و تغییرات مداوم ساختار یک پهندشت روابط معناداری وجود دارد. یک نوع از روابط از طریق پهندشت اکولوژی حاصل می شود که عمده تأکید آن بر ناهمگنی فضایی زمانی و محیطی یک پهندشت در اندازه های مختلف دارد. شناخت بهتر ساختار فضایی مدارک باستانشناختی در گستره یک پهندشت فقط در سایه درک مفهومی پهندشت اکولوژی است که یک تلقی ساختاری از پهندشت دارد.

جمع آوری مدارک باستانشناختی از مناطق پهندشتی در ارتباط با بافت های استقراری و معیشتی بدلیل ضرایب متغیر مدفون شدگی و همچنین ضرایب متغیر حفظ شدگی آثار در سطح و زیر سطح زمین و تأثیر تبعیض انسانی (bias) در شناخت و جمع آوری مدارک همیشه اشکالاتی را به همراه داشته است. هر چند که اخیراً پیشرفت تهیه
نقشه های سه بعدی از مدارک مدفون شده تا حدودی این اشکالات را رفع نموده است با این وجود این باستانشناسان که در روی پهندشت ها کار می کنند با موانع دیگری نیز برخورد دارند که عبارتند از حجم رسوب گذاری ها در مناطق مختلف، انتخاب تکنیک نمونه برداری صحیح، و انتخاب تکنیک صحیح کاوش در جاهاییکه آثار در اعماق بیشتری قرار دارند: (Johnson and Logan 1990). امروزه برای باستانشناسان و انسانشناسان شکی وجود ندارد که جستجوی انسان برای غذا و استراتژیهای استقراری آنها در زمین مربوط به بخشی از عملکرد اکولوژیکی یک پهندشت می باشد که در گسترش انرژی و مواد غذایی در بعد زمان و مکان در همه پهندشت قابل درک است (Butzer 1982). بنابراین شناخت ساختار زمین شناختی و بسترهای محیطی یک پهندشت ما را در درک بهتر انتخاب استراتژیهای گوناگون توسط انسانهای گذشته در اکوسیستم های متغیر یاری می کند. به عنوان مثال زندگی گروههای کوچ رو و
جمع آوری کننده غذا و شکارگران بیشتر از کشاورزان در معرض تغییرات کوتاه مدت محیطی بوده است. در عین حال این که گروههای غیرمتحرک نیز باید خود را با پهندشت غیرهمگن همساز می کردند. بنابر تعریف پهندشت ها پدیده های چند بعدی هستند و پهندشت اکولوژی با ساختار، عملکرد و با تجمعهای فضایی اکوسیستم مربوط می شود. منظور از ساختار در اینجا توزیع فضایی انرژی، مواد و انواع است که به اندازه، شکل، تعداد، نوع و ساختمان کلی اکوسیستم ها بستگی دارد. عملکرد، رابطه متقابل
داده های فضایی فوق و تغییر نیز به دگرگونی ساختار و عملکرد داده های فوق در طول زمان برمی گردد (Turner 1989: 173).

پهندشت اکولوژی در مدل سازی ناهمگن محیطی بسیار موفق بوده است و تئوریهای آندر تفسیر رفتارهای حیوانات بزرگ علفخوار هنوز از ثبات کاملی برخوردار است بطوریکه تئوریهای سنتی در تفسیر آن دچار اشکال هستند (Johnson et al. 1992). حیوانات علفخوار با منابع موجود روی پهندشت در ابعاد مختلف فضایی و زمانی ارتباط دارند (Senft et al. 1987:789) در حالیکه در تئوریهای نظیر تئوری (Optimal (foraging شکار و شکارگر رابط متقابل داشته و تأثیرات محیط نادیده گرفته شده است (Stephens and Krebs 1986). متأسفانه بیشترین مدلهای باستانشناسی شکارگران ـ گردآورندگان غذا از تئوریهای سنتی Optimal foraging اقتباس شده که در آن یک پهندشت باستانشناختی بصورت بیش از حد ساده ای که انسانهای گردآورنده غذا با آن سر و کار دارند تصور شده است. در حالیکه پهندشت اکولوژی ابزاری ادراکی منطقی بدست می دهد که حداقل نتیجه آن توصیف ساختار پهندشت ها است که در درک استراتژیهای بکار گرفته توسط انسانهای پیش از تاریخ بسیار مؤثر است: (Staffed and Hajic 1992).

بعنوان مثال (Stafford 1994) در یک مطالعه رابطه بین ساختار پهندشت و استراتژیهای اتسقراری یک جامعه شکارچی گردآورنده را در جنوب غربی ایندیانا با تحلیل محل تولید ابزارهای دو رویه سنگی و مجاورت آن ها را با شبکة بهم پیچیده آبرسانی نظیر چشمه های متعدد طبیعی نشان داده است. در این مطالعه چشمه های متوالی به عنوان کریدوری جهت دسترسی به منابع جدا از هم تلقی شدند. بافت سیستم شبکه ای آب در مقایسه با سیستم گیاهان از جنبه های ثبات دار این پهندشت محسوب شده و بعنوان نشانگر نسبی ساکنان این منطقه بکار گرفته شدند. تغییرات حادث شده در ساختار مکانهای ابزارسازی در کنار چشمه ها، نشان داد که همه آنها از زمان معینی (اوایل و اواسط هولوسن) شروع به استقرار شده اند. مطالعه نمونه های فیزیوگرافیک بسترها نظیر سرزمینهای مرتفع قابل شستشو این امکان را بدست داد که این بسترها از نقطه نظر بهره وری از زمین در مقیاس جغرافیایی مورد سنجش واقع شوند. نتیجه سنجش ها نشان داد که جابجایی شکارگر گردآوری کنندگان غذا در این پهندشت با تغییرات حاصل شده در فرم زمین رابطه دارد.

در آنالیز یک پهندشت اجزای پهندشت cells) یا (ecotopes واحدهای اساسی آنالیز محسوب می شوند و حداقل بخشهای همگن یک سرزمین را نشان می دهند (Zonneveld 1990: 14). این واحدها بصورت عمودی براساس صفات زمین مانند صخره، خاک، فرم زمین، گیاهان، آب و هوا، حیوانات و غیره که در ابعاد گوناگون در زمین پراکنده شده اند تعیین می گردند. به عبارت دیگر اجزاء یک پهندشت
اکوسیستم های جدا از همدیگر هستند که در عمل هر کدام از آنها قطعه ای از زمین را، جاییکه حداقل یکی از صفات زمین در آن بصورت همگن وجود دارد نشان می دهند بعنوان یک واحد آنالیز، هر کدام از آنها مبنای تعیین ساختار پهندشت محسوب
می شوند. اجزاء یک پهندشت همچنین در ارتباط با اندازه و عادت تحرک یک تشکیلات معین می گردند (Stafford and Hajic 1992: 13).

بعنوان مثال در استراتژی استقرار مردمان شکارگر گذشته، اجزای یک پهندشت می تواند براساس آن صفاتی از زمین که بصورت مثبت یا منفی در استراتژی تحرک یا در تاکتیک موقعیت یابی در یک محدوده معینی تأثیر گذاشته اند تعیین و تعریف شود. اجزاء یک پهندشت می توانند همچنین براساس مورد استفاده قرار گرفتن بعنوان منابع غذایی، یا بعنوان یک عامل توپوگرافیک که سیستم های آبیاری را تحت تأثیر قرار می دهد و یا براساس پتانسیل آنها در کاربردهای ویژه تعریف گردند (Warren 1990: 204, (Kvamme 1989: 151-513.

در ادبیات باستانشناسی و در نوشته های پیشروان پهندشت باستانشناسی نظیر (Binford 1982, Chang 1922, Schlanger 1992) مفهوم مکان یک مفهوم سیستماتیک است و بعنوان زیر مجموعه اجزاء یک پهندشت محسوب می گردد. در این تعریف مکان دارای یک اندازه مناسب و دارای صفات حد کوچک در اشتراک با فرمهای خاص زمین و متصل به اجزاء پهندشت دارای منابع زیستی است. فراوانی و توزیع فضایی اجزای پهندشت و وجود مکان ها با درجه احتمال بالا بافت خود پهندشت و درجه استفاده از آن را مشخص می کند. بعنوان مثال اجزاء یا مکانها با درجه احتمال بالا ممکن است بصورت متصل بهم و بصورت خطی (مانند خاکریزهای طبیعی) و یا برعکس آن بصورت منفرد (مانند پناهگاههای سنگی) در یک پهندشت توزیع شده باشند. این پدیده عاملی است که در تناسب فضایی یک استقرار در طولانی مدت مغایرت ایجاد می کند (Dewar and Mc Bride 1992).

همچنین عوامل دیگر مانند ساخت و سازها در یک پهندشت استفاده مجدد از یک مکان را در پهندشت در کوتاه مدت مورد تأثیر قرار می دهد.

بنابراین ساختار فضایی اجزاء پهندشت است که ساختار فضایی مدارک باستانشناسی را در طولانی مدت ایجاد می کند. به عبارت دیگر در یک پهندشت این فرآیندهای
طولانی مدت هستند که تجمع باستانشناختی را تولید می کنند.

مکانهای استفاده شده در یک پهندشت بوسیله نمونه برداری از ابزارهای پراکنده شده در آن پهندشت معین می گردند. اختلاف در تراکم ابزارها نشان می دهد در کدامیک از اجزاء پهندشت تجمع ابزارهای فرهنگی اتفاق افتاده است در این حال منظور نشان دادن فعالیت های انجام شده در یک نقطه یا یک سایت منفرد نیست بلکه منظور این است که ساختار توزیع فضایی ابزارها در واحد یک پهندشت و رابطه همبستگی یا عدم همبستگی آنها را با انواع اجزاء پهندشت نشان داده شوند

(Dunnell and Dancey 1983: 73-4).

ویژگی و گسترش فضایی اجزاء یک پهندشت باعث ایجاد الگوهای مختلف در استفاده از پهندشت می گردند و این در حالی است که گسترش فضایی ابزارهای باستانشناختی به نسبت فرم زمین تغییر می کند . از طرف دیگر اجزاء پهندشت و فرم زمین در همه جای آن یکسان نیست. بعنوان مثال منابع موجود در مناطق بلندتر با مناطق کنار رودخانه کاملاً متمایز هستند (حیواناتی نظیر گوزن و بزکوهی در ارتفاعات و حیوانات آبزی در کنار رودخانه ها) که در هر دو مورد احتمالاً اجزاء پهندشت دارای صفات فرم زمین مشابه بوده ولی نظم و ترتیب گسترش فضایی آنها با همدیگر متفاوت هستند.

ساختار اجزاء پهندشت در مناطق نسبتاً بلند بصورت سطحی (Planar) درحالیکه در حواشی رودخانه ها بصورت خطی (Linear) است. در یک سنجش (Stafford and (Hajic 1992 نتیجه گرفتند که در مناطق نسبتاً بلند در یک پهندشت میانگین تراکم ابزارها در حد نسبتاً پایین و رابطه فضایی بین تجمع ابزارها نیز متغیر و پایین بوده است درحالیکه در حاشیه لبه تراسها و لبه خاکریزهای طبیعی همان پهندشت درجه تراکم ابزارها بسیار بالا و همبستگی بین تجمعات ابزارها نیز بالاتر بوده است. زمانیکه در طول زمان پهندشت دچار تغییرات می گردد مانند (رویش درختان جدید) احتمالات همبسته به اجزاء پهندشت نیز دچار تغییر می گردد که نتیجه آن تغییر گسترش ابزارهای جدیدتر است. درک تغییرات در ساختار فضایی اجزاء پهندشت و تغییرات مداوم آنها در طول زمان شناخت گسترش ابزارهای فرهنگی را در حد منطقه ای امکان پذیر می سازد.

پهندشت فرهنگی که تحولات جوامع انسانی و استقرارهای آنها را در طول زمان در خود جای داده است ارزشهایی از پدیده های طبیعی و فرهنگی را نشان می دهد. پدیده های فرهنگی در یک پهندشت همواره تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارند حفاظت از آثار فرهنی و ارزشهای طبیعی یک پهندشت می توانند در ایجاد تکنیک های جدید بهره وری از اراضی، افزایش ارزشهای طبیعی و حفظ تنوعات زیستی یک پهندشت مؤثر باشند (U.W.H.C. 2002). در یک پهندشت اجزای طبیعی یک پهندشت و پدیده های فرهنگی موجود در آن بصورت یک سیستم کامل در هم بافته شده اند که در آن سیستم تناسب اجزاء و تناسب اندازه فرآیندها وجود دارند. می توان گفت یکنوع یکپارچگی در بین اجزاء طبیعی و فرهنگی یک پهندشت وجود دارد. این یکپارچگی دو نکته مهم را نشان می دهد: 1 ـ یکپارچگی بصورت سیستمی است که در برگیرنده همه اجزاء و فرآیندها است. 2 ـ یکپارچگی سیستم بصورت مستقیم با بستر تحول اجزاء در ارتباط است. بعنوان مثال استفاده مکانیزه از پهندشت باعث افزایش سطح بهره وری ولی باعث کاهش یکپارچگی محیطی و فرهنگی می گردد.

بنابراین اگر حالت مطلوب یک پهندشت در ثبات سیستم یکپارچه آن باشد، تغییر شرایط حادث شده باعث تغییر در شرایط بیولوژیکی و اکولوژیکی می گردد. از آنجائیکه پهندشتی که توسط انسانها مورد استفاده و یا مدیریت شده اند در یک هارمونی موزونی با شرایط طبیعی پیوستگی دارد نیز دچار تغییر می گردد در این حال سنجش میزان تغییرات فقط براساس سیستم های تغییر یافته امکان پذیر نمی باشد بلکه متکی است بر بخشی از پهندشت که تغییر نیافته و همچنین متکی بر سنجش تناسب کلیه اجزاء موجود و تناسب همه فرآیندهای موجود می باشد. در نتیجه ارزیابی یکپارچگی یک پهندشت فقط از طریق فرض شرایط ایده آل برابری آن پهندشت که خود به بافت سیستم بستگی دارد انجام پذیر است (Angermeier and Karr 1994).


بررسی اخبار مهندسی عمران

کارگزاران معاملات املاک دفاتر مرکزی سبز (محیط زیست) در پایتخت تاسیس می‌کنند در مارس 1791 پیر چارلز لانفانت شروع به بررسی سرزمین خود که نهایتآً پایتخت شد برای مرتب کردن اماکن مهمی مانند یادمانی (ساختمانهای یاد بود) ساختمان کنگره، ساختمان ریاست جمهوری (نام اصلی کاخ سفید) لنانفت سامانه خیابانهایی را مرتب می‌کرد که خیابانهای سنتی، شبکه شهری را به طور
دسته بندی عمران
فرمت فایل doc
حجم فایل 20 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34
بررسی اخبار مهندسی عمران

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

ساختمان‌ها

کارگزاران معاملات املاک دفاتر مرکزی سبز (محیط زیست) در پایتخت تاسیس می‌کنند. در مارس 1791 پیر چارلز لانفانت شروع به بررسی سرزمین خود که نهایتآً پایتخت شد. برای مرتب کردن اماکن مهمی مانند یادمانی (ساختمانهای یاد بود) ساختمان کنگره، ساختمان ریاست جمهوری (نام اصلی کاخ سفید) لنانفت سامانه خیابانهایی را مرتب می‌کرد که خیابانهای سنتی، شبکه شهری را به طور قطری قطع می‌کردند. طرح او به واشنگتون، چیده مانی منحصر به فرد داد که این ویژگی را به هیچ وجه با گذشت زمان از دست نداده است.

تقاطع های زاویه‌دار شهر بلوک‌های شهری غیر معمولی را ایجاد کردند که این بلوکها مشکلات زیادی را برای معماران به وجود آورده است. یک نمونه از این موارد بلوک سه گوشی است (مثلثی) که در شمال غربی شهر کاپیتول آمریکا قرار دارد. که الان مزین به دفاتر مرکزی موسسة ملی کارگزاران معاملات املاک می‌‌‌باشد. معماران، مهندسان، تولید کنندگان و پیمانکاران در طراح و ساخت این ساختمان سه گوش منحصر به فرد همکاری نزدیکی داشتند. این ساختمان که با ؟؟ منحنی شکل و شیشة آبی رنگ از سایه ساختمانها تمیز داده می‌‌شود، برای استفاده بهینه از فضا طراحی شده است. معماران و مهندسان این ساختمان را طراحی کردند تا بهترین استفادة ممکنه را از فضایی به مساحت 636 متر مربع که سابقاً توسط موسسة گاز تصرف شده بود بنمایند.

لوئیس فرماندو، مهندس، ساختمانی، در این پروژه و همچنین رئیس موسسة مهندسان معماری در ویرچینا می‌گوید که این پروژه منحصر به فرد است زیرا شما مجبور نبوده‌ای که با مقیاس اینچ یا فوت کار کنید. بلکه در مقیاس کسری از اینچ می‌بایست کار کنید تا ساختمان اندازه باشد.

فرماندو با شرکتی معماری Gundpartnerdhip واقع در کمبریج، ماساچوست و شرکت معماری SMB واقع در واشنگتون دی سی در طراحی و مهندسی این ساختمان مشارکت و همکاری نمود.

این ساختمان سه گوش روی هفده ستون به قطر 24 اینچ که در محیط فضا قرار دارند سوار گردیده است.

دو طبقه پارکینگ زیر این ساختمان وجود ندارد تا 1/9 متر (سی فوت) زیر مرکز فریدی بین خیابان نیوجرسی و شرق ساختمان امتداد یافته است. در نقطه‌ای زیر انتهای جنوبی ساختمان رمپی‌مان طبقة پارکینگ پائین و طبقات بالای پارکینگ، یک ستون داخلی به قطر 24*24 اینچ قرار دارد که دو ستون فولادی 38*17 اینچ را نگه می‌دارد. این ستون بار ساختمانی بسیار عظیمی را متحمل می‌کند و هارا در استفاده از ستونهای داخلی در طبقات فوقانی بی‌نیاز می‌کند. قسمت مرکزی ساختمان فضایی برای دو مجموعه پلکان، سه آسانسور، اتاقهای استراحت و تجهیزات تعمیر و نگهداری فراهم می‌کند. در دو طرف راه پله‌ها که به سمت شرق خارج می‌شوند دیواره‌هایی به ضخامت 356 میلی متر و پهنای 2 متر (6فوت) در تمام ارتفاع 130 فوتی ساختمان امتداد می‌یابند.

اولین و دومین طبقه متفاوت از سایر طبقات طراحی شده‌اند دیواره‌های خارجی مرکب از پنجره‌های شیشه‌ای شفاف آلومینیوم بین ستونها به نحوی واقع شده‌اند که حدود نصف مرستون به سمت داخل ساختمان کشیده شده است.

اتصالی بتونی به بخش داخلی ستونها وصل شده است و به سمت داخل امتداد دارد تا سنگهای طبقة دوم را نگه دارد در طبقات فوقانی ستونها کاملاً داخل ساختمان قرار دارند و قالبهای بتونی تا آنجایی امتداد دارند که انحنای شیشه‌ای ساختمان برسند. در این طبقات تیرهای 14 اینچ و ضخیم که بعد از بتون ریزی کشیده شده‌اند به ستونها متصل شده‌اند تا قالبهای بتونی آن طبقه را نگه دارند. این تیرآهنهای تخت با خمیدگی نما هماهنگی داشته و در دامنه‌ای حدود 4 تا 8 فوت تغییر پهنا می‌دهند. از آنجا که هیچ ستون داخلی میان بخش مرکزی و دیوار پهن جنوبی وجود ندارد مهندسان مجبور هستند که توضیع بار را در این بخش به دو طریق موازنه کنند.

آنها تیرآهنی پهن و مسطح به ضخامت4 فوت طراحی کردند که از دیوار جنوبی تا بخش مرکزی امتداد دارد. همچنین بتون اضافی در مقاطع بتونی ریختند تا خمش تیرآهن را تعدیل نمایند. بام این ساختمانها دارای مرکز خرید و یک چهار طاقی می‌باشد. فضایی نیز برای آسانسورها، پلکان و تجهیزات تهویة هوا فراهم شده است.

در قسمت جنوبی ساختمان مرکز خرید چشم اندازی از منطقة کاپیتول به دست می‌دهد. آب باران آبیاری درختان و گیاهان مرکز خرید در طبقة همگف مورد استفاده قرار گیرد. د شمال ساختمان در سمت باریک، برجی به ارتفاع 163 فوت به عنوان نماد معماری افزوده شده است.

اگر چه این برج بدون تکیه است، اما توسط تعدادی میلگرد که آن را به مقاطع بتونی طبقات متصل می‌کنند ثابت نگه داشته می شود. در سمت شرقی و غربی برج دیواری شیشه‌ای به ساختمان متصل می‌باشد و هر کدام از دیوارها توسط خرپایی نگهداری می‌شود. این دیواره‌ها یکپاچه و با نمایی شیشه‌ای ظاهر می‌شوند و این گونه به نظر می‌رسد نما از ساختمان عبور می‌کند و امتداد می‌یابد. شاید قابل توجه‌ترین ویژگی این ساختمان نمای شیشه‌ای و خمیدة آن باشد.

سمت شرقی و غربی ساختمان پوششی از شیشة آبی رنگ ذوزنقه ای شکل دارند. انحنای ناهموار به نمای ساختمان ظاهر خاصی می‌دهد. اما طراحی نما چالشی بزرگی برای مهندسین بود زیرا قالبهای بتونی در هر طبقه می‌بایست دقیقاً با انحنای نما هماهنگ می‌شد. مهندسان می‌بایستی با تولید کنندة شیشه همکاری نزدیک می‌داشتند، تا مطمئن می‌شدند که نمایی ساختمان دقیقاً با قالبهای بتونی 12 طبقة ساختمان هماهنگ هستند.

محدودیت های فضا مهمترین چالش این پروژه بود. ادوارد جان می گوید: فضای کمی در ابعاد عمودی و افقی ساختمان وجود دارد. طبقة اول به عنوان یک لابی و محوطة همایش طراحی شده است. و ارتفاع آن 11 فوت و 6 اینچ می‌باشد. مهندسان سازه ارتفاع مطلوب سقف را درحد 9 فوت (7/2 متر) نگه داشتند لوله‌ها و سیم کشی برق و معابر و مجاری تحویه را تعبیه نموده‌اند. مهندسین مکانیک فضایی بیشتر از 10 اینچ (254 میلی‌متر) برای کار در اختیار نداشتند. چالش بزرگ دیگر بر پا کردن سازه‌ها در قسمت شمالی ساختمان بود. این سازه‌ها شامل برج، پوشش شیشه‌ای بود. ساخت همة این عناصر باید کاملاً هماهنگ و هم زمان می‌شد تا اطمینان یا بیم که همه چیز با هم هماهنگ شده‌اند. به عنوان مثال: برج نمی‌توانست بعد از امتداد شیشه‌ای بر پا شود چون نمی‌شد بین دو امتداد شیشه‌ای جاسازی گردد.

بنابراین پیمانکاران باید همزمان این کارها را انجام می‌دادند. این ساختمان برای دریافت گواهی ساختمان سبز داوطلب شده است. عناصر هماهنگ با محیط زیست در آن شامل سیستم بازیافت آب و هوا و سیستمی که می‌شد خودکار چراغهای ساختمان را به هنگام تابش خورشید تار می‌کرد.

این گونه ساختمانها در واشنگتون دی سی برای اولین بار گواهی نامة مزبور را دریافت می‌نمایند.

نشست تونل BiG DiG

شکاف غیر منتظره در دیواره تونل 93 بین ایالتی به عنوان پروژه بسیار مهمی با عنوان Big Dig توجه عموم را به شکاف‌ها و نشتی‌هایی دیگر در ساختمان‌های نیمه تمام متوجه کرده است و باعث سلب اعتماد عمومی در پروژه 6/14 بیلیون دلاری شده است.

این شکاف در 15 سپتامبر رخ داد وقتی که آب زیر زمینی از سوارخی که در دیوار دوغابی باز شده بود و در حدود 70 فوتی (21 متری) زیر سطح خیابان قرار داشت، شروع به جریان نمود.

این سوراخ در جایی ایجاد شد که در آنجا یک ایراد ساختاری در هنگام ساخت ناشی از سیمان، خاک و نخاله‌های ساختمانی بوجود آمده بود. این مطلب را جورج تامارد مهندس مشاوری که برای بازرسی و بررسی این اتفاق انتخاب و اعزام شده بود، عنوان نمود. این نشتس (سوارخ) باعث جریان باریکی از آب در یک مسیر گردید که بعداً درزبندی و پوشیده شد. مهندسین بررسی کننده تونل بعد از این واقعه (نشتی سپتامبر) هفت مورد مشابه توسط صفحات فولادی دیگری را پیدا نمودند. اگر چه این موارد جزئی تر و کم اهمیت‌تر از مورد قبل بودند ولی می‌بایست تعمیر می‌شدند.

در این اثنا رسانه‌ها صدها نشتی (اکثراً کوچک) در بام همان تونل را گزارش نمودند. و نهایتاً کمیتة حمل و نقل مجلس شروع به بررسی موضوع در دو روز آخر سال پیش نمود. کمیتة اصلاحات دولتی مجلس نمایندگان آمریکا در حال برنامه‌ریزی برای انجام یک تحقیق و تفحص از ماجرا بود. با توجه به تحقیق و تفحص تامارو و بازرسی دیگر به نام جک لملی دقیق شدن تا بین مشکلات دیوار دوغابی و نشتی بام تونلها تمایز پیدا نمایند.

متأسفانه بین نشتی دیوار که یک خطای ساخت و ساز است و خیلی از نشتی‌های نرمال و کوچک اشتباه زیادی صورت می‌گیرد. و در تونلهایی نیز صورت می‌گیرد که هنوز در دست ساخت هستند. این مطلب را مک دونالد عنوان نمود. او اظهار داشت:

جستجو و پوشاندن نشتی در دیوارها و مفصلها در یک مسیر طبیعی ساخت تونل اجتناب ناپذیر است.

مک دونالد تأیید کرد که تونلها محکم بوده و ایمن ساخته می‌شود و نشتی‌های بام به طور سیستماتیک با تزریق دوغاب سیمان درزگیری و پوشانده می‌شوند برنامه کنترل نشتی‌ها چندین ماه طول می‌کشد تا کامل شود. توسعه و اجرای تعمیرات دیوارها به گونه‌ای رضایت بخش پیچیده‌تر خواهد بود. چنین تعمیری احتمالاً مستلزم انحراف مسیر آب در خارج تونل به سمت آبهای زیر زمینی می‌باشد تا هر یک از دیواره‌ها و قسمتهای مخروب شده جایگزین گردند. تامارو می‌گوید: چلپ دوباره اعتماد عمومی نسبت به امنیت تونل مهمترین مطلب می‌باشد. او می‌گوید: مشکلات زیادی در مهندسی و ساخت در این زمینه در شهر بوستون آمریکا وجود دارد.

جلوگیری از سیل

کالاتراوا روی سه رودخانه والاس، پل می زند

اگر تلاشها برای افزایش حفاظت در برابر سیل توجهات بیش از انتظاری را به خود جلب نموده است، احتمالاً به خاطر اجرای سیل بندهایی روی رودخانة دالاس می‌باشد. این جلب توجه همچنین به علت بهبود سیستم حمل و نقل این منطقه می‌باشد. از محل طراحی سه پل بزرگراهی توسط یک موسسة معماری اسپانیایی می‌گذرد این پلها اولین نمونة بزرگراهی در ایالت متحدة آمریکا بوده اند.

این پروژه‌ها برای حفاظت از فعالیت‌های تجاری خرمندان در برابر سیلاب‌های دوره‌ای رودخانة Trinity است که د مسیر جنوب شرقی و از میان شهر عبور می‌کند. این پروژه اول در کنگره در سال 1965 تصویب شد اما هرگز اجرا نشد اما بعد از سیل‌های مهیب 1989 و 1990 مسئولین شهر از مهندسین ارتش آمریکا درخواست بررسی مجدد طرح را نمودند. امروز پروژه 3/1 میلیارد دلاری این رودخانه نه فقط برای کنترل سیل بلکه ؟؟ توسعه اقتصادی، حمل و نقل و مدیریت زیست محیطی مطرح می‌باشد. این پروژه بزرگترین کار پروژه‌ای عمومی این شهر تاکنون بوده است. مدیر پروژه این طرح می‌گوید: این برنامه در 1960 تصویب شد و در آن ساخت سیل بند و هدایت جریان آب رودخانه جای خود را به رویکردی زیست محیطی داده است، و شامل ساخت دو ساختار بزرگ (سیل بند کادیلاک با ارتفاع 7/3 کیلومتر در کرانة غربی رودخانه و سیل بند لامار با ارتفاع 7/4 کیلومتر در کرانة شرقی).

این سیل بندها با ارتفاع متوسط 6/4 و 5/5 متر طراحی شدن تا منطقه را در برابر سیلاب 800 ساله حفاظت کنند. آب سیل به زنجیره‌ای از کانالهای به ظاهر هدایت خواهند گردید.

اولین پروژه از پروژه‌های هفت گانه مزبور در دست ساخت می‌باشد اما سه پروژه بعدی (که ساخت آنها امسال آغاز خواهد شد) از نظر فنی چالش زاترین پروژه خواهد بود. این مطلب را رایس عنوان نموده است.

او اظهار داشت این پروژه از سرزمین قدیمی عبور خواهد کرد که باید به دقت درزگیری شود تا از نشست آب جلوگیری گردد. طول پروژه 6 کیلومتر و به طور متوسط 183 متر پهناور خواهد داشت و جمعاً مساحت 170 کیلومتر مربع را اشغال خواهد نمود. حفاظت از سیل هدف اولیه پروژه بوده است. ولی بازدیدکنندگان از دالاس ابتدا متوجه توسعة حمل و نقل بخصوص سه پل خارق العاده آزاد راه

Wnodal Rodger و بزرگراه‌های مواصلاتی بین ایالتی 35 و 30 خواهند شد.


یک شاخصه شرایط صحت و ایمنی پلها

در بیستمین جلسه کمیته پیرامون پلهای راه که در فوریه 1992 برگزار شد، یک نظرسنجی در رابطه با، مدیریت پل پیرامون شافعه ای از شرایط صحت و ایمنی پلهای در حال انجام وظیفه پیشنهاد شد سرانجام تصمیم گرفته شد که این نظرسنجی، در جلسه کمیته اجرایی که در 27 ماه مه همان سال در بروکسل برگزار شد، انجام بگیرد
دسته بندی عمران
فرمت فایل doc
حجم فایل 43 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 47
یک شاخصه شرایط صحت و ایمنی پلها

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

1- مقدمه.............................

2- هدف و گستره نظر سنجی..............

3- سیستم های بازرسی و مجموعه قوانین..

1-3- موارد عمومی.....................

2-3- استانداردهای بازرسی یا دستنامه ها

3-3- منظور و گستره بازرسی............

4-3- تناوب و دفعات بازرسی............

5-3- شیوه بازرسی.....................

6-3- بازرس...........................

7-3- مدیریت اطلاعات بازرسی............

8-3- امکانات بازرسی..................

4- تکنیک های بازرسی..................

1-4- شرایط حاضر و گرایش ها...........

1-1-4- تکنیک های بازرسی برای اجزای فولادی

2-1-4- تکنیک های بازرسی برای اجزای بتونی

3-1-4-تکنیک های بازرسی برای پایه های پل، نیم پایه ها یا پایه های جناحی و

فونداسیون ها.........................

4-1-4- تکنیک های بازرسی برای تجهیزات فرعی

2-4- مثالهایی از تکنولوژی بازرسی در حال توسعه

1-2-4- کاربردهای GPR برای ارزیابیهای سطح پل (فنلاند)

2-2-4-آزمایش غیرمخرب پلهای بتونی از طریق سیستمScorpion (فرانسه)......................................

3-2-4- سیستم بازرسی خودکار برش RC (ژاپن)

4-2-4- اندازه گیریهای سطح پل با استفاده از رادار محرک (سوئد).................................

5-2-4- اندازه گیری بالقوه (سوئیس)....

3-4- موضوعاتی در آینده...............

5- مثالی از تکنیک های تشخیص در مدیریت پل

1-5- تصویر و نقش کیفی ساختارها (فرانسه)

2-5- معیاری برای مدیریت پلهای راه (ایتالیا)

3-5- تخمین زوائد پلهای راه (ژاپن)....

4-5- تنگناها و موانع موقتی پلهای PC، Pst-Tensioned

5-5- دستورالعمل هایی به منظور ایجاد حالت فنی پل (رومانی).......................................

6- خلاصه و توصیه ها...................

7- فهرست نگاری.......................

8- ضمیمه.............................


1- مقدمه

در بیستمین جلسه کمیته پیرامون پلهای راه که در فوریه 1992 برگزار شد، یک نظرسنجی در رابطه با، مدیریت پل- پیرامون شافعه ای از شرایط صحت و ایمنی پلهای در حال انجام وظیفه پیشنهاد شد.

سرانجام تصمیم گرفته شد که این نظرسنجی، در جلسه کمیته اجرایی که در 27 ماه مه همان سال در بروکسل برگزار شد، انجام بگیرد.

این نظرنسجی، به منظور روشن نمودن وضعیت و گرایش های فعلی مدیریت پلهای در حال انجام وظیفه از طریق جمع آوری دانش و اطلاعات در رابطه با مدیریت پل در کشورهای مختلف، انجام گرفت. نتایج این نظرسنجی، بعدها می تواند در ارتقای تکنیکهای بازرسی و تشخیص، مورد استفادهق رار بگیرند.

پرسشنامه های نظرسنجیدر میان کشورهای مختلفی توزیع شد و بطور کلی هلند، کشور به این پرسشنامه‌ها، پاسخ دادند (به جدول1-1 نگاه کنید) این نظرسنجی براساس اطلاعات جمع آوری شده تکمیل شد. این گزارش، نتایج نظرسنجی و اطلاعات کسب شده را ارائه می نماید و پیشنهادی در راستا و موضوعات مدیریت پل در آینده، مطرح می نماید.


جدول 1-1: کشورها و سازمانها

کشور

نام سازمان (به زبان انگلیسی)

اتریش- A

وزارت فدرال امور اقتصادی، شناخت بخش پل و تونل، بخش پل وزارت دولت فدرال

دانمارک- DK

مدیریت راه DN (R.D)

فنلاند- FIN

وزارت راه ملی فنلاند (Fin NRA)

فرانسه- F

مدیریت راه

مجارستان- H

مدیریت راههای عمومی وزارت حمل و نقل، ارتباطات و راههای آبی (M.T.C.E)

ایتالیا- I

مدیریت راه وزارت امور ملی ایتالیا

ژاپن- J

شرکت عمومی (JAE)

لهستان- PL

مدیریت عمومی راههای عمومی (GDDP)

هلند- NL

بخش ساخت و احداث وزارت کارهای عمومی

نروژ- N

وزارت راههای عمومی نروژ- مدیریت آزاد راهها

پرتغال- P

Junta Autoname de Estradas (JAE)

رومانی- R

موسسه تحقیقات حمل و نقل نجابت (Incertran)

اسلوواکی- SK

مدیریت آزاد راهها

سوئد- S

وزارت راه ملی سوئد (SNRA)

سوئیس- CH

اداره بزرگراه فدرال سوئیس، کانتونز

انگلستان- UK

بخش حمل و نقل

امریکا (NJ)- USA

بخش حمل و نقل نیوجرسی

توجه: پاسخهای در فصل دوم و وسم از سازمانهای فوق، بدست آمده اند.

2- هدف و گستره نظرسنجی

ساختارهای پل، حلقه های ارتباطی مهمی را در یک سیستم راه، ایجاد می نمایند. پلها، یکی از بخشهای راه هستند که نیاز به بیشترین توجه دارند و 30 درصد از سرمایه گذاریهای کلی در بخش راه را به خود اختصاص می دهند. پلها راههایی کلیدی به منظور تضمین ایمنی ترافیک راه، هستند و پلها نقش مهمی در حفظ و نگهداری محیط زیست دارند. نیمه دوم قرن بیستم، شامل توسعه جهانی چشمگیری در زمینه ترافیک راه بوده است که طی آن رشد قابل ملاحظه ای در تعداد پلهای احداث شده طی دهه 1950 و 1960 صورت گرفته است (جدول 2-1). هرچند این رشد در دهه 1970 به اوج خود رسید. با این حال، بسیاری از کشورها، برای احداث راهها، همچنان نیاز به سرمایه گذاری در پلها دارند.


جدول 2-1: تعداد پلها، طول کلی پل (چهارده کشور در مجموع)

کشور

تعداد پلها

طول کلی پلها (km)

طول پل (B) یا طول پل بتن (S)

تاریخ اطلاعات

ملاحظات

(راههای ملی N)

(راههای اصلی M)

اتریش

10641

320

(B)m 0/2

1990/1/1

M

دانمارک

2018

9/74

(B)m 0/2

1990/12

M

فنلاند

18380

0/375

(B)m 0/2

1993/1/1

N

فرانسه

256000

-

(B)m 0/2

1993

N

مجارستان

10451

7/140

(B)m 0/2

1993/12/31

N

ژاپن

124604

6/7008

(B)m 0/15

1993/4/1

N

هلند

23000

445

(B)m 0/5

1993/10

N

نروژ

18200

240

(B)m 5/2

1992

تعداد N طول M

لهستان

29869

0/540

(B)m 0/3

1992/12

N

رومانی

11163

2/316

(B)m 0/5

1993/12/31

N

اسلوواکی

13831

8/160

(B)m 0/2

-

-

سوئد

10230

0/242

(B)m 0/3

1993/1/1

M (به جز حدود 400 در سه شهر بزرگ)

سوئد

3119

0/248

(B)m 0/3

1992/12/31

M

انگلستان

16000

-

(B)m 0/3

1993

M

طبق اطلاعات جمع آوری شده، طول اجزا شده در هر کشور متفاوت است. بنابراین به منظور مقایسه شرایط پلهای راه در میان کشورها، حتی الامکان از نقطه نظری برابر، این گستره با اطلاعات دقیق، بعنوان «راه اصلی» تعیین و تعریف شده است (به ضمیمه، جدول 1 نگاه کنید).

(محل شکل 1-1 صفحه 4)

- توزیع تعداد پلها بوسیله اطلاعات

- تعداد نسبی پلها

تاریخ احداث

اتریش فنلاند مجارستان هلند

رومانی دانمارک فرانسه

ژاپن نروژ سوئد

از سوی دیگر، سرمایه گذاری در تعمیر و نگهداری پلهای از قبل ساخته شده، نیز حائز اهمیت می باشند. پلهایی که در دهه 1950 ساخته شده بودند، در حال حاضر بالغ بر سی سال است که در حال حاضر وظیفه بوده اند و این امر نیاز به توجه بیشتری در رابطه با تعمیر ونگهداری پل موثر و امن را به منظور نگهداری و تداوم راههای تردد، می طلبد. به منظور حفظ حراست از منافع عمومی، لازم است که نگهداری موثری از پلهای موجود به منظور افزایش طول عمر آنها، بعمل آید.

از یک نقطه نظر واحد، شرایط موجود، امکان سرمایه گذاری نامحدود را نمی‌دهند و سرمایه گذاری در سیستم راه به موثرترین و کارآموزین روش، موضوعی مشترک برای کلیه کشورها می باشد. به همین ترتیب، لازم است که درک و شناخت رقیقی از شرایط حاضر و آتی پلها داشته باشیم و تصمیم گیریهای معقول و متقاعد کننده ای در رابطه با توزیع و تقسیم بودجه ها از نقطه نظر حفظ و نگهداری راههای تردد و محیط زیست درمین توجه به شرایط موجود، داشته باشیم.

مقوله مدیریت پل اخیراً در پاسخ به این نیازها، مطرح شده است. کمیته C11 به این مقوله، بعنوان یک استراتژی برای مواجهه با موضوعات گسترده مربوطه، به منظور تضمین ایمنی و توانایی استفاده از پلهای موجود به نحوی که در گزارش OECD تعریف شده بود، به خوبی واقف است.

فعالیت های خاص، موضوعات گسترده ای از این قبیل را در بر می گیرند:

- تکمیل و روز آمد کردن موجودی پلهای در حال استفاده و اطلاعات مربوطه

- تخمین های بودجه و توزیع های آن

- برنامه ریزی بازرسی

- آموزش و پرورش پرسنل بازرسی و تعمیر و نگهداری

- تجهیزات و متدهای بازرسی

- دسترسی به کلیه اطلاعات مربوط به پلها

- تشخیص شرایط صحت و ایمنی

- تعمیر و تقویت

- برنامه تعویض و جایگزینی

- کنترل ترافیک

کمیته C11 موضوع مدیریت پل را برگزید، به این دلیل که از نقطه نظر نیازهای فعلی در جاییکه مدیریت و نگهداری پل به منظور ایمنی راه و حفظ و نگهداری زیست محیطی، ضروری است، بسیار مهم است که یک سازمان بین المللی، تئوری مثبتی را در رابطه با متدهای کارآمد برای مدیریت پل، براساس تجربیات و مفاهیم انفرادی استفاده شده در کشورهای مختلف ارائه نماید.

با این حال، تفاوتهایی در تاریخچه مدیریت پل و در سطوح گسترش و ارتقا که بدلیل تفاوت در شرایط جوی، تاریخ، فرهنگ و شرایط ارتقای راه در کشورهای مختلف، هستند، وجود دارد. بنابراین، تصمیم بر این گرفته شد که تا دوره جلسه 1995 مونترال، این تحقیق، بر روی موضوع مشترک یک، شاخصه ای از شرایط صحت و سلامت پلهای در حال استفاده، متمرکز شده چرا که این موضوع بخش عمده ای از فعالیت های مدیریت پل را در بسیاری از کشورها، تشکیل می دهد. پس از این موضوع، تکنیک بازرسی و تشخیص که به منظور شناسایی شرایط پلهای در حال استفاده، مورد بررسی قرار گرفت.

این گزارش، نتایج این نظرسنجی را که طبق موارد و دسته های زیر، جمع بندی شده اند، ارائه می نماید:

1) سیستم های بازرسی و مجموعه قوانین استفاده شده برای شناسایی پیشینه و سابقه پلها در کشورهای مختلف.

2) سبکها و شرایط فعلی تکنیکهای بازرسی که در حال استفاده هستند یا در کشورهای مختلف، توسعه یافته اند.

3) مثالهایی از تکنیکهای تشخیصی.

3- سیستم های بازرسی و مجموعه قوانین

1-3- موارد عمومی:

به منظور نگهداری و مدیریت موثر پلهای در حال استفاده، چند سری فرآیند باید بطور سیستماتیک بکار گرفته شوند تا شرایط تخریب، شناسایی، پیوستگی و اتصال آن، بررسی و هرگونه معیارهای مخالف، مشخص شوند. بعنوان مثال فرایندهایی از بازرسی گرفته تا تشخیص. بنابراین، ضروری است که استانداردها یا دستورالعمل هایی که این موارد را تصریح می نمایند، استمرار پیدا کنند.

ترکیبات متنوع و گسترده ای از طبقه راه و تعداد، نوع و تاریخ احداث پلهایی که تحت مدیریت هستند، در هر کشوری، وجود دارد. استانداردهای بازرسی، یا دستورالعمل هایی که در هر کشوری، در پاسخ به شرایط انفرادی به منظور کشف آسیب پل، وضع شده اند، میزان پیوستگی را شناسایی و در مورد لزوم تعمیر یا جایگزینی، قضاوت می نمایند. نتایج چنین بازرسیهایی در پایگاههای اطلاعاتی کامپیوتری، در بیشتر کشورها، استمرار پیدا می کنند، چرا که این نتایج، برای بازرسیهای بعدی‌و کارهای تعمیراتی، ضروری هستند. این استانداردها، دستورالعمل‌ها، نتایج جمع آوری شده بازرسیها و متدهای بازرسی، برای هر کشوری، در زمینه اداره و کنترل پلهای مشابه، بسیار مفید هستند.

2-3- استانداردهای بازرسی یا دستورالعمل‌ها

هر کشور گزارش کننده، استانداردهای بازرسی و دستورالعمل های وضع شده خاص خودش را دارد. یکی از بکارگیریهای اولیه استانداردها و دستورالعمل های موجود وضع شده، در امریکا و در سال 1970، صورت گرفت.

در هر کشوری مبنای بکارگیری بازرسی، در استانداردها و دستورالعمل ها، مشخص شده است، جاییکه مهندسان، می توانند متدهای واقعی قابل استفاده را تعیین نمایند.

مطالب و محتوای استانداردها و دستورالعمل ها در هر کشوری می تواند، متفاوت باشد، برخی از آنها براساس نوع ساختار طبقه بندی می شوند (مانند سازه روزمینی، سازه زیر زمینی و تجهیزات فرعی)، در حالیکه، سایرین براساس نوع بازرسی، گروه‌بندی می شوند.

در بیشتر کشورهای تحت مطالعه، بازرسی اصلی، به تفصیل شرح داده شده اند این جزئیات شامل هدف، تناوب، سیستم/ متد، موضوع و اقلام، ثبت نتایج بازرسی و ارزیابی نتایج بازرسی می باشد. همچنین در بسیاری از کشورها، برای هر تعمیر و یا تعویض توصیه شده براساس نتایج بازرسی، این توضیحات، ارائه می شوند.


یادگیری TCP/ IP

برای درک کامل معماری Cisco centri firewall ، شما نیازمند هستید که معماری TCPIP را از جایی که بیان شده است بفهمید این ضمیمه در معماری TCPIP بحث می‌کند و یک مدل مرجع پایه تهیه می‌کند که می تواند به شما کمک کند تا بفهمید Cisco centri firewall چگونه کار می‌کند این ضمیمه اصطلاحات فنی TCPIP را روشن می‌کند و عقیده اساسی و بنیادی دنباله پروتکل TCPIP را شر
دسته بندی کامپیوتر و IT
فرمت فایل doc
حجم فایل 23 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 36
یادگیری TCP/ IP

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

برای درک کامل معماری Cisco centri firewall ، شما نیازمند هستید که معماری TCP/IP را از جایی که بیان شده است بفهمید. این ضمیمه در معماری TCP/IP بحث می‌کند و یک مدل مرجع پایه تهیه می‌کند که می تواند به شما کمک کند تا بفهمید Cisco centri firewall چگونه کار می‌کند. این ضمیمه اصطلاحات فنی TCP/IP را روشن می‌کند و عقیده اساسی و بنیادی دنباله پروتکل TCP/IP را شرح می‌دهد.

ما با تهیه کردن یک قالب مشترک از مرجع به عنوان یک پایه برای باقی ماندن در مبحثی که شامل این ضمیمه در TCP/IP و Cisco centri firewall [1] می‌شود، شروع می‌کنیم.

یک مدل معماری چیست؟

یک مدل معماری یک قالب رایجی را برای بحث ارتباط اینترنتی از مرجع فراهم می‌کند و تنها برای شرح دادن ارتباط پروتکل ها استفاده نشده، اما برای توسعه این روابط چیز خوبی می‌باشد. مدل معماری توابعی را که با پروتکل های مرتبط درون لایه‌های انباشته شده قابل کنترل به روی هم انجام می‌دهند، مختص می‌کند. هر لایه در پشته یک تابع معینی را در روند پیشرفت ارتباط روی یک شبکه انجام می‌دهد.

به طور کلی TCP/IP برای استفاده سه تا پنج لایه وظیفه دار توصیف می‌شود.. شرح TCP/IP، firewall ها را به طور دقیق و مختصرتری بنا کرده است، ما همچنین مدل مرجع مشترک DOD را انتخاب کردیم که به عنوان مدل مرجع اینترنت شاخته شده است.

شکل A-1 مدل مرجع اینترنت را نشان می‌دهد.

شکل A-1 مدل پروتکل DOD[2]


این مدل مبنای سه لایه تعریف شده برای مدل پروتکلی DOD در کتاب دستی پروتکل DDN می‌باشد. این سه لایه به شرح زیر می باشند:

× لایه دسترسی شبکه

× لایه انتقال میزبان به میزبان

× لایه کاربردی

غیر از این مدل، مدل داخلی شکه نیز با این مدل ترکیب شده است. لایه داخلی شبکه استفاده های زیادی در شرح TCP/IP دارد. قسمت بعدی نحوه کار پروتکل های شبکه را توضیح می‌دهد و اصطلاحات فنی پایه ای که ما در بحث TCP/IP از آنها استفاده می‌کنیم را تعریف می‌کند.

استاندارد دیگر مدل معماری که گاهی برای شرح یک پشته پروتکل شبکه استفاده می‌شود، مدل مرجع OSI [3] نام دارد. این مدل شامل یک پشته پروتکل هفت لایه ای می‌باشد. (به شکل A-2 نگاه کنید).


اطلاعات اضافی یا توضیحات بیشتر برای این مدل مرجع شامل این راهنما نخواهد شد، چون firewall های خیلی کمی این مدل مرجع را اجرا می‌کند. برای اطلاعات بیشتر در مورد این مدل مرجع به ساخت دیوار آتش اینترنت از الیزابت دی ـ ذوریخی مراجعه کنید.

درک مدل معماری و پروتکل‌ها

در یک مدل معماری یک لایه به عنوان یک پروتکل شاخته نمی‌شود ـ آن یک تابع ارتباط داده که ممکن است با هر تعداد پروتکل هایی انجام شود، تعریف می شود. زیرا هر لایه یک تابعی را تعریف می‌کند که می‌تواند پروتکل های گوناگونی را دربرداشته باشد، هرکدام از اینها (پروتکل) یک کار مناسبی را برای تابع آن لایه فراهم می کند.

هر لایه ای به جفت خودش متصل می‌شود. یک جفت یک کاربرد از همان پروتکل در لایه معادل روی کامپیوتر راه دور می‌باشد. ارتباطات جفت هم سطح استاندارد سازی می‌شوند تا موفقیت اطلاعات واقع شده را تضمین کنند. از لحاظ تئوری هر پروتکلی تنها علاقمند به برقراری ارتباطی با جفت خودش می‌باشد و آن متوجه لایه های بالایی و پایینی خودش نمی‌شود..

بهرحال یک وابستگی بین لایه ها وجود دارد. زیرا هر لایه درگیر در فرستادن داده از یک برنامه کاربردی محلی به یک برنامه کاربردی معادل راه دور خودش می‌باشد. لایه‌ها باید روی اینکه چگونه داده را بین خودشان در یک کامپیوتر تکی عبور بدهند سازگار باشند. لایه های بالایی به لایه های پایینی برای انتقال داده از مقابل لایة پایینی استفاده می‌کنند.

یک پشته پروتکل چگونه کار می‌کند

به عنوان یک نمایش از مدل مرجع، پروتکل ها (که لایه های گوناگون را می سازند) شبیه یک بلوک از ستون ساختمان می باشند که یکی به روی دیگری انباشته شده اند. به دلیل این ساختار ، گروهی از پروتکل های وابسته گاهی اوقات پشته یا پشته پروتکل نامیده می‌شوند.

داده از یک لایه به لایه دیگر در پایین پشته عبور می‌کند تا اینکه با پروتکل های لایه دسترسی شبکه، روی شبکه منتقل شود. لایه های چهارم در مدل مرجع مهارت این را دارند که بین راههای مختلفی که داده منتقل می شود، هنگام گذشتن از پایین پشته پروتکل لایه کاربرد به لایه فیزیکی پایین شبکه، تشخیص بدهند.

در نهایت داده برای دریافت تقاضا به لایه پشته عبور داده می‌شود. لایه های انفرادی نیازی ندارند تا کار توابع لایه های بالایی و پایین خودشان را بدانند، آنها نیاز دارند تا بدانند داده چطور از آنها عبور می‌کند.

هر لایه در پشته کنترل اطلاعات را (به عنوان آدرس مقصد، کنترلهای مسیریابی و مجموع مقابله ای) برای اطمیمان از درستی انتقال اضافه می‌کند. این کنترل اطلاعات یک عنوان یا یک یدکی نامیده می‌شود زیرا در جلو یا پشت داده قرار می‌گیرد تا منتقل شود.

هر لایه مربوطه اطلاعاتی را که به عنوان داده از لایه بالایی دریافت می‌کند به منظور عنوان و یا یدکی در اطراف آن اطلاعات قرار می‌دهد.

این پیغام های بسته بندی شده که به درون لایه زیری عبور داده می‌شوند همراه با کنترل اطلاعات اضافی می باشند، بعضی از این لایه ها ممکن است که جلو افتاده باشند یا از لایه بالایی مشتق شده باشند.

در این موقع یک پیغام سیتسم (شبکه) را از روی پیوند فیزیکی خارج می‌کند (به عنوان یک پیغام تلگرافی) و پیغام اصلی در چند فاز پوشش داده می شود، بسته های تودرتو ـ یکی از این بسته ها برای هر لایه پروتکل می‌باشد که از این طریق داده عبور می‌کند.

وقتی که یک پروتکل از عنوان ها یا یدک ها در بسته بندی داده از پروتکل دیگر استفاده می کند، روش کپسوله کردن نامیده می‌شود. این روش در شکل A-3 نشان داده شده است.

شکل A-3 کپسوله کردن داده برای تحویل در شبکه


موقعی که داده دریافت می‌شود اتفاق عکس رخ میدهد، خارج از هر سطح لایه عنوان و یا یدکش از قبل داده را به بالای لایه عبور میدهند. هنگامی که اطلاعات از پشت پشته سرریز می شوند، اطلاعات از یک لایه پایین تر که مثل دو عنوان / یدک و داده می‌ماند دریافت می‌شوند. این مرحله برداشتن عنوان ها و یدک ها از داده غیرکپسوله کردن نام دارد.

این مکانیسم قادر می سازد هر لایه در کامپیوتر منتقل کننده با لایه مشابه خودش در کامپیوتر دریافت کننده ارتباط برقرار کند. هر لایه در کامپیوتر انتقال دهنده با لایه جفت خودش در کامپیوتر دریافت کننده توسط یک جریان که ارتباط جفت به جفت نامیده می‌شود ارتباط برقرار می‌کند.

هر لایه مسئولیت های مشخص و قوانین ثابتی در انجام وظایفش دارد وهیچ چیزی درباره دیگر روال‌هایی که لایه های دیگر دنبال می‌کنند نمی داند. یک لایه وظایفش را انجام می‌دهد و پیغام را به لایه بعدی در پشته پروتکل تحویل می‌دهد. آدرس جزء اصلی یک مکانیسم مشترکی می‌باشد که اجازه می‌دهد داده از میان لایه های گوناگون حرکت کند تا اینکه به مقصد خودش برسد.

هرلایه همچنین ساختار داده ای مشخصی از خودش دارد. به طور تصور، یک لایه از ساختارهای داده ای که لایه های بالا وپایین آن استفاده می‌کنند بی خبر است. در واقع ساختارهای داده ای یک لایه به صورت مستقل با ساختمانهایی که لایه های مجاور به منظور تطابق بیشتر ارسال داده ها استفاده می کنند، طراحی شده است.

همچنان، هر لایه ای ساختار داده ای خودش را داراست و اصطلاحات فنی آن ساختارش را توصیف می‌کند.

قسمت بعدی مدل مرجع اینترنت را با جزئیات بیشتری شرح می‌دهد. ما این مدل مرجع را تماماً در این راهنما استفاده می کنیم تا ادامه ساختار و توابع TCP/IP و
Cisco centri firewall را شرح دهیم.

درک مدل مرجع اینترنت

همانطور که گذشت مدل مرجع اینترنت شامل 4 لایه می‌باشد:

1. لایه دسترسی شبکه

2. لایه اینترنت

3. لایه انتقال میزبان به میزبان

4. لایه کاربردی

در ادامه بخش ها ما توابع هر لایه را با توضیحات بیشتری شرح می دهیم، شروع بالایه دسترسی و ادامه کار با لایه کاربردی.

لایه دسترسی شبکه

لایه دسرسی شبکه در مدل مرجع اینترنت پایین ترین لایه می‌باشد این لایه شامل پروتکل‌هایی می باشد که کامپیوتر استفاده می‌کند تا داده را به کامپپوترهای دیگر و وسایل وابسته به شبکه تحویل بدهد. پروتکل ها در این لایه سه تابع مجزا را انجام می‌دهند.

ü آنها چگونگی استفاده شبکه را در انتقال یک قاب، که بخشی از داده عبور داده شده از مقابل ارتباط فیزیکی است تعریف می‌کنند.

ü لایه دسترسی داده را مابین کامپیوتر و شبکه فیزیکی معاوضه می‌کند.

ü لایه دسترسی داده را مابین دو ابزار در همان شبکه می رساند. برای تحویل داده در شبکه های محلی، پروتکل های لایه دسترسی از آدرس های فیزیکی گره‌ها در شبکه استفاده می‌کنند. یک آدرس فیزیکی در کارت مبدل شبکه یک کامپیوتر یا وسیله دیگر ذخیره شده است و آن یک مقداری است که توسط صاحب کارخانه روی کارت مبدل رمزگذاری شده است.

برخلاف پروتکل های سطح بالاتر،‌ پروتکل های لایه دسترسی شبکه باید بعنوان جزئیات اساسی شبکه فیزیکی فهمانده شوند از قبیل ساختار بسته های کوچک (packet)، بیشترین اندازه قاب و ترتیب آدرس فیزیکی که مورد استفاده قرار می‌گیرد. فهمیدن جزئیات و محدودیت های شبکه فیزیکی متضمن این است که پروتکل ها می‌توانند داده را به صورت درست و آن‌طور که بتوان در سراسر شبکه انتقال داد، قالب‌بندی کنند.

لایه اینترنت

در مدل مرجع اینترنت، لایه بالایی لایه دسترسی شبکه، ‌لایه اینترنت نامیده می‌شود . این لایه مسئول مسیریابی پیغام ها از طریق اینترنت می‌باشد. دو نمونه از ابزارها وظیفه مسیریابی پیغام‌ها در بین شبکه را دارند. اولین وسیله گذرگاه نامیده می‌شود که یک کامپیوتر است با دو کارت مبدل شبکه مجزا از هم.

این کامپیوتر بسته های شبکه را از یک شبکه روی یک کارت شبکه می پذیرد و آن بسته ها را به یک شبکه متفاوت از طریق دومین کارت مبدل شبکه مسیریابی می‌کند. دومین وسیله یک مسیریاب است که یک سخت افزاز اختصاصی برای عبور دادن بسته‌ها از یک شبکه به یک شبکه متفاوت دیگر می‌باشد.

این دو وسیله گاهی اوقات به جای هم استفاده می‌شوند اما تفاوت های مشخصی در توانایی مسیریابی بسته ها و نقش آنها در داخل Cisco centri firewall وجود دارد. پروتکل های لایه شکبه یک داده‌گرام از کارهای شبکه را تهیه می‌کنند. داده‌گرام‌ها بسته‌هایی از اطلاعات هستند که یک عنوان ، داده و یک یدک را دربردارند. عنوان شامل اطلاعاتی از قبیل آدرس مقصد می‌باشد که شبکه در مسیر داده‌گرام نیاز دارد.

یک عنوان همچنین می تواند شامل اطلاعات دیگری باشد از قبیل آدرس منبع و لیبل‌های ایمنی. یدک ها به طور مثال شامل یک مقدار مجموع مقابله ای می‌شوند که برای این استفاده می‌شود تا مطمئن شود داده در حال حمل اصلاح نشده است.

هویت ارتباطات که کامپیوترها، سیستم های عامل، برنامه ها و پروسه ها می توانند باشند یا مردم که از خدمات دیاگرام استفاده می‌کنند باید آدرس مقصد (استفاده اطلاعات کنترلی) و داده که برای هر پیغامی حمل می‌شود را مشخص کنند. پروتکل های لایه اینترنت پیغام روی یک دیاگرام را بسته بندی کرده و آن را به بیرون می فرستند.

کار یک داده‌گرام پشتیبانی هر نشست یا ارتباطی نیست. به یکباره یک پیغام فرستاده یا دریافت می‌شود. کار یک داده‌گرام این است که هیچ حافظه ای را از دست نمی دهد با اینکه یک ارتباط برقرار می‌کند. اگر فرضاً‌یک حافظه موردنیاز باشد، پروتکل ها در لایه انتقال میزبان به میزبان از آن پشتیبانی می‌کنند.

قابلیت انتقال دوباره داده و چک کردن آن از اشبتاه در حداقل خدمات دیاگرام می‌باشد و یا اصلاً وجود ندارد. اگر دریافت خدمات داده‌گرام با یک مشکل انتقالی در حین عملیات انتقال برخورد بکند از مقدار مجموع مقابله ای داده‌گرام استفاده می‌کنند و به سادگی داده‌گرام را بدون توجه به دریافت مستقل لایه بالایی نادیده می‌گیرد.

لایه انتقال میزبان به میزبان

لایه پروتکلی که درست در بالای لایه اینترنت قرار دارد لایه انتقال میزبان به میزبان می‌باشد. این لایه مسئول فراهم آوردن جامعیت به داده های پی در پی می‌باشد و یک سرویس ارتباطی معتبر و بلندی را برای نهادهایی که قصد انجام یک مکالمه دوطرفه طولانی را دارند، فراهم می سازد.

بعلاوه برای ارسال و دریافت توابع، لایه انتقال میزبان به میزبان از فرمانهای باز و بسته برای آغاز و پایان یک اتصال استفاده می‌کند. این لایه اطلاعات را بصورت یک جریان کاراکترها برای مخابره می پذیرد، و اطلاعات را به گیرنده برمی گرداند.

این سرویس مفهوم یک اتصال (یا مدار مجازی) را بکار می‌گیرد. یک اتصال حوزه ای از لایه انتقال میزبان به میزبان است که بین زمانی که یک فرمان باز توسط کامپیوتر گیرنده پذیرفته شده و زمانی که فرمان بسته توسط کامپیوتر دیگر استفاده شده قرار دارد.

لایه کاربرد

بالاترین لایه در مدل مرجع اینترنت لایه کاربرد است. این لایه توابعی را برای کاربران و یا برنامه هایشان فراهم می سازد و مخصوص برنامه های کاربردی اجرا شده می‌باشد. این لایه خدماتی را فراهم می‌کند که برنامه های کاربردی کاربر برای ارتباط برقرار کردن با شبکه استفاده می‌کنند و همچنین لایه ای است که برنامه های دسترسی به شبکه را پردازش می‌کنند. این پردازش ها هم شامل پردازشهایی می‌شود که مستقیما با کاربران فعل و انفعال دارند و هم شامل پردازشهایی می‌شود که کاربران از آنها آگاهی ندارند.

این لایه شامل همه پروتکلهای کاربردی می‌شود که پروتکل های انتقال میزبان به میزبان برای تحویل داده ها استفاده می کنند، همچنین توابع دیگری که داده های کاربر را پردازش می کنند، مثل پنهان کردن و آشکار کردن داده ها و فشرده سازی و غیرفشرده‌سازی داده ها، می توانند در لایه کاربرد اقامت کنند.


نقشه کشی ساختمان

زبان نوشتار اما زبان نوشتار بخش اساسی و مهم سیستم انتقال اطلاعات در نقشه های را بر عهده دارد زیرا اتر سیمات اجرایی، بدون یادداشت های فنی، و اندازه نویسی، عنوان مشخصات مصالح و علائم اختصاری واقعا بی معنی می شوند زبان ترسیم ترسیم وسیلهای اساسی برای انتقال اطلاعات ساختمانی است و گاه یک تصویر اندازه صدها کلمه کارایی دارد
دسته بندی معماری
فرمت فایل doc
حجم فایل 92 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 45
نقشه کشی ساختمان

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

1- زبان نوشتار

زبان نقشه ها و اطلاعات ساختمانی

تصاویر دو بعدی

2- زبان ترسیم

تصاویر سه بعدی

- زبان نوشتار: اما زبان نوشتار بخش اساسی و مهم سیستم انتقال اطلاعات در نقشه های را بر عهده دارد. زیرا اتر سیمات اجرایی، بدون یادداشت های فنی، و اندازه نویسی، عنوان مشخصات مصالح و علائم اختصاری واقعا بی معنی می شوند.

- زبان ترسیم: ترسیم وسیلهای اساسی برای انتقال اطلاعات ساختمانی است و گاه یک تصویر اندازه صدها کلمه کارایی دارد.

- تصاویر سه بعدی : تصاویر سه بعدی یا به صورت مرکزی و پرسپکتیو هستند و یا به صورت تصاویر موازی می باشند. این تصاویر مانند عکس ، در یک تصویر، چند وجه جسم یا ساختمان را به نمایش می گذارند.

- تصاویر دو بعدی (ارتوگرافیک) :‌تصاویر دو بعدی از قبیل ، پلانها و مقاطع یک بدنه های ساختمان را به طور دقیق و در تصاویر جدا از هم معرفی می کنند.

اسکیس:‌طرح اولیه و سریع را اسکیس گویند.

مراحل طراحی نقشه های ساختمانی

1- انجام مطالعات اولیه، برنامه ریزی فیزیکی و تعیین اهداف پروژه:

اهداف کمی و کیفی هر پروژه بستگی به خواست و نیازهای استفاده کننده و امکانات و محدودیتهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و فنی موجود است.

2- بررسی عوامل محیطی و جغرافیایی:

عوامل محیطی نقش تعیین کننده ای در شکل گیری ساختمان دارند. ساختمانهای هر منطقه با توجه به شرایط محیطی وضع زمین و نوع آب و هوای آن طراحی می شوند.

3- شناسایی کامل اجزای عملکردی ساختمان:

برای طراحی مناسب هر قسمت از ساختمان مهندس معمار باید کاملا با فعالیت های که در آن قسمت انجام می گیرد آشنا باشد. مساحت فضاها و نوع لوازم و تجهیزات مورد استفاده را مشخص کند. نورگیری، تهویه و ارتباط متقابل فضاها را بررسی نماید و هر فضا را متناسب با نحوه استفاده ای که دارد طراحی و تسهیلات لازم را پیش بینی نماید.

“ورودی ساختمان” نحوه دسترسی و ورود به بنا بخش مهمی از طرح آن را تشکیل می دهد.

ورودی واحدهای ساختمان مسکونی مانند شکل زیر ضمن دسترسی مناسب به خانه باید بخوبی حریم داخلی خانه را از فضاهای عمومی جدا کند و امکانات مربوط به ورود، تعویض لباس، درآوردن کفش، امکان استقبال و مشایعت مهمان را تأمین کند زیبا و راحت باشد. و فاقد فضاها بلااستفاده باشد و در شرایط اقلیمی نامناسب باید مانع نفوذ سرما، گرما و گرد و خاک شود. ورودی باید دسترسی راحتی به نشیمن، پذیرایی ، پله های طبقات و آشپزخانه داشته باشد.

“اتاق نشیمن” اتاق نشیمن محل زندگی خانواده و مهمترین قسمت خانه است فضای نشیمن اغلب مستقل از فضای پذیرایی طراحی می شود و حالتی خصوصی دارد. فضای نشیمن باید آفتابگیر باشد و ارتباط راحتی با بالکن و حیاط داشته باشد فضای نشیمن باید به نحوی طراحی شود که فعالیت های مختلفی مانند نشیمن، صحبت کردن، تماشای تلویزیون، بازی بچه ها و مطالعه و ... را عملی سازد.

نکته : اندازه فضای نشیمن با توجه به نوع فعالیتها و ابعاد مبلمان و لوازم مورد استفاده مشخص می شود مساحت آن معمولا 15 تا 30 متر مربع است.

“غذاخوری” فضای غذاخوری باید با آشپزخانه، پذیرایی و نشیمن خانوادگی ارتباط نزدیکی داشته باشد مهمان و خانواده را جداگانه طراحی کرد.

“آشپزخانه ” فضای آشپزخانه باید با ورودی اصلی، سرویس، غذاخوری، فضای نشیمن و پذیرایی ارتباط راحتی داشته باشد و در عین حال نسبت به اتاقهای خواب دور نباشد.

تذکر: مثلث کار به نحو مناسبی سینک ظرفشویی، اجاق یخچال را به هم وصل می کند. فضای آشپزخانه نیاز به نور طبیعی، دید و منظره و تهویه مناسب دارد. دسترسی آشپزخانه به تراس و حیاط امکانات مناسبی را در اختیار خانواده قرار می دهد.

نکته : مساحت آشپزخانه معمولاً از 11 تا 17 متر مربع می کند.

نکته: رنگ آشپزخانه معمولا روشن است، و جنس کف و دیوارهای آن باید قابل شستشو و نظافت باشند.

“اتاق های خواب” که هم برای استراحت افراد خانواده و هم به عنوان یک فضای خصوصی برای فعالیت های شخصی افراد مانند، مطالعه کردن،‌انجام کارهای هنری و خیاطی، بازی بچه ها ، جمع آوری وسایل مخصوص کودکان و ... مورد استفاده قرار می گیرد.

تذکر:‌بخش خواب باید در قسمت ساکن خانه طراحی شود و به حمام و سرویس دسترسی داشته باشد اتاقهای خواب بهتر است به تراس و حیاط دسترسی داشته و آفتابگیر باشند و از دید و منظره خوبی برخوردار باشند.

“پارکینگ” از جمله فضاهای واحدمسکونی است که می توان جدای از فضای اصلی ساختمان ساخته شود. پارکینگ باید نزدیک به خیابان طراحی شود. و دسترسی از آن به داخل آن آسان باشد.

4- تجزیه و تحلیل زمین (آنالیز سایت) و مکان یابی ساختمان:

در تحلیل زمین پروژه عوامل مختلفی از قبیل، اندازه و شکل زمین، شیب، عوارض موجود، جنس و مقاومت خاک، امکانات دسترسی و همسایه های مجاور، مناظر مناسب برای دیدهای مزاحم و غیره مورد مطالعه واقع شوند. تا تصمیمات لازم جهت قرارگیری ساختمان، راههای دسترسی، جهت گیربنا و نحوه توصیع فضاهای باز و بسته و ... گرفته شود.

5- بررسی مصالح و انتخاب سیستم ساختمانی مناسب:

سیستمهای ساختمانی متفاوتی را در قسمتهای مختلف کشورمان شاهد هستیم که اهم آنها به این شرح می باشد” 1) ساختمانهای چوبی در مناطق معتدل و مرطوب شمال 2) ساختمانهای آجری و خشتی با پوشش طاقی در مناطق کویری 3) ساختمانهای خشتی، آجری و سنگی، با سقف تیر پوش در غرب کشورمان مناطق کوهستانی 4) ساختمانهای چادری در مناطق عشایر نشین 5) ساختمانهای اسکلت فلزی و بتنی با دیوارهای سبک در مناطق شهری.

- طراحی و ترسیم نقشه های مرحله اول (فاز یک )

اصولا نقشه های فاز یک فقط برای نمایش چگونگی ساختمان ، نحوه تنظیم فضاها و تناسب آنها مورد استفاده قرار می گیرد و از طریق این ترسیمات کارایی و کیفیت طرح به طور دقیق ارزیابی می شود.

- نقشه های اجرایی ساختمان (فاز دو)

نقشه های اجرایی پروژه شامل مجموعه نقشه ها و اطلاعات مورد نیاز برنامه ریزیان و مجریان پروژه می باشد این نقشه ها براساس نقشه های فاز یک، که به تصویب کارفرما رسیده است تهیه می شوند.

نکته: نقشه های اجرایی ساختمان معمولا با مقیاس 50/1 ،‌20/1 ،‌10/1 ،‌5/1، 2/1 ،‌1/1 و به طور دقیق ترسیم می شوند، و شامل اطلاعات هماهنگ شده در مورد شکل و ابعاد ساختمان، نوع جزییات مصالح و لوازم مصرفی می باشند.

نکته 2: نقشه های اجرایی ساختمان معمولا شامل چهار بخش است:

1) نقشه های معماری که زیر نظر مهندس معمار تهیه می شود.

2) نقشه های سازه که توسط مهندسان عمران تهیه می شوند.

3) نقشه های تأسیسات الکتریکی و مکانیکی ساختمان که زیر نظر مهندس برق و مهندس مکانیک تهیه می شوند.

4) مدارک ضمیمه شامل دفترچه مشخصات فنی پروژه، فهرست مقادیر (متره) برآورد پروژه ، و مدارک پیمان ایجاد هماهنگی بین نقشه های سازه، تأسیسات معماری، از وسایل بسیار مهم در روند تهیه نقشه های ساختمانی است.

تذکر 1- نقشه های معماری بانماد "A" مشخص و به ترتیب شماره گذاری می شوند.

تذکر 2 - نقشه های سازه با نماد "S" مشخص و به ترتیب شماره گذاری می شوند.

تذکر 3- نقشه های تأسیسات مکانیکی با نماد "M" مشخص و به ترتیب شماره گذاری می شوند.

تذکر 4 - نقشه های تاسیسات مکانیکی با نماد "E" مشخص و به ترتیب شماره گذاری می شوند.

- تعریف پلان

یک برش افقی فرضی از ساختمان است که از ارتفاع تقریبا 120 سانتی متری کف تقریبا معادل 3/1 ارتفاع طبقه انجام می گیرد تا طرح و جزئیات داخل ساختمان را نشان دهد.

1) علائم و ترسیم دیوارها:

نوع و ضخامت دیوارهای ساختمان بستگی زیادی به نوع سازه بنا، مصالح در دسترس و شرایط محیطی ساختمان دارد.

نکته 1- دیوارها از نظر تحمل نیرو و یا باربرند و یا غیر باربر که غیر از وزن خود نیروی دیگری به آنها وارد نمی شود.

نکته 2- دیوارها از نظر تقسیم فضا دو نوع هستند:‌دیوارهای داخلی که فضاهای داخل یک ساختمان را هم جدا می کنند و دیوارهای خارجی که فضای داخل ساختمان را از فضای بیرون جدا می کنند.

نکته 3 - دیوارهای خارجی معمولا ضخیمتر از دیوارهای داخلی هستند و ضمن تأمین امنیت خانه حفاظ مناسب در مقابل نفوذ سرما گرما و صداهای مزاحم می باشند. دیوارهای خارجی باید دارای نمای زیبا و دوام کم در مقابل عوامل خارجی باشند.

تذکر : برای ترسیم دیوارها با توجه به مقیاس نقشه از خطوط mm 4/0 تا mm 6/0 استفاده می شود. در پلانها جزئیات امکان استفاده از خط 8/0 نیز وجود دارد.

2) نرده ها ، دست اندازها و دیوارهای کوتاه:

دست اندازها به عنوان محافظ و یا جداکننده فضا در جایی که یک محیط باز مورد نیاز باشند استفاده می شوند، و علاوه بر جنبه کارکردی، طرح آنها در زیبایی نما و معماری ساختمان تأثیر بسزایی دارد.

نکته 1- حداقل ارتفاع نرده های محافظ 90 و فاصله میله های میانی آن حداکثر 15 سانتی متر می باشد.

نکته 2- دست اندازها و دیوارهای کوتاه با خطوط نازک بر حسب مقیاس نقشه (mm 2/0، 3/0 ،‌ 4/0) ترسیم می شوند.

3) درها و پنجره ها

درها و پنجره ها بعد از دیوار و سقف از جمله اجزای اصلی و ضروری تمام ساختمانها می باشند. در طرح و ترسیم نقشه های ساختمانها باید موقعیت، اندازه و شکل مناسب آنها با دقت در نظر گرفته شود. درهای خارجی و پنجره ها مانند دیوار و سقف سدی هستند در مقابل عوامل نامطلوب بیرونی.

ویژگی اساسی درها و پنجره ها

1- مقاومت و دوام در مقابل شرایط محیطی

2- پایداری شکل

3- حفظ حریم خصوصی و تأمین امنیت

4- عایق بندی حرارتی،‌صوتی و ممانعت از نفوذ سرما و گرما و صداهای مزاحم

5- ممانعت از ورود حشرات و جانوران موزی

6- آتشپاد (ضد آتش) بودن

“درها” (در) بازشوی در دیوار است که کنترل ورود و خروج به ساختمانها و فضاهای داخلی را ممکن می سازد برای دسترسی می توان آن را باز کرد و جهت حفظ حریم و تأمین امنیت می توان آن را بست.

“انواع درها”

1) درهای ماشین رو 2) درهای بیرونی ساختمان 3) درهای داخلی 4) درهای سرویس 5) درهای ویژه (ضد آتش،‌گاوصندوق)

نکته 1- درهای استاندارد بیرونی و داخلی معمولا cm 90 عرض و cm 205 ارتفاع دارند که گاه تا cm 240 نیز می رسند.

نکته 2- عرض درهای فرعی مانند دسترسی از پارکینگ به آشپزخانه ممکن است cm85 باشد.

تذکر: درها معمولا از فلز، چوب یا شیشه نشکن در انواع مختلف ساخته می شوند.

نکته 3 - درهای داخلی معمولا بدون آستانه هستند و باید به طرف داخل فضا و پشت به دیوار باز شوند و حدود 10 سانتی متر از دیوار پشت در فاصله دارند. در آشپزخانه معمولا به فاصله 60 سانتی متر از گوشه آشپزخانه نصب می شود تا از فضای پشت در برای استقرار کابینت استفاده می شود.

نکته 4- عرض درهای اتاق خواب، کار و غذاخوری حدود 85 تا cm 90 ، برای سرویسها cm 80-70 (دارای آستانه) و برای رختکن cm 70-60 می باشند.

“علاوه ترسیم انواع پنجره” پنجره نوعی باز شو در دیوار و یا بام است که امکان ورود نور را از طریق شیشه های شفاف یا نیمه شفاف فراهم می سازد؛ تهویه فضاهای داخلی را تسهیل می کند و از طریق تأمین دید و منظره کیفیت فضاهای داخلی را بالا می برد. به طور تقریب حداکثر 20% مساحت فضا را سطح شیشه خور پنجره تشکیل می دهد.

تذکر: آستانه پنجره (قسمت پایینی چهارچوب) ممکن است هم باد چهارچوب باشد یا نسبت به آن برجسته ترسیم شود.

نکته 1- عرض پنجره ها معمولا از cm60-cm360 با گام 15 سانتی متر تغییر میکند ارتفاع پنجره ها معمولا از cm105-cm150 تغییر می کند. ارتفاع کف پنجره برای اتاق خواب از 70 تا 90 ، برای آشپزخانه از 90 تا 120 و برای فضاهای سرویس 160 به بالا تغییر می کند.

“تجهیزات و لوازم آشپزخانه”

1- انواع لوازم نگهداری مواد غذایی مانند یخچال، فریزر، کابینت ها و انبارها.

2- لوازم آماده سازی مواد غذایی مانند سینک شستشو ، میز کار، چرخ گوشت و ...

3- لوازم پخت و پز مانند اجاق گاز، فر، کباب پز و سطح کار

4- لوازم اتاق خدمات مانند ماشین لباسشویی،خشک کن ، سینی لباسشویی، میز اتو، قفسه نگهداری وسایل نظافت و لوازم سفره.

“سرویس های بهداشتی” حمام ، توالت و دستشویی جز تسهیلات ضروری مسکن و اکثر ساختمان ها می باشند. با توجه به هزینه زیاد و پیچیدگی این قسمت از ساختمان از نظر ایزولاسیون، لوله کشی ، تهویه و شیب بندی ، ترسیم این قسمت باید با دقت بیشتر صورت گیرد.

تذکر: هر خانه حداقل به یک دستشویی، یک دوش و یک توالت نیاز دارد.

4) کف

کف در مقایسه با دیوار و سقف نزدیکترین و قابل استفاده ترین فضاست و بیشترین تأثیر را در زیبایی و کارایی فضا دارد.

الف - کفسازی با مصالح سخت: از مصالحی مانند سنگ، بتن ، سرامیک ،‌موزاییک و ... برای کف سازی فضاهای مربوط و یا فضاهایی که با کفش در آنها رفت و آمد می شود استفاده می شود.

ب - کفسازی نرمه : از مصالحی مانند چوب، انواع کفپوش های پلاستیک، موکت، قالی و ... برای فضاهای زندگی مانند اتاق های خواب ، فضاهای نشیمن و پذیرایی و ... استفاده می شود.

5) علامت شمال و جهت قبله

معمولا نقشه را به نحوی تنظیم می کنند که جهت شمال پلان به طرف بالا باشد. جهت شمال را با علایم متعددی می توان نشان داد در هر صورت علامت شمال باید خوانا و زیبا باشد و شکل اندازه آن نیز باید با نقشه هماهنگ باشد. علامت شمال باید در جایی از نقشه قرار گیرد که به راحتی قابل دیدن باشد. نشان دادن دقیق زاویه بین امتداد بدنه های زمین و یا ساختمان با امتداد شمال باید به دقت در پلانها مشخص شود.

- مشخص کردن مسیر و شیب رامپ (شیب راهه)

شیب راهه ، سطح شیب داری است که برای ارتباط دادن فضای غیر هم سطح به کار می رود. ابعاد میزان شیب راهه ها به نحو استفاده آنها بستگی دارد.

- کفسازی و شیب بندی پارکینگ:

کف پارکینگ باید محکم، قابل نظافت و غیرصیقلی باشد و از زیرسازی محکمی برخوردار باشد کف پارکینگ در طبقه همکف معمولا بالاتر از محوطه ساخته می شود.

- پلان سقف کاذب:

سقف اکذب سقف سبکی است که در زیر سقف اصلی ساخته می شود و از آن برای پوشاندن تیربارها و خرپاها، لوله ها و کانال ها و عناصر نازیبایی ساختمان و نیز به منظور تنظیم شکل و تناسب زیبایی فضاها استفاده می شود.

- نیواگذاری (تراز نویسی) :‌در نقشه های ساختمانی یک سطح اصلی و مشخص را در نزدیکی طبقه اول مانند نقطه پنج مارک،‌نقطه خاصی از کف حیاط یا جدول خیابان به عنوان سطح مبنا مشخص و تثبیت می شود آنگاه تراز سطوح دیگر را نسبت به آن نیواگذاری می کنند سطوح بالاتر با علامت+ و سطوح پایین تر از سطح مبنا را با علامت - نیواگذاری می کنند. معمولا تراز ارتفاعی سطح مبنا را نسبت به دریاهای آزاد درشت تر از سایر ترازها می نویسند و آنگاه آن را معادل 00.0 ـ+ قرار می دهند.

- مشخص کردن موقعیت ورودی:

فضاهای ورود به محوطه ساختمان را معمولا علاوه بر نوشته با استفاده از پیکان و نماد (ENT) مشخص می کند.

- قسمتی از کاغذ را که باید برای ترسیم مورد استفاده قرار گیرد با ترسیم کادر مشخص می کنیم. وجود حاشیه برای خوانایی، سالم ماندن، آلبوم کردن و بایگانی نقشه ها ضروری است / اندازه متناسب با اندازه نقشه می تواند از یک تا سه سانتی متر تغییر کند. اندازه حاشیه نقشه های فارسی در سمت راست برگه و حاشیه نقشه های استاندارد و انگلیسی ،‌در سمت چپ برگه حدود یک سانتی متر اضافه می شود تا امکان آلبوم کردن و بایگانی کردن نقشه ها فراهم شود.

نکته 1- برای تیپ بندی درها از نماد D و برای پنجره ها از نماد W استفاده می شود، و پنجره های تیپ با یک شماره خاص تیپ بندی می شوند. در تیپ بندی درها و پنجره ها از نماد W برای چوب، M برای فلز و AL برای آلمینیوم استفاده می شود.

برای تیپ بندی درها و پنجره ای در پلان،‌دایره یا چند ضلعی به قطر حدود mm12 در جلو پلان آن ترسیم شده با یک خط افقی به دو قسمت تقسیم می شود. در بالای آن علامت اختصاری در و یا پنجره، جنس آن نوشته می شود و در زیر آن شماره تیپ آن را می نویسند.

نکته 2- موقعیت همه داکتها،‌روزنه ها ، گربه روها را با علایم مناسب در پلان مشخص نمایید.

آشنای با انواع گروه خط

1- اندزه گذاری پلانهای طبقات

1- خط اندازه سرتاسری: اولین خط اندازه از بیرون است که طول کل ساختمان را نشان می دهد.

2- خط اندازه شکستگیها:‌محل اندازه شکستگیهای بدنه ساختمان را نشان می دهد و گاه شامل ضخامت و محل تلاقی دیوارهای داخلی و خارجی نیز می شود.

3- خط اندازه موقعیتها: نزدیک خط اندازه به ساختمان است که محل استقرار و ابعاد درها، پنجره، محل تجهیزات و ... را نشان می دهد.

4- خط رابط: خط نازک و ممتدی است که هر اندازه را به عنصر ساختمانی آن مرتبط می کند.

5- اندازه ابعاد:‌این اندازه ابعاد مصالح و جزئیات ساختمانی را مشخص می کند.

- ترسیم پلان طبقات

1- ساختمانهای دو یا چند طبقه : ساختمان با چند طبقه سماوی هر طبقه پلان مستقلی دارد. پلانها به ترتیب در یک یا چند برگه پشت سر هم ترسیم و شماره گذاری می شوند “پلان زیرزمین A1001 ” ، “پلان هم کف A1002” ، “پلان طبقه اول و ... A1003 برای معرفی طبقات مشابه از یک پلان تیپ استفاده می شود.

2- ساختمانهای نیم طبقه : ساختمانهایی که کف طبقات آنها کمتر از یک طبقه با هم اختلاف سطح دارند اصطلاحاً نیم طبقه می گویند پلان دو نیم طبقه متوالی را می توان با هم ترسیم می کنیم. در شکل مقابل پلان زیرزمین جداگانه و پلان هم کف و نیم طبقه اول با هم ترسیم شده اند.

- زیرزمین :

زیرزمین به طبقه ای از ساختمان گفته می شود که زیرطبقات دیگر قرار دارد و تمام یا قسمتی از آن در زیر خاک واقع می شود، و معمولا برای عملکردهای غیراصلی مانند انبار، پارکینگ ، موتورخانه، رختشورخانه، کارگاه و محل بازی مورد استفاده قرار می گیرد.

نکته 1- در طراحی زیرزمین باید جنس خاک و سطح آبهای زیرزمینی، حجم و هزینه عملیات خاکی مورد توجه قرار گیرد. در زمین های سخت و در جاهایی که آبهای زیرزمینی بالاست،‌ایجاد زیرزمین، رایج نیست.

نکته 2 - دیوارهای زیرزمین علاوه بر ویژگیهای دیوارهای طبقات دیگر باید در مقابل نیروی رانش خاک و احتمال نفوذ رطوبت و ریشه های گیاهان مقاومت نماید. کف زیرزمین نیز که در مجاورت خاک، رطوبت و تبادل حرارتی با زمین قرار دارد باید نسبت به رطوبت عایق بندی شود.

ترسیم نما در نقشه هایی اجرایی:

نکته 1 :‌در طراحی نما باید موارد زیادی مد نظر قرار گیرند. نما نشانگر سیمای بیرونی ساختمان است و باید زیبا بادوام و با هویت باشد.

نمای ساختمان باید با طرح فضاهای داخلی شیب و عوارض زمین تعداد طبقات ساختمان هماهنگ گردد.


معماری پلها در شهرهای مختلف

در ارتباط با شهرهائی که با رودخانه همراه بوده اند و نقش رودخانه عامل مهمی در حیات آنها داشته است پل مطرح می شوداصفهان شهری در کنار رودخانه ی زاینده رود به همراه موقعیت خاص خویش در منطقه پر عبور از قدیم تا کنون در ارتباط با رودخانه نقش مهمی را در جهت سازه های مختلط با پل داشته است
دسته بندی معماری
فرمت فایل doc
حجم فایل 82 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 151
معماری پلها در شهرهای مختلف

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

در ارتباط با شهرهائی که با رودخانه همراه بوده اند و نقش رودخانه عامل مهمی در حیات آنها داشته است پل مطرح می شود.اصفهان شهری در کنار رودخانه ی زاینده رود به همراه موقعیت خاص خویش در منطقه پر عبور از قدیم تا کنون در ارتباط با رودخانه نقش مهمی را در جهت سازه های مختلط با پل داشته است.

یهودیه و جی دو شهر در منطقه اصفهان امروزی به وسیله پل شهرستان به بخش جنوبی رودخانه زاینده رود مرتبط می شوند.

پل شهرستان دارای چندین اهمیت در منطقه به حساب می آید در درجه اول تنها راه ارتباطی با بخش جنوبی رودخانه و در درجه بعدی به عنوان مرکز کنترل در جهت ورود و خروج اجناس باجگیری شناسائی افرادی که به منطقه وارد و خارج می شود.

گفته میشود که پلی نیز در قبل از صفویه در منطقه اصفهان ساخته می شود و این پل در جای فعلی پل خواجو قرار داشته است و با طرح اندازی جدید توسط شاه عباس برای شهر اصفهان در جهت تقویت شبکه ارتباطی خویش که بر مبنای چهار باغ قرار داشته این پل مسدود می گردد که بعدها پل خواجو طراحی می شود.

البته بایستی توجه داشت که هنوز پل خواجو در این زمان طرح نبود و پل عباس آباد پلی که در این قسمت قرار داشته مورد توجه بوده است.

بستن پل خواجو به عنوان راه ارتباطی در جهت برگردان شبکه اقتصادی از جهت شرق به غرب بوده است وبعدا” که قدرت حکومتی صفوی در اصفهان پای محکم می کند شاه عباس با ساختن پل خواجو در این مکان شبکه سازی کالبدی اصفهان را کامل می سازد.

عاملی دیگری نیز در ساختن پلها در این شهر مورد توجه بوده و آن بنای این پلها به صورتی متفاوت از دیگر پلها در کشور. این عمل به صورت خاصی جامع عمل به خود پوشانیده است.

الف ـ نمای پلها شباهت به کاروانسرا در دوران صفویه دارد و مخصوصا” با توجه به قسمت شاه نشین پل و بر جهان ابتدا و انتهای این شباهت بیشتر می گردد.البته این شباهت را شاید بایستی در جهت ارتباطات بین شهری مطرح میگردد و پل همین موقعیت را در دو قسمت رودخانه ایفا می کند.

ب ـ حجم پلها شبیه به حجم پلهای اروپایی قرون رنسانس است(فلورانس ـ ونیز) که در ارتباط با مردم ساخته میشوند ـ فرم غرفه هائی به عنوان فروش تفریح چایخانه ها و غیره که پلهای دوران صفویه نیز شاید در این جهت تقلید شده باشند ولی به علت موقعیت سوق الجیشی که پیدا میکند شاه عباس را از این تفکر منصرف میسازد.

این دو عامل (الف و ب ) با منظر شهری ارتباط خاص بر قرار می سازند مجموعه بیشه ها ـ رودخانه و بالاخره عمارتی میان آب حتی در این مسئله کاربدان جای می رسد و مسئله ارتباطی پل در مرحله دوم قرار می گیرد. دو پل الله وردیخان و خواجو از نظر فنی ساختمان نیز در حدی مطرح می شوند که صرف نظر از عامل عبوری به عنوان پل مطرح کننده مسئله تقسیم آب تفریح و بالاخره داد و ستد مردم قرار می گیرند.بخش تقسیم آب پل خواجو شاید با جرا‍‏‎‏‏ٌت بتوان به عنوان یک شاهکار فنی ساختمانی مطرح ساخت که امروزه با پیچیدگی فراوانی در کیلومتری به چند دورتر صورت می گیرد. عامل تقسیم آب به همراه مادیها( جویهای تقسیم به اراضی آب ) در سطح منطقه جز طرحهای مهندسی و طرح انداز صفوی شیخ بهائی دانست در جمع سازه های کالبدی شهر اصفهان به خوبی قدرت حکومتی مشاهده می گردد که این قدرت با سیاست خاص برنامه ریزی شهری و با شناخت بر عوامل اقتصادی مردم که همه چیز را تابع خویش می کند چگونه قدمت و استحکام خویش را در جامعه ای پایدار ساخته و حتی بعد از انقراض قدرت حکومتی به عنوان استثنا ٌ در تاریخ این شهر با تمام آن خصوصیات با جزئی تغییرات قدرتهای حکومتی دیگر باقی و بر جا می ماند.

مراحل اهمیت رودخانه به همراه پلهایش به صورت زیر می توان عنوان کرد:

الف ـ یهودیه قلعه تبرک جی به همراه پل شهرستان پل مارنان.

ب ـ مسجد جامع میدان کهنه، قلعه تبرک پل شهرستان،پل مارنان.

ج ـ مسجد جامع میدان نقش جهان، چهار باغ، پل الله وردیخان.

د ـ مسجد جامع میدان نقش جهان،چهارباغ. پل الله وردیخان،پل مارنان، پل خواجو.

چهار باغ برای شاه عباس در طرح جدید شهری که عنوان می کرد اهمیت زیادی داشت و در این جهت بود که می خواست اولاٌ قدمت و کشش شاهرگ اقتصادی بازار را از طرف شرق به غرب برگردانیده شود. دوما” با تضعیف این عامل اقتصادی عامل بعدی یعنی پل شهرستان ضعیف می شد و در نتیجه دیگر آن کنترل هائی که گذشت مفهومی برای آن پل پیدا نمی کرد و پل الله وردیخان در انتهای چهار باغ اهمیت می یافت. در جهت تقویت پل الله وردیخان شاه عباس حتی به ایجاد منطقه ای ارمنی نشین در زیر رودخانة زاینده رود در بخش جنوبی غربی می کند و عبور و مرور ارامنه از پل الله وردیخان باعثی بر رونق این پل و شبکه چهارباغ می گردد.اساس شبکه بندی سازه اصفهان صفوی بر روی بازار از مسجد جامع میدان نقش جهان خیابان چهارباغ و رودخانه زاینده رود قرار دارد.پل خواجو اهمیت خاصی در این زمان داشته و با ساختن قصری خصوصی در ابتدای آن (قصر میرزا علیخان ) در واقع عبور و مرور از روی این پل بسته می شود.

طرح جامع شهر صفوی اصفهان با در نظر گرفتن عامل آب بعنوان عصاره حیات جامع مطرح شده و با توجه به این تمام فرمهای شهری انجام میگیرند .

طراحی براثر مادیها طراحی که منشع از سرچشمه اصلی بوم یعنی زاینده رود میگردد . طراحی بر اساس خیابانهای جدید مانند چهارباغ و چهارباغ صدر که مجددا” براساس عامل اقتصادی که بعد ازعامل کشاورزی مرحله قبل بعنوان تجارت زندگی روزمره به همراه بازا رو عبور از پلهائی که از رودخانه ی زاینده رود می گذرند و بالاخره خود رود خانه ای زاینده رود با انجام تقسیمات حیاتی آب در کننده هائی چون پل خواجو و تفریگاههای چون پل الله وردیخان مطرح میشود .

موقعیت امروزی سازه کالبدی شهر اصفهان چیست ؟ چندین پل مجموعهای مختلف و اهمیتها ... پلهای امروز بر روی زاینده رود که نقشی در حیات اصفهان بازی میکنند عبارتند از:

الف ـ پل خواجو

ب ـ پل الله وردیخان

ج ـ پل آذر

د ـ پل فلزی

ه ـ پل وحید

و ـ پل بزرگمهر

پلهای آذر ، فلزی ، وحید با توجه به ابعادشان بایستی جوابگوئی مهمی در حیات اصفهان داشته باشند بخصوص با ممنوعیت کامیون و اتوبوس از پلهای خواجو و الله وردیخان اما می بینیم که چه بی حساب این سه پل اخیر برروی زاینده رود زده شده اند و شاید فقط در مرحله ای پل وحید بتواند جوابگوی صحیح نیاز به شهر بشود .

پل الله رودیخان درست در محور مقابل چهارباغ مرکز حیاتی شهر صفوی اصفهان مطرح میشود و از طرف دیگر پل خواجو نیز در همین موقعیت را با چهار باغ صدر بازی می کند در صورتیکه پل آذر مطلقا” درچنین وضعی قرار ندارد و پل فلزی تقریبا به علت کور بودن یکطرفه بودن خیابان منتظری در مقابل خیابان حکیم نظامی عملکرد صحیح خود را ندارد و تنها شاید منهای پل وحید با تکمیل شبکه اتوبان کمربندی اصفهان در جهت ارتباط با خیابانهای خیام و وحید و شریان ارتباطی بین شمال و جنوب کشور از طریق جاده تهران و جاده شیراز و ذوب آهن و شهر کرد مفهومی واقع به خود گیرد .

درجمع مطالب گذشته دقیق به مهم بودن پلهای الله وردیخان و خواجو از نظر مردم و ارتباطات شهری پی می بریم و این بدان معنی است که امروز نیزبا اینکه سه پل جدید بر روی رودخانه شهر موجود هستند ولی این دو پل نه ازرونق افتاده اند و نه خود را باخته دارند .

تاریخچه پل خواجو :

پل خواجو چهارمین پل قدیمی است که از طرف مغرب برروی رودخانه زاینده رود قراردارد .هنگامیکه سیصد ذرع از پل چوبی بطرف پایین برویم به پل خواجو می رسیم که آن را پل بابارکن الدین ، پل شیرازی ، پل گهرستان ، پل حسن بیک ، پل تیموری و پل خواجو میگویند و درباره ساختمان و وجه تسمیه آن اقوال و روایات بسیاری نقل می کنند .از جمله این پل را خواجو که محله به این اسم را با جاده شیراز ربط می دهد ا زاین راه است که کاروانهای به هنگام خروج و دخول عبور می نمایند .

....... این پل که در سر راه قدیم اصفهان به شیراز ساخته شده بود .بنام پل حسن آباد و پل بابارکن الدین نیز خوانده می شود. احتمال داده اند که شالوده آن در زمان حسن بیک ترکمان یا حسن پاشا نامی از امرای تیموری گذاشته شده باشد . بهر حال قبل از صفویه در محل این پل، پلی وجود داشته است که واسطه ارتباط شهر اصفهان با قبرستان مشهور و قدیمی تخت فولاد بوده است . و چون درآن زمان مشهورترین مزارات تخت فولاد و بقعه بابا رکن الدین بیضاوی انصاری بوده است آن پل بنام بابارکن الدین نیز نامیده شده . در دوره پادشاهی شاه عباس ، محل پل حسن آباد یا بابارکن الدین را یقینا” پل ساده ای بوده و به علت موقع بسیار خوب آن در بستر شهری زاینده رود برای ایجاد پل با شکوه شاهی انتخاب کرده اند و پس از برچیدن آن پل شالوده و اساس پل شاهی را که امروز به پل خواجو بیشتر شهرت دارد ریخته اند . درباره انتخاب محل پل خواجو تا ورینه تاج و سیاح فرانسوی می نویسد شاه عباس از دو نظر محل مزبور را برای ساختن پل انتخاب کرد .یکی آنکه در این نقطه رود خانه عمیق و پر آب شده منظره زیبایی پیدا میکند دیگر آنکه راه گبرها که در پشت عمارت سعادت آباد اقامت دارند نزدیم شده از روی این پل جدید به شهر عبورو مرور نمایند .

پایه های پل از سنگ ساخته شد و طرف راست آن ( مقابل جریان رود خانه ) مثل جلوی کشتی تیز و نوک دار است که از فشار آب جلوگیری می کند . سمت چپ دارای پله های سنگی عریض و مرتفعی است که تا کف رودخانه اتصال دارد . در مواقع کم آبی همان سکو ها نشیمن تما شا چیان میباشد که از منظره زیبای رود و بیشه های سبز و خرم اطراف استفاده میکنند .

امتیاز پل خواجو برسایر پل های زاینده رود آن است که غیر از اختلاف جنبه معماری ـ تزینات کاشیکاری فراوان نیز دارد و پشت بغلهای چشمه های پایین و غرفه های بالا و بنای دو بیگلربیگی روی پل و نمای غرفه های طرفین پل با کاشیهای الوان مختلف تزیین شده ودر داخل اطاقها و گوشواره های بیگلر بیگی روی پل که اقامتگاه تفریحی پادشاه بود نقاشی شده است .

این پل بیست ویک دهانه دارد در ابتدا و انتهای پل سمت راست و چپ غرفه های یک طبقه ساخته شده ودر وسط پل عمارت دو طبقه گچ کاری بنا کرده اند . کاشیهای بیرون پل قدری ریخته و قدری بر جاست به عقیده کرزن.

تغییر کارکرد پل خواجو:

پل خواجو به مثابه قصری است که فضای سبز و استخر خود را به گونهای طبیعی در اختیار دارد . پل خواجو نیز مانند سی و سه پل فونکسیون متفاوت قصر،محل عبور ، محل استراحت و گردش درتابستان را داشته است این پل را در جای پل قدیمی دیگری با در نظرگرفتن سه کارکرد ساخته اند :‌به منظور فضائی برای گذر و استراحت ، دیگرمحلی برای ایجاد یک دریاچه مصنوعی ، و سوم و مهمترین فونکسیون پخش کردن آب و رساندن آن به مناطق کشاورزی مختلف .

برا ی انبار کردن آب در بالا دست پل، نخست کشوهای ساخته شده با الوار در شیارهای شیب داری که در دو بدنه آب روی زیری کنده شده پایین می دادند تا جلوی آب روی زیری را ببندد . این کشوها را با طنابهائی که به زیر طاق پل آویزان میکردند ، بالا می کشیدند و پایین می دادند پس از آنکه جلوی آب رودهای زیری بسته شده ، جلوی آب رودهای زیری بسته شده ،. جلوی آب رودهای بالای می ایستد.

برای جا گذاشتن کشوهای بالائی ـ کنار دیدگاههای میان پایه های پل، در سنگ جا سازی کرده اند . نخست دو سر الوارهای متکا را در آنجا می گذاشتند سپس پایین کشوها را در شیاری که روی تخته سنگهای پوششی آب روی زیری کنده شده بود جا می گذاشتند و بالای آنهارا به الوارهای افقی تکیه میدادند برای آنکه فشار آب بالائی ، الوارهای متکای آنهارا نشکند ، پشت الوارهای متکا ، شمع چوبی می زدند برای آنکه این شمعها از جا در نروند ، در تخته سنگهای پوشش آب روی زیری، برای جا گذاشتن پای شمعها جا سازی کرده اند.برای تقسیم آب در زیر پل خواجو، کشوهای آب روی زیری را بالا می کشیدند و آب روان شده را از زیر کشوها را در پایین دست، نزدیک لبه پله کان،سوراخ گرد کوچکی کنده اند که یک میله چوبی کددار (درجه بندی شده ) در آن فرو میردند و گودی آب آرام گرفته را اندازه می گرفتند و از روی آن مقدار آب روان شده را می سنجیدند.از منظره دریاچه مصنوعی که در قسمت غربی پل موجود می شده در دوره شاه عباس دوم و جانشینان او در مواقعی که در کاخهای سلطنتی ساحل زاینده رود ماند عمارت هفت دست و تالار آئینه خانه مراسمی برپا بوده استفاده می شده، به این ترتیب که بر روی آبهای بر هم انباشته مقابل قصرهای سلطنتی مراسم آتش بازی به عمل می آمده است.

برای کشتن انرژی آب،در پایین دست پل، پله کانی ساخته اند که آب روی آن فرو می ریزد و انرژیش را از دست بدهد،تا هنگام رسیدن به بستر رودخانه،انرژی خراشنده نداشته باشد که بستر رودخانه را بشوید. در میان پایه های پل، دیدگاهی به پهنای9/2 متر ساخته اند که از درون آنها سراسر زیر پل دیده می شود. از این دیدگاه ها (بیشتر از دیدگاه میانی ) مسیر آب به آبیاران فرمان می داده است.

همچنین پله های کناری و سرار زیر پل جایگاهی بوده است برای تفریح و استراحت مردم، تا خستگی خود را در کنار رود درآمیختگی زیبای آن با طبعیت از دوش بردارند.معماری پل خواجو تحت تاثیر معماری قصرهای صفوی است. به عنوان مثال شباهت مرکز پل بیگلربیکی را به کاخ هشت بهشت می توان نام برد.این دو فضا در دو ضلع شرقی و غربی پل شامل چند اطاق مزین به نقاشی است که اقامتگاه سلطنتی بوده است. و مواقعی که پادشاه قصد تماشای آبریزان پل را داشته، و یا به عنوان ویلائی تابستانه مورد استفاده خاندان شاهی بوده است. بعد از تعطیلات نوروز سال 1060 هجری به امر شاه عباس دوم پل خواجو را که بر زاینده رود بسته شده آئین بندی و چراغانی و گلریزان کردند و هر یک از غرفه های آن را یکی از امرا و بزرگان تزئین خود و پادشاه به مدت یک ماه در کنار رودخانه به عیش وعشرت پرداخت.

تغییرات پل خواجو:

در قسمتهای زیر سقف پل اطاقهای زیر سواره رو در بعضی قسمتها که سطح آجرها ریخته بوده و بیشتر هم این قسمتها در وسط اتاق اطاقها می باشد یک قشر گچ را به فرم آجرکاری خط کشی کرده اند. دیگر از کارهای مرمتی در پل خواجو نصب دیوار آجری مشبک در دهانه های کناری قسمت بیگلربیکی می باشد که به این ترتیب از ورود به داخل این قسمت جلوگیری شده است. همچنین در قسمت جلوی دهانه های بیگلر بیگی نردهائی جدید نصب گردیده است.کارهای مرمتی انجام شده عبارت است از تعویض سنگهای قسمتهای آبرو در جبهه شرقی پل و پر کردن حفره های ایجاد شده در جلوی سکوی سنگفرش در اثر ریزش پل و تعویض و ترمیم پله ها بوده است. این سنگفرشها در اثر مرور زمان ترکهایی برداشته اند و اختلاف سطحهایی با یکدیگر پیدا کرده و به صورتهائی غیر همگن در آمده بودند، در ابتدا این سنگها را برداشته و پس از زیر سازی آنها مجددا” همان سنگها را کار گذاشته و سطح سنگها را یکسان کرده اند. در مرحله بعدی پله ها را عوض کرده و فرمی شبیه به ساخت قبلی ایجاد کرده و در صورت امکان از سنگهای اصلی و در غیر این صورت از سنگهای جدید استفاده کرده اند در جبهه غربی پل نیز تعمیراتی انجام شده است. این کار علت فاصله پیدا کردن بین سنگها و معدوم شدن بعضی از سنگها بوده است مراحل کار در این مرحله عبارت بوده است از :

1ـ عوض کردن مسیر آب در یک قسمت پل.

2ـ برداشتن سنگهای موجود در کف آبروها.

3ـزیر سازی مجدد در قسمتهای مختلف.

4ـ سنگفرش مجدد مسیر با استفاده از سنگهای قدیمی در صورت امکان و استفاده از سنگهای جدید.

مراحل مختلف را در این مرحله می توان مشاهده نمود.همچنین سنگهایی از دیواره سکوها را نیز در جبهه غربی در صورت لزوم تعمیر و تعویض کرده اند. نمای غربی فعلی پل در عکس19 نمایان است.

از مهمترین اقداماتی که بر روی پل انجام گرفته، تعویض پیاده روهای پل می باشد. قبلا” دو پیاده رو به عرض حدود 70 سانتیمتر در طرفین سواره رو وجود داشته که لوله های آب و کابلهای برق و تلفن از داخل آن عبور می کرده است.به منظور کاهش رفت و آمد و جلوگیری از عبور کامیونها بزرگ و سنگین وزن و در نتیجه جلوگیری از صدمه زدن پل تعرض پیاده روها در برنامه کار قرار گرفته است مراحل مختلف کار:

1- در کنار پیاده روی قبلی پیاده روئی به عرض 140 سانت و ضخامت 20 سانت بتن ریزی شده است.

2ـ به منظور ازدیاد اصطکاک در کف پیاده روها شیارهائی بر روی قشر بتنی ایجاد شده است.

در جدول بندی کنار پیاده روها زائده هائی بتونی با فاصله هائی به تناوب به منظور جلوگیری از عبور ماشبن های سنگین ایجاد شده است.

تزئینات پل خواجو:

کاشیکاری پل خواجو حکایتی زیبا از هنر و مهارت مردم این بوم و سرزمین است سادگی و زیبائی ترکیب بندی آنها به شدت مورد تحسین بیننده قرار می گیرد. این کاشیکاریها در لچکیهای بالای قوسها در سراسر پل موجب زیباتر جلوه کردن آن شده اند.رعایت تناسبات هندسی و تقارن چه در طرح خود کاشی و چه در نقوش آن به نحو چشمگیری وجود دارد این از خصوصیات مشخص دوره صفویه می باشد. در تابلوهای نقاشی و کاشیکاریها نسبت جاهای خالی به پر تا حد امکان در این دوره برابر گرفته شده است.استفاده از رنگ در این دوره نسبت به دوره های پیشین تغییراتی کرده است. رنگ زرد بیشتر از هر دوره دیگر به خصوص در کارگاههای اصفهان توسعه پیدا می نمایند رنگها با ته رنگی از زرد پدیدار می گردند. رنگهای آبی علاوه بر لاجوردی و آبی کلبات،شامل آبی آسمانی و آبی خاکستری روشن می باشد.نمای شرقی پل در لچکی قوسهای بالائی با کاشی هفت رنگ پوشیده شده است. نقوش این کاشیها، انواع گل و بته، نقش ترنج و عناصر اسلیمی و خطائی می باشد. دو رنگ زرد و آبی در این کاشیها نظرها را جلب می نماید.

حاشیه دور لچکیها از عناصر بند خطائی پوشیده شده است.در قسمت مرکزی داخل پل نقشهای تکراری هندسی و غیر هندسی با رنگهای زیبا جلب توجه می کنند و نقش گل چند پر به صورت تکراری در زمینه آبی و سبز روشن نیز دیده می شود.

تاریخچه سی و سه چشمه ( الله وردیخان ) :

000000 پل ششم پل شاه عباس معروف به سی و سه چشمه است و آن قابل ذکر و تعریف می باشد این پل بر سر چهارباغ کهنه شاه عباسی است که از پلهای محاذی شهر است که شاه عباس بزرگ آن را به سر کاری الله وردی خان که از اعاظم امرا بوده بنا نمود و به اتمام رسانیده. پل مذکور وسیع و عریض چنانکه سه چهار عراده و گردون به ردیف یکدیگر به روی آن توانند رفت و موافق نام خود مشتمل است بر سی و سه چشمه. زیر آن را از سنگ و ساروج در کمال استحکام ساخته اند و بالای آن خیابان وسیعی است که به وسعتی که ذکر شد و در طرف آن غرفات درست نموده اند که مردمان در فصل بهار که به تفریح روند به غرفها بر سر آب می نشینند و طول آن هم زیاد و متصل است به باغچه ی پستی که در پیش روی چهار باغ علیا ساخته اند و بسیار با صفا و محکم پلی است و تا کنون به همان وضع و حالت باقی است. چهار باغ فعلی که از دوازه دولت شروع می شود به وسیله پل الله وردیخان به چهار باغ علیا اتصال یافته بود در منتهی الیه خیابان باغ عباس آباد و هزار جریب بنا شده بود که باغ اخیر هزار جریب مساحت داشت.بنای این پل را به الله وردیخان سردار دوست ویژه شاه نسبت می دهند.

000000 الله وردیخان سپهسالار قشون ـ فاتح بزرگ دوست و سوگلی بزرگ وی بود بنای پل را که یک قطعه بسیار عالی معماری است ـ به عهده خویش گرفت این پل زیبا به وسیله یک برجستگی اندک سرازیری به طول هشتاد پا در هر دو انتها به خیابانی متصل می گرددو درازای پل سیصد و هشت پا و سیزده پا است و از سنگهای تراشیده پدید آمده است فقط دیواره ها که به مثابه سنگ تراشیده به بلندی دیوارها در پهلو تعبیه گردیده است 00000 این دیوارها به علاوه در فواصل نه گامی با پنجره ها یا غرفه هایی به مانند طاق ـ به بلندی تمام دیوار آراسته است که مشرف به رودخانه است و مخصوص تنزه و تازه کردن نفس می باشد. در هر سوی پل چهل چنین پنجره موجود است که بیستمین بزرگ و بیست دیگرش کوچک می باشد. کاملا” در میانه ی دل ـ دو طاق کوچک در بیرون رو به سوی آب ساخته شده است ـ که که با چهار پله در آنها فرود می آیندـ و هنگامی که آب جذب بالا آمده است ـ می توانند دستها را پر از آب سازند0000 آن چه که گفته ام مربوط به بالای این شایان تحسین است ـ که روی سی و چهار چشمه سنگ زیبای خاکستری سختر از مرمر ـ اما نه چنان براق ـ پدید آمده است 00

این چشمه ها روی پایه یی از همین گونه سنگ ـ که پهنتر از پل و در هر دو سر ده گام بیشتر رفته ـ استوار گردیده است. سوزنه هایی در دو سر و در وسط پایه ها وجود دارد ـ که آب تمام نهر از آنها می گذرد ـ و هنگامی که آب پایین باشد ـ می توان بدون آن که تر باشد بر پایه ی مذکور به گشت و گذر پرداخت.

علاوه بر همه ی آنها ـ یک دالان دراز و کوچکی بر بالای چشمه ها در لبه تعبیه شده است ـ به طوری که هشت تن آدمی می توانند در آن واحد از راههای متعدد از این پل شگفت انگیز بگذرند. معمولا” آن را پل جلفا می نامندـ چون شهر را به جلفا (واقع در حومه اصفهان ) ـ که مسکن کلیه مسیحیان است ـ وصل می کند ونیز به نام الله وردیخان بانی پل هم خوانده می شود.تا ورینه طوی پل را سیصد و پنجاه قدم و عرضش را بیست قدم می نویسد و هولستر 300 متر طول بدون انتهای آن از دو طرف و 18 متر عرض نوشته است. اندازه های پل در وضع موجود اندازه گیری شده، 295 متر طول و 75/13 متر عرض آن است، هر یک از پایه ها 49/3 متر ضخامت دارد.

شش معبر پل بدین ترتیب است که: راه وسط مخصوص عبور سواره و گردونه ها بوده است دوم و سوم در دو طرف پل که از میان گالاریهای زیبا می گذشت و به پیاده رو تخصیص داشت. چهارم و پنجم پشت بامهای گالاری از دو طرف که دور آن نرده داشته و موقع طغیان رود تفریج گاه باشکوهی بوده است. بالاخره گالاریهای پل به وسیله پله های ظریف به زیر پل اتصال می یافت و از زیر پل هم موقع کم آبی عبور می کرده اند. راه ششم از زیر پل بود نویسندگان و سیاحان انگلیسی که روزهای آباد چهار باغ و پل الله وردیخان را دیده اند مساحت خیابان و پل را دو میل و نیم انگلیسی گفته اند به این قسم که چهار باغ شهر یک هزار و ششصد و بیست یارد، پل الله وردیخان چهارصد و نود یارد و چهار باغ علیا را دو هزار و دویست یارد طول داشته است.

در موقع وفور آب، آب از تمامی پل جریان داشته است. هنگام عصر از روی این پل، گنبدها و مناره ها حالت مخصوص و دلربائی دارند.مردم جهت گردش و تفریح به اینجامی آیند. پلکانها در قسمت داخلی جرزها بنا شده سطح این پل از زمین سواحل زاینده رود مرتغع تر است و به این جهت دو طرف پل را سراشیب ساخته اندهر طرف دو برج دارد برجهای رو به شهر می توانند مستحکم بشوند ( سنگربندی بشوند) و یک دروازه محکم می تواند راه عبور به پل را ببندد.

تغییر کارکرد سی و سه پل :

پل در عهد صفوی تلفیقی زیبا و عینی از کار و تفریح بوده است. کارکرد پل الله وردیخان را در دورانهای گذشته از فرم ساختمانی پل می توان مجسم نمود. پل به مثابه جایگاه عبوری و یک جایگاه استراحت و ویلا بوده است. فضای روی پل محل عبور درشکه و اسب از چهار باغ به طرف باغهای سلطنتی و کاخ هزار جریب می باشد این پل با شیبی به قصر هزار جریب متصل شده و شاه برای گردش و تغییر آب و هوا با بزرگان دربار سوار بر اسب حرکت کرده و از این گردشگاه می گذشته و به باغ می رسیده است. در ابتدای پل مورد استفاده خاندان سلطنتی بوده و بعد محل عبور کاروانها و اتصال دهنده شهر به جلفا که مسکن مسیحیان شده است به همین دلیل به آن پل جلفا هم می گویند.

پل به منزله یک جایگاه استراحت و ویلای مخصوص بزرگان نیز بوده است چهار فضا بر روی پل به این کار اختصاص داده شده در داخل برجهای پل پلکانهائی است که به وسیله آنها به پشت بام جان پناه 1 می توان دسترسی پیدا کرد و در هنگام بهار که هوا از لطافت بیشتری برخوردار است از دو فضای طرفین پل استفاده می شده است.یک راه عبور در روی پل که فونکسیون آن در دو فضا متجلی است، و محل عبور و محل استراحت می باشد این فضا با دیواری از وسط پل مجزا شده و دو طرف پل را در بر گرفته است. اطاقکهای مخصوصی در این قسمت متعلق به شخصیتهای سیاسی مهم می باشد که در تابستان که هوا گرمتر می شده است مورد استفاده قرار میگرفته ـ فرم ساختمانی قسمتهای خصوصی بستگی به شخصیت و خانواده استفاده کننده داشته است. توجه و تمرکز بیشتر در وسط پل با وجود دهانه مرتفع تری در قسمت غربی با غرفه هائی در طرفین آن می توان مجسم نمود. این راه عبوری بعدها محلی شده برای آن که عابر پیاده بتواند با فراغت و خارج از ازدحام و شلوغی کاروان هائیکه ممکن است در وسط پل مشغول عبور باشند گذر کرده و از صدای آب که با عبور شخص از زیر طاق نماها به صورت ریتمی دلنواز به گوش می رسد، لذت ببرد.در این گالریها قهوه چیان دکان داشته و به مردم قلیان و چای می فروشند.از این سطح پل توسط پلکانهائی به فضای زیر پل می توان رسید. سنگهائی که بین دهانه ها به فاصله قدم انسانی به ارتفاع 90 سانتیمترنصب شده اند عبور سرتاسرس از قسمت زیر پل راحتی در مواقع وفور آب ممکن می سازد. نیمی از این سنگها در گذر زمان از جا کنده شده بود که تعمیر شده است. عبور از راهروی سنگی زیر پل می تواند شخص عابر پیاده را در تصور کامل مواجهه با طبیعت به مدتی طولانی که درازای زیاد پل ایجاب می نماید فرو برد.بر روی پل مراسم مخصوصی به نام جشن آبریزگان بر گزار می شده است . یکی از تفریحات شاه عباس شرکت در مراسم جشن آبریزان یا آب پاشان بود. آبریزگان یا آبریزان یکی از جشنهای باستانی پیش از اسلام بوده است. ایرانیان قدیم در روز 13 تیر ماه هر سال جشنی بزرگ می گرفتند و در این روز آب یا گلاب بر سر و روی هم می پاشیدند. شاه عباس هم چنانکه منشی مخصوص وی اشاره کرده است مراسم مخصوص این جشن را با تشریفات بسیار انجام می داد. در این روز اگر شاه در اصفهان بود مراسم آبریزان در کنار زاینده رود و نزدیک پل سی و سه چشمه و اگر در مازندران و گیلان بود در کنار دریای خزر صورت می گرفت.شاه با جمعی از بزرگان دوات و سرداران و مهمانان خارجی خود در زیر یکی از طاق نماهای پل می نشست و به تماشا مشغول می شود.

پیترودلاولا می نویسد: در اصفهان مراسم جشن آبریزگان را در گنار زاینده رود در انتهای خیابان چهار باغ برابر پل زیبای الله وردیخان به جای می آوردند به همین سبب شاه آن روز را از اول صبح به آنجا می رفت و تمام روز را در یکی از غرفه های زیر پل به تماشا می نشست.اندکی بیش از آن که مراسم جشن به پایان برسد و مردم دست از آب پاشی بردارند شاه سفیران ممالک خارجی را به زیر پل خواند و چون وقت تنگ بود زمانی پس از آمدن ایشان مردم را مرخص کرد و خود در صحبت سفیران به تفریح پرداخت. هر غرفه پل متعلق به یکی از سفیران بوده است. پس از پایان دوران باشکوه صفوی، جنبش و پویائی پل و چهارباغ خاموش شد. مادام دیولافوآ در مورد چهارباغ که سی و سه پل در امتداد آن ساخته شده می نویسد :

با این که این خیابان حزن آور و متروک است طرف عصر که کاروانها به سمت جنوب حرکت می کنند مختصر جنب و جوشی در آن پیدا می شود اما از این رفت و آمد چند نفر قاطر چی و مردم فقیر را چگونه می توان با آن جلال و شکوه و ازدحام گردش کنندگان دویست سال قبل مقایسه کرد. از نقاشی های مخصوص چهل ستون می توان استنباط کرد که در ان تاریخ اعیان و اشراف و ثروتمندان با لباسهای زرد وزی ارغوانی و کشمیری در روی سنگفرشهای این خیابان مرکزی قدم زنان تفرج می کرده اند و در خیابانهای طرفین چابک سواران آراسته در سرعت بر یکدیگر سبقت می گرفته اند و در روی زین و یراق طلا و نقره در مقابل بانوان زیبا که در بالا خانه های کاخها نشسته بودند رژه می داده اند0000

با آباد شدن مجدد چهار باغ پل الله وردیخان نیز مرمت و مورد استفاده بیشتر قرار گرفت. در امر بازنده سازی متاسفانه به فونکسیون گذشته پل توجه نگردیده است به همیت جهت ارتباطات منطقی که حاصل حضور انسان بر روی پل می باشد از میان رفته است. قسمت زیر زمین پل به علت اختلاف سطحی که با خیابان پیدا کرده مسدود بودن جلوی آن در امر زندگانی پل شرکت نمی نماید. و می دانیم که بدون حضور مداوم انسان در قسمت زیر پل، می تواند خطراتی را متوجه خود سازد. تبدیل شدن زیر پل به آبریزگان یکی از بیشترین صدمه هات ممکن را برای پل به وجود می آورد. که می توانست با تاسیس پلی رابط بین خیابان و کف رودخانه فونکسیون قبلی آن از بین نرفته و محلی برای استراحت و تفریح مردم این زمان نیز می گشت.


بررسی فرم در معماری

در فضای کاربرد فناوری معماری از یک طرف پاسخگوی الگوهای فرهنگی خویش و از طرف دیگر مسئول الگوهای علم فناوری می باشد اما در اظهار و تبیین فرم، وی مجاز است که مفاهیم و شخصیت خویش را بیان نماید تمام معماران دارای این استعداد ذاتی نیستند تا این امتیاز ویژه را به نحو احسن بکار گیرند مثل دیگر رشته های علمی و هنری، تعدادی از معماران، سبک نوینی را ابداع می
دسته بندی معماری
فرمت فایل doc
حجم فایل 18 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 31
بررسی فرم در معماری

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

قسمت اول: درک مطلب

فرم در معماری

در فضای کاربرد فناوری معماری از یک طرف پاسخگوی الگوهای فرهنگی خویش و از طرف دیگر مسئول الگوهای علم فناوری می باشد اما در اظهار و تبیین فرم، وی مجاز است که مفاهیم و شخصیت خویش را بیان نماید. تمام معماران دارای این استعداد ذاتی نیستند تا این امتیاز ویژه را به نحو احسن بکار گیرند. مثل دیگر رشته های علمی و هنری، تعدادی از معماران، سبک نوینی را ابداع می نمایند و دیگر معماران از ایشان تبعیت می کنند و سبک‌های ایشان را به طرق اصلی و فردی تعبیر و تفسیر می نمایند. اما معماران هر سبک را به هر طریق ارائه شده می پذیرند و آن را بدون اینکه اثری از خود برجای گذارند جاودانه می نمایند. در سبک سازی وظیفه اصلی معمار آفرینش فرم معنی دار می باشد.

موقعی که در هنر صحبت از فرم می شود منظور نه تنها شکل فیزیکی اندازه و توده یک اثر است بلکه کلیه عناصری را دربر می گیرد که به زیبا سازه و ترکیب آن کمک می کند. بسیاری از اینها ممکن است به خودی خود فاقد فرم ثابتی باشند مثل سکون موسیقیایی، خطی در تابلو و فضای معماری، و فقط موقعی دارای اهمیت می شوند که به عنوان اثر به اتمام رسیده تنظیم می گردد و بدین طریق عناصر اصلی معماری شامل فضا و توده می‌گردد. این فرآیند سازماندهی آنها را در قالب منظم شده ترکیب گویند و ابزار اصلی که به واسطه آنها کیفیت قابل تبیین ارائه می گردد مربوط به مقیاس، نور، بافت و رنگ می شود.

فضا و توده

فضا را که نقاش به عنوان ذات غیرمادی توصیه می نماید. پیکرتراش پرمی کند و معمار آن را بسط و توسعه می دهد، آفریننده محیطی است که کاملاً انسانی و محدود بوده و درون محیط لایتناهی طبیعت است. هضم این مفهوم که فضا می تواند خصیصه ای به جزء تهی باشد مشکل می نماید.

موقعی که ما وارد ساختمان می شویم، با کف خانه، ستون ها، سقف و تمام چیزهایی مواجه می شویم که می توانند مورد مطالعه واقع شوند و یا حتی لذت بخش شوند در حالی که فضا در مفهوم قالبی خود امری تهی بوده و ما بدان در تفکر خود عادت کرده ایم و به معنی فقدان توده ای است که هوا آن را پر کرده است.

اما تجارت فضایی که بیانگر مطلبی باشند برای همه امری معمولی هستند اگر چه این تجارب همواره به صوت آگاهانه ادراک نمی شوند. ما در غار با سقف کوتاه و یا گردنه باریک احساس ایمنی نمی کنیم در حالی که در بالای تپه ها احساس شادی و قدرت می کنیم و این احساسات واکنش روانی و حرکتی است که ناشی از سنجش پتانسیل ما برای حرکت در مقابل فضایی است که ما را احاطه کرده است و این گونه واکنش ها حتی ریشه در زبان ما دارند. (و ما صحبت از شرایط محدود کننده و تجارب ارتقاء دهنده می کنیم) معمار قادر است انواع نامحدودی از این نوع واکنش ها را احضار نماید زیرا وی محدوده های فوقانی، تحتانی و کلیه محیط اطراف ما را تحت کنترل خود دارد. وقتی که ما پا به فضای خاص معمار می گذاریم این فضا را بر مبنای میزان و کیفیت پتانسیل خود جهت حرکت اندازه گیری می کنیم. اولاً مفهوم نیروی پتانسیل (استعداد ذاتی) امری مهم می باشد زیرا انتظار می‌رود که بدانیم که به کدام سو باید حرکت کنیم و این کار با نگاه به اطرف انجام می‌پذیرد. ثانیاً به خاطر این که ما می توانیم حرکاتی را متصور شویم که توانایی انجام آن را نداریم. پس در قسمت وسیع سالن کلیسای جامع که به سبک گوتیک می باشد دیوارهای مرتفع از نزدیک دو طرف ما را احاطه می نمایند و حرکات احتمالی ما نیز مدود می گردد و به ما توصیه می کنند که در طول فضای آزاد سالن به سوی محراب پیشروی نماییم یا اینکه فشردگی دیوارها ما را وادار می کند که در طول فضای آزاد سالن به سوی گنبد و نور بالای سر خویش بنگریم و در آنجاست که مفهوم فیزیکی رهایی را حس می نماییم با وجود آنکه به زمین محدود شده ایم. این نوع تجربه فضای سبک گوتیک را متعالی نام می گذاریم زیرا که ما را مجبور می کند از جای خویش برخیزیم.

از طرف دیگر دوره رنسانس فضا در تلاش است یا توصیه های خود حرکت را تعادل بخشد و ما را به نقطه کانونی بکشاند یعنی جایی که ما حس تعادل را در تمام جهات لمس می‌کنیم و این خود راه حلی برای مشکل تراکم و رهایی قلمداد می شود (تصویر1-6) در این نقطه ما از لحاظ فیزیکی احساس راحتی می نماییم یعنی در منتهی الیه نقطه مقابل احساس اعتلاء از کلیسای جامع واقع شده ایم.

تصویر

البته ما فقط از چشم خویش سود نمی بریم تا کیفیت فضا را حس نماییم زیرا فقط ساده تر یک شکل فضا برای نمونه یک اتاق چهارگوش، را در کل می توان از یک نقطه ثابت تجربه کرد. در مجموعه ای از فضاها همچون فضای موجود در کلیسای جامع ما راه می افتیم و حس نوینی به ما دست می دهد و با نیروی پتانسیل تازه جهت حرکت تمام مراحل را مشاهده می نماییم. بخش عظیمی از معماری نوین به خاطر سازماندهی آزادش از توالی فضاها قابلیت حرکت را ایجاد می کند و فنون این نوع معماری را امکان حذف دیوارها و تکیه گاه های سنگین گذشته را میسر می نماید و از شدت مفهوم تراکم می کاهد، دیوارها غشایی می شوند که به جهت تجربه فضایی به صورت دلخواه مرتب می شوند و برخی از آنها شفافیت گرفته و بدین ترتیب پتانسیل ما را برای حرکت به درون فضای آزاد نامحدود را گسترده می کنند.

تجربه فضایی به فضایی اندرونی خانه ها محدود نمی شود. حسی که از فضای باز طبیعی به دست می آوریم امکن دارد که به وسیله هنر بازآفرینی شود. میادین و خیابان های هر حتی باغ ها تنوعی از بیان حالت را به دست می آورند که با بیان حالات مربوط به فضای درونی قابل مقایسه می باشند. ایوان به سبک باروک کلیسای سن پیتر روم که ما را در طول اتاق‌های محصور کننده و عظیم خود به سمت در ورودی کلیسا می کشاند لااقل مثل فضای درونی کلیسا در حرکت است و در هر جا که ساختمان های کلیسا چشم انداز ما را محدود می سازند یا اینکه آن را راهنمایی می نمایند ما در محیط معماری یعنی همان فضای بیرونی قرار می گیریم. فضای بیرونی تنها یک ساختمان مخصوصاً سازه ایی که از معماری نوع دیگر جدا شده است ایجاد کننده فضا نیست در عوض فضای طبیعت را اشغال کرده است. بنابراین فضای بیرونی ممکن است به صورت مجسمه سازی در قالب تأثیر توده بر فضای تهی (بازی توده در فضای تهی) تجربه شود. هنر زیباشناسی توده مثل هنر زیباشناسی فضا ریشه در روانشناسی ما دارد. وقتی که از یک درخت بلند یا کوه به عنوان عظمت و شکوه یاد می کنیم، مثل صخره سنگی ترسناک، به آنها صفاتی را ربط می دهیم که به خودمان متعلق است و به آنها تعلق ندارد. به ناچار به ماده بیروح خاصیت انسانی می بخشیم و بدین طریق برای معمار فرصتی را فراهم می کنیم تا الگوهای قابل پیشبینی از تجربه را فراخواند که جملگی جهانشمول می باشند.

درک توده مانند درک فضا به حرکت وابسته است اما این حرکت بایستی به صورت فیزیکی باشد و نمی توان آن را از طریق پیش بینی تجربه نمود زیرا اهمیتی ندارد که برای مشاهده حتی ساده ترین ساختمان کجا بایستیم بلکه قسمتی از ساختمان از دیدمان پنهان می‌ماند و توده یک مجتمع ساختمانی از نقطه نظر دیدگاه های مختلف به صورت متفاوت ترکیب می شود. سیگفرایدگیدیون منتقد که به ضرورت حرکت در تجربه معماری نوین تأکید می کند توصیه می نماید که معماری امکان دارد دارای چهار بعد باشد چون که زمان (برای حرکت) مثل ابعاد فضایی دارای مفهوم و معناست.

نوعی از معماری در حالات فضایی خیلی بیشتر به بیان حالات توده وابسته است. اهرام مصر و گنبد هند فاقد فضای درونی معنی دار می باشند اما در نقش و فن آوری دارای ارزش معماری بوده و بیانگر حالاتی از پیکرتراشی می باشند. فضای درونی معبد یونانی در مقایسه با نقش آفرینی عجاب آور فرم در فضای بیرونی ستون بندی گردیده است و علاقه اندکی را به خود جلب می نماید در صورتی که معماری اولیه- مسیحی در روم شرقی این نوع تأکید را معکوس نموده و فضای بیرونی ساده را به صورت یک پوسته در می آورد تا بیانگر فضای ***** و سری گردد. سبک گوتیک بین این دو حالت تعادل برقرار می کند تا حدی که بتواند محتوی دگانه را تبیین نماید یعنی استیلای زمینی بر دنیای بیرونی و قدرت روحانی بر جهان درون. بسیاری از فناوری ها، کاستن از تقابل بین حالات فضا و توده را مجاز می کنند و این کار را با کاهش حجم (توده) دیوارها و اندازه و تعداد ستون ها و میسر نمودن تعبیر و تفسیر فضاهای درونی و بیرونی امکان پذیر می کنند.

بخش اول: سئوالات درک مطلب

الف) کدام یک از سئوالات زیر درست و کدامیک نادرست است؟ پاسخ خود را توضیح دهید.

1- معماران در بیان شخصیت و مفاهیم خود به هنگام تبیین حالات فرم دارای محدودیت هستند. (نادرست)

2- در بیان حالات فرم، معماری به جای بیان حالات فضایی به بیان حالات توده وابسته است. (نادرست)

3- معماری سبک گوتیک بین فضا و توده تعادل ایجاد می نماید تا بتواند محتوی دوگانه را تبیین نماید. (درست)

4- در ایجاد سبک، مسئولیت اصلی معمار خلق فرم معنی دار می باشد. (درست)

5- معمولاً معماران تلاش می کنند تا درون محیط لایتناهی محیط محدودی را خلق نمایند. (درست)

6- فرم بر کلیه عناصری اشاره دارد که بر ساختار هنر زیبا شناسی، ترکیب، شکل، اندازه و توده فیزیکی تأثیر دارند. (درست)

7- معماران با تلفیق واکنش های حرکتی- روانی محدوده های فوقانی، تحتانی و کلیه اطراف و اکناف اشخاص را تحت کنترل درمی آورند. (درست)

ب) گزینه ای را انتخاب کنید که به بهترین شکل هر سئوال را کامل می کند.

1- فضای دوه رنسانس در تلاش است که ما را به نقطه مرکزی بکشاند تا بتوانیم ---------------- را بفهمیم.

الف) تعادل در ترکیب ب) فقدان توده

ج) تعادل در حرکت د) آزادی حرکت

2- معماری سبک گوتیک بیانگر محتوی دوگانه است، محتوایی که ----------- تعادل ایجاد می کند.

الف) جهان درون و بیرون ب) فضا و سبک

ج) قدرت معنوی و مادی د) رنگ و بافت

3- معماری سبک گوتیک حرکات ممکن را محدود کرده و تراکم آن مردم را مجبور می‌کند که به بالا بنگرند و در نتیجه ----------- را خلق می کنند.

الف) حس محدود کننده ب) مفهوم فیزیکی رهایی

ج) کیفیت تهی بودن د) محیط لایتناهی

4- در بیان حالات فرم، شکل، اندازه و توده فیزیکی عناصری هستند که در ------- سهیم باشند.

الف) بافت و رنگ ب) ساختار و ترکیب هنر زیبا شناسی

ج) کیفیت بیانی د) سبک و فضا

5- فناوری نوین معماری از تقابل بین بیان حالات فضا و توده توسط ------ می کاهد.

الف) تأکید بر حرکت ب) ستون بندی فضای بیرونی

ج) سری بودن فضا د) کاستن از توده دیوارها و اندازه تکیه گاه ها

ج) به پرسش های زیر به صورت شفاهی پاسخ دهید.

1- هدف دوگانه معماری سبک گوتیک چیست؟

2- تفاوت اصلی بین فضا در سبک گوتیک با فضا در دوره رنسانس در چیست؟

3- چرا تجربه فضا در سبک گوتیک بالابری نام دارد؟

4- چرا بین فضا و توده در معماری نوین کاهش تباین انجام می گیرد؟

5- وجه اشتراک اهرام مصر و گنبد هند در چیست؟

6- چرا از دیدگاه گیدیون حرکت تا این حد دارای اهمیت است؟


اصول مقاوم سازی ساختمانها

بارهای غیر مترقبه یا غیرمعمول شامل بارهایی می‌باشند که در روش‌های متداول، سازه معمولاً برای آنها طراحی نمی‌گردد دو گروه عمدة این بارها عبارتند از 1 بارگذاری ناشی از انفجار 2 بارگذاری ناشی از ضربه و تصادم
دسته بندی عمران
فرمت فایل doc
حجم فایل 52 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 46
اصول مقاوم سازی ساختمانها

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

1- مقدمه

بارهای غیر مترقبه یا غیرمعمول شامل بارهایی می‌باشند که در روش‌های متداول، سازه معمولاً برای آنها طراحی نمی‌گردد. دو گروه عمدة این بارها عبارتند از:

1- بارگذاری ناشی از انفجار

2- بارگذاری ناشی از ضربه و تصادم

انفجار ممکن است در داخل یا خارج ساختمان روی دهد. این انفجارها می‌تواند ناشی از عواملی نظیر موارد ذیل باشد:

1- انفجار بمب

2- انفجار و مشتعل شدن گاز

3- حمل و نقل مواد شیمیایی منفجر شونده یا گاز

4- ملموس ترین نمونه از بار ضربه‌ای، تصادم وسائط نقلیه با سازه می باشد.

در این مقاله ‏‏، عملکرد اجزای ساختمان در برابر بارگذاری ناشی از این قبیل انفجارها و تصادم بررسی می‌شود.

نتایج حاصل از تحقیقات انجام گرفته بر روی نحوة بارگذاری انفجار و بررسی میدانی انجام شده بر روی حجم و میزان خرابی‌های بوجود آمده در حوادث روی داده نشان می‌دهد که بار ناشی از انفجار و تصادم از یک طبیعت دینامیک برخوردار می‌باشد، اما در هنگام طراحی اغلب آن را بصورت استاتیکی فرض کرده و کنترل ها بر آن مبنا انجام می‌گیرد.

طرحی سقف‌ها، دیواره ها و اتصالات مربوط به نحوی که مانع فروپاشی و انهدام ساختمان گردد از اهمیت به سزائی برخوردار است. در این مقاله هدف ارائه روشهایی برای ایمن سازی ساختمانهای مسکونی آجری در مقابل انفجار و تصادم است. برای تحقق این هدف مطالعات در چند مرحله انجام می‌گیرد.

نخست سعی می گردد، ساختمانهای بنایی رایج در کشور دسته‌بندی گردد و مشخصات فنی آنها بویژه از دیدگاه انفجار و تصادم، مورد بررسی واقع شود. سپس کوشش خواهد شد تا بر اساس روشهای متداول و استاندارد برای آنالیز و طراحی ساختمانهای آجری، عملکرد آنها در برابر انفجار و تصادم و نقاط ضعف احتمالی در طراحی‌های معمول Kآنها در آنهامورد مطالعه قرار گیرد.

در نهایت ، بر اساس مباحث بعمل آمده، توصیه‌هایی برای بهبود رفتار و مقاوم‌سازی ساختمانهای بنایی عرضه خواهد شد.

2- دسته‌بندی ساختمانهای آجری

ساختمانهای بنایی شامل کلیة ساختمانهایی است که با مصالح فشاری نظیر آجر، بلوک بتنی، سنگ خشت و امثالهم و ملات بنا گردیده و دیوارهای ضخیم باربر در آنها مسئولیت انتقال وزن سازه و سربارهای موجود را به شالوده دارند. در میان انواع ساختمانهای بنایی،‌ ساختمانهای آجری بویژه در شهرها از فراوانی بیشتری نسبت به سایر انواع برخوردار می‌باشند و لذا تکیة ‌اصلی بحث بر روی این قبیل ساختمانها می‌باشد.

بطور کلی ساختمانهای بنایی به چهار گروه تقسیم می‌گردند.

1- ساختمانهای بنایی غیرمسلح

2- ساختمانهای بنایی نیمه مسلح

3- ساختمانهای بنایی مسلح

4- ساختمانهای بنایی مرکب

خصوصیات کلی این چهار نوع ساختمان، به اختصار بشرح زیر می‌باشد:

1- ساختمانهای بنایی غیر مسلح

این قبیل ساختمانها قدیمی‌ترین و متداولترین نوع ساختمان را در کشور تشکیل می‌دهند و در اکثر شهرها و روستاها بچشم می‌خورند. این ساختمانها در روستاها با استفاده از مصالح محلی مانند خشت خام یا سنگ‌های رودخانه‌ای و با بکارگیری ملات گل ساخته شده و سقف آنها بصورت گنبدی از خشت خام یا تیرهای چوبی پوشیده از گل بنا شده است. اما در شهرها اکثراً از آجرهای فشاری با کیفیت متوسط، و در برخی موارد از بلوک‌های بتنی همراه با ملات ماسه سیمان بنا می‌گردند،‌ و پوشش سقف‌ها را تیر آهن یا تیرچه بلوک، و در ساختمانهای قدیمی تر الوارهای چوبی، تشکیل می دهند. در این ساختمانها، یعنی ساختمانهای بنایی غیر مسلح، آنچه بطور عمده مقاومت لازم را در برابر بارهای جانبی عمود بر صفحه دیوار تأمین می‌نماید، دیوارهای برگشتی موجود است. در تصاویر (1) و (2) نمونه هایی از این ساختمانها مشاهده می‌گردد که پوشش سقف اولی با استفاده از سیستم تیرآهن و طاق ضربی و دیگری با بکارگیری تیرچه‌های پیش ساخته مسلح و بلوکهای بتنی،‌ انجام شده است.

در احداث این قبیل ساختمانها اکثراً نکات اجرایی بسیاری نادیده گرفته می‌شود از جمله این موارد می‌توان به نکات زیر اشاره نمود:

1- عدم اجرای دیوارهای برگشتی در انتهای دیوارهای باربر و طول کوتاه آنها در صورت اجرا که عملکرد مناسبی را از خود نشان نخواهد داد.

2- اتصال نامناسب دیوارهای باربر با دیوارهای عمود بر امتداد آنها به نحوی که مانع عملکرد دیوارهای مذکور بصورت پشت بند خواهد شد. این قبیل دیوارها یا باید بصورت هشتگیر و با قفل و بست کافی و بطور همزمان احداث گردند و یا آنکه بوسیله میل مهارهای کافی به یکدیگر دوخته شوند.

3- عدم اجرای زیر سری مناسب برای قرار د ادن سیستم سقف بر روی دیوارهای باربر که موجب انتقال و پخش نامناسب بارها از سقف به دیوار و بروز ترکهای برشی در دیوار باربر و در زیر نقاط اعمال بار می‌ گردد. همچنین این امر باعث عدم پیوستگی کافی مابین سقف و دیوار گردیده و سقف در برابر بارهای جانبی می‌تواند از روی دیوار فرار نماید. در ضمن همانطور که در ادامه تشریح خواهد شد، دیوارهای باربر کناری بدلیل عدم اتصال کافی به سقف، بصورت طره عمل نموده و ارتفاع مؤثر آنها در عمل بیش از ارتفاع واقعی دیوار خواهد شد. تصویر(3) نمونة‌ مستندی از فرار دیوار باربر از زیر سقف طاق ضربی و عملکرد طره‌ای دیوار در زلزلة سال 1369 در شهر منجیل را نمایش می‌ دهد. قفل و بست ناچیز دیوار برگشتی نتوانسته است مانع فرار دیوار گردد.

2- ساختمانهای بنایی نیمه مسلح

این دسته از ساختمانهای بنایی مشابه گروه قبل می‌باشند با این تفاوت که جهت بهبود رفتار آنها در برابر بارهای جانبی و تأمین پیوستگی سقف از عناصری مانند کلاف فوقانی و تحتانی استفاده می‌گردد. وجود این کلافها که باید بطور پیوسته دور تا دور ساختمان را فرا گیرد اتصال سقف و دیوارهای باربر را بهبود می‌بخشد و با ایجاد تکیه‌گاه مناسب برای پانلهای دیوار،‌ ارتفاع مؤثر دیوار را در حدود ارتفاع واقعی آن قرار می‌دهد.

در تصویر (4) نمونه ای از این قبیل ساختمانها ملاحظه می‌گردد. چنانچه مشاهده می‌شود در این ساختمان از کلاف افقی تراز سقف بعنوان زیر سری استفاده شده است و تیرآهن‌های سقف طاق ضربی بر روی آن قرار گرفته است. در این روش اجرایی اگر چه بدلیل عدم مهار تیرآهن‌های سقف به تکیه‌گاه‌های جانبی پیوستگی مناسبی در دال سقف ایجاد نمی‌گردد، اما بخاطر وجود کلاف یکپارچة محیطی، ساختمان در برابر بارهای جانبی استحکام بیشتری نسبت به ساختمانهای گروه قبل خواهد داشت. ] لازم به ذکر است این ساختمان پس از زلزلة سال 69 منجیل،‌ سالم برجا مانده است[

3- ساختمانهای بنایی مسلح

در صورتی که علاوه بر تعبیة کلافهای افقی در تراز پی و سقف ساختمان بنایی، با بکارگیری کلافهای قائم در دیوارهای باربر، کلافهای مذکور را به یکدیگر مرتبط نموده و یا به کمک میلگردهای افقی و قائم دیوارهای برشی تسلیح گردند، ساختمان بنایی مسلح می‌گردد و بخاطر وجود این کلاف بندی،‌ سازه قادر به عملکرد خمشی و برشی خواهد بود. بکارگیری شبکه های میلگرددردیوارهای قائم گرچه مناسب‌ترین رفتار را دربرابربارهای جانبی درون صفحه ای و عمود بر آن بوجود می‌آورد،‌ اما بدلیل صعوبت اجرا و هزینه‌های نسبتاً بالا،‌ کمتر مورد توجه واقع شده‌اند. بهر حال، آنچه بعنوان یک حداقل در ساخت ساختمانهای بنایی الزام شده است،‌ بکارگیری کلافهای افقی و قائم متصل به یکدیگر است.

لازم به ذکر است که این قبیل ساختمانها را نباید با ساختمانهای اسکلت فلزی و بتنی که در آنها اسکلت باربر مسئولیت انتقال بارها را بر عهده دارد،‌ و دیوارها بصورت میانقابهای پرکننده بکار می‌ روند. اشتباه گرفت.

عملکرد این ساختمانها، بعلت نحوة متفاوت ساخت آنها،‌ با یکدیگر فرق اساسی دارد؛ بطوری که در ساختمانهای با اسکلت باربر پس از احداث اسکلت، قابهای خارجی به وسیله مصالح بنایی پر می‌گردد. اما در ساختمانهای بنایی مسلح، اجرای کلافهای قائم و یا ستونها غالباً بطور همزمان با اجرای دیوارهای باربر انجام می‌گیرد و پس از اتمام احداث دیوارهای خارجی کلاف افقی فوقانی، در تراز سقف بر روی دیوارها قرار گرفته و به کلافهای قائم متصل می‌شود. مثالی از این نحوه اجرا در تصویر (7) مشاهده می‌گردد.

اجرای مناسب این نوع از ساختمانهای بنایی می تواند مانع بروز معایبی که برای ساختمانهای بنایی غیرمسلح بر شمرده شده، گردد و بر آن اساس یکپارچگی و استحکام کافی برای سازه بنایی فراهم می‌آید.

ایجاد تکیه‌گاه مناسب برای پانلهای دیوار و سقف،‌ توزیع و انتقال بارهای ثقلی و جانبی توسط سقف و دیوارهای پیوسته، و افزایش پایداری کلی سازه در برابر بارهای مختلف، مزیت‌های اجرای صحیح ساختمانهای بنایی مسلح می‌باشد.

4- ساختمانهای بنایی مرکب

ترکیب یکی از سه سیستم فوق با اسکلت بندی معمولاً فلزی و بندرت بتنی که اکثراً برای افزایش فضای مفید ساختمان انجام می‌ گیرد، ساختمانهای بنایی مرکب را تشکیل می دهد. هزینة اجرایی این قبیل ساختمانها که دارای دیوارهای خارجی باربر می‌باشند به مراتب از سازه‌های اسکلت فلزی یا بتنی کمتر می‌‌باشد. در فضای داخلی ساختمانهای بنایی مرکب، برای اجتناب از دیوارهای حائل حجیم باربر، از ستونهای فلزی یا بتنی استفاده می‌گردد و در نتیجه بارهای ثقلی توسط هر دو سیستم دیوار باربر و اسکلت بندی به شالوده منتقل می‌شود. اما تحمل بارهای جانبی بدلیل اتصالات مفصلی تیرها به ستونها،‌ تنها بر دیوارها باربر جانبی محلول می‌گردد تا با عملکرد برشی خود مانع بروز خرابی در سازه گردند. اجرای این قبیل ساختمانها که حجم وسیعی از ساختمانهای بنایی موجود در شهرها را در برگرفته و غالباً بصورت یک یا دو طبقه و در سازه قدیمی‌تر حتی تا چهار طبقه نیز احداث گردیده‌اند، نیازمند رعایت اصول فنی مربوط به هر دو سیستم دیوار و اسکلت باربر بوده و تمهیدات کافی جهت ایجاد پیوستگی لازم در اتصالات و یکپارچگی سازه باید در نظر گرفته شود. تصاویر (5) تا (7) نمونه‌ای از این ساختمانها را نمایش می‌دهند که به ترتیب ساختمان بنایی غیر مسلح، نیمه مسلح و مسلح با اسکلت فلزی داخلی ساختمان تشکیل شده‌اند، که حالت اخیر،‌ مستحکمترین سازه بنایی مرکب را ایجاد می‌نماید.

وجود سیستم باربر مقاوم و مناسب در ساختمان تا حدودی زیادی از فروپاشی و تخریب کامل ساختمان جلوگیری می‌ نماید. بدین ترتیب ساختمانهای بنایی غیر مسلح و نیمه مسلح، در مقایسه با سایر انواع ساختمانها، کمترین مقاومت را در برابر بارهای غیر مترقبه و به خصوص انفجار و تصادم از خود نشان خواهند داد. اگر در این ساختمانها دیوارهای برگشتی اجرا نشده و یا به خوبی به دیوارهای باربر متصل نگردند، دیوارها باربر خارجی که تنها شامل پوشش سقف ساختمان می‌باشد، بصورت دال یک طرفه‌ای در راستای ضعیف دیوار،‌ یعنی عمود بر درزهای افقی دیوار، عمل نموده و در صورتی که بارگذاری ناشی از انفجار بر مقاومت دیوار غلبه نماید،‌ دیوار و در پی آن سقف سازه فرو می‌ریزد. همچنین عدم اتصال مناسب سیستم سقف سازه به دیوارهای باربر اطراف،‌ به خصوص در ساختمانهای بنایی غیرمسلح که فاقد کلاف افقی می‌باشند،‌ امکان حرکت نسبی سقف از روی دیوارها و فروریزی آن‌‌ را افزایش می‌دهد.عدم پیوستگی سقف ودیوارها موجب عملکردطره‌ای دیوار گردیده و برامکان حرکت نسبی سقف و دیوار می‌افزاید. این مسئله در تصویر (8) بطور شماتیک نمایش داده شده است.

سازه های بنایی مسلح بشرط اجرای صحیح و مناسب جزئیات اجرای مربوط و حصول پیوستگی‌های مورد نیاز در اتصالات،‌ کاملترین نوع سازه بنایی را تشکیل می دهند. نحوه صحیح اجرای جزئیات مذکر در اکثر مراجع معتبر اجرایی مانند دستورالعملهای منتشره از سوی سازمان برنامه و بودجه، ذکر شده اند. در این دسته از سازه‌های بنایی وجود کلافهای افقی و قائم عملکرد سازه را در برابر نیروهای جانبی درون صفحه‌ای و عمود بر صفحه به میزان قابل توجهی بهبود می‌ بخشند.

کلافهای افقی پیوستگی مورد نیاز را در سیستم سقف فراهم نموده و از فروریزی آن تا حد زیادی ممانعت می نماید؛ و اتصال مناسب کلافهای افقی و قائم به دیوار،‌ عملکرد دیوار را به سمت دال تختی با تکیه گاه‌های ساده در چهار طرف متمایل می‌کند.

چنانکه ذکر شد ، محصور شدن دیوارهای باربر در کلافهای پیرامون آن، نه تنها بر توانایی مقاومت دیوار در بربر بارهای غیرمترقبه‌ای می‌افزاید بلکه در افزایش توان خمشی و برشی دیوار در مقابله با بارهای درون صفحه ای به ویژه نیروهای ناشی از زلزله، مؤثر می‌باشد.

ساختمانهای بنایی مرکب،‌ که آخرین گروه از طبقه‌بندی انجام گرفته را تشکیل می‌دهند. شرایط بسیار متغیری دارند؛ و بر حسب آنکه از ترکیب کدامیک از سه گروه پیشین سازه‌های بنایی، با اسکلت فلزی یا بتنی ایجاد شده باشند،‌ در برابر بارهای غیر مترقبه عملکرد خاصی از خود نشان می‌دهند. این نوع از ساختمانها بدلیل اتصال نسبتاً مقاوم تیرهای سقف با ستونهای داخلی کمتر دچار ریزش سقف در فضاهای میانی می‌گردند.

3- روشهای مقاوم سازی ساختمانهای آجری در برابر بارهای غیرمترقبه

3-1- روشهای طراحی

همواره ممکن نیست تا آنالیز یک سازة‌ معمولی را برای تحمل بارهای غیرمترقبه‌ای ماند تصادم وسائط نقلیه و یا انفجار بمب و امثالهم انجام دادن، زیرا مکان و حجم بارگذاری ناشی از بروز چنین حوادثی معمولاً غیر قابل پیش‌بینی است، از طرفی در بسیاری از موارد طراحی اعضایی که توان تحمل چنان نیروهایی را داشته باشند پرهزینه و غیراقتصادی خواهد بود. با وجود این، نادیده گرفتن خطر بارهای غیر مترقبه در طراحی ساختمانها نیز می‌تواند به عواقب غیرقابل قبولی بیانجامد.

البته می‌توان بحرانی‌ترین فضاها را که بیشترین میزان وقوع حوادث را بخود اختصاص می دهند، تعیین نمود و مقاوم سازی سازه را حداقل برای آن فضاها انجام داد.

در واقع پس از حادثة انفجار در طبقة هجدهم ساختمان پانلی Ronan Point در سال 1968، در لندن، و فرار یکی از پانلهای خارجی طبقة مذکور، فروپاشی پنج طبقه بالای آن که موجب بروز خرابی پیش رونده تا طبقة همکف ساختمان گردید، توجه محققان بر طراحی ساختمانهای مقاوم در برابر چنین بارهای غیرمترقبه‌ای معطوف گردید.

روشهای مختلف جهت کاهش اثرات مخرب بارهای غیرمترقبه بصورت زیر دسته‌بندی می‌گردند:

1- طراحی برای جلوگیری از وقوع یا محدود ساختن خطر بارهای غیر مترقبه

2- طراحی در برابر بارهای غیر مترقبه به روش غیر مستقیم

3- طراحی دربرابربارهای غیرمترقبه به روش مستقیم یک طراح بسته به ماهیت طرح سازه،‌ اهمیت آن واحتمال بروزحوادث غیرمترقبه وهمچنین اطلاعات و آگاهی‌های موجود، می‌ تواند یکی از این روشهای طراحی را که درذیل تشریح خواهند شد، انتخاب نموده و بکار بندد.

3-2- طراحی برای جلوگیری از وقوع یا محدود ساختن خطر بارهای غیرمترقبه

مقصود از این قسم طراحی آن است که احتمال بروز خرابی در سازه با حذف یا دور نمودن علل و منابع وقوع حادثه به حداقل برسد. بدین معنی که مثلاً با ممانعت از ذخیره مواد قابل انفجار در ساختمان از وقوع انفجارهای مخرب پیشگیری شود و یا با اتخاذ روشهای حفاظتی خاص،‌ مانند ایجاد حصار و مانع در مجاورت نقاط حساس ساختمان،‌ از تصادم وسائط نقلیه با آن جلوگیری بعمل آید،

3-3- طراحی در بربر بارهای غیرمترقبه به روش غیرمستقیم

در روش طراحی غیر مستقیم طراح سعی می‌نماید با ایجاد حداقل استحکام لازم، پیوستگی و شکل پذیری قابل قبولی برای سازه در مقابل نیروهای غیرمترقبه فراهم آورد. در واقع درا ین روش،‌ طراحی بطور مستقیم بر پایة بارگذاری انفجاری و تصادمی و حوادث مترتب بر آن انجام نمی‌گیرد و صرفاً تدابیری عملی برای حفظ ایمنی و یکپارچی ساختمان اعمال می گردد. در این راستا،‌ اقدامات زیر جهت سیستم دیوارها، سقف و اتصالات قابل اعمال است.

1- آرایش موقعیت دیوارها باید به نحوی باشد که ایمنی و اطمینان کافی را برای پایداری کلی سازه فراهم آورد. بدین معنی که با تخریب جزئی در سازه، پایداری کلی سازه محفوظ مانده و سهم بار عضو تخریب شده به سایر اعضاء منتقل گردد و از انتخاب فرمهایی که در شرایط خرابی غیرمترقبه بحرانی شده و منجر به بروز خرابی‌های پیش رونده گردد، اجتناب شود.

2- می‌بایست از پیوستگی سیستم سقف اطمینان حاصل آید. در این رابطه همانطور که در تصور (3-3-1) ملاحظه می‌گردد اگر دال سقف دو طرفه در جا ریخته شده و بصورت پیوسته بالای دیوارهای داخلی قرار گفته و به وسیله میلگردهای مهاری به دیوارهای جانبی متصل گردد، درجه ایمنی و پایداری سقف افزایش می‌یابد. این چنین سقف هایی در فروریزی دیوارهای داخلی در اثر بارهای غیرمترقبه، به راحتی از بین نمی‌روند و تا حدود زیادی از خرابی پیش رونده جلوگیری بعمل می‌آورند. قطعات بتن پیش ساخته با دهانه‌های دو طرفه بعلت عدم پیوستگی در تکیه‌گاههای داخلی در درجه دوم استحکام قرار می‌گیرند و در میان سقف‌هایی که بصورت دال یک طرفه اجرا می‌شوند به ترتیب اولویت سقف‌های تیرچه بلوک با میلگردهای پیوستگی در تکیه‌گاه‌های داخلی، قطعات بتن پیش ساخته یک طرفه به همراه کش‌های طولی و عرضی لازم و سقفهای طاق ضربی با مهارهای کافی در‌ تکیه‌گاه‌ها قرار می‌ گیرند و سایر سقف‌هایی که بدون اجرای کلافهای افقی در تراز سقف و اجرای اتصالات مناسب بین سقف و کلاف ساخته می شوند در پایین ترین درجه اطمینان نسبت به پیوستگی و یکپارچگی سقف قرار خواهند گرفت و از کمترین میزان ایمنی در برابر بارهای غیر مترقبه برخوردار خواهند بود. سقف‌های اخیر که بدون ایجاد پیوستگی در تکیه‌گاه‌های داخلی ایجاد می‌گردند توان تحمل بارهای ناشی از فروپاشی تکیه گاه‌های میانی را نداشته و موجبات بروز خرابی‌های پیش رونده را فراهم می‌آورند. به همین دلیل اکثر آیین‌نامه‌های اجرایی مانند آیین‌نامه BS5628 انگلستان، اجرای کش‌های سقف که تمام معیارهای پیوستگی مورد بحث را رعایت نماید،‌ الزام می‌ نمایند. آیین‌نامه 2800 ایران که تنها مرجع طراحی ساختمانهای بنایی در ایران می‌باشد نیز بکارگیری کلافهای افقی در تراز سقف و رعایت اصول فنی جهت اتصالات سقف و حفظ انسجام آن را توصیه نموده است.

بیشترین حد استحکام و پیوستگی

1- دال دو طرفه در جا ریخته شده

2- قطعات بتن پیش ساخته مرکب با دهانة دو طرفه

3- سقف‌های تیرچه‌ بلوک با میلگردهای پیوستگی

4- قطعات بتن پیش ساخته با دهانة یکطرفه به همراه کش‌های طولی و عرضی لازم

5- سقف‌های طاق ضربی با مهارهای کافی

6- قطعات بین پیش ساخته یا انواع دیگر بدون استفاده از کش‌های طولی و عرضی لازم و اتصالات مناسب در تکیه گاهها


بررسی احادیث پیامبر

ذکر گویندگان این سخن از هشام روایت کرده اند که پیمبر خدا چهل و سه ساله بود که وحی بدو رسید و هم از سعید بن مسیب روایتی به این مضمون هست سخن از روز و ماه بعثت پیمبر خدا
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 56 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 113
بررسی احادیث پیامبر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

ذکر گویندگان این سخن

از هشام روایت کرده اند که پیمبر خدا چهل و سه ساله بود که وحی بدو رسید.

و هم از سعید بن مسیب روایتی به این مضمون هست.

سخن از روز و ماه بعثت پیمبر خدا

ابوجعفر گوید: روایت درست است که درباره روزه روز دوشنبه از پیمبر پرسیدند وفرمود: « من به روز دوشنبه متولد شدم و به روز دوشنبه مبعوث شدم و وحی به سوی من آمد.»

گوید: در این باب خلاف نیست، اما اختلاف هست، که کدام دوشنبه ماه بود، بعضی ها گفته اند: آغاز نزول قرآن بر پیمبر خدا هیجدهم ماه رمضان بود، و از عبدالله بن زید جرمی روایتی به این مضمون هست.

بعضی دیگر گفته اند نزول قرن در بیست و چهارم رمضان بود، و از ابی جلد روایتی به این معنی هست.

بعضی دیگر گفته اند نزول قرآن در هفدهم رمضان بود و گفتار خدا عزوجل را شاهد این سخن آورده اند که فرمود:

« و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان»

یعنی (اگر به خدا) و آنچه روز فیصل کار، روز تلاقی دو گروه، بر بنده خویش نازل کرده ایم ایمان آورده اید (چنین کنید) و روز تلاقی پیمبر خدا با مشرکان در بدر روز هفدهم رمضان بود.

ابوجعفر گوید: «پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم از آن پیش که جبریل بر او ظاهر شود و رسالت خدای بیارد آثار و نشانه هایی می دید، از آن جمله حکایتی بود که از پیش درباره دو فرشته نقل کردم که شکم وی را شکافتند و غش و ناپاکی از آن درآوردند و دیگر آنکه به هر راهی می گذشت درخت و سنگ بر او سلام می کرد.

از بره دختر ابی تجراه روایت کرده اند که وقتی خداوند عزوجل می خواست پیمبر خویش را رسالت دهد، وقی به حاجت می شد چندان دور می رفت که خانه ای نباشد و به دره ها می شد و به هر سنگ و درختی که می گذشت بدو می گفت: «السلام علیک یا رسول الله» و به چپ و راست و پشت سر می نگریست و کسی را نمی دید.

ابوجعفر گوید: و امت ها از مبعث وی سخن می کردند و عالمان هر امت از آن خبر می‌دادند.

عامر بن ربیعه گوید: از زیدبن عمروبن نفیل شنیدم که می گفت: «من در انتظار پیمبری از فرزندان اسماعیل و از اعقاب عبدالمطلب هستم و بیم دارم به زمان او نرسم اما به او ایمان دارم و تصدیق او می کنم و بر پیمبریش شهادت می دهم، اگر عمرت دراز بود و او را دیدی سلام مرا به او برسان، اینک وصف او با تو بگویم تا بر تو مخفی نماند.»

گفتم: «بگو»

گفت: «وی نه کوتاه است نه بلند، نه پر موی و نه کم موی و پیوسته در دیده او سرخی‌ای هست و خاتم نبوت میان دو بازوی اوست و نامش احمد است و در این شهر متولد می شود، آنگاه قومش او را بیرون می کنند و دین وی را خوش ندارند تا به یثرب مهاجرت کند و کارش بالا گیرد، مبادا از او غفلت کنی که من به طلب دین ابراهیم همه ولایت ها را بگشتم و از یهودان و نصاری و مجوس پرسیدم و همه گفتند این دین پس از این خواهد بود و و صف وی را چنین آوردند و گفتند: جز او پیمبری نمانده است.»

عامر گوید: وقتی مسلمان شدم گفتار زیدبن عمرو را با پیمبر بگفتم و سلام او را رسانیدم و پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم جواب وی بداد و برای او طلب رحمت کرد و گفت: «او را در بهشت دیدم که دنباله ها می کشید.»

عبدالله بن کعب وابسته عثمان گوید یک روز که عمبر بن خطاب در مسجد پیمبر خدا نشسته بود، عربی وارد مسجد شد و سراغ عمر را گرفت و چون عمر او را بدید گفت: «این مرد همچنان مشرک است، و در جاهلیت کاهن بوده است.»

عرب به عمر سلام کرد و بنشست و عمر بدو گفت: «آیا مسلمان شده ای؟»

گفت: «آری.»

عمر گفت: «آیا در جاهلیت کاهی بوده ای.»

عرب گفت: «سبحان الله، سخنی می گویی که از هنگام خلافت به هیچ یک از رعیت خویش نگفته ای.»

عمر گفت: « ما در جاهلیت بدتر این بودیم، بت می پرستیدیم، تا خداوند ما را به وسیله اسلام گرامی داشت.»

عرب گفت: «آری ای امیر مؤمنان من در جاهلیت کاهن بودم.»

عمر گفت: «به ما بگو عجیب ترین خبری که شیطانت برایت آورد چه بود؟»

عرب گفت: «شیطانم یک ماه یا یکسال پیش از اسلام آمد و گفت مگر نمی بیی که کار جنیان دگرگون شده.»

عمر گفت: «مردم نیز چنین می گفتند، به خدا من با گروهی از قرشیان به نزد بتی از بتان جاهلیت بودیم که یکی از عربان گوساله ای برای آن قربانی کرده بود و منتظر بودیم که گوساله را بر ما تقسیم کنند و از دل آن صدایی شنیدم که هرگز صدایی نافذتر از آن نشنیده بودم و این یک ماه یا یکسال پیش از ظهور اسلام بود که می گفت: «ای ذریح، کاری موفقیت آمیز است» و یکی فریاد زند و گوید: «لااله الاالله».

جبیربن مطعم گوید: در بوانه به نزد بتی نشسته بودیم و این یکماه پیش از بعثت پیمبر خدا بود و شتری کشته بودیم که یک بانگ زد: عجب را بشنوید که استراق وحی برفت و شهاب سوی ما اندازند و این به سبب پیمبری است که در مکه آید و نامش احمد است و هجرتگاه او یثرب است. گوید: و ما دست بداشتیم و پیمبر خدای صلی الله علیه و سلم ظهور کرد.

از ابن عباس روایت کرده اند که یکی از بنی عامر پیش پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم

آمد و گفت: «خاتم نبوت را که میان دو بازوی تو است به من بنما که اگر محتاج علاج باشی علاجت کنم که من معروفترین طبیب عربم.»

پیمبر فرمود: «می خواهی که آیتی به تو بنمایم؟»

مرد عامر گفت: «آری، این نخل را بخوان.»

گوید: و پیمبر به سوی نخل نگریست و آن را بخواند و نخل بیامد تا جلو او بایستاد. آنگاه به نخل گفت: «بازگرد» و بازگشت.

مرد عامری گفت: «ای گروه بنی عامر، به خدا چنین جادوگری ندیده ام.»

ابوجعفر گوید: و اخبار در دلالت بر پیمبری او صلی الله علیه و سلم از شمار بیرون است و برای آن کتابی جداگانه خواهیم داشت ان شاءالله.

اکنون به سخن از پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم از هنگامی که جبرئیل علیه السلام وحی سوی وی اورد باز می گردیم.

ابوجعفر گوید: از پیش، بعضی خبرها را درباره نخستین بار که جبرئیل بیامد. و اینکه سن وی چند سال بود آورده ایم و اکنون وصف ظهور جبرئیل و آوردن وحی خدای را‌ بگوییم:

از عایشه روایت کرده اند که نخستین وحی که به پیمبر خدا آمد رؤیای صادق بود که همانند سپیده دم بود آنگاه به خلوت راغب شد و به غار حرا می رفت و شبهای معین را در آنجا به عبادت می گذرانید آنگاه سوی کسان خود باز می گشت و برای شبهای دیگر توشه می گرفت تا حق به سوی وی آمد و گفت: «ای محمد تو پیمبر خدایی».

پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم گوید: من نیم خیز شدم. آنگاه برخاستم و تنم می لرزید و پیش خدیجه رفتم و گفتم: «مرا بپوشانید، مرا بپوشانید» تا ترس از من برفت، آنگاه بیام و گفت: « ای محمد تو پیمبر خدایی.»

پیمبرگوید: و چنان شد که می خواستم خویشتن را از بالای کوه بیاندازم و او به من ظاهر شد و گفت: «ای محمد من جبریلم و تو پیمبر خدایی.» پس از آن به من گفت: «بخوان»

گفتم: «چه بخوانم؟»

گوید: «مرا بگرفت و سه بار بفشرد تا به زحمت افتادم، سپس گفت: «بخوان به نام خدایت که مخلوق آفرید» آنگاه پیش خدیجه رفتم و گفتم. «بر خویشتن بیمناکم» و حکایت خویش را با او گفتم.

خدیجه گفت: «خوشدل باش که خداوند هرگز تو را خوار نخواهد کرد که تو با خویشاوند نیکی می کنی و سخن راست می گویی و امانت گزاری و مهمان نوازی و پیشتیبان حقی.» آنگاه خدیجه مرا پیش ورقه بن نوفل بن اسد برد و گفت: «ببین برادرزاده ات چه می گوید؟»

ورقه از من پرسش کرد و چون حکایت خویش به وی گفتم. گفت: «به خدا این ناموسی است که بر موسی بن عمران نازل شد، کاش در آن نصیبی داشتم، کاش وقتی قومت تو را بیرون می کنند، زنده باشم.»

گفتم: «مگر قومم مرا بیرون می کنند؟»

گفت: «آری، هر که چون تو دینی بیاورد با او دشمنی کنند، اگر آن روز زنده باشم تو را یاری می کنم.»

گوید: «و نخستین آیات قرآن که از پی «اقراء باسم ربک» بر من نازل شد: «ن، والقلم و مایسطرون» و «یاایها المدثر» و: «الضحی» بود.

از عبدالله بن شداد روایت کرده اند که جبریل پیش پیمبر آمد و گفت: «ای محمد بخوان».

گفت: «چه بخوانم؟»

گوید: و او را بفشرد و باز گفت: «ای محمد بخوان.»

گفت:‌ «چه بخوانم.»

جبریل گفت: «اقراء باسم ربک الذی خلق تا آخر سوره علق. گوید: پیمبر خدای صلی الله علیه و سلم پیش خدیجه رفت و گفت: «ای خدیجه، گویا آسیبی دیده ام».

خدیجه گفت: «هرگز خدا با تو چنین نکند که هرگز گناهی نکرده ای.»

گوید: و خدیجه پیش ورقه بن نوفل رفت و حکایت با او بگفت. و ورقه گفت: «اگر سخن راست می گویی شوهرت پیمبر است و از امت خویش رنج ببیند و اگر زنده باشم او را یاری می کنم.»

پس از آن جبرئیل نیامد و خدیجه به او بگفت: شاید خدا رهایت کرده است و خدا این آیات را نازل فرمود:

« والضحی، والیل اذاسجی، ما ودعک ربک و ماقلی»

یعنی: قسم به روز، و شب اندم که تاریک گردد که پروردگارت نه ترکت کرده و نه دشمنت شده.

از عبدالله بن زبیر روایت کرده اند که پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم هر سال یکماه در حرا به عبادت می نشست و این جزو رسوم قریش بود که در جاهلیت داشتند و در ان ماه که در حرا بود هر کس از مستمندان پیش وی می رفت به او طعام می داد و چون ماه به سر می رسید سوی کعبه می رفت، و هفت بار یا هر چند بار که خدا می خواست طواف می کرد و به خانه می رفت.

و چون آن هنگام رسید که خدا می خواست او را به پیمبری گرامی کند و این به ماه رمضان بود، پیمبر سوی حرا رفت و چون شب وی رسید جبریل بیامد.

پیمبر گوید: بیامد و صفحه ای از دیبا به دست داشت که در آن نوشته بود و گفت: «بخوان»

گفتم: «چه بخوانم؟»

جبریل مرا چنان فشرد که پنداشتم مرگ است، آنگاه گفت: «بخوان»

گفتم «چه بخوانم؟» و این را گفتم که باز مرا نفشارد.

گفت: «اقراء باسم ربک الذی خلق» تا آخر سوره علق.

گوید: و من خواندم و به سر بردم و او از پیش من برفت و من از خواب برخاستم و گویی نوشته ای در خاطرم بود. و چنان بود که شاعر و مجنون را سخت دشمن شمردم و نمی خواستم به آنها بنگرم و با خویش گفتم هرگز قرشیان نگویند که شاعری یا مجنونی شده ام، برفراز کوه روم و خویشتن را بیندازم تا بمیرم و آسوده شوم. و به این قصد بیرون آمدم و در میان کوه صدایی از آسمان شنیدم که می گفت: «ای محمد تو پیمبر خدایی و من جبریلم.»

گوید: و سر بر داشتم و جبریل را به صورت مردی دیدم که پاهایش در افق آسمان بود و می گفت: «ای محمد، تو پیمبر خدایی و من جبریلم.»

گوید: و من ایستاده بودم و جبریل را می نگریستم و از مقصود خویش باز ماندم و قدمی پس و پیش نرفتم و روی از جبریل برگردانیدم و دیگر آفاق آسمان را نگریستم و هر جا نظر کردم او را بدیدم، و همچنان ایستاده بودم و قدمی پس و پیش نرفتم تا خدیجه کس به جستجوی من فرستاد که به مکه رسیدند و سوی او بازگشتند و من ایستاده بودم، پس از آن جبریل برفت و من سوی کسان خود باز گشتم و به نزد خدیجه رسیدم، و پهلوی وی نشستم که گفت: «ای ابوالقاسم، کجا بودی که فرستادگان خویش را به جستجوی تو روانه کردم و سوی مکه آمدند و باز گشتند.»

گفتم: «به شاعری یا جنون افتاده ام.»

گفت: «ای ابوالقاسم، تو را به خدا می سپارم که خدا با تو چنین نمی کند که راست گفتاری و امانت گزار و نیک صفت، و با خویشاوندان نکو رفتار، ای پسر عم، شاید چیزی دیده ای؟»

گفتم: «آری.» و حکایت خویش را با وی بگفتم.

خدیجه گفت: «ای پسرعم، خوشدل باش و پایمردی کن، قسم به آن خدایی که جان خدیجه به فرمان اوست امیدوارم پیمبر این امت باشی.»

آنگاه برخاست و لباس به تن کرد و پیش ورقه بن نوفل بن اسد عموزاده خویش رفت که نصرانی بود و کتب خوانده بود و از اهل تورات و انجیل سخن ها شنیده بود و حکایت به وی بگفت.

ورقه گفت: «قدوس! قدوس! به خدایی که جان ورقه به فرمان اوست اگر سخن راست می گویی ناموس اکبر آمده است (و مقصودش از ناموس، جبریل بود) همان ناموسی که سوی موسی آمده ابود، و او پیمبر این امت است، به او بگوی پایمردی کند.»

خدیجه پیش پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم آمد و سخنان ورقه را به وی گفت و غم وی سبک شد.

و چون اقامت حرا را به سر برد سوی کعبه رفت و طواف برد و ورقه او را بدید و گفت: «برادرزاده آنچه را دیده ای و شنیده ای با من بگوی.»

و پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم حکایت خویش به وی بگفت.

ورقه گفت: «به خدایی که جان من به فمران اوست تو پیمبر این امتی و ناموس اکبر که سوی موسی آمده بود سوی تو آمده است، تو را تکذیب کنند و آزار کنند و از دیار خویش بیرون کنند و با تو جنگ کنند و اگر من زنده باشم خدا را یاری می کنم»

«آنگاه سر پیش آورد و پیشانی پیمبر را ببوسید»

پس از آن پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم به خانه خویش رفت و از گفتار ورقه ثباتش بیفزود و غمش برفت.

گویند: از جمله سخن ها که خدیجه در افزودن ثبات پیمبر گفت این بود که ای پسر عم توانی که وقتی جبریل آید با من بگویی؟

پیمبر گفت: «آری.»

و چون جبریل بیامد، پیمبر به خدیجه گفت: «اینک جبریل آمد» خدیجه گفت: «برخیز و بر ران چپ من بنشین».

و پیمبر برخاست و بر ران خدیجه نشست.

و خدیجه گفت: «او را می بینی؟»

پیمبر گفت: «آری»

خدیجه گفت: «بیا و بر ران راست من بنشین».

و پیمبر بر آنجا بنشست.

خدیجه گفت: «او را می بینی.»

پیمبرگفت: «آری.»

خدیجه گفت: «بیا و در بغلم بنشین.» و پیمبر چنان کرد.

خدیجه گفت: «او را می بینی».

پیمبرگفت: «آری.»

آنگاه خدیجه سرپوش برداشت و پیمبر در بغل او نشسته بود و گفت، «او را می بینی؟»

پیمبرگفت: «نه»

خدیجه گفت: «ای پسر عم، پایمردی کن و خوشدل باش به خدا این فرشته است و شیطان نیست.»

این حدیث را از فاطمه دختر حسین علیه السلام روایت کرده اند با این افزایش که خدیجه پیمبر را زیر پیراهن خویش جای داد و جبرئیل نهان شد و به پیمبر صلی الله علیه و سلم گفت: «این فرشته است و شیطان نیست.»

ابن کثیر گوید: از ابوسلمه پرسیدم نخستین آیه قرآن که نازل شد چه بود؟

گفت: «یا ایها المدثر بود»

گفتم: می گویند: «اقراء باسم ربک الذی خلق بود.»

به من گفت: «جز آنچه پیمبر به من گفته با تو نمی گویم که او صلی الله علیه و سلم گفت: در حرا مجاور بودم، و چون مدت مجاورت به سر بردم فرود آمدم و به دل دره شدم و ندایی شنیدم و به راست و چپ و پشت سر و پیش رو نگریستم و چیزی ندیدم و چون به بالای سر نگریستم جبریل را دیدم که میان آسمان و زمین بر کرسی ای نشته بود و بترسیدم.»

و دنباله سخن در روایت عثمان بن عمرو هست که پیمبر فرمود: پی خدیجه رفتم و گفتم: «مرا بپوشانید» و مرا بپوشانید و آب بر من افشاندند و این آیات نازل شد که

«یا ایها المدثر، قم فانذر»

یعنی از جامه به خویش پیچیده برخیز و بترسان.

از هشام بن محمد روایت کرده اند که جبریل اول بار به شب شنبه و شب یکشنبه پیش پیمبر آمد آنگاه رسالت خدای را به روز دوشنبه آورد وضو و نماز را به او آموخت و «اقراء باسم ربک الذی خلق» را تعلیم داد، و پیمبر صلی الله علیه و سلم روز دوشنبه که وحی آمد چهل سال اشت.

ابوذر غفاری گوید: از پیمبر پرسیدم: «اول بار چگونه یقین کردی که پیمبر شده ای؟»

گفت: «ای ابوذر، به من دره مکه بودم که دو فرشته سوی من آمدند یکی بر زمین بود و دیگری میان زمین و آسمان بود، و یکیشان به دیگری گفت: «این همانست»

و دیگری گفت: «همانست»

گفت:‌ «او را با یکی وزن کن» و مرا با یکی وزن کردند که بیشتر بودم.

پس از آن گفت:‌ «او را با ده تن وزن کن» و مرا با ده تن وزن کردند و بیشتر بودم.

آنگاه گفت:‌ «او را با صدتن وزن کن» و مرا با صدتن وزن کردند و بیشتر بودم.

آنگاه گفت:‌ «او را با هزارتن وزن کن» و مرا با هزارتن وزن کردند و بیشتر بودم.

یکیشان به دیگری گفت: «شکم او را بشکاف» و شکم مرا بشکافت.

آنگاه گفت: «دل او را برون آر» یا گفت: «دل او را بشکاف» و دل مرا بشکافت و قطرات خون از آن برآورد و بیفکند.

آنگاه دیگری گفت: «شکم او را بشوی و قلبش را بشوی» آنگاه آرامش را بخواست که گویی صورت گربه ای سپید بود و آن را به دل من نهاد و گفت: «شکم او را بدوز» و شکم مرا بدوختند و مهر نبوت میان و شانه ام زدند و برفتند و گویی هنوز آنها را می‌بینم.

از زهری روایت کرده اند که مدتی وحی از پیمبر خدا صلی علیه و سلم ببرید و سخت غمین شد و سر قله کوه های بلند می رفت که خویشتن را بیاندازد و چون به بالای کوه می رفت جبریل بر او نمایان می شد و می گفت: «تو پیمبر خدایی» و دلش آرام می‌گرفت.

پیمبر چنین گفته بود: «یک روز که به راه بودم فرشته ای را که در حراء پیش من می آمد دیدم که میان آسمان و زمین بر کرسی ای نشسته بود و سخت بترسیدم و پیش خدیجه بازگشتم و گفتم: «مرا بپوشانید» و مرا بپوشانید و این آیات نازل شد که یا ایهاالمدثر قم فانذر و ربک فکبر و ثیابک فطهر.

یعنی: ای جامه به خویش پیچیده، برخیز و بترسان، پروردگات را تکبیر گوی و لباس خویش را پاکیزه دار.

زهری گوید: نخستین آیاتی که نازل شد اقراء باسم ربک الذی خلق بود تا مالم یعلم.

ابوجعفر گوید: و چون خدا عزوجل اراده فرمود که پیمبر او محمد صلی الله علیه و سلم قوم را از عذاب خدای بیم دهد و از کفر و بت پرستی بازآرد و از نعمت پیمبری که به او داده بود سخن کند، پیمبر، نهانی با آنها که مورد اطمینان بودند سخن می کرد و چنانکه گفتند اند نخستین کسی که بدو ایمان آورد خدیجه رحمه الله علیه بود.

ابوجعفر گوید: نخستین چیزی که خدا از پی اقرار به توحید و بیزای از بتان واجب کرد نماز بود.

از محمد بن اسحاق روایت کرده اند که وقتی نماز بر پیمبر صلی الله علیه واجب شد جبرئیل بیامد و او بالای مکه بود و پاشنه خود را به زمین زد و چشمه ای بشکافت و جبریل علیه السلام وضو کرد و پیمبر می نگریست که جبریل می خواست تطهیر نماز را بدو بیاموزد. پس از آن پیمبر نیز مانند جبریل وضو کرد و جبریل به نماز ایستاد و پیمبر چون او نماز کرد، و جبریل برفت و پیمبر پیش خدیجه رفت و وضو کرد تا تطهیر نماز را بدو تعلیم دهد و خدیجه مانند پیمبر وضو کرد، آنگاه پیمبر نماز کرد و خدیجه نیز مانند وی نماز کرد.

از انس بن مالک روایت کرده اند که چون هنگام نبوت پیمبر ما صلی الله علیه و سلم رسید، وی به کنار کعبه خفته بود و رسم چنان بود که قرشیان آنجا می خفتند و جبریل و میکاییل بیامدند و با هم گفتند: «فرمان درباره کیست؟»

آنگاه گفتند: «درباره سالار قوم است» و برفتند، و از سوی قبله درآمدند و سه فرشته بودند و پیمبر را یافتند که به خواب بود و او را به پشت برگردانیدند و شکمش را بشکافتند، آنگاه از آب زمزم بیاوردند و داخل شکم او را از شک و شرک و جاهلیت و ضلالت پاک کردند، پس از آن طشتی از طلا بیاورند که پر از ایمان و حکمت بود و شکم و اندرون وی را از ایمان و حکمت پر کردند. آنگاه وی را سوی آسمان اول بالا بردند و جبریل گفت: «در بگشایید» و دربانان آسمان گفتند: «کیستی»

پاسخ داد: «جبریلم.»

گفتند: «و کی با تو هست؟»

گفت: «محمد»

گفتند: «مبعوث شده؟»

گفت: «آری.»

گفتند: «خوش آمدید و برای پیمبر دعا کردند»

و چون در آمد مردی تنومند و نکو منظر دید و از جبریل پرسید: «این کیست؟»

جبریل پاسخ داد: «این پدرت آدم است».

پس از آن وی را به آسمان دوم بردند و جبریل گفت: «بگشایید» و همان سؤال را از او رکدند و در همه آسمان سؤال و سخن همان بود. و چون درآمد دو مرد در آنجا بودند و پیمبر پرسید: «ای جبریل اینان کیستند؟»

گفت: «یحیی و عیسی خاله زادگان تواند»

پس از آن وی را به آسمان سوم بردند و چون در آمد مردی آنجا بود و پیمبر پرسید: «ای جبرئیل این کیست؟»

گفت: «این برادرت یوسف است، که از همه کسان زیباتر بود، چنانکه از ماه شب چهارده ستارگان سر است.»

پس از آن وی را به آسمان چهارم بردند و مردی آنجا بود و پیمبر پرسید: «ای جبرئیل این کیست؟»

جبرئیل جواب داد: «این ادریس است، و آیه «ورفعنا مکانا علیا» را بخواند.»

پس از آن وی را به آسمان پنجم بردند و مردی آنجا بود و پیمبر پرسید: «ای جبرئیل این کیست؟»

پاسخ داد: «این هارون است.»

پس از آن وی را به آسمان ششم برد و مردی آنجا بود و پیمبر پرسید: «ای جبرئیل این کیست؟»

پاسخ داد که این موسی است.

پس از آن وی را به آسمان هفتم برد و مردی آنجا بود و پیمبر پرسید: «ای جبرئیل این کیست؟»

گفت: «این پدرت ابراهیم است.»

پس از آن وی را به بهشت برد و در آنجا جویی بود که آب آن از شیر سپیدتر و از عسل شیرین تر بود و دوی سوی آن خیمه های مروارید بود. پرسید: ای جبرئیل این چیست؟

پاسخ داد: «این کوثر است که پروردگارت به تو عطا کرده و این مسکن های تو است».

گوید: و جبرئیل به دست خویش از آن خاک برگرفت که مشک بود پس از آن به سوی سدره المنتهی رفت و نزدیک خدای عزوجل رسید که به اندازه یک تیر یا نزدیکتر بود و از نزدیکی پروردگار تبارت و تعالی اقسام در و یاقوت و زبر جد بر درخت نمودار بود.

آنگاه خدای به بنده خویش وحی کرد و به او فهم و علم داد و پنجاه نماز مقرر کرد.

و پیمبر در بازگشت به موسی گذشت که از او پرسید: «خدا بر امت تو چه مقرر فرمود؟»

پاسخ داد: «پنجاه نماز»

موسی گفت: «پیش خدای خویش بازگرد و برای امت خویش تخفیف بخواه که امت تو از همه امت ها ضعیف تر است و عمر کوتاه تر دارد» و آن بلیات که از بنی اسرائیل دیده بود به وی گفت.

پیمبر بازگشت و ده نماز از امت وی برداشته شد.

و باز به موسی گشت که گفت: برگرد و از پروردگارت تخفیف بگیر» و چنان کرد تا پنج نماز باقی ماند.

و باز موسی گفت: «باز گرد و تخفیف بگیر».

پیمبر گفت: «دیگر بازنخواهم گشت» و در دل وی گذشت که باز نگردد که خدی عزوجل فرموده بود: «سخن من باز نگردد و قضای من تغییر نپذیرد» اما نماز امت من ده برابر تخفیف یافت.

انس گوید: «هرگز بویی، حتی بوی عروس را خوشتر از بوی پوست پیمبرخدا صلی الله علیه دیدم که پوست خودم را به پوست او چسبانیدم و بو کشیدم.»

ابوجعفر گوید: گذشتگان اختلاف دارند که پس از خدیجه کی به پیمبر خدا صلی الله علیه و سلم ایمان آورد و تصدیق او کرد.

بعضی ها گفته اند نخستین مردی که به پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم ایمان آورد علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

ذکر بعضی گویندگان این سخن

از ابن عباس روایت کرده اند که اول کس که با پیمبر نماز کرد علی بود.

و هم از جابر روایت کرده اند که پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم به روز دوشنبه مبعوث شد و علی به روز سه شنبه نماز کرد.

ابوحمزه گوید: از زیدبن ارقم شنیدم که گفت: «اول کس که به پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم ایمان آورد، علی بن ابی طالب بود» و این را با نخعی گفتم و انکار کرد و گفت: «نخستین کسی که اسلام آورد ابوبکر بود.»

از ابوحمزه وابسته انصار نیز روایت کرده اند که نخستین کسی که به پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم ایمان آورد علی بن ابی طالب بود.

عبادبن عبدالله گوید: شنیدم که علی بن ابی طالب می گفت: «من بنده خدا و برادر پیمبر هستم و صدیق اکبرم که هر که پس از من این سخن گوید دروغگو باشد که من هفت سال پیش از همه کسان با پیمبر نماز کردم.»

عفیف کندی گوید: به روزگار جاهلیت به مکه آمدم، و پی عباس بن عبدالمطلب منزل گرفتم و چون آفتاب برآمد کعبه را نگریستم و جوانی بامد و به آسمان نظر کرد، آنگاه به سوی کعبه رفت و رو به آن ایستاد و چیزی نگذشت که پسری بیامد و به طرف راست وی ایستاد و طولی نکشید که زنی بیامد و پشت سر وی ایستاد و چون به رکوع رفت پسر و زن رکوع کردند، پس از آن جوان سربرداشت و پسر و زن نیز سر برداشتند. آنگاه جوان سجده کرد و آن دو نیز سجده کردند.

من گفتم: «ای عباس این کاری بزرگ است، دانی که این کیست؟»

گفتم: «ندانم»

گفت: «این محمد بن عبدلله بن عبدالمطلب برادرزاده من است می دانی این که با اوست کیست؟»

گفتم: «ندانم»

گفت: «این خدیجه دختر خویلد همسر برادرزاده من است، و برادرزاده ام به من گفته که آسمان به آنها گفته چنین کنند که می بینی، به خدا اکنون بر هه زمین کسی جز این سه نفر پیروان دین نیست.»

اسماعیل بن ایاس بن عفیف به نقل سخن جد خویش گفت: من مردی بازرگان بودم و در ایام حج به مکه رفتم و پیش عباس فرود آمدم و هنگامی که پیش وی بودم مردی بیامد و به نماز ایستاد و رو به کعبه داشت، و پس از آن زنی بیمد و به وی به نماز ایستاد، آنگاه پسری بیامد و با وی به نماز ایستاد.

گفتم: «ای عباس، این دین چیست که من آن را ندانم؟»

عباس گفت: «این محمد بن عبدالله است که گوید خدا وی را به ابلاغ این دین فرستاده و می گوید که گنج های کسری و قیصر از آن وی می شود. و این زن، همسر او خدیجه دختر خویلد است و این پسر، عموزاده ی وی علی بن ابی طالب است که بدو ایمان آورده است.»

گوید: ای کاش آن روز ایمان آورده بودم و مسلمان سومین بودم.

ابوجعفر گوید: و همین روایت به مضمون دیگر هست که عفیف گوید: «عباس ابن عبدالمطلب دوست من بود و برای خرید عطر به یمن می آمد و در ایام حج می فروخت و یک روز که من با عباس در منی بودم مردی بیامد و وضو کرد و به نماز ایستاد پس از آن زنی بیامد و وضو کرد و پهلوی وی به نماز ایستاد، پس از آن جوانی بیامد و وضو کرد و پهلوی وی به نماز ایستاد.»

به عباس گفتم: «این کیست؟»

گفت: «این محمد بن عبدلله بن عبدالمطلب برادرزاده من محمد بن عبدالله عبدالمطلب است و می گوید که خدا او را به پیمبری فرستاده و این برادر زاده من علی بن ابی طالب است که پیرو دین او شده و این، زن او خدیجه دختر خویلد است که بر دین اوست»

عفیف از آن پس که ایمان آورد و اسلام در قلب وی رسوخ یافت می گفت: «ای کاش مسلمان چهارمین من بودم.»

از ابوحازم مدنی و هم از کلبی روایت کرده اند که علی نخستین کسی بود که اسلام آورد.

کلبی گوید: «علی وقتی اسلام آورد که هفت سال داشت.»

از ابن اسحق روایت کرده اند که اولین ذکوری که اسلام آورد و تصدیق دین خدا کرد علی بن ابی طالب بود و آن هنگام ده ساله بود و از عمت ها که خداوند به وی داده بود این بود که پیش از اسلام در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم بود.

از ابن الحجاج روایت کرده اند که از نعمت های خدا درباره علی بن ابی طالب و نیکی‌ها که درباره وی اراده فرموده بود این بود که قرشیان دچار سختی شدند و ابوطالب نانخور بسیار داشت و پیمبر صلی الله علیه و سلم به عموی خود عباس که از همه بنی هاشم مالدار تر بود گفت: «ای عباس، برادرت ابوطالب نانخور بسیار دارد و مردم چنانکه می بینی به سختی افتاده اند بیا برویم بار او را سبک کنیم من یکی از پسران او را می‌گیرم و تو هم یکی را بگیر.»

عباس پذیرفت و پیش ابوطالب رفتند و گفتند: «می خواهیم بار تو را سبک کنیم تا این سختی از مردم برود.»

ابوطالب گفت: «عقیل را پیش من بگذارید و هر چه خواهید کنید.» پیمبر صلی الله علیه و سلم علی را گرفت و به خانه خود برد و عباس جعفر را به خانه خود برد و علی بن ابی طالب همچنان با پیمبر خدای بود تا خداوند او را مبعوث کرد و علی به او ایمان آورد و جعفر همچنان پیش عباس بود تا اسلام آورد و از او بی نیاز شد.

از ابن اسحاق روایت کرده اند که پیمبر خدای صلی الله علیه و سلم به وقت نماز به دره های مکه می رفت و علی بن ابی طالب نیز نهانی از پدر و همه عمان خویش با وی همراه می شد و نماز می کردند و چون شب می شد باز می گشتند و مدتی بر این حال ببودند و یک روز که نماز می کردند ابوطالب آنها را بدید و به پیمبر خدای گفت: «برادرزاده ام این دین تو چیست؟»

پیمبر خدای پاسخ داد: « این دین خدا و فرشتگان و پیمبران و دین پدر ما ابراهیم است که خدا مرا به ابلاغ آن مبعوث کرده و سزاوار است که تو نیز دعوت مرا بپذیری و در این کار کمکم کنی.

ابوطالب گفت: برادر زاده ام نمی توانم از دین خود و پدرانم برگردم اما تا زدنه ام کسی با تو بدی نتواند کرد.»

روایت دگیری از ابن اسحاق هست به این مضمون که ابوطالب به علی گفت: «پسر جان این دین چیست که پیرو آن شده ای؟»

پاسخ داد: «پدر جان به خدا و پیامبران او ایمان آورده ام و به دین محمد گرویده ام و با او نماز می کنم.»

ابوطالب گفت: «او تو را به خیر دعوت می کند تابع او باش.»

از مجاهد روایت کرده اند که علی ده ساله بود که مسلمان شد و اقدی گوید: «اصحاب ما اتفاق دارند که علی یکسال پس از آنکه پسر خوانده شد مسلمان شد و دوازده سال در مکه بود.»

بعضی دیگر گفته اند: «نخستین مردی که ایمان آورد ابوبکر بود.»

عمرو بن عبسه گوید:‌ «پیمبر در عکاظ بود که پیش وی رفتم و گفتم ای پیمبر خدا کی تابع تو شده است؟»

پیمبر فرمود: «دو مرد پیرو من شده اند یک آزاد و یک غلام. ابوبکر و بلال.»

گوید: « در آن موقع من اسلام آوردم و مسلمان چهارمین بودم.»

جبیربن نفیر گوید: «ابوذر و ابن عبسه هر دو می گفتند ما مسلمان چهارمین هستیم و پیش ما به جز پیمبر و ابوبکر و بلال کس مسلمان نبود، و هیچکدام نمی دانستند دیگری کی اسلام آورده است.»

از مغیره بن ابراهیم نیز روایت کرده اند که اول کس که اسلام آورد ابوبکر بود.

بعضی ها گفته اند که پیش از ابوبکر گروهی دیگر اسلام آورده بودند.

محمد بن سعد گوید: به پدرم گفتم: «ابوبکر اول از همه اسلام آورد؟»

گفت: «نه بیشتر از پنجاه کس پیش از او اسالم آورده بودند ولی اسلام وی از ما بهتر بود.»

بعضی دیگر گفته اند: «نخستین کسی که به پیمبر خدا صلی الله علیه و سلم ایمان آورد زیدبن حارثه وابسته وی بود»

از زهری پرسیدند: «نخستین مسلمان کی بود؟»

گفت: «از زنان خدیجه و از مردان زیدبن حارثه.»

از محمد بن عمرو نیز روایی به همین مضمون هست که زیدبن حارثه وابسته پیمبر خدا اول ذکوری بود که پس از علی بن ابی طالب مسلمان شد پس از آن ابوبکر بن ابی قحافه مسلمان شد و اسلام خویش را آشکار رد و قوم خویش را به سوی خدا عزوجل دعوت کرد.

گوید: ابوبکر مردم دار بود و نسب قرشیان را نیک می شناخت و نیک و بد آنها را خوب می دانست و مردی بازرگان و نیکخوی بود و مردم قومش به سبب علم و تجارت و نیک محضری پیش وی می شدند و کسانی را که به آنها اطمینان داشت به اسلام دعوت می کرد و عثمان بن عفان و زبیر بن عوام و عبدالرحمان بن عوف و سعد ابن ابی وقاص و طلحه بن عبیدالله به دست وی مسلمان شدند و چون دعوت وی را پذیرفتند، آنها را پیش پیمبر آورد که به مسلمانی گرویدند و با وی نماز کردند و این هشت نفر زودتر از همه مسلمان شدند و نماز کردد و تصدیق پیمبر خدا کردند، پس از آن کسان دیگر از زن و مرد به اسلام روی آوردند و سخن اسلام در مکه رواج گرفت.

واقدی گوید: یاران ما اتفاق دارند که نخستین مسلمان خدیجه بود که به پیمبر گروید و تصدیق او کرد، ولی درباره ابوبکر و علی و زید بن حارثه اختلاف هست که کدام یکیشان زودتر مسلمان شد.

و هم واقدی گوید: خالد بن سعید بن عاص پنجمین مسلمان بود. ابوذر را نیز مسلمان پنجمین یا چهارمین گفته اند.

عمرو بن عبسه سلمی را نیز مسلمان چهارمین یا پنجمین دانسته اند.

گوید: درباره این کسان اختلاف هست که کدامشان اول مسلمان شدند و روایت های بسیار در این باب هست و هم در باره کسان بعدی که گفتم اختلاف هست.

محمد بن عبدالرحمن بن نوفل گوید: اسلام زبیر از پی ابوبکر بود، و او چهارمین یا پنجمین مسلمان بود.

ولی در روایت ابن اسحاق هست که خالدی بن سعید بن عاص و زنش همینه دختر خلف بن اسعد بن عامر بن بیاضه خزاعی پس از گروهی دیگر اسلام آوردند.

سه سال پس از مبعث پیمبر صلی الله علیه و سلم خدای عزوجل بدو فرمان داد که کار دین را آشکار کند و به دعوت پردازد و فرمود:

«فاصدع بما تؤمروا عرض عن المشرکین»

یعنی: آنچه را دستور داری آشکار کن و از مشرکان روی بگردان.

و پیش از آن در سه سال اول مبعث کار دین نهانی بود.

و نیز خداوند عزوجل فرمود:

«و انذر عشیرتک الاقربین، و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین، فان عصوک فقل انی بر مما تعملون»

یعنی: و خویشان نزدیکت را بترسان، برای مؤمنانی که پیرویت کرده اند، جنبه ملایمت گیر، اگر نافرمانیت کردند بگو من از اعمالی که می کنید بیزارم.

گوید: و یاران پیغمبر به وقت نماز به دره ها می رفتند و نهان از قوم نماز می کردند. یک روز که سعدبن ابی وقاص و جمعی از مسلمانان در یکی از دره های مکه نماز می کردند جماعتی از مشرکان نماز کردن آنها را بدیدند و نپسندید و عیب گرفتند و کار به زد و خورد کشید و سعد بن ابی وقاص یکی از مشرکان را با استخوان شتری بزد و سر او بشکست و این نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد.

از ابن عباس روایت کرده اند که پیمبر صلی الله علیه و سلم روزی بر صفا بالارفت وندا داد و قریشان براو فراهم شدند و گفتند «تو را چه می شود؟»

گفت: «اگر به شما خبر دهم که دشمن صبحگاه یا شبانگاه می رسد آیا سخن مرا باور می کنید؟»

گفتند: «آری.»

گفت: «من شما را از عذابی سخت که در پیش دارید بیم می دهم.»

ابولهب گفت: «برای همین ما را فراهم کردی؟» و خدا عزوجل سوره ابولهب را نازل فرمود که:

«تبت یدا ابی لهب و تب، ما اغنی عنه ماله و ماکسب، سیصلی نارا ذات لهب، و امراته حماله الحطب، فی جیدها حبل من مسد»

یعنی: دست های ابی لهب زین کند و زیان کرده است. مال وی و آنچه به دست آورده کاری برایش نساخت، به زودی وارد آتشی شعله ور می شود با زنش که بار کش هیزم است و تنابی تابیده به گردن دارد.

و هم از ابن عباس روایتی دیگر هست که چون آیه و انذر عشیرتک الاقربین نازل شد پیمبر بر صفا بالا رفت و ندا داد و مردم گفتند: «این کیست که بانگ می زند؟»

گفتند: «محمد است.»

آنگاه پیمبر گفت: «ای بنی عبدالمطلب، ای بنی عبد مناف» و چون قوم فراهم آمدند، گفت: «اگر بگویم در دامن این کوه سپاهی هست، گفته مرا باور می کنید؟»

گفتند: «تا کنون دروغی از تو نشنیده ایم.»

گفت: «پس شما را از عذاب سختی که در پیش دارید بیم می دهم.»

ابولهب گفت: «برای همین ما را فراهم آوردی؟» و سوره تبت یداابی لهب نازل شد.

از علی بن ابی طالب روایت کرده اند که چون آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد پیمبر مرا بخواست و گفت: «خدا فرمان داده که نزدیکان خود را بیم دهم و سخت دلگیرم که می دانم وقتی سخن آغاز کنم، با من بدی می کنند، و خاموش ماندم تا جبریل آمد و گفت: ای محمد، اگر آنچه را فرمان یافته ای انجام ندهی خدا عذابت می کند. اینک طعامی بساز و ران گوسفندی بر آن نه و ظرفی پر از شیر کن و بنی عبدالمطلب را فراهم آر که با آنها سخن کنم و فرمانی را که دارم برسانم.»


تحقیق قرآن کتاب آسمانى ما و معجزه جاوید پیامبر

قرآن کتاب آسمانى ما و معجزه جاوید پیامبر ماستاین کتاب در طول بیست و سه سال تدریجا بر رسول خدا نازل گشت قرآن کریم که هم کتاب پیغمبر اکرم است و هم مظهر اعجاز او، نقشى صدها بار بزرگتر داشت از نقش عصاى موسى و دم عیسىپیغمبر اکرم آیات قرآن را بر مردم مى‏خواند و جاذبه این آیات، افراد را به سوى اسلام مى‏کشیدتاریخچه‏هاى مربوط به این موضوع در تاریخ اسلام از
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 26 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 42
تحقیق قرآن کتاب آسمانى ما و معجزه جاوید پیامبر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

قرآن

قرآن کتاب آسمانى ما و معجزه جاوید پیامبر ماست.این کتاب در طول بیست و سه سال تدریجا بر رسول خدا نازل گشت. قرآن کریم که هم کتاب پیغمبر اکرم است و هم مظهر اعجاز او، نقشى صدها بار بزرگتر داشت از نقش عصاى موسى و دم عیسى.پیغمبر اکرم آیات قرآن را بر مردم مى‏خواند و جاذبه این آیات، افراد را به سوى اسلام مى‏کشید.تاریخچه‏هاى مربوط به این موضوع در تاریخ اسلام از حد احصاء خارج است.قرآن مجموعه 114 سوره است و مجموع این سوره‏ها بر حدود 6205 آیه مشتمل است و همه این آیات مجموعا در حدود 78000 کلمه است.

مسلمین از صدر اسلام تا عصر حاضر اهتمام بى‏نظیرى در امر قرآن نشان داده‏اند که نشانه شیفتگى آنها نسبت به قرآن است.قرآن در زمان رسول اکرم به وسیله گروهى که خود ایشان معین کرده بودند - که به نام «کاتبان وحى‏» معروف شدند - نوشته مى‏شد.بعلاوه غالب مسلمین اعم از مرد و زن، کوچک و بزرگ، عشق عجیبى به حفظ همه و یا اکثر آیات قرآن داشتند، قرآن را در نمازها مى‏خواندند و در غیر نمازها تلاوت آن را ثواب مى‏دانستند و بعلاوه از تلاوت آن لذت مى‏بردند و مایه آرامش روح آنها بود.

اهتمام عظیم مسلمین نسبت به قرآن

مسلمین در هر عصرى متناسب با امکانات فکرى و عملى خود تحت تاثیر شوق و عشقى که به کتاب آسمانى خود داشتند درباره قرآن کار کرده‏اند، از قبیل یاد گرفتن و به خاطر سپردن، قرائت نزد استادان قرائت و تجوید، تفسیر معانى، توضیح و شرح لغات قرآن در کتب لغت مخصوص این کار، بر شمردن آیات و کلمات و حتى حروفى که در مجموع قرآن به کار رفته است، تدقیق در معانى آن و استفاده از آن در مسائل حقوقى، اخلاقى، اجتماعى، فلسفى، عرفانى، علمى و زینت دادن گفته‏ها و نوشته‏هاى خود به آیات قرآن، کتیبه‏هاى بسیار عالى یا گچ‏بریها و کاشى کاریها، نوشتن آن با خطوط بسیار زیبا، تذهیب آن، آموختن آن به فرزندان خود قبل از هر آموزش دیگر، تدوین نحو و صرف زبان عربى به خاطر قرآن، ابداع و ابتکار علم معانى و بیان و بدیع، جمع آورى لغات زبان عربى و امثال اینها.

عشق و علاقه مسلمین به قرآن منشا و مبدا یک سلسله علوم ادبى و عقلى شد که اگر قرآن نمى‏بود این علوم به وجود نمى‏آمد.

اعجاز قرآن

قرآن معجزه جاوید خاتم الانبیاء است.از بدو نزول قرآن در مکه که با سوره‏هاى کوچک آغاز شد رسول اکرم رسما بر آن «تحدى‏» کرد، یعنى مدعى شد که قرآن کار من نیست، کار خداست و از من و هیچ بشر دیگر ساخته نیست که مانند آن را بیاورد و اگر باور ندارید آزمایش کنید و از هر کسى مى‏خواهید کمک بگیرید، ولى بدانید که اگر جن و انس پشت به پشت دهند که مانند آن را بیاورند، قادر نخواهند بود.

مخالفان پیغمبر اکرم نه در آن زمان و نه در زمانهاى بعد - که اکنون چهارده قرن از آن مى‏گذرد - نتوانسته‏اند به این مبارزه طلبى پاسخ بدهند.آخرین سخن مخالفان آن عصر این بود که «جادو» است.

خود این اتهام، اعتراف ضمنى به خارق العاده بودن قرآن و نوعى اظهار عجز در برابر قرآن بود.

مخالفان سرسخت پیامبر از هیچ معارضه‏اى با پیغمبر براى تضعیف و مغلوب کردنش مضایقه نکردند و تنها کارى که به آن دست نزدند - زیرا صد در صد ناامید بودند - همان بود که پیغمبر مکرر پیشنهاد مى‏کرد و خود قرآن هم تصریح کرده است، یعنى آوردن لا اقل یک سوره(و لو سوره‏اى یک سطرى مانند قل هو الله و سوره انا اعطیناک الکوثر)مانند قرآن.

جنبه‏هاى اعجاز قرآن

قرآن از جنبه‏هاى مختلف معجزه است، یعنى فوق بشرى است.در اینجا به اجمال اشاره مى‏کنیم.از نظر کلى اعجاز قرآن از دو جهت است: لفظى و معنوى.

اعجاز لفظى قرآن مربوط مى‏شود به مقوله زیبایى، و اعجاز معنوى آن به مقوله علمى.پس اعجاز قرآن یکى از جنبه زیبایى و هنرى است و دیگر از جنبه فکرى و علمى.هر یک از این دو جنبه - خصوصا جنبه علمى - به نوبه خود داراى چند جهت است (1) .

الفاظ قرآن

سبک قرآن نه شعر است و نه نثر.اما شعر نیست براى اینکه وزن و قافیه ندارد.

بعلاوه، شعر معمولا با نوعى تخیل که تخیل شاعرانه نامیده مى‏شود همراه است.قوام شعر به مبالغه و اغراق است که نوعى کذب است.در قرآن تخیلات شعرى و تشبیه‏هاى خیالى وجود ندارد.در عین حال نثر معمولى هم نیست، زیرا از نوعى انسجام و آهنگ و موسیقى برخوردار است که در هیچ سخن نثرى تاکنون دیده نشده است.مسلمین همواره قرآن را با آهنگهاى مخصوص تلاوت کرده و مى‏کنند که مخصوص قرآن است.

در دستورهاى دینى رسیده است که قرآن را با آهنگ خوش بخوانید.ائمه اطهار

1.اخیرا بعضى از دانشمندان مصرى و ایرانى، مدعى نوعى اعجاز در قرآن از جنبه «فنى‏» ، یعنى نظام مخصوص در هندسه حروف و کلمات، و منحنى مخصوص در بالا رفتن تدریجى سطح آیات نازله[شده‏اند.]رجوع شود به کتاب سیر تحول قرآن و مقاله «قرآن و کامپیوتر» در نشریه فلق، شماره اول، نشریه دانشجویان دانشکده ادبیات.

گاهى قرآن را در خانه‏هاى خود با آهنگى چنان دلربا مى‏خواندند که مردم کوچه را متوقف مى‏کرد.هیچ سخن نثرى مانند قرآن آهنگ پذیر نیست، آنهم آهنگهاى مخصوصى که متناسب با عوالم روحانى است نه آهنگى مناسب مجالس لهو.پس از اختراع رادیو هیچ سخن روحانى نتوانست با قرآن از نظر زیبایى و تحمل آهنگهاى روحانى برابرى کند.علاوه بر کشورهاى اسلامى، کشورهاى غیر اسلامى نیز از نظر زیبایى و آهنگ، قرآن را در برنامه‏هاى رادیویى خویش گنجانیدند.عجیب این است که زیبایى قرآن زمان و مکان را در نوردیده و پشت‏سر گذاشته است.بسیارى از سخنان زیبا مخصوص یک عصر است و با ذائقه عصر دیگر جور در نمى‏آید و یا حد اقل مخصوص ذوق و ذائقه یک ملت است که از فرهنگى مخصوص برخوردار مى‏باشند، ولى زیبایى قرآن نه زمان مى‏شناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص.

همه مردمى که با زبان قرآن آشنا شدند آن را با ذائقه خود مناسب یافتند.هر چه زمان مى‏گذرد و به هر اندازه ملتهاى مختلف با قرآن آشنا مى‏شوند، بیش از پیش مجذوب زیبایى قرآن مى‏شوند.

یهودیان و مسیحیان متعصب و پیروان برخى از مذاهب دیگر در طول چهارده قرن اسلامى انواع معارضه‏ها براى تضعیف مقام قرآن کرده‏اند، گاهى نسبت تحریف داده‏اند و گاهى در برخى قصه‏هاى قرآن خواسته‏اند تشکیک کنند و گاهى به شکلى دیگر علیه قرآن فعالیت کرده‏اند، ولى هیچ گاه به خود ندیده‏اند که از سخنوران ورزیده خود کمک بگیرند و به فریاد مبارزه طلبى قرآن پاسخ گویند و لا اقل یک سوره کوچک مانند قرآن بیاورند و به جهانیان عرضه دارند.

همچنین در تاریخ اسلام افراد زیادى پدید آمده‏اند که به اصطلاح «زنادقه‏» یا «ملاحده‏» خوانده شده‏اند و برخى از آنها برجستگى فوق العاده داشته‏اند.این گروه به اشکال و اقسام مختلف علیه «دین‏» به طور کلى و قرآن خصوصا سخنانى گفته‏اند و برخى از آنها خداوند سخن در زبان عربى شمرده مى‏شوند و احیانا به منازعه با قرآن برخاسته‏اند، ولى تنها کارى که کرده‏اند آن بوده که کوچکى خود و عظمت قرآن را روشن‏تر کرده‏اند.تاریخ از «ابن راوندى‏» ، «ابوالعلاء معرى‏» ، یا «ابوالطیب متنبى‏» شاعر نامدار عرب، داستانها در این زمینه آورده است.اینها کسانى بوده‏اند که خواسته‏اند قرآن را «کارى بشرى‏» جلوه دهند.

افراد زیادى به ادعاى پیغمبرى برخاستند و سخنانى آوردند به خیال خود شبیه قرآن، و ادعا کردند که این سخنان نیز مانند قرآن از جانب خداست. «طلیحه‏» ، «مسیلمه‏» و «سجاح‏» از این گروه هستند.این گروه نیز به نوعى دیگر کوچکى خود و عظمت قرآن را روشن نمودند.

عجیب این است که کلام خود پیغمبر که قرآن بر زبان او جارى شده است، با قرآن متفاوت است.از رسول اکرم سخنان زیادى به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقى مانده است و در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوى قرآن ندارد. این خود مى‏رساند که قرآن و سخنان فکرى پیغمبر از دو منبع جداگانه است.

على(علیه السلام)از حدود ده سالگى با قرآن آشناست، یعنى سن على در این حدود بود که اولین آیات قرآن بر پیغمبر اکرم نازل شد و على مانند تشنه‏اى که به آب زلال برسد آنها را فرا مى‏گرفت و تا آخر عمر پیغمبر در راس کاتبان وحى قرار داشت.

على حافظ قرآن بود و همیشه قرآن را تلاوت مى‏کرد، شبها که به عبادت مى‏ایستاد با آیات قرآن خوش بود.با این وضع اگر سبک قرآن قابل تقلید مى‏بود، على با آن استعداد بى‏نظیر در سخنورى و فصاحت و بلاغت که بعد از قرآن نظیرى براى سخنش نمى‏توان یافت، مى‏بایست تحت تاثیر سبک قرآن از سبک قرآن پیروى کند و خود به خود خطابه‏هایش به شکل آیات قرآن باشد، اما مى‏بینیم سبک قرآن با سبک على کاملا متفاوت است.

آنگاه که على در ضمن خطابه‏هاى غرا و فصیح و بلیغش آیه‏اى از قرآن مى‏آورد کاملا متمایز است و ستاره‏اى را ماند که در مقابل ستارگان دیگر درخشش فوق العاده دارد.

قرآن موضوعاتى را که معمولا زمینه هنر نمایى بشر در سخن سرایى است و افراد بشر اگر بخواهند هنر سخنورى خویش را بنمایانند آن زمینه‏ها را انتخاب مى‏کنند و سخن خویش را با پیش کشیدن آنها زیبا مى‏سازند، از فخر، مدح، هجو، مرثیه، غزل و توصیف زیباییهاى طبیعت، مطرح نکرده و درباره آنها داد سخن نداده است، موضوعاتى که قرآن طرح کرده همه معنوى است، توحید است، معاد است، نبوت است، اخلاق است، احکام است، مواعظ است، قصص است، و در عین حال در حد اعلاى زیبایى است.

هندسه کلمات در قرآن بى‏نظیر است، نه کسى توانسته یک کلمه قرآن را پس و پیش کند بدون آنکه به زیباییهاى آن لطمه وارد سازد و نه کسى توانسته است

مانند آن بسازد.قرآن از این جهت مانند یک ساختمان زیباست که نه کسى بتواند با جابجا کردن و تغییر دادن، آن را زیباتر کند و نه بتواند بهتر از آن و یا مانند آن را بسازد.

سبک و اسلوب قرآن نه سابقه دارد و نه لاحقه، یعنى نه قبلا کسى با این سبک سخن گفته است و نه بعدا کسى - با همه دعوتها و مبارزه طلبیهاى قرآن - توانسته است با آن رقابت کند و یا از آن تقلید نماید.

تحدى قرآن و مبارزه طلبى او هنوز هم همچنان مانند کوه پا برجاست و براى همیشه باقى خواهد بود.امروز هم همه مسلمانان با ایمان مردم جهان را دعوت مى‏کنند که در این مسابقه شرکت کنند و اگر مثل و مانندى براى قرآن پیدا شد آنها از دعوى و ایمان خود صرف نظر مى‏کنند و اطمینان دارند که چنین چیزى میسر نیست.

معانى قرآن

اعجاز قرآن از نظر معانى نیازمند به بحث وسیع‏ترى است و لااقل نیازمند به یک کتاب است، ولى مى‏توان به طور مختصر زمینه‏اى به دست داد.مقدمتا باید بدانیم قرآن چه نوع کتابى است؟آیا کتاب فلسفى است؟آیا کتاب علمى است؟آیا کتاب ادبى است؟آیا کتاب تاریخى است؟و یا صرفا یک اثر هنرى است؟ پاسخ این است که قرآن هیچکدام از اینها نیست.همچنانکه پیامبر اکرم، بلکه عموم پیغمبران، تیپ جدایى هستند، نه فیلسوف‏اند، نه عالم، نه ادیب، نه مورخ و نه هنرمند و یا صنعتگر و در عین حال مزایاى همه آنها را - با چیزهایى اضافه - دارند، قرآن نیز که کتاب آسمانى است، نه فلسفه است و نه علم و نه تاریخ و نه ادبیات و اثر هنرى، در عین حال مزایاى همه آنها را دارد بعلاوه یک سلسله مزایاى دیگر.

قرآن کتاب راهنمایى بشر است و در واقع کتاب «انسان‏» است اما انسان آن‏سان که خداى انسان او را آفریده و پیامبران آمده‏اند او را به خودش بشناسانند و راه سعادتش را به او بازگو کنند، و چون کتاب انسان است پس کتاب «خدا» هم هست، زیرا انسان همان موجودى است که خلقتش از ما قبل این جهان آغاز مى‏شود و به ما بعد این جهان منتهى مى‏گردد، یعنى انسان از نظر قرآن نفخه روح الهى است و خواه ناخواه به سوى خداى خودش بازگشت مى‏کند.این است که شناسایى خدا و شناسایى انسان از یکدیگر جدا نیست.انسان تا خود را نشناسد خداى خود را به درستى نمى‏تواند بشناسد.از طرف دیگر، تنها توام با شناختن خداست که انسان به واقعیت‏حقیقى خود پى مى‏برد.

انسان در مکتب پیامبران - که قرآن کامل‏ترین بیان آن است - با انسانى که بشر از راه علوم مى‏شناسد بسى متفاوت است، یعنى این انسان بسى گسترده‏تر است.

انسانى که بشر از راه علوم مى‏شناسد، در میان دو پرانتز(تولد - مرگ)قرار دارد و قبل و بعد این پرانتزها را تاریکى گرفته است و از نظر علوم بشرى مجهول است، ولى انسان قرآن این پرانتزها را ندارد، از جهان دیگر آمده است و در مدرسه دنیا باید خود را تکمیل کند و آینده‏اش در جهان دیگر بستگى دارد به نوع فعالیت و تلاش و یا تنبلى و سستى‏اى که در مدرسه این جهان انجام مى‏دهد.تازه انسان میان تولد و مرگ - آنچنانکه بشر مى‏شناسد - بسى سطحى‏تر است از آنچه پیامبران مى‏شناسانند.

انسان قرآن باید بداند: از کجا آمده است؟ به کجا مى‏رود؟ در کجا هست؟ چگونه باید باشد؟ چه باید بکند؟ انسان قرآن آنگاه که به این پنج‏سؤال عملا درست پاسخ گفت‏سعادت واقعى‏اش در این جهان که هست و در جهانى که باید برود تامین مى‏گردد.

این انسان براى اینکه بداند از کجا آمده و از چه منبعى آغاز شده است باید خداى خود را بشناسد، و براى اینکه خداى خود را بشناسد باید در جهان و انسان به عنوان آیات آفاقى و انفسى مطالعه کند و در عمق وجود و هستى تعمق نماید.

و براى اینکه بداند به کجا مى‏رود، باید درباره آنچه قرآن آن را «بازگشت به خدا» مى‏نامد، یعنى معاد و حشر اموات، هراسهاى قیامت و نعمتهاى جاویدان و عذابهاى سخت و احیانا جاویدان آن و بالاخره مراحل و منازلى که در پیش دارد تامل کند و از آنها آگاهى یابد و بدانها اعتقاد پیدا کند و ایمان آورد و خدا را همچنانکه اول و نقطه آغاز موجودات مى‏شناسد، آخر و نقطه بازگشت موجودات نیز بشناسد.

و براى اینکه بداند در کجا هست، باید نظامات و سنن جهان را بشناسد و مقام و موقع انسان را در میان سایر موجودات درک کند و خود را در میان موجودات بازیابد. و براى اینکه بداند چگونه باید باشد، باید خلقها و خویهاى انسانى را بشناسد و خودش را بر اساس آن خلقها و خویها بسازد. و براى آنکه بداند چه باید بکند، باید یک سلسله مقررات و احکام فردى و اجتماعى را گردن نهد. انسان قرآن علاوه بر همه اینها باید به یک سلسله موجودات نامحسوس و غیر مرئى، و به تعبیر خود قرآن «غیب‏» ، به عنوان مظاهر و مجارى اراده الهى در نظام هستى ایمان بیاورد، و هم باید بداند که خداوند متعال در هیچ زمانى بشر را که به هدایت آسمانى نیاز داشته است، مهمل نگذاشته و یک عدخ افراد نخبه که پیامبران خدا و راهنمایان بشر بوده‏اند، از طرف خداوند مبعوث شده و پیام الهى را رسانده‏اند.

انسان قرآن به طبیعت به عنوان «آیت‏» و به تاریخ به عنوان یک «آزمایشگاه‏» واقعى که درستى تعلیمات پیامبران را مى‏رساند، نظر مى‏افکند.

آرى، انسان قرآن چنین است و مسائلى که در قرآن براى انسان طرح شده اینها بعلاوه برخى مسائل دیگر است.

موضوعات قرآنى

موضوعاتى که در قرآن طرح شده زیاد است و نمى‏توان به طور جزئى بر شمرد، ولى در یک نگاه اجمالى این مسائل به چشم مى‏خورد: 1.خدا، ذات، صفات و یگانگى او و آنچه باید خدا را از آنها منزه بدانیم و آنچه باید خدا را به آنها متصف بدانیم(صفات سلبیه و ثبوتیه).

2.معاد، رستاخیز و حشر اموات، مراحل بین مرگ تا قیامت(برزخ).

3.ملائکه، وسائط فیض و نیروهاى آگاه به خود و به آفریننده خود و مجرى اوامر الهى.

4.پیامبران، یا انسانهایى که وحى الهى را در ضمیر خود دریافت کرده و به انسانهاى دیگر ابلاغ کرده‏اند.

5.ترغیب و تحریض براى ایمان به خدا، به معاد، به ملائکه و پیامبران و کتب آسمانى.

6.خلقت آسمانها، زمین، کوهها، دریاها، گیاهان، حیوانات، ابر، باد، باران، تگرگ، شهابها و غیره.

7.دعوت به پرستش خداى یگانه و اخلاص ورزیدن در پرستش، کسى و چیزى را در عبادت شریک خدا قرار ندادن، منع شدید از پرستش غیر خدا، اعم از انسان یا فرشته یا خورشید یا ستاره یا بت.

8.یادآورى نعمتهاى خدا در این جهان.

9.نعمتهاى جاویدان آن جهان براى صالحان و نیکوکاران، عذابهاى سخت و احیانا جاویدان آن جهان براى بدکاران.

10.احتجاجات و استدلالات در مورد خدا، قیامت، پیامبران و غیره، و پاره‏اى خبرهاى غیبى ضمن این احتجاجات.

11.تاریخ و قصص به عنوان آزمایشگاهى انسانى و لابراتوارى که صدق دعوت پیامبران را روشن مى‏کند، و عواقب نیک مردمى که بر سنن انبیاء رفته‏اند و عاقبت بد تکذیب کنندگان آنها.

12.تقوا، پارسایى و تزکیه نفس.

13.توجه به نفس اماره و خطر وساوس و تسویلات نفسانى و شیطانى.

14.اخلاق خوب فردى از قبیل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت، ذکر خدا، محبت‏خدا، شکر خدا، ترس از خدا، توکل به خدا، رضا به رضاى خدا و تسلیم در مقابل فرمان خدا، تعقل و تفکر، علم و آگاهى، نورانیت قلب به واسطه تقوا، صدق، امانت.

15.اخلاق اجتماعى از قبیل اتحاد، تواصى(توصیه متقابل)بر حق، تواصى بر صبر، تعاون بربر و تقوا، ترک بغضاء، امر به معروف و نهى از منکر، جهاد به مال و نفس در راه خدا.

16.احکام از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، نذر، یمین، بیع، رهن، اجاره، هبه، نکاح، حقوق زوجین، حقوق والدین و فرزندان، طلاق، لعان، ظهار، وصیت، ارث، قصاص، حدود، دین، قضا، شهادت، حلف(قسم، ثروت، مالکیت، حکومت، شورا، حق فقرا، حق اجتماع و غیره.

17.حوادث و وقایع دوران بیست و سه ساله بعثت رسول اکرم.

18.خصائص و احوال رسول اکرم، صفات حمیده آن حضرت، عتابها نسبت به آن حضرت.

19.توصیف کلى از سه گروه در همه اعصار: مؤمنین، کافرین، منافقین.

20.اوصاف مؤمنین و کافران و منافقان دوره بعثت.

21.مخلوقات نامرئى دیگر غیر از فرشتگان، جن و شیطان.

22.تسبیح و تحمید موجودات جهان و نوع آگاهى در درون همه موجودات نسبت به خالق و آفریننده‏شان.

23.توصیف خود قرآن(در حدود پنجاه وصف).

24.جهان و سنن جهان، ناپایدارى زندگانى دنیا و عدم صلاحیت آن براى اینکه ایده‏آل و کمال مطلوب انسان قرار بگیرد، و اینکه خدا و آخرت و بالاخره جهان جاویدان شایسته این است که مطلوب نهایى انسان قرار گیرد.

25.معجزات و خوارق عادات انبیاء.

26.تایید کتب آسمانى پیشین خصوصا تورات و انجیل و تصحیح اغلاط و تحریفهاى این دو کتاب.

گستردگى معانى

اینها که گفته شد اجمالى بود از آنچه در قرآن آمده است و البته حتى نمى‏توان ادعا کرد که از لحاظ اجمالى نیز کافى است.

اگر تنها همین موضوعات متنوع را درباره انسان و خدا و جهان، و وظایف انسان در نظر بگیریم و آن را با هر کتاب بشرى درباره انسان بسنجیم، مى‏بینیم هیچ کتابى طرف قیاس با قرآن نیست، خصوصا با توجه به اینکه قرآن به وسیله فردى نازل شده که «امى‏» و درس ناخوانده بوده و با افکار هیچ دانشمندى آشنا نبوده است، و بالاخص اگر در نظر بگیریم که محیط ظهور چنین فردى از بدوى‏ترین و جاهلى‏ترین محیطهاى بشرى بوده است و مردم آن محیط عموما با تمدن و فرهنگ بیگانه بوده‏اند.


بررسی سیماى نماز

هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمى‏شود و چگونه ممکن است عمودِ دین و پرچم اسلام و یادگار ادیان و انبیا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بیان شود؟
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 23 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 23
بررسی سیماى نماز

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

سیماى نماز

هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمى‏شود و چگونه ممکن است عمودِ دین و پرچم اسلام و یادگار ادیان و انبیا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بیان شود؟

نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولین کلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرین واجب، نماز است. پس آغاز و انجامِ هر روزت با یاد خدا و براى خدا است.

نماز در سفر یا وطن، در زمین یا هوا، در فقر یا غنى، رمز آنست که در هر کجا هستى و هر که هستى مطیع او باشى نه غیر او.

نماز، ایدئولوژى عملى مسلمان است که در آن عقائد و افکار و خواسته‏ها و الگوهاى خود را بیان مى‏کند.

نماز، استحکام بخشیدن به ارزشها و جلوگیرى از فروپاشى شخصیتِ افراد و اعضاى جامعه است که اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مى‏ریزد.

اذانِ نماز، شیپورِ توحید است که سپاه متفرّقِ اسلام را در یک صف و زیر یک پرچم فرا مى‏خواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مى‏دهد.

امام جماعت یکى است تا رمز این باشد که امام جامعه نیز باید یکى باشد تا اداره امور متمرکز باشد.

امام جماعت باید مراعات ضعیف‏ترین مردم را بکند و این درس است که در تصمیم‏گیرى‏هاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بکنید. پیامبر خدا بهنگام نماز صداى گریه طفلى را شنید نماز را به سرعت تمام کرد تا اگر مادر طفل در نماز شرکت کرده کودکش را آرام کند! (52)

اولین فرمان بدنبال آفرینش انسان، فرمان سجده بود که به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده کنید. (53)

اولین نقطه زمین (مکّه و کعبه) که از زیر آب بیرون آمد و خشکى شد مکان عبادت بود. (54)

اولین کار رسول خدا پس از هجرت به مدینه ساختن مسجد بود.

نماز هم انجام معروف است هم نهى از منکر. هر روز در اذان و اقامه مى‏گوییم «حىّ على الصلوة حىّ على الفلاح حىّ على خیر العمل» که همه امر به بالاترین معروف‏ها یعنى نماز است.

از سوى دیگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمى‏دارد: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنکَر» (55)

نماز، حرکاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند که به فرمان او و براى او و اُنس با او قیام مى‏کنیم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى (56) و کسالت (57) نهى کرده است تا آنچه را در نماز مى‏گوییم با توجه و آگاهى باشد.

نماز، آگاهى‏بخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مى‏شود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مى‏شود. این دو خطبه بجاى دو رکعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است. خطبه‏هایى که به فرموده امام رضاعلیه السلام باید مردم را از تمام مسائل جهان آگاه کند.

شنیدن خطبه‏ها و آنگاه نماز خواندن یعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.

نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن مى‏فرماید:

«وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (58) هرکس از خانه‏اش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دریابد پاداشش بر خداست.

امام خمینى مى‏فرماید: هجرت از خانه دل بسوى خدا، یکى از مصادیق آیه است، هجرت از خودپسندى و خودخواهى و خودبینى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابینى بزرگ‏ترین هجرت‏هاست. (59)

نماز به منزله اسم اعظم الهى بلکه خودِ اسم اعظم است.

در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است که این دو مقام بس عالى است.

نماز پرچم اسلام است. «عَلَمُ الْاِسْلامِ اَلصَّلوة» (60)

همانگونه که پرچم نشانه است، نماز نیز نشانه و علامت مسلمانى است. چنانکه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به یک ملّت و کشور است، اهانت و بى‏توجهى به نماز نیز بى‏توجهى به کلّ دین است. چنانکه برپابودن پرچم نشانه حیات سیاسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نیز این امور مطرح است.

نماز و قرآن

در مواردى قرآن و نماز در کنار هم آمده‏اند، مانند:

«یَتلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ» (61)

قرآن تلاوت مى‏کنند و نماز به پاى مى‏دارند.

و یا در جاى دیگر مى‏فرماید: «یُمَسِّکوُنَ بِالْکِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوة» (62) به قرآن تمسّک مى‏جویند و نماز به پاى مى‏دارند.

گاهى براى نماز و قرآن، یک صفت آورده شده، چنانکه کلمه ذِکر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکر» (63) ما ذکر را نازل کردیم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْرى‏» (64) نماز را بخاطر یاد من به پاى دار.

جالب آنکه گاهى بجاى کلمه نماز کلمه قرآن آمده است، مانند آیه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» (65) که گفته‏اند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح است.

بگذریم که خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یکى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اکثر سوره‏هاى قرآن، هم در بزرگ‏ترین سوره (بقره) و هم در کوچک‏ترین سوره‏ها (کوثر) آمده است.

نماز و قصاص!

نه تنها در اسلام، بلکه در همه ادیان الهى قانون قصاص مطرح است که طبق آن کیفر کسیکه گوش قطع کند آنست که گوشش بریده شود و کیفر کسى که دندان بشکند آنست که دندانش شکسته شود تا عدالت اجرا شود. یکى از موارد قصاص آنست که دست دزد باید قطع شود، ولى فقط چهار انگشت او، و کف دست باقى مى‏ماند. زیرا قرآن مى‏گوید: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» (66) محلّ سجده براى خداست.

چون انسان هنگام سجده باید کف دست خود را بر زمین گذارد لذا در کیفر سارق باید به مسأله نماز و سجده توجه داشت و کف دست او را قطع نکرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!

نمازهاى مشکل‏گشا

اسلام سفارش مى‏کند هرگاه حاجت یا مشکلى داشتید، با خواندن نمازهایى مخصوص حلّ مشکل خود را از خدا بخواهید، که مناسب است در اینجا یک نمونه از آن نمازها را بیاوریم.
نماز جعفر طیّار

جعفر طیّار برادر حضرت على‏علیه السلام است که در هجرت به حبشه توانست با استدلال و رفتار مناسب خود دل نجاشى و عدّه کثیرى را به اسلام جذب کند و مؤسّسِ اسلام در قارّه آفریقا شود. او در جنگ موته دو دستش را در راه خدا داد و خداوند بجاى آن دو بال در بهشت به او داد و لذا به جعفر طیّار مشهور شد. هنگامى که جعفر از حبشه بازگشت، پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: آیا مى‏خواهى هدیه با ارزشى به تو عطا کنم؟ مردم گمان کردند که حضرت مى‏خواهد طلا یا نقره‏اى به او بدهد و لذا هجوم آوردند تا هدیه پیامبر را ببینند. اما پیامبر فرمود: نمازى به تو هدیه مى‏کنم که اگر هر روز آنرا انجام دهى، از دنیا و آنچه در دنیاست براى تو بهتر باشد و اگر هر روز یا هر جمعه یا هر ماه یا هر سال بجاى آورى، خداوند گناهان بین دو نمازت را (گرچه یکسال باشد) بیامرزد.

این نماز به سندهاى معتبر از شیعه و سنّى نقل شده است و نام اِکسیر اعظم و کبریت احمر به خود گرفته است.

امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: هرگاه مشکل یا حاجتى داشتید پس از خواندن نماز جعفر دعا کنید که انشاءاللّه مستجاب مى‏شود. نحوه این نماز در اوایل مفاتیح در اعمال روز جمعه پس از ذکر نمازهاى امامان معصوم آمده است.

البتّه این نماز یکى از دهها نماز مستحبى است که براى رفع مشکلات وارد شده است. اخیراً کتابى تحت عنوان نمازهاى مستحبى تألیف شده که حدود سیصدوپنجاه نماز مستحبى را با اسم و رسم آورده است و این خود از اهمیت نماز است که اینهمه تنوّع دارد و بهر مناسبتى نمازى وارد شده است.

قداست نماز

قداستِ نماز به قدرى است که زمانِ اجراى بعضى مراسم مانند قَسم و اداى شهادت، بعد از نماز قرار داده شده است.

قرآن در سوره مائده آیه 106 مى‏فرماید: هرگاه کسى در سفر دچار بیمارى شد و در آستانه مرگ قرار گرفت، دو نفر مسلمان و یا غیر مسلمان را بر وصیّتِ خود گواه گیرد، لکن مراسم اداى شهادت باید پس از نماز باشد، یعنى آن دو نفر پس از اداى نماز حاضر شده و با قسم خوردن شهادت دهند که فلان مسلمان در مسافرت چه وصیت کرده است.

امروزه مرسوم است که مراسمِ قسم را در حضور قرآن و با دست گذاردن بر قرآن انجام مى‏دهند، امّا خود قرآن در این مورد مى‏فرماید: مراسم قسم پس از انجام نماز باشد!
جامعیّت نماز

خداوند، هم در آفرینشِ تکوینى و هم در دستورات تشریعى عالى‏ترین و کامل‏ترین برنامه‏ها را بکار برده است. مثلاً در آفرینش شیر مادر تمام ویتامین‏هایى را که نوزاد نیاز دارد در شیر مادر جمع کرده است.

اگر به آفرینشِ انسان نگاه کنیم مى‏بینیم آنچه در طبیعت وجود دارد در وجود انسان نیز قرار داده شده است.

اگر در طبیعت صداى رعد است، در انسان فریاد است.

اگر در طبیعت گیاه و نبات است، در انسان رویش مو است.

اگر در طبیعت رودخانه است، در انسان رگهاى ریز و درشت است.

اگر در طبیعت آب شور و شیرین است، در انسان اشک شور و آب دهان شیرین است.

اگر در طبیعت معادن بسیار است، در انسان استعدادهاى نهفته فراوان است.

شعرى است که به حضرت على‏علیه السلام نسبت مى‏دهند که فرمود:

أتزعم انّک جِرم صغیر و فیک انطوى العالم الاکبر

اى انسان! تو گمان مى‏کنى جُثّه کوچکى هستى، درحالى که جهانى بزرگ در تو نهاده شده است.

نماز نیز یک هنرنمائىِ الهى است که خداوند تمام ارزشها را به نحوى در آن قرار داده است. چه کمالى است که براى انسان ارزش باشد اما در نماز یافت نشود؟

یاد خدا، یک ارزش و تنها وسیله آرام‏بخش دلهاست و نماز یاد خداست. «اللّه اکبر»
یاد قیامت یک ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز یادآور «یوم الدین» است.
در خطّ انبیا و شهدا و صالحان بودن یک ارزش است و ما در نماز از خدا مى‏خواهیم در «صراط الذین انعمت علیهم» قرار بگیریم.


اساس زکات در حکومت اسلامی

اساساً اصل زکات یک امر تشریعی است؛ اما موارد و متعلقات آن و بلکه منابع حد نصاب و مقدار آن از اموری است که در هر زمان مربوط به امام و ولی امر است که هرگونه صلاح بداند، تعیین کند پس طبق این برداشت، منابع زکات و سایر شرایط در هر زمانی دچار نوسان است آنچه در پی می آید، یکی از جدیدترین آثار حضرت آیت الله موسوی بجنوردی است که از نظر خوانندگان گرامی می گ
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 28 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 38
اساس زکات در حکومت اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

زکات در حکومت اسلامی

اساساً اصل زکات یک امر تشریعی است؛ اما موارد و متعلقات آن و بلکه منابع حد نصاب و مقدار آن از اموری است که در هر زمان مربوط به امام و ولی امر است که هرگونه صلاح بداند، تعیین کند. پس طبق این برداشت، منابع زکات و سایر شرایط در هر زمانی دچار نوسان است. آنچه در پی می آید، یکی از جدیدترین آثار حضرت آیت الله موسوی بجنوردی است که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.

زکات همچون نماز پیوسته جزء فرایض مهم به شمار می رفته است. همان گونه که انبیای الهی وظیفه داشتند مردم را به اقامه نماز دعوت کنند،سخن می گوید، به اقامه صلات و ایتای زکات، آن هم مقارن با یکدیگر اشاره می کند.1 خداوند درباره حضرت اسماعیل(ع) می فرماید: <و اذکُر فی الکتاب اسماعیل انهُ کان صادق الوعد و کان رسُولاً نبیّاً و کان یأمُرُ اهلهُ بالصلوه و الزّکاه و کان عند ربّه مرضیّاً> (مریم، 54، 55). همان طور که ملاحظه می شود، ایتای زکات نه تنها متوجه خود آن حضرت، بلکه به عنوان یک تشریع الهی برای عموم افراد و اهل و قوم ایشان نیز بوده است. در جای دیگر وقتی به میثاق با بنی اسرائیل می پردازد، عنوان می کند: <و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل ... و اقیمُوا الصلوه و اتُوا الزّکوه` > (بقره، 83) از زبان حضرت مسیح(ع) نیز در گهواره می فرماید: <و اوصانی بالصلوه و الزّکوه مادُمتُ حیّاً...> (مریم، 31)؛ یعنی از نماز و زکات به عنوان دو فریضه ثابت و تغییرناپذیر مادام که آن حضرت زنده است، یاد می کند. یا آنجا که درباره اهل کتاب می گوید: <و ما امرُوا الّا لیعبُدُوا الله مُخلصین لهُ الدّین حُنفاء، و یُقیموُا الصّلوه و یُؤتُوا الزّکوه و ذلک دینُ القیمه...> (بینه، 5) درواقع وجود نماز و زکات را از جمله شروط دین می شمارد. بدین ترتیب معلوم می شود که جاودانگی زکات به اندازه نماز است یعنی به قدمت تاریخ ادیان الهی از اولین تا آخرین. باید اذعان کرد که نماز و زکات از مشخصات دین حنیف است که خود فصل مشترک جمیع ادیان سماوی و حنفای مرسل می باشد. واژه زکات در قرآن از نظر لفظی و معنایی متجاوز از یکصد مرتبه تکرار شده است. در این میان واژه زکات به صورت معرفه 30 بار آمده که 27 بار آن مقارن با کلمه صلات و حتی در یک آیه آورده شده است. از همین رو زکات به عنوان رکن دین مبین اسلام شناخته شده است و اساساً سنت قرآن است که این دو را مقارن همدیگر عنوان می کند. بر همین مبنا ابوبکر گفت: <لا افرق بین شیئین جمعها الله": بین آن دو چیزی که خداوند آنها (نماز و زکات) را با یکدیگر مقارن کرده است، فاصله نمی اندازم. حال به نمونه هایی دیگر از این آیات اشاره می شود.

1- <تلک آیاتُ القُرآن و کتابٍ مُبینٍ هُدیً و بُشری للمؤمنین الّذین یُقیموُن الصّلوه و یؤُتوُن الزکوه`> (نمل، 3-1) در اینجا زکات به عنوان شرط ایمان و قرین و عدل نماز مطرح شده است.
2- <و اقیمُوا الصّلوه و آتُو الزّکوه و اقرضُوا الله قرضاً حُسناً> (مزمل، 20).

3- <فان تابُوا و اقامُوا الصّلوه و آتُوا الزّکوه فاخوانُکُم فی الدّین> (توبه، 11) در این آیه توبه، نماز و زکات، شروط ورود به دین اسلام معرفی شده اند.

تشریع زکات در دین مبین اسلام در اولین آیات الهام شده به مهبط وحی آمده است. مثل آیه فوق الذکر از سوره مزمّل و نیز آیه 6 و7 از سوره فصلت که می گوید: <و ویل للمُشرکین الذّین لایُؤتُون الزّکوه و هُم بالاخره هُم کافروُن>، که درواقع ندادن زکات را شرط شرک و کفر دانسته است. هرچند در اجرای این دستور گرانبهای اسلامی تا سال هشتم یا نهم مماطله شد یا حتی پس از نزول آیه شریفه: <خُذ من اموالُهُم صدقه> که دستور صریح قرآن در اخذ زکات می باشد. رسول اکرم(ص) تا یکسال در امر جبایه و جمع آوری زکات امهال کردند، <حتی حال علیهم الحول> و در پایان سال عاملان زکات را برای جمع آوری و اخذ زکات اعزام نمودند. البته قول مشهور آن است که زکات در مدینه تشریع شده است و آیات مکی مشعر به زکات را از نوع زکات نفس تفسیر و تأویل کرده اند. برخی اقتران زکات به ایتاء را بر زکات مال تفسیر نموده اند، چون ایتاء به معنای اعطا می باشد، لذا دلالت بر مال می کند.

اما گفته اند که زکات در آیات مکی به صورت مطلق و مستقل از حدود، قیود، نصاب و مقادیر و نیز جبایه و جمع آوری می باشد و زکات با تعیین نصاب، برنامه جمع آوری و اخذ آن در سال دوم هجری قمری و در مدینه واجب شده است زیرا در مدینه بود که جماعت مسلمانان توانستند کیان مستقل و حکومت داشته باشند.

سپس تکالیف و احکام اسلامی و از جمله زکات صورت جدیدی به خود گرفت و از حالت مطلق و عمومیت خود خارج و به شکل قوانین الزامی و اجرایی و عینی تبیین شد. در تأیید این قول گاه اظهار می شود که آیات مکی به صورت وصفی یا اخباری است همچون: <الذین یؤُتوُن الزکوه...> یا <ایتاء الزکوه و...> اما در آیات مدنی به صورت امر و دستور صریح آمده است مثل: <اقیموا الصلوه و آتُوا الزکوه`>.

در اهمیت زکات همین بس که از جمله فصول ممیز شرک و اسلام و مرز بین کفر و ایمان معرفی شده است: <فان تابُوا و اقامُوا الصلاه و آتُوا الزکوه فاخوانکُم فی الدین> که ایتای زکات را شرط ورود به دین و جماعت مسلمانان دانسته یا در آیه: <ویل للمُشرکین الذین لایؤُتوُن الزکوه`> ندادن زکات را شرط کفر و شرک قلمداد کرده و از اولین علامات آن شمرده است. همچنین می بینیم که در قرآن دستور اجتناب و دست کشیدن از قتال با مشرکان منوط به تحقق سه شرط است که سومین آن ایتای زکات می باشد: <فاذا انسلخ الاشهُرُ الحُرُمُ فاقتُلُوا المشرکین حیثُ وجدتُموُهُم و خُذُوهُم و احصُروُهُم واقعُدوُا لهُم کُلّ مرصدٍ فان تابُوا و اقامُوا الصّلوه و آتُوا الزّکوه فخلُّوا سبیلُهُم انّ الله غفُور رحیم > (توبه، 5). بدین ترتیب سه شرط: توبه از شرک، اقامه نماز و ایتای زکات، می تواند موجبات کف مسلمانان از قتال با مشرکان را فراهم سازد. درواقع تقارن همیشگی بین نماز و زکات در آیات کریمه قرآن، خود دلالت بر اهمیت و جایگاه پرمنزلت و اساسی آن داشته و به عنوان اصل و رکن دین و احکام اسلامی مشخص شده است. در روایات بسیاری نیز آمده است که زکات از ارکان خمسه اسلامی است و اساس اسلام بر آن استوار می باشد، همچون روایاتی که بیان می دارند: <بنی الاسلام علی خمس، علی الصلوه و الزکوه` و الصوم و الحج و الولایه`>. در آیاتی از قرآن کریم، پیامبر(ص) به جهاد با کسانی دعوت می شود که حاضر به پرداخت زکات نیستند. همچنین در قصص و روایات متعدد، پیامبر(ص) پس از امتناع قوم یا قبیله ای از ایتای زکات، دستور آماده شدن لشکر وتجهیز قوا برای جنگ را صادر فرمودند. در زیر بعضی از این موارد آورده می شود که در کتابهای معتبر تاریخ و سیره رسول الله(ص) نمونه های مشابه آنها قابل پیگیری است:

1- <بعث رسول الله(ص) بشر بن سفیان و ... علی الصدقات> (ابن هشام، ج 4، ص224). پیامبر گرامی اسلامی(ص) بشر بن سفیان را برای اخذ صدقات بنی کعب از قبیله خزاعه فرستادند. بشر به جانب ایشان آمد در حالی که در نواحی آنان عمر بن جندب منزل گرفته بود. پس بنی خزاعه گوسفندان و سایر حیوانات خود را برای پرداخت زکات جمع آوری کردند. لکن بنی تمیم آن را زشت و منکر شمردند. لذا کمانهای خود را کشیده و شمشیرهای خود را برهنه نموده آماده قتال شدند. به ناچار مأمور زکات به حضور پیامبر(ص) آمد. رسول خدا فرمودند: <من لهولاء القوم؟> (چه کسی داوطلب جنگ با این گروه است؟) آنگاه عیینه بن بدر فزاری به جنگ ایشان داوطلب شد. رسول الله او را با پنجاه سوار فرستادند. پس رفتار رسول خدا با کسانی که از پرداخت زکات خودداری می کردند، مانند رفتار با کفار و مشرکان بود و قتل آنان و اسیری زن و فرزندان ایشان را جایز و لازم می دانستند. اساساً رسول الله(ص) در نامه هایی که به روسای قبایل می فرستادند در مورد زکات آنان را در صورت تمرد به غزا و جنگ تهدید می کردند.

2- نامه رسول الله(ص) به اهل عمان <من محمد رسول الله الی اهل عمان، اما بعد فاقروا بشهاده ان لا اله الاالله و النبی رسول الله و اتو الزکوه و احضرو المساجد و الا غزوتکم> (هیربد 1352، 85) که در این نامه هم آمده است که اگر زکات ندهید، با شماخواهیم جنگید.

3 - اخذ زکات از قبیله بنی المصطلق یکی دیگر از شواهد تاریخی این مدعاست که در سیره رسول الله است. در اثر اشتباه کاری ولید که گفته بود مسلمانان از پرداخت زکات خودداری کرده اند، رسول الله تصمیم به جنگ و کارزار علیه آن قبیله را گرفتند. اما نزول آیه مبارکه: <و ان جائکم فاسق بنبأ...> (هیربد 1352، 86) مانع وقوع جنگ شد.

4- به ابوبکر گفتند از آنان که زکات نمی دهند اما نماز می گزارند، در گذر. ابوبکر گفت: <و الله لاافرق بین شیئین جمع الله بینها. و الله لو منعوا عاقلاً مما فرض الله و رسول لقاتلتهم علیه.> (هیربد 1352، 87) به خدا بین دو چیزی که خدا آن دو را با هم جمع کرده است اشاره به آیاتی که در آن اقامه نماز و ایتای زکات مقارن یکدیگر آمده اند جدایی نمی اندازم. به خدا اگر زانوبند شتری را از آنچه خدا و رسول فرض کرده اند، ندهند، هر آینه با ایشان قتال خواهم کرد. اساساً زکات از همان ابتدا توسط مأموران پیامبر(ص) و خلفای صدر اسلام جمع آوری می شده است، جز در زمان عثمان که به نقل از سیوطی در الاوائل آمده است: <اول من فوض الی الناس اخراج زکوتهم عثمان بن عفّان> (هیربد 1352، 87) یعنی اولین کسی که اخراج زکات را به خود صاحبان اموال زکوی تفویض و واگذار نمود و به صورت اجباری و با ارسال مأمور، زکات را جمع آوری نکرد عثمان بن عفان بود. علامه حلی در کتاب منتهی المطلب می گوید: <قال الشیخ و یجب علی الامام ان یبعث ساعیاً فی کل عام لجبابه الصدقات لان النبی(ص) کان یبعثهم فی کل عام و متابعته واجبه> وی همچنین می گوید: <و ما ذکره الشیخ جید> (بی تا، ذیل مبحث زکات).

احادیث بسیاری بر عدم اعطای زکات بر غیرشیعه و سلاطین جور مثل بنی امیه و عباس تأکید دارند که فرار از اعطای زکات شاید ریشه در همین اجتنابها داشته باشد و گرنه روایات صریحی داریم که اجباری بودن اخذ زکات را نشان می دهد مثل روایتی از حضرت علی(ع) که می فرماید: <یجبر الامام <الناس> علی اخذ الزکوه من اموالهم لان الله یقول: خذ من اموالهم صدقه>. (علامه مجلسی 1403 ج 96، 86) بنابراین همان طور که از تاریخ، سیره و روایات برمی آید، ایتای زکات اساساً فرض اجباری است که می توان نسبت به افرادی که از پرداخت آن امتناع می ورزند، متوسل به زور، قانون و حتی قتال شد.

موارد وجوب زکات


بنابر نظر مشهور بین فقیهان شیعه زکات بر نُه چیز واجب است:

در حیوانات: گوسفند، شتر و گاو. در هر یک از دامهای سه گانه نصاب جداگانه ای است. گوسفند پنج نصاب، گاو دو نصاب و شتر 12 نصاب دارد. اینها اگر در بیابان بچرند و همه سال رها باشند و به کار گرفته نشوند و در تمام سال در ملک مالک باشند، صاحبان آنها، باید شماری از آنها را از باب زکات پرداخت کنند.

در نقدینگی: طلا و نقره. در پولهای از جنس طلا و نقره سکه خورده اگر به نصاب لازم که در طلا، نصاب نخست آن بیست و نصاب دوم آن چهار مثقال و در نقره نصاب نخست آن، 105 و نصاب دوم آن 21 مثقال است، برسند.

از سوی دیگر، <نقدین> به اعتبار اینکه وسیله پرداخت قیمت در معاملات و سکه رایج بود، در شریعت اسلام موضوع حکم وجوب زکات شده است و با استناد به برخی روایات چنین می نماید که هدف از وجوب زکات، در حالی که نقدین در آخر سال به حد نصاب معین برسد، مبارزه با فقر است. به گونه ای که اگر مقدار زکات برای رفع فقر کافی نبود، بشود (با نصاب بالاتر) مبلغ معین زکات را اضافه کرد. در قانون اسلامی، به استناد روایات و اجماع فقها، وجوب پرداخت زکات نقدین، مشروط به شرایط معینی است. از جمله آنکه باید نقدین، مسکوک و جاری در معاملات باشد و یک سال بر آن بگذرد و حد نصاب خاص داشته باشد. اما خود طلا و نقره، از آن جهت که طلا و نقره است، زکات ندارد. بنابراین، چون مسکوک و رایج بودن برای معامله شرط است پس اگر طلا و نقره مسکوک به دلیل ضرب جدید یا تغییر شکل آن از بازار معامله خارج شد یا شخص، طلا و نقره مسکوک را ذوب کرد یا آن را تبدیل به زیور کرد، دیگر زکات ندارد. پس همان گونه که در روایات تصریح شده وجوب زکات به این دلیل است که طلا و نقره وسیله معامله است بنابراین، طلا و نقره مسکوک که به شکل شمش یا دستبند یا گوشواره یا زیورآلات دیگر باشد یا اگر مسکوک از رواج افتاده باشد یا ذوب شده باشد، زکات ندارد. پس پرداخت زکات منحصر به درهم و دینار می باشد که وسیله داد و ستد و قراردادها است.

از آن رو که درهم و دینار وسیله پرداخت قیمت کالا در معاملات است، معیار وجوب زکات نیز می باشد. بنابراین، وقتی طلا و نقره به پول تبدیل شد چه فلز چه کاغذ چون نمودار قدرت خرید و برطرف کننده نیازهای ضروری است و چون با تکیه به روایات، دلیل وجوب زکات مبارزه با فقر است همه اینها موجب می شود که بگوییم در مورد اوراق مالی (بهادار) نیز در صورت رعایت شرایط لازم برای وجوب زکات نقدین یعنی گذشت یک سال و نصاب معین، زکات واجب است. زیرا در مورد نقدین الزام به پرداخت زکات به این علت بود که نقدین وسیله معامله و مظهر قدرت خرید بود و همان گونه که در روایات به صراحت آمده است، اگر معامله با نقدین صورت نگرفت مانند زیور آلات زکات بر آن واجب نیست.

نکته مهم دیگر آنکه طلا و نقره ای که در معاملات به عنوان بهای کالا به کار رفته است، طلا و نقره خالص نیست و مقدار معینی ناخالصی دارد. به همین جهت، نمی توان طلا و نقره را به اشکال مختلف از جمله به صورت درهم و دینار درآورد. اینکه داخلیها و ناخالصیها باید به چه نسبتی باشد، در وجوب پرداخت زکات مهم نیست. بلکه معیار وجوب پرداخت زکات صرفاً به رسمیت شناختن این دو، یعنی درهم و دینار جهت پرداختن به عنوان نقد رایج، میان اهالی شهر و عرف مردم بوده است. بنابراین، آنچه در روایات مربوط به زکات نقدین مهم است اینکه اینها به اعتبار سکه مورد معامله در عرف مردم رایج است و از این رو، خود فلز طلا و نقره در پرداخت وجوب زکات فقط به دلیل قدرت خریدی است که داشته اند و وسیله پرداخت بوده اند. البته تعدادی از روایات با مبنای گذشته مغایر است. زیرا الزام به دفع زکات را منحصر به مقدار طلا و نقره خالصی می دانند که در مسکوکات رایج در معاملات وجود دارد.

با آنچه گذشت چون در حال حاضر، اوراق مالی به جای سکه های رایج در آن دوران، مظهر قدرت خرید و وسیله برآوردن نیازهای ضروری است، پس دلایل وجوب زکات با همان شرایطی که در روایات آمده متوجه اوراق مالی نیز می شود و از این رو باید حد نصابی را که در عصر تشریع اسلامی برای وجوب زکات وجود داشت، با اوراق مالی محاسبه کرده و پس از گذشت یک سال زکات آن را بپردازند (موسوی بجنوردی، 1380، ج1).

در غلات چهارگانه، اگر پس از خشک شدن، به نصاب لازم: 288 من تبریز و 45 مثقال کم، برابر با 207/847 کیلوگرم برسد، قانون زکات آنها را در برمی گیرد و صاحبان آنها در هنگام وجوب زکات، که در گندم و جو، وقت بستن دانه، در خرما هنگام زرد، یا قرمز شدن و در کشمش هنگام بستن دانه های انگور است، باید زکات آنها را پس از کسر هزینه بپردازد.

زکات غلات چهارگانه، آبیاری شده از باران، یا رودخانه و به وسیله دلو، یا موتور و ... است که پس از جمع آوری محصول و کسر هزینه ها باید پرداخت گردد.

از فقهای اهل سنّت، غیر از ابن حزم اندلسی، که کشمش را از قانون زکات بیرون می داند، بر وجوب زکات در چیزهای نه گانه، اتفاق نظر دارند. صرفنظر از ناهماهنگی اندکی که در پاره ای شرایط وجوب هر یک و اندازه نصاب آنها وجود دارد وجوب زکات را در آنها مسلّم می دانند (علامه حلی منتهی المطلب ج 1، 473؛ علامه حلی تذکره الفقها ج 1، 205؛ شیخ طوسی خلاف ج 2، 61-51؛ شیخ طوسی مبسوط ج 1، 190؛ سید مرتضی جوامع الفقهیه، 240؛ شیخ مفید المقنعه، 234؛ شیخ انصاری کتاب الزکاه ج 10، 128؛ علامه حلی مختلف الشیعه ج 3، 72-71).
از عبارت محقق و دیگران استفاده می شود در میان علمای شیعه، ابن جنید اسکافی، وجوب زکات را تنها در موارد نه گانه نمی داند بلکه در ذرت، عدس، کنجد، برنج و... نیز واجب می داند. ابن جنید، زکات زیتون و روغن آن را اگر از زمینهای عشریه به دست آمده باشند، واجب دانسته است.

ابن جنید می گوید: در زمینهای عشری، زکات آنچه داخل پیمانه شود از: گندم، جو، کنجد، برنج، ارزن، ذرت، عدس، جوترش و دیگر دانه ها و از خرما و کشمش گرفته می شود.
ابن جنید، زکات را در عسلی که از زمینهای عشری به دست می آید، واجب می داند. از این عبارات استفاده می شود که ابن جنید اسکافی، زکات را تنها در چیزهای نُه گانه نمی داند.
غیر از ابن جنید، گویا یونس بن عبدالرحمان، از راویان و فقیهان بزرگ و از اصحاب امام کاظم و امام رضا(ع) (رجال نجاشی ج 2، 42 ش 1209) چنین نظری داشته است. وی بر این نظر بوده که ویژه بودن زکات در نُه چیز مربوط به صدر اسلام بوده و چیزهای دیگری پس از آن توسط پیامبر(ص) و امامان(ع) بدان افزوده شده است. وی می گوید:

معنای سخن پیامبر که فرموده: <ان الزکاه فی تسعه اشیاء و عفا عما سوی ذلک> آن است که واجب بودن زکات در نُه چیز در آغاز نبوت بوده است و همان گونه که نماز در آغاز دو رکعت بود و سپس پیامبر(ص) بر آن هفت رکعت افزود، زکات نیز را در آغاز بر نُه چیز واجب فرمود و سپس بر همه دانه ها قرار داد.

از ظاهر عبارت یونس بن عبدالرحمان برمی آید که وی خواسته بین روایاتی که زکات را فقط در نُه چیز واجب می دانند و روایاتی که زکات را فراتر از نُه چیز واجب می دانند، جمع کند. از این رو، آن را توجیه کرده است.

نعمان بن ابی عبدالله فقیه و قاضی القضاه حکومت فاطمیان، در نیمه دوم قرن چهارم (تهرانی، 324) نیز بر این نظر بوده که زکات، غیر از موارد نه گانه را هم دربرمی گیرد.

وی در توضیح این حدیث از پیامبر اکرم(ص): <و ما سقت السماء و الانهار ففیه العشر> می نویسد:

<هذا حدیث اثبته الخاص و العام عن رسول الله(ص) (نعمان بن محمد ج 1، 265) و فیه ابین البیان علی انّ الزکاه تجب فی کل ما انبتت الارض، اذ لم یستثنی رسول الله(ص) من ذلک شیئاً دون شیء و روینا عن اهل البیت(ع) من طرق کثیره و باسناد العامه عن رسول الله(ص). این سخن پیامبر(ص) را همگان، شیعه و سنی، قبول کرده اند. در این سخن به روشنترین بیان، وجوب زکات بر هر آنچه از زمین می روید، بیان شده، زیرا پیامبراکرم(ص) از آن چیزی را جدا نفرموده است. وی فقیه دربار فاطمیان بوده و به باور برخی، از افکار احمد بن حنبل تأثیر پذیرفته است، از این روی، بیشتر فقهای ما به نظریات وی توجه چندانی نکرده اند.


جنگ در قرآن چگونه آماده است

کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن، می بیند که این قرآن است که وادار کرد پیغمبر اسلام را به اینکه با این سرمایه دارها دائماً در جنگ باشد و با این کسانی که در حجاز و در طائف و در مکه و اینها، سرمایه دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدری که قدرتمند بودند، قرآن بود که پیغمبر اکرم را وادار کرد به اینکه با این مردمی که با ملیت مردم، با منافع توده ها
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 23 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 38
جنگ در قرآن چگونه آماده است

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

جنگ در قرآن

کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن، می بیند که این قرآن است که وادار کرد پیغمبر اسلام را به اینکه با این سرمایه دارها دائماً در جنگ باشد و با این کسانی که در حجاز و در طائف و در مکه و اینها، سرمایه دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدری که قدرتمند بودند، قرآن بود که پیغمبر اکرم را وادار کرد به اینکه با این مردمی که با ملیت مردم، با منافع توده های مردم مخالف هستند و استثمار می کنند اینها را، با اینها باید جنگ بکنید و تادیبی حاصل بشود.

جنگهایی که پیغمبر در زمان حیاتشان فرموده اند (بعد از اینکه آن وقتی که اسباب جنگ فراهم شد برایشان) این جنگها همیشه با زورمندها بوده است، با آنها مثل ابوسفیان و امثال آنها که قدرتمندها بودند و اینها منافع ملتها را، ملت خودشان را می‌خواستند برای خودشان چیز بکنند و ظلم و ستمکاری و اینها، بی عدالتی رایج بوده است و جنگهایی که واقع شده، بین مستضعفین بوده و مردم طبقه سه (فقرا) با این زورمندها و آنهایی که می خواستند حق فقرا را اصولاً خدامحوری و دین گرایی پایه اصلی اندیشه ایشان بوده و همواره بر دفاع از حریم ارزشهای اسلام و قرآن تاکید کرده‌اند و حتی جنگها را به منظور توسعه اسلام در عالم بیان داشته اند، در دوران دفاع مقدس می فرمایند:

«جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد»

این به ان مفهوم است که مبنای تفکر مبارزاتی امام (ره) دیانت است که در همه زمینه ها بر فهم فقهی تکیه دارد و هدف آن پیاده کردن اسلام و تربیت انسان سالم در جوامع است.

ترسیم چنین افق وسیعی از حوزه دفاعی حضرت امام (ره) تحقیقی است جامع که از بضاعت این مقدمه خارج است ولی با اندک دقتی بعد جهانی و همیشگی امر دفاع را در اندیشه های والای معظم له می توان دید: دفاع از اسلام و مسلمین، دفاع از محرومین و مستضعفین، دفاع از حزب الله، دفاع از نهضت و کشور اسلامی، دفاع از جان، مال و آبرو و دفاع از عزت و استقلال سیاسی و...

این الگوگیری دفاعی دقیقاً منطبق بر قرآن و سیره پیامبر (ص) است. ایشان با دقت سیره پیامبر (ص) و ائمه (س) را مورد بررسی قرار داده، درسهای لازم را از آن گرفته و به دیگران آموخته اند.

آشنایی حضرت امام (ره) با سیره نبوی پیامبر (ص) در حقیقت یافتن الگو و سرمشق زندگی برای دستیابی به حیات طیبه الهی است. سیره حضرت در نحوه ارتباط با خداوند، دوستان، دشمنان، منافقان، حکومت و هبری، تبلیغات، سیاست خارجی، جنگ و صلح، اسیران جنگی، آموزش و سازماندهی و... تمامی آموزنده است، چنانکه در بیانی فرموده اند:

«اگر یک ملتی بخواهد مقاومت کند برای یک هدف حقی، باید از تاریخ استفاده کند. از تاریخ اسلام استفاده کند ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته، و اینکه گذشته سرمشق است برای ما»، «ولکم فی رسول الله اسوه حسنه» پیغمبر بزرگ اسلام، همه چیزش را فدای اسلام کرد، تا پرچم توحید را به اهتراز در آورد.»

این پیر فرزانه همواره در طول حیات مبارزاتی و انقلابی خود سعی داشتند سیره پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (س) را به دور از هرگونه خرافه و اندیشه واهی ارائه دهند و دنباله روی آنان قرار گیرند:

«با خدای خویش عهد نموده ایم که دنباله روی امام خود سیدالشهدا (ع) باشیم» جنگهای اسلام مقصدی جز تربیت انسانها و جاری کردن احکام خداوند و ممانعت از ظلم ستمگران نداشته است. و مکتب اسلام هم استفاده از جنگ را تا مرز ضرورت، محدود ساخته و آن را به عنوان آخرین وسیله برای جلوگیری از تجاوز و طغیان و تادیب مفسدان و ظالمان پذیرفته است. مفسدانی که براساس امیال شیطانی خود همیشه در صدد پایمال کردن حقوق مادی و معنوی انسانها بوده و هیچ گاه جوامع بشری از وجود چنین افرادی خالی نبوده است، و با توجه به اینکه اسلام شریعتی صریح و گویا برای مشکلات انسانها، و صاحب روشهایی قاطع و قابل اجرا است؛ در اوج عطوفت و مهربانی، در برابر ستمکاران و جباران شدت عمل دارد به این علت دستوراتی قاطع به پیروانش صادر نموده و خواهان مبارزه تا رفع فتنه در عالم شده است، و امام راحل با آگاهی کامل در تمامی مراحل مبارزاتشان از این فکر بهره جسته‌اند:

«هیهات که خمینی؛ در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد- صلی الله علیه و آله وسلم- و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره‌گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پا برهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از...

بخورند و لسان قرآن در آیاتی که در باب جنگ، جنگ با این مشرکین که در آن وقت دارای قدرت بودند، آیاتی که وارد شده است یکی و دو تا نیست، بسیار آیات در باب جنگ است و در جدال با اینها و در تمام قرآن اگر پیدا بکنید یک آیه ای که مردم را بگوید با اینها ملایمت بکنید و بروید توی خانه تان بخوابید تا اینها هر کاری که بخواهند بکنند، بکنند، اگر این جور پیدا شد، آن وقت حق دارد کسی بگوید که این قرآن آمده است و دین آمده است و افیون است.

این دینی که همه تحرکها به واسطه دین است، قرآنی که آیات غتالش آنطور روشن است، آیات تحرکش آنطور روشن است اسمش را می گذارند افیون یعنی می خواهد مردم بیچاره را بخاباند تا قدرتمندها بخورند. قرآنی که به جنگ قدرتمندها آمده است، اینها می گویند قدرتمندها درست کرده اند که بیچاره ها بخوابند!! آن نبی اکرم و سایر کسانی که اسلامی هستند. جنگهایش با همین قدرتمندها بوده است.

قرآن پر است از این آیاتی که این آیات مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مامور کرده است که جنگ کنند با کسانی که متعددی هستند، با ظالمها جنگ بکنند.

جنگهای حق طلبانه

رواج اسلام

پیغمبر اکرم (ص) (اصلاً من تاریخ درست نمی دانم اما اینهایی که به گوشم مانده) بعد از اینکه فتح حنین را کردند، دو مطلب که آموزنده است برای اشخاصی که بخواهند چیز بفهمند، دو کار ایشان کردند از قراری که در تاریخ است، یکی اینکه یکی از سران این کفار فرار کرد و رفت به جده که توی کشتی بنشیند و فرار کند، پیغمبر اکرم جبه مبارکشان را (به حسب این نقل) دادند به کسی که ببر به او بده، من از او گذشتم، بیاورش. این ابوسفیان که تا آخر عمرش هم اسلام نیاورد همین صورت بود، آن اولادش هم، همین طور آن ابوسفیان با اینهمه چیز و آن کفار قریش با آنهمه کذا، غنایم را وقتی که آوردند، غنایم جنگ حنین را وقتی که آوردند، حضرت به اینها داد، صد شتر به این صد شتر به این سیصد شتر به آن، چقدر شتر به اینها داد با اینکه- خوب- حضرت که می دانست اینها کافرند، حضرت که می دانست اینها مشرکند، مقدسین ایستادند که آقا آخر ما چکاره ایم، حضرت فرمود که اینها شتر بردند، من همراه شما هستم، شما میل ندارید رسول الله با جای شتر همراه شما بیاید؟ شما ببینید چه بزرگی بود، چه آدم بزرگی بوده است این مرد، با قطع نظر از باب نبوت، مغز، چه مغز عالی است، از آن طرف کفار قریش را آنطور استمالت می کند که اینها لااقل اگر در باطن خبیث هستند ظاهرشان، ظاهر مسلم باشد، بیایند بچسبند به اسلام، از این طرف هم آنهایی که اشکال می کنند، به آنطور نرم و خوب قشنگ جواب می‌دهد و قانعشان می کند.

جنگهای اسلام را ببینید که با چه اشخاصی، با چه قشرهایی بوده است، برای منفعت بوده؟ وقتی هم، آن وقتی هم که در جنگ حنین بود که یا یکی دیگر از جنگها، وقتی هم که غلبه کردند، هرچه بود حضرت رسول دادند به خود همان مشرکین، اصلاً مادیت مطرح نیست در اسلام.

انبیا که جنگ می کردند با مخالین توحید، مقصدشان این نبود که جنگ بکنند و طرف را از بین ببرند، مقصد اصلی این بود که توحید را در عالم منتشر کنند، دین حق را در عالم منتشر کنند. آنها مانع بودند، اینها می دیدند که مانع را باید برداشت و به مقصد رسید.

رسول اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- مقصدشان این نبود که مشرکین مکه را از بین ببرند و یا مشکرین جزیره العرب را از بین ببرند، مقصد این بود که دین اسلام را منتشر کنند و حکومت، حکومت قرآن باشد، حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اینکه این حکومت اسلامی تحقق پیدا بکند منتهی به جنگ می شد و معارضه، آنها معارضه می کردند با حکومت اسلامی، اینها مقابله می کردند. جنگها، جنگهای زیادی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است. همه برای این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد الهی، مقصد اعلی که دارند و آن تحکیم حکومت اسلامی، حکومت الله، حکومت قرآن، همه برای این بود. به طوری که اگر چنانچه معارض با این نبودند معلوم نبود که جنگ پیش بیاید.

پیغمبر اسلام برای اسلام خیلی زحمت کشیده، تمام عمرش در زحمت بوده، تمام عمرش آن وقتی که در مکه بود زحمتش یک طور بود با آن رنجی و تعبی که بود و مدتها در حبس، یعنی بیرون بود و نمی توانست اصلاً خودش را نشان بدهد. آن وقت هم که مدینه آمدند این جنگهای زیادی که با مشرکین واقع شد و با خائنها و با گردن کلفتها و با ثروتمندها تا اینها را بخواهند خاضع کنند برای اسلام. بسته بودند چند نفر را داشتند می آوردند، اسیر کرده بودند، فرمود ببین ما با زنجیر اینها را بهشت می بریم، جنگهایشان برای این بود که مردم را آدم کنند، نه این بود که مملکت بگیرند.

سیدالشهدا در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند وقتی یکی از اصحاب گفت که ظهر شده است فرمود که یاد من آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب کند و ایستاد در همان جا نماز خواند. نگفت که ما می خواهیم جنگ بکنیم، خیر، جنگ را برای نماز کردند.

امیرالمومنین وقتی که یک مساله ای یک چیزی از او پرسیدند در همان بحبوحه جنگ ایستاد و جواب داد گفت که حالا... من شمشیر برای این می زنم. جنگ در اسلام یک چیزی نیست که خودش یک مطلبی باشد، یک چیزی باشد که طرحی باشد. جنگ برای این است که آن زباله هایی که هستند، آنهایی که مانع از پیاده شدن اسلام هستند، آنهایی که مانع از ترقی مسلمین هستند، آنهنا را از بین راه بردارند، مقصد این است که اسلام را پیاده کنند و با اسلام انسان درست کنند.

پیغمبر اکرم جنگ کرده است برای اسلام، حضرت امیر جنگ کرده است برای اسلام. صدر اسلام در یک چند سال چندین جنگ، هشتاد تا، چقدر جنگ واقع شد.

پیغمبر اسلام تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود جیشش را فرستاده بود و بیرون مدینه تجهیز کرده بود برای مقابله با کفار.

حضرت امیر سه جنگی را که کرده است با اصحاب پیغمبر، با نزدیکان پیغمبر، با مقدسهای حقه باز کرده است و این برای مصلحت اسلام بوده است. گرچه من می‌دانم که در بعضی دلها اشکال به حضرت امیر هم هست، بعضی اشخاص به حضرت امیر هم اشکال دارند، ولو جرات نمی کنند بگویند که «چرا با مسلمان ها جنگ کرده است!» لکن حضرت امیر تابع اسلام است، اسلام بگوید با مسلمین جنگ کن، جنگ می‌کند؛ بگوید با کفار جنگ کن، جنگ می کند، وقتی بنا شد یک طایفه ای از مسلمین، اینها توطئه کردند برای اینکه اسلامی که می خواهد متولد بشود، این را از بین ببرند و یک دسته دیگر هم اغفال کردند دنبال این معنا، تکلیف حضرت امیر- سلام الله علیه- است که شمشیر را بکشد ودر سه جنگ با مسلمین- جنگ- کسانی که اظهار اسلام می‌کردند و فریاد اسلام می کشیدند و همه شان همه از صدام مسلمانتر بودند، شمشیر را بکشد و در سه جنگ با مسلمانها جنگ بکند برای اطاعت امر خدا و برای حفظ اساس اسلام.

آن روزی که اساس اسلام و اساس دیانت اسلام بستگی دارد به جنگ کردن با کسانی که اظهار اسلام می کنند یا واقعاً هم مسلمان هستند، وقتی بنابراین شد، شمشیر را باید بکشند مسملین و با اینها جنگ بکنند.

حضرت امیر هم جنگ کرده با یک قدرتی که متشبث به اسلام هم بوده مثل معاویه که حجت ما الان بر این نزاعی که بین، بر این مبارزه ای که بین مسلمین و بین این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز این و لزوم این عمل، حضرت امیر سلام الله علیه است و عمل سیدالشهدا- سلام الله علیه- که دو نفر آدمی که اینها قدرت داشتند، آن شامات را آنها گرفته بودند و تحت قدرتشان بود و جنگها، چیزها داشتند، فوجهای از سرباز داشتند اینها که مسلمان بودند.

اسلام آن اسلامی است که در نیم قرن فتح کرد تمام این ممالک را برای اینکه آدمشان کند، نه فتح اسلام مثل فتح سلطنتهای سلطانهای دیگر، مثل فتح نادر شاه است، خیر، آن طرز حکومت اسلام، طرز حکومت آدم سازی است، شما خود روسای اسلام را باید ملاحظه کنید، مثل پیغمبر اکرم که رئیس اسلام است، امیرالمومنین که بعد از او رئیس اسلام بود.

قبل از یک نیم قرن در حدود سی سال این امپراتوریها را همین عده عرب کمی که ابتدا دور رسول اکرم بودند و اینها را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراتوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا زیر بیرق این امپراتوریها بوده، یکی امپراتوری ایران بود یکی هم روم بود، هر دو را آنها فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیره العرب راه افتادند آمدند ایران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخیر کردند.

تسخیرها تسخیری نبود که مثلاً فرض کنید مثل ناپلئون باشد که بخواهد یک مملکتی را بگیرد، تسخیرهای اسلامی برای این بود که مردم را بسازد، مردم را موحد کند، مردم را عادل کند، مردم را روشن کند به مسائل. اینطور بوده است، نه این است که می خواستند کشور گشایی کنند، نه مسائل کشورگشایی نبوده، مسائل این بوده است که می خواستند مردم را رو به راه کنند یعنی وحشیها را متمدن کنند، یعنی کسانی که همدیگر را می خوردند، قرآن کریم در نیم قرن، این جمعیتی که- هم را- همیشه جنگ می کردند و یکدیگر را می خوردند به یک صورت عادلانه در آورد که با هم آنطور رفتار می کردند که ممالک متمدنه رفتار می کردند.

کوششهایی که انبیا می کردند و جنگهایی که با مخالفین راه حق می کردند و خصوصاً جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد کشورگشایی هم نبود، مقصد این بوده است که یک نظامی عادلانه که در آن نظام عادلانه، احکام خدا جاری بشود. انبیا آنهمه زحمت کشیدند نه فقط برای اینکه طرف را از صحنه خارج کنند و خودشان صحنه را دست بگیرند، بلکه مقصد اصلی این بوده است که این انسانهایی که انسانیت ندارند، این اشخاصی که در راه خلاف دارند سیر می‌کنند و آنها می دیدند که این راه خلاف، راه شقاوت است، راه ضلالت است، راهی است که مردم را در این دنیا به شقاوت و در آن دنیا هم به مهلکه می کشاند، انبیا از طرف خدای تبارک و تعالی مامور شدند برای نجات مردم... این همه جنگهایی که در اسلام شده است و زحماتی که اولیای خدا کشیده اند و اینها برای اینکه اسلام را پا برجا کنند، احکام اسلام را پیاده کنند آن هم برای اینکه انسانها را هدایت کنند به یک واقعیاتی که اطلاع بر آن ندارند، راه را نمی دانند، آنها می دانند راه را اینطور باید بروند.

در قرآن که به پیغمبر اکرم می فرماید که تو چرا اینقدر غصه می خوری برای اینهایی که مسلمان نمی شوند، پیغمبر غصه می خورد برای کفار، کفار که نمی آیند. در یک جنگی که یک دسته ای را اسیر کرده بودند و بسته بودند و می آوردند، فرمود که ببین، ما با زنجیر می خواهیم اینها را به بهشت ببریم، اینها را ما اسیر کردیم، آوردیم آدمشان کنیم و بفرستیمشان به بهشت. پیغمبر و همین طور سایر پیغمبرهای آسمانی اصلاً بنایشان بر این است که همه بشر را سعادتمند کنند، هیچ نظری ندارند که یک ناحیه‌ای باشد و یک ناحیه دیگر، در عین حالی که خوب پیغمبر اکرم عرب است و عربستانی است لکن می فرماید هیچ عربی بر هیچ عجمی تفوق ندارد و هیچ عجمی هم بر هیچ عربی. میزان، اطاعت خداست و تقواست.


زهد دراسلام یعنی چه؟

ابن أثیر، لغت شناس معروف در کتاب ارزشمندش، النهایة ، می نویسد «الزهد قلیل الشیء شیء زهید؛ زهد؛ یعنی، چیز اندک و ناچیز» وقتی گفته می شود «تزاهدوا الحدّ احتقروه و أهانوه؛ نسبت به چیزی زهد ورزیدند؛ یعنی، آن را حقیر شمردند و ناچیز انگاشتند» همچنین یکی از معانی زهد، خویشتن داری از ارتکاب نارواها و خودداری از ناسپاسیهاست؛ چنانچه پیامبر (ص) فرمود «الزهد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 17 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 27
زهد دراسلام یعنی چه؟

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

معنای زهد

ابن أثیر، لغت شناس معروف در کتاب ارزشمندش، النهایة ، می نویسد: «الزهد: قلیل الشیء شیء زهید؛ زهد؛ یعنی، چیز اندک و ناچیز». [ وقتی گفته می شود:] «تزاهدوا الحدّ: احتقروه و أهانوه؛ نسبت به چیزی زهد ورزیدند؛ یعنی، آن را حقیر شمردند و ناچیز انگاشتند». همچنین یکی از معانی زهد، خویشتن داری از ارتکاب نارواها و خودداری از ناسپاسیهاست؛ چنانچه پیامبر (ص) فرمود: «الزهد هو أن لا یغلب الحلال شکره و لاالحرام صبره، زاهد کسی است که در هنگام دستیابی به موارد مشروع و حلال، خود را گم نکند (به افراط و تفریط نگراید) و در صورت فراهم آمدن زمینه ارتکاب حرام، صبر و خویشتن داری را از دست ندهد و دست به گناه نیازد.»

مرحوم نراقی در کتاب معروف خود، جامع السعادات، می نویسد: «ضد حب الدنیا و الرغبة الیها هو زهد؛ ضد دوستی و تمایل به دنیا را «زهد» گویند او می افزاید: «زاهد کسی است که قلب او شیفته و وابسته به دنیا نباشد و جز به قدر ضرورت زندگی به دنیا رو نیاورد.»

طریحی می نویسد: «الزهد من الشیء خلاف الرغبة فیه؛ زهد نسبت به چیزی عبارت است از : عدم تمایل و گرایش قلبی نسبت بدان». وی همچنین در تبیین معنای زهد از معانی الأخبار مرحوم صدوق، حدیثی نقل می کند که : «الزهد یحب ما یحب خالقه، و یبغض ما یبغض خالقه، و یتحرج من حلال الدنیا، و لا یلتفت الی حرامها؛ زاهد کسی است که معیار حب و بغض او حب و بغض خدای متعال باشد و هرچه که در نظر خدا محبوب است در پیش او محبوب باشد، و هر چه که در پیش خدا مبغوض است در چشم او ناپسند آید، و از حلال دنیا کناره گیرد و به حرام آن اعتنا نکند.»

وی می نویسد: زهد واقعی، حاصل نمی آید، جز با سه نوع ترک که عبارتند از:

1- ترک دنیا؛ 2- ترک زینت؛ 3- ترک خواسته های نفسانی

البته در احادیث هم به این سه نوع ترک اشاره شده است:

«الزهد فی الدنیا ثلاثه أحرف زاء وهاء و دال، فأما الزاء فترک الزینه و اماالهاء فترک الهوی و اما الدال فترک الدنیا؛ واژه زهد دارای سه حرف است: «زا» علامت ترک زینت است، «ها» نشانة ترک هواست، و «دال» علامت ترک دنیا می باشد.»

در باب بیان فواید زیارت اهل قبور آمده است:

«فزوروها فانها تزهد فی الدنیا و تذکر الآخره؛ به زیارت اهل قبور بشتابید! زیرا این عمل مایة زهد ورزیدن در امور دنیوی و یادآور زندگی اخروی است».

چنانکه قرآن کریم از حالت ویژة برادران یوسف در هنگام فروختن وی به قافلة مصری این چنین یاد می کند: آنان به قیمتی اندک و ناچیز قانع شدند و با بی اعتنایی ویژه ای از کنار او گذاشتد: « و شروه بثمن بخس دراهم معدوده و کانوا فیه من الزاهدین»

از دقت در اصل مفهوم لغوی و اصطلاحی و موارد کاربرد کلمة زهد به دست می آید که «زهد» عبارت است از: عدم گرایش و رغبت قلبی نسبت به دنیا و امور دنیوی و پرهیز از آن، زهد، ضد حرص و آز به معنای حقیر و ناچیزانگاشتن، اهانت رواداشتن و انهادن است، و ترک کردن از پیامدهای این حالت ویژه می باشد؛ همچنین می توان زهد را به بی اعتنایی و عدم وابستگی قلبی نسبت به دنیا تفسیر کرد. البته از تقابل زهد و حرص بهتر می توان به حقیقت مفهوم زهد، دست یافت. چنان که یکی از عرفای بزرگ در تفسیر زهد می گوید:

«الزهد فراغ القلب من الدنیا لا فراغ الید منها و یقابله الشح و الحرص؛ زهد آن است که دل انسان، وابسته به دنیا نباشد، نه آن که دست آدمی از مال دنیوی خالی باشد، از این رو در برابر زهد، حرص و آز قرار دارد.»

اهمیت زهد

زهد، در فرهنگ و معارف الهی، دارای ارج و اهمیت ویژه ای است، تا آنجا که پروردگار متعال، اسوگان و راهبران راستین را به روی آوردن بدان فراخوانده است: «و شرط علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیة» ؛ زهد زینتی است خدایی در زندگی خدا باوران. زهد همه گونه نیکیها و خیرها و زیباییها را به همراه خود دارد و کلید همة خوبیهاست. در سایة زهد، عبادت پروردگار متعال به بهترین وجه صورت می پذیرد. زهد یکی از مصادیق حکمت الهی در میان انسانهاست، چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «مراد از حکم در آیة و آتیناه الحکم صبیاً، که دربارة یحیای پیامبر (ص) نازل شده است، زهد پیشگی است.»

خداوند متعال به موسای کلیم فرمود: «یا موسی انه لن یتزین المتزینون بزینه أزین فی عینی مثل الزهد؛ ای موسی! آراسته ترین فرد در نزد من کسی است که خود را به زینت زهد بیاراید، زهد برترین زینتهاست.» چنان که در کلامی از رسول خدا (ص) می خوانیم:

«ان صلاح اول هذه الامة بالزهد و الیقین و هلاک آخرها بالشح و الأمل؛ اصلاح و سعادت امت من دستیابی به زهد و رسیدن به مرحله یقین است، ولی مایة هلاکت آنان روی آوردن به حرص و آزمندی و آرزوهای بلند پروازانه و نابجاست.»

آری، اهمیت مسأله زهد به درجه ای است که از آن به عنوان بزرگترین عامل آسودگی یاد شده است: «الزهد فی الدنیا الراحة العظمی؛ زهد ورزیدن در دنیا بزرگترین آسودگی است». چنان که رسول خدا (ص) فرمودند: «السعادة التامة بالعلم و السعادة الناقصة بالزهد و العبادة من غیرالعلم و الزهادة تعب للجسد؛ سعادت کامل انسان از طریق علم و دانش و سعادت نیمه تمام از راه زهد حاصل می شود، و عبادت بدون دانش و زهد مایة خستگی بدن است» آن حضرت همچنین به ابن مسعود این چنین رهنمود داد:

«یابن مسعود! النار لمن رکب محرماً و الجنة لمن ترک الحلال، فعلیک بالزهد فان ذلک مما یباهی الله به الملائکة و به یقبل الله علیک بوجهه و یصلی علیک الجبار؛ ای ابن مسعود! جهنم برای کسی است که آلوده دامن باشد، و بهشت از آن کسی است که حلال را ترک گوید (یعنی در لذات و روزیهای حلال غوطه ور نشود) پس در پی زهد پیشگی باش، زیرا زهد از چیزهایی است که خدا بر فرشتگان خود بدان مباهات می کند و به خاطر زهد است که آدمی مورد توجه خداوند متعال قرار می گیرد و مشمول درود او می‌گردد.»


بررسی چرا باید روزه بگیریم؟

روزه ( (Fast به معنای کم خوردن نیست ، بلکه به معنای خودداری از خوردن، آشامیدن ، داشتن روابط جنسی، سخن گفتن و بالاخره پرهیز از کار کردن در فرهنگهای مختلف به نام روزه داری شده است
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 18 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 25
بررسی چرا باید روزه بگیریم؟

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

1- روزه چیست؟

روزه ( (Fast به معنای کم خوردن نیست ، بلکه به معنای خودداری از خوردن، آشامیدن ، داشتن روابط جنسی، سخن گفتن و بالاخره پرهیز از کار کردن در فرهنگهای مختلف به نام " روزه داری" شده است.

در میان بومیان استرالیا بر هر زنی واجب بوده که پس از فوت شوهرش به تناسب از چند روز تا یکسال روزه بگیرد و سخن نگوید. روزه در دیانت یهود قبل از مسیحیت بود چنانچه حضرت مریم نیز بر طبق آیات نذر می نماید روزه بگیرد و با احدی سخن نگوید.

صائبی ها و مانویان و مسیحیان از بعضی خوردنیها اجتناب می کنند و ما مسلمانان از خوردن و آشامیدن خودداری می کنیم. و دستورات دیگری نیز در این رابطه هست که البته با منع از خوردن همین مقدار ماده غذایی که امعاء و احشاء را به فعالیت وادار می نماید، هدف از روزه حاصل نمی شود.

2- زمان روزه داری در قرآن کریم چیست؟

قرآن کریم آغاز روزه داری مسلمانان را از زمان بازشناخته شدن رشته های سیاه و سفید آسمانی از یکدیگر تعریف می کند.

مسلمانان در آن زمان ساعت نداشتند و به همین علت بهترین شناسایی شروع وقت روزه داری نظر انداختن به آسمانها بوده .

در حقیقت تعیین زمان روزه یکی از هزاران معجزه ای است که توسط قرآن مطرح شده است.

طرز طلوع و غروب خورشید در مناطق استوایی چنان است که از وسط آسمان می گذرد و هر چه به دو قطب نزدیکتر می شویم. خوشید زاویه نشین تر می شود و از گوشه ها عبور می کند و در مکانهایی وجود دارند که با یک چشمک زدن خورشید و سوسو کردن نور و در حقیقت پیدایش نوارهای سفید و روشن متمایز از سیاه، می توان شب و روز را از یکدیگر باز شناخت و در حقیقت تعیین وقت قرآن را به عنوان اعجاز پذیرفت( تمیز خطوط نورانی خورشید از تاریکی های شب در تمام نقاط مسکونی کره زمین، امکان پذیر و بهترین وسیله شناسایی است) طول روزه مسلمانان از طلوع اولین اشعه خورشید تا غروب آخرین شعاع آن است و بدین ترتیب در کشورهایی که بین خط استوا تا مدارهای 67 درجه عرض جغرافیایی شمالی و جنوبی تقریباً واقعند، تشخیص زمان آغاز و هنگام پایان روزه داری آسان بوده و اگر کسانی باشند که در اراضی بین 69 درجه تا قطبین واقعند بر حسب آنچه فقها اظهار داشته اند می توانند تقسیمات متعادلی بمنظور فوق بنمایند بدین ترتیب:

وقت روزه داری مسلمانان از طلوع فجر صادق تا مغرب شرعی بوده و تشخیص ایندو زمان یعنی آغاز و پایان آن برای همه و حتی کسانیکه حس تشخیص شان ضعیف است آسان می باشد.

3- چرا سی روز روزه می گیریم ؟

سالی چند روز روزه شدن و گاهی در یک ماه یک یا چند روز را انتخاب کردن مدت روزه داری است که امروز جهانیان هر کدام بنحوی آنرا پذیرفته اند.

در بین مسلمانان روزه واجب هر ساله در انحصار ماه رمضان است که تقریباً سی روز می شود.

بندیکت ( Benedict) دانشمند فیزیولژی یک دوره روزه را سی و یکروز دانسته می گوید در این مدت در ترکیب خون هیچگونه اختلاطی بهم نرسیده و آن نوری که در بعضی از روزه داران دیده می شود یک حالت جوانی و نشاطی است که برای روزه داران رخ می دهد.

دکتر ژان فروموزان( Jean Fromosan) می گوید ذخایر کلیکوژن کبدی و پروتئین خون و ذخیره چربی که در مرد سی درصد و در زن بیست درصد است برای یک ماه بدن کافی است.

دکتر الکسیس کارل(222 انسان وجود ناشناخته) در باره روزه مطالبی دارد تا آنجا که می گوید با روزه داری قند خون در کبد میریزد و چربیهائی که در زیر پوست ذخیره شده اند و پروتئین های عضلات و غدد و سلولهای کبدی آزاد می شوند و بصرف تغذیه می رسند که چون با سخن ژان فروموزان که گفت بعضی عناصر ذخیره ای بدن برای سی روز کافیست در کنار یکدیگر قرار داده شود نتیجه می گیریم که در ظرف مدت یک ماه روزه داری آدمی دارنده یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده از قید و بند سموم و کهنه هاست. بعلاوه نباید اثر فاصله هلال تا محاق و ماه را که قریب 30 روز می شود فراموش نمود یعنی گردش آسمانها نیز مدت روزه داری را سی روز اعلام داشته و می دارند.

کسانی دیگر نیز از متخصصین هستند که ذخائر بدنی را برای سی روزه روزه داری مناسب و کافی دانسته اند و می دانیم اولین روز پس از ماه روزه یعنی روز اول شوال را نمی توان روزه گرفت و آنرا حرام شمرده اند، این مسئله برای یکنواخت بودن مسلمانان و تشویق آنها است در اینکه باید هماهنگ و در یک صف بوده و برای حفظ حدود و ثغور دستورات اسلامی کوشا باشد.

4- تنفس ، تازه کردن هواست، روزه ، تازه کردن غذاست

هماهنگونه که تنفس عمیق یکنوع تازه کردن هوای در ریه هاست روزه نیز یک تازه کردن مواد غذایی در بدن می باشد.

تنفس عمیق برای شستشوی هوای داخل بدن و روزه برای شستشوی الکترولیت ها و عصاره های غذائی بین بافتی است.

آدمی هر دقیقه 16 نفس می کشد هر تنفس یک دم و یک بازدم معمولی دارد که شمارش، نوع و مقدارهوائی که وارد و خارج می گردد معین بوده و خود کار انجام می گیرد ولی تنفس عمیق یک دم و بازدم شدیدتری است که طبق دستورات بهداشتی بجای آورده می شود.

بهداشت اجازه نمی دهد برای تنفس عمیق جز از هوای لطیف و نظیف استفاده کرد به همین ترتیب با یک جمله" مسلمان در ماه رمضان مهمان خداست" آوردن غذای ناسازگار و مسموم کننده و غیر حلال را بر سر سفره چنین میزبانی ممنوع ساخته است.

نه آنکه در بقیه سال خوردن غذای حرام و ناسازگار اشکالی نداشته باشد بلکه مقصود اینست، چون یکی از خواص روزه دفع سموم است در این ماه مراقبت بیشتری باید نمود که از جذب مجدد سموم جلوگیری بعمل آید. و در واقع ماه رمضان ماه تمرین و آزمایش برای انتخاب سفره ای سازگار در سراسر سال است. سفره ای که میزبانش" خداست" و میهمانش نباید بر آن مسموم گردد.

تنفس عمیق از هوای لطیف وبازدم هوای آلوده است که تکرار آن سبب می شود به طور کلی همه ریه ها بلکه سراسر بدن تصفیه گردد به همین طریق روزه های متوالی نیز موجب خروج کلیه سموم از مجاری و فواصل بین سلولی وبافت ها می گردد.

اولین تنفس عمیق سبب می شود نزدیک به دو لیتر هوا که 5/1 لیتر بیش تر از هوای دم عادی است بنام هوای تکمیلی وارد ریتین گردد و در بازدم شدید و عمیق باز 5/3 لیتر هوا که مجموعه ای از بازدم عادی و هوای اندوخته است بنام ظرفیت حیاتی از دهان خارج می شود و چون در بازدم بسیار عمیق هم شش ها نمی توانند کاملاً روی هم جمع شوند لذا حدود یک لیتر هوا به نام هوای همیشگی در ریه ها باقی می ماند، اینک باز برای تصفیه باقیمانده یک تنفس عمیق دیگر دستور داده می شود که می توان حساب کرد پس از چند مرتبه ، هوای داخل ریه ها کاملاً نزدیک به هوای تازه خواهد بود. روزه نیز به همین نحو است که روز اول مقداری از تمام اندوخته های اضافی که بسیاری از آنها برای اعضا مسمومیت نسبی دارد از بدن خارج می شود و جای آنها را جذب شده های تازه می گیرد و به همین نحو چنانچه خواهیم گفت با تکرار روزه گویا منبع آبی را که راکد بوده هر روز مقداری از آن را برداریم و آب پاکیزه بجای آن بریزیم تا اینکه به طور قطع یک ماه بگذرد پس از این مدت بدن غوطه ور در آبها و الکترولیت ها و عناصر تازه ای خواهد بود.

5- یک بحث جالب علمی در مورد روزه

بفرمائید سه لیوان مایع برای خوردن بیاورند . سه لیوان موجود آب آشامیدنی، آب هندوانه و شیرگاو است- به عبارتی مایعات جدا شده از جماد- نبات- حیوان.

ساختمان شیر( آب حیوان) نزدیکتر و سازگارتر ببدن است و در درجه دوم آب گیاه و آخر آب اشامیدنی.


بررسی بهره و ربا در اسلام

تقریباً در بیشتر آثار متفکرین مسلمان ، بهره مترادف واژه ربا به کار رفته است همچنین ، حرمت ربا به منزله حذف نرخ بهره در نظام اقتصادی ، مورد تأیید اسلام تلقی شده است با توجه به مفهوم فراگیر بهره در نظام اقتصاد سرمایه داری ، حرمت ربا و حذف بهره به عنوان یک اصل مسلم ، فصل تمایز دو نظام اقتصاد سرمایه داری و نظام اقتصادی مورد تأیید اسلام است لذا از ن
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 28 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 33
بررسی بهره و ربا در اسلام

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان ....................................... صفحه

مقدمه ................................ 1

بهره در ادبیات اقتصادی غرب ........... 1

ربا در فقه اسلامی .................... 4

فلسفه وجودی بهره در متون اسلامی ....... 5

پول سرمایه بالقوه است ................ 7

پول کالاست ............................ 9

پول سرمایه است ....................... 12

آیا حرمت ربا در اسلام ، به معنای نفی بهره طبیعی است ؟ 13

بهره طبیعی و سود .................... 16

اجاره و بهره طبیعی ................... 21

نتیجه گیری ........................... 23

فهرست منابع .......................... 27

مقدمه :

تقریباً در بیشتر آثار متفکرین مسلمان ، بهره مترادف واژه ربا به کار رفته است . همچنین ، حرمت ربا به منزله حذف نرخ بهره در نظام اقتصادی ، مورد تأیید اسلام تلقی شده است با توجه به مفهوم فراگیر بهره در نظام اقتصاد سرمایه داری ، حرمت ربا و حذف بهره به عنوان یک اصل مسلم ، فصل تمایز دو نظام اقتصاد سرمایه داری و نظام اقتصادی مورد تأیید اسلام است . لذا از نقطه نظر علمی ، مفهوم بهره و انطباق یا عدم انطباق آن با مفهوم ربا از اهمیت ویژه‌ای در نفی نظام سرمایه داری و پی ریزی مبانی تئوریک نظام اقتصادی مورد تأیید اسلام برخوردار است .

در این تحقیق ابتدا مفهوم بهره در ادبیات اقتصادی غرب توضیح داده می شود ؛ سپس مفهوم ربا در شریعت اسلام تبیین می شود و به دنبال آن ، به منظور شناخت دیدگاه متفکرین مسلمان در مورد مفهوم بهره ؛ نظریات اقتصادی این متفکرین در این باره که غالباً به توجیه حرمت ربا اختصاص دارد ، اما می تواند در تبیین مفهوم بهره از نگاه این متفکرین موثر باشد – مورد بررسی قرار می گیرد .

بهره در ادبیات اقتصادی غرب

در ادبیات اقتصادی غرب ، حداقل تا قبل از انقلاب کنیزی ، بهره در تحلیل های کلاسیک به دو مفهوم کاملاً‌مجزا از هم تفکیک می شود این دو مفهوم را می توان ، به تبعیت از بوم باورک، بهره قراردادی و بهره طبیعی نامید .

بهره قراردادی درآمدی است که صاحب سرمایه در قراردادهای رسمی ، در قبال واگذاری سرمایه خود به غیر ، مطالبه می کند به دلیل درج صریح در قراردادهای رسمی و قابلیت پیگیری قانونی در محاکم قضایی جنبه های حقوقی این درآمد نسبت به ماهیت اقتصادی آن مورد توجه بیشتری قرار داشته است .

با گسترش دانش اقتصادی و کنجکاوی بشر در مفهوم سرمایه ، اقتصاد دانان متوجه ماهیت اقتصادی این درآمد شدند ، و این حقیقت ، به عنوان یک قانون آماری ( نظم توده‌ای )‌کشف شد که از نقطه نظر اقتصادی برای مالک سرمایه ، بدون نیاز به انتقال آن به غیر ، درآمدی مستقل از ارزش سرمایه داری ، اما مؤثر بر آن وجود دارد ، که می توان آن را بهره طبیعی نامید .

نرخ بهره طبیعی ، نسبت این درآمد به ارزش سرمایه‌ای است و مهمترین عامل تأثیر گذار بر تصمیم گیریهای برنامه ریزی شده در نظام بازار می باشد . در این درآمد در قالب اشکال مختلف قراردادهای حقوقی نمود عینی پیدا میکند و بهره قراردادی ثابت در سالم ترین انواع قراردادهای وامی ، صریحترین و نزدیک ترین نمود عینی آن در بازار است ، شاید به این دلیل که بهره طبیعی جز در قالب قراردادهای حقوقی نمود عینی ندارد ، موضوع تحلیل های بهره در بخش عظیمی از تاریخ ، بهره قراردادی بوده است .

لذا ، ماهیت بحث بهره در این دوران ، بیشتر صیغه حقوقی یافته است تا اقتصادی . از نقطه نظر اقتصادی و طبیعی ، ماهیت وجودی بهره قراردادی ، ریشه در بهره طبیعی دارد و تئوریهای بهره، از آغاز اندیشه فیزیکراسی تاکنون ، به تبیین مفهوم بهره طبیعی و چگونگی شکل گیری آن در نظام بازار اختصاص دارد .

می توان مدعی شد که فیشر در کتاب « تئوری بهره »، مفهوم نسبتاً کاملی از بهره طبیعی ارائه می کند. در این کتاب ، پس از ارائه مفهوم سازی جامعی از درآمد ، سرمایه را جریانی از درآمد توصیف می شود که در طول زمان توزیع شده است صاحب سرمایه با تبدیل درآمد حاضر خود به سرمایه ، درآمد حاضر را با جریانی از درآمدهای آتی که ویژگیهای خاصی دارد ، مبادله می کند. در این مبادله ، حاضر در مقابل درآمد آتی ارزش گذاری می شود بهره طبیعی از فرآیند ارزش گذاری در چارچوب نظام بازار ایجاد می شود .این ارزش نگاری به طور ضمنی در جای جای نظام مبادله تأثیر می گذارد .

قبل از توسعه دانش اقتصادی بشر ، بهره در این شکل طبیعی کمتر مورد توجه بوده است . در مقابل ، نمود صریح و بارز آن در قراردادهای وامی مورد مجادله و بحث و نظر قرار گرفته است .ضرورت تفکیک مفهوم نرخ بهره طبیعی از نرخ بهره قراردادی ، صرفاً از این جهت اهمیت دارد که قضاوت های ارزشی نهفته در مباحث حقوقی بهره ، به کارکرد طبعی نرخ بهره طبیعی تعمیم نیابد .

در ادامه نشان داده می شود که منظور از ربا در شریعت اسلام و نهایتاً حرمت نرخ بهره قراردادی ثابت است . حرمت نرخ بهره قراردادی ثابت را نمی توان به منزله نفی وجودی بهره طبیعی تلقی کرد.

ربا در فقه اسلامی

ربا از نظر لغوی به معنای افزایش ، زیادی ، اضافی یا رشد و نمود است .اما در فقه ، ربا به قراردادهای خاصی اطلاق می شود که وجه تمایز آنها با سایر قراردادها وجود نفع اضافی معین با شرایط مندرج در کتب فهقی است . ربا در فقه بر دو نوع است : ربای قرضی و ربای معاملی ؛ ربای قرضی آن است که کسی جنسی یا پولی را قرض بدهد و منفعتی بیش از آنچه قرض داده است ، مطالبه کند ، بنابراین ، به قرضی که در آن مازاد بر استرداد عین یا مثل یا قیمت کالای قرض داده شده ، نفعی اضافی اشتراط شود ، در شریعت اسلام ربا گفته می شود .

از آنجاییکه عقد قرض ، بیشتر به صورت قرض پول شیوع دارد ، معمولاً از اطلاق کلمه بهره در متون اسلامی ، معنای نفع پولی ، که در قرض پول ، مقروض از مقترض دریافت می کند مستفاد می شود ، اما نکته حائز اهمیت این است که ربا به قرض پول اختصاص ندارد و متعلق آن ، مطلق قرض است .

نوع دیگر ربا ، ربای معاملی است ، یعنی اگر چیزی را به جنس خودش معامله کنند، مثلاً گندم به گندم ، آن را ربای معاملی می نامند فقهای عامه ، ربای معاملی را به ربا الفضل و ربا النسیئه تفکیک می کنند. رباالفضل به معاوضه هم زمان دو مقدار متفاوت از یک جنس یا مقادیر مساوی از دو نوع متفاوت از یک جنس مربوط می شود . رباالنسئیه به معاوضه غیر هم زمان دو مقدار نامساوی از یک جنس یا دو مقدار مساوی از یک جنس ، ولو از دو نوع متفاوت ، گفته می شود . برخی از روایات اهل سنت ، ربای معاملی را به شش کالا ( طلا ، نقره ، گندم ؛ جو ؛ خرما و نمک)‌منحصر می کند ، ولی اکثر فقها، دایره شمول آن را به مطلق کالها تسری می دهند .

فقهای شیعه ، ربای معاملی را معاوضه دو کالای متجانس مکیل یا موزون می دانند که یکی ، ولو به صورت اضافه حکمی ، بیشتری از دیگری باشد . تعریف فوق شامل رباالفضل و رباالنسیئه می شود ، ضمن آنکه نشان می دهد در فقه شیعه ، ربای معمالی شامل کالاهای مکیل و موزون است ، نه معدودات ، بنابراین ، ربا یعنی قرارداد وامی (قرض) که در آن علاوه بر استرداد عین ، مثل یا قیمت کالای قرض داده شده ، نفعی اضافی اشتراط شود یا قرارداد خرید و فروش (‌بیع ) متجانسین مع الزیاده که شرح آن بیان شد ، پس ، در فقه اسلامی مفهوم ربا ، حداکثر با مفهوم بهره قراردادی ثابت ، منطبق است .

فلسفه وجودی بهره در متون اسلامی

گفته شد در اقتصاد غرب ، تلاش در جهت شناخت اثباتی ماهیت وجودی بهره قراردادی ، به شناخت بهره طبیعی منتهی شد . آیا متفکرین مسلماً نیز در جهت شناخت ماهیت وجودی بهره قرار دادی تلاش کرده اند ؟ در این رابطه ، مباحث بهره در متون اسلامی را می توان به دو دسته تفکیک کرد:

1) مباحثی که صرفاً‌به علل حرمت ربا اختصاص دارند و اصلاًوارد فلسفه وجودی آن نمی شوند.

2) مباحثی که در مقام بیان علل حرمت ربا ، به علل وجودی آن نیز می پردازند مباحث دسته اول ، با استناد به روایاتی که متضمن نقل برخی از حکمت های حرمت ربا هستند ، نشان میدهند که ربا خواری به دلیل آثار سوء اخلاقی ، اجتماعی و اقتصادی در اسلام تحریم شده است و متعرض فلسفه وجودی بهره قررادادی نمی شود . در مباحث دسته دوم ، برای توجیه حرمت ربا ، از این قضیه استفاده می شود که ربا یک پدیده غیر طبیعی است این قضیه گرچه مقدمه استنتاج حرمت ربا است ، لکن با حثین را به مقوله اثباتی فلسفه وجودی بهره وارد می کند .

در اثبات قضیه فوق ، به دو روش عمل شده است در روش اول ، ماهیت بحث اقتصادی و منحصر به مفهوم پول است ، در این مباحث ، بهره یک پدیده مرتبط با پول، نه سرمایه معرفی می شود و سپس ، با تبیین مفهوم پول ، بحث می شود . که از لحاظ اقتصادی و طبیعی ، پول نمی تواند مولد بهره باشد ، بنابراین ، یکی از وجوه تمایز مهم میان نظریات متفکرین مسلمان در مورد بهره با تئوری های بهره در غرب ، این است که متفکرین مسلمان در تبیین مفهوم بهره ، مفهوم پول را محور نظریات خود قرار مید هند .

در روش دوم ، ماهیت بحث حقوقی است در این روش، ظاهراً‌با حثین این فرضیه که سرمایه ( شامل پول ) می تواند بهره ایجاد کند ، را می پذیرند ؛ سپس ، سئوال را به این شکل مطرح می کنند که آیا سرمایه از لحاظ حقوقی می تواند برای مالک خود ، مادامیکه آن را قرض می دهد ، حتی نسبت به منافع حاصله نیز ایجاد کند یا اینکه در قرض ، مالک سرمایه نسبت به منافع حاصله هیچگونه حقی ندارد و این منافع ، خواه مثبت و خواه منفی ، به مقترض تعلق می گیرد؟ بر اساس این دو روش ، نظریات متفکرین مسلمان در دو قسمت تحلیل های اقتصادی و تحلیل های حقوقی مورد بررسی قرار می گیرد . تقریباًدر تمام تحلیلهای اقتصادی ، باحثین به نحوی به مفهوم بهره طبیعی نزدیک می شوند ، اما به جای فرو رفتن در این مفهوم ، ماهیت بحث از تحلیل اقتصادی بهره طبیعی ، به تحلیل حقوقی بهره قراردادی تغییر مسیر می‌دهد .


پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین

از بحران های خطرناک فکری و عقیدتی نسل جدید، تصور ناسازگاری دین و دانش است کارگزاران این اندیشه‌ی موهوم، مردم و بخصوص نسل جوان را با آب و تاب فراوان به کنار گذاشتن اعتقادات و آداب دینی و بی اعتنایی و بی بند و باری نسبت به مسائل مذهبی فرا خوانند و چنین می پندارند که وقتی جامعه می تواند در دانش و تمدن پیشرفت کند که دست از عقاید دینی برداشته و مبانی م
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 12 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 23
پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

مقدمه................................

پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین...... 1

معنای علم و دین...................... 1

تقسیم دورانهای جامعه................. 2

کتابهای کلیسا قابل قبول نبود......... 2

آیات قرآن در زمینه‌ی علوم مختلف....... 3

رابطه علم و معجزه.................... 4

چگونه علمی در اسلام واجب است......... 6

نظری به تاریخ علوم در اسلام........... 8

تاریخ علوم اسلام در کتاب.............. 10

نمونه هایی از آراء و پیشرفتهای علمی مسلمین 12

منابع و مأخذ:

کتاب علم دین

نوشته: شهید دکتر محمدجواد باهنر


بسم رب الشهداء و الصدیقین

بخش اول: پیدایش تصور ناسازگاری علم و دین

از بحران های خطرناک فکری و عقیدتی نسل جدید، تصور ناسازگاری دین و دانش است. کارگزاران این اندیشه‌ی موهوم، مردم و بخصوص نسل جوان را با آب و تاب فراوان به کنار گذاشتن اعتقادات و آداب دینی و بی اعتنایی و بی بند و باری نسبت به مسائل مذهبی فرا خوانند و چنین می پندارند که وقتی جامعه می تواند در دانش و تمدن پیشرفت کند که دست از عقاید دینی برداشته و مبانی مذهبی را در هم بشکند.

بخش دوم: معنای علم و دین

علم به اصطلاح جدید خود عبارت از درک قانونی است که براساس تجربه و مشاهده حسی بدست آمده باشد، گر چه در معنای گذشته اش هر نوع واقع بینی و جهان شناسی بود که از راههای گوناگون به دست آید و شامل مسائل غیر حسی و نیز اجتماعی و اخلاقی و حقوقی هم می گردید، اما در همین معنای خاص جدید هم، علم یکی از بزرگترین مسائل و روشنترین راهها برای ایمان پایدار و ریشه دار به خدای حکیم و جهان آفرین است، چه شناخت جهان هر چه اصولی تر باشد آنچنان که یقین بیشتری ایجاد کند، بهتر می تواند، نظم و هماهنگی و استحکام و آراستگی جهان را معرفی کند و به سوی خدای بینا و بصیر و مدبر رهنمون باشد. بنابراین، بزرگترین راهنمای ایمان به خدا همین علوم طبیعی و تجربی است. با وجود این، گاهی با کمال تأسف از دین چنین تعبیر می کنند دین یک سلسله مطالبی است که با عقل و منطق قابل توجیه و سازگار نیست و به قول نهرو یکی از استادان اروپایی خود نقل می کند: دین عبارت از ایمان داشتن به مطالبی است که علم از پذیرش آنها خودداری می کند.

بخش سوم: تقسیم دورانهای جامعه

جمعی به اصطلاح جامعه شناس تحققی و اثباتی، از قبیل «اگوست کنت» و پیروان وی، دین را با 2 درجه فاصله از علم قرار داده اند و چنین پنداشته اند که بشر از دوران دین و توجه به افسانه ها و خرافات به دوران فلسفه پا گذاشته و پدیده های جهان را از طریق فکر و عقل محص (بدون کمک تجربه و مشاهده) توصیه نموده است و پس از طی این دوران طولانی بار دیگر از دوران فلسفه پا به دوران علم گذاشته است و تنها تجربه را راه وصول به واقعیات شناخته است، در نتیجه به قول آنان دوران علم و تجربه 2 مرحله از دوران دین مترقی تر است.

بخش چهارم: کتابهای کلیسا قابل قبول نبود

گذشته از رفتار ناهنجار و خفقان عمومی مطالبی که بنام مطالب دینی در کتابها نوشته شده بود از نظر دانشمندان سبک و بی معنی می نمود، و از این نظر عقیده آنانرا به این مطالب سست می کرد:

در کتاب تورات موجود چنین می خوانیم:

1- آدم حرف شیطان را شنید و با خوردن از درخت، عقل یافت و به خوبی و بدی پی برد با اینکه خدا گفته بود نخور که خواهی مرد.

2- خدا به آدم و هوا گفت کی به شما فهماند که ؟؟ هستید، آیا از درخت خورده اید؟ برای اینکه ممکن است پی درخت زندگی رود و از آن هم بخورد و دیگر مرگ نداشته باشد. ناچار او را از بهشت بیرون کرد.

3- خدا در کنار دریا با یعقوب کشتی گرفت و یعقوب او را به زمین کوفت. یا در انجیل می خوانیم «وقتی عیسی به آسمان رفت در سمت راست خدا جلوس کرد».

آیات قرآن در زمینه‌ی علوم مختلف

قرآن در زمینه مسائل علمی تجربی پیش بینی ها و اشاراتی دارد و مخصوصاً توجه به آراء موجود فلاسفه و دانشمندان آن زمان، این پیش بینی ها بسیار ارزنده و قابل توجه است،‌و خود یک نوع معجزه محسوب می

شود و ما اکنون نمونه هایی از این آیات علمی را در زمینه های مختلف از نظر می گذرانیم:

الف) در زمینه خلقت جهان

اولم یرالذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا فقتناهما (سورة انبیاء – 30)

آیا مردمی که حق را انکار کردند و کافر شدند توجه نکرده اند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از هم جدا ساختیم.

مقصود:

شاید بتوان از این آیه استفاده کرد که روزگاری تمام کرات آسمانی بصورت توده ای به هم پیوسته بوده اند و رفته رفته بدینگونه درآمده اند.

ب) ارتباط کرات آسمانی:

الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها (سورة رعد – 2)

خداست که آسمانها را بدون ستونی که آنرا ببینید برافراشت.


بررسی سوره های قرآن

در آغـاز سوره سوگندهاى بیدارکننده اى را ذکر مى کند و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد وسرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مساله معاد و احاطه علمى خداوند به بندگان سوره را پایان مى دهد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 47 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
بررسی سوره های قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

سوره عادیات [100]

این سوره در ((مدینه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در آغـاز سوره سوگندهاى بیدارکننده اى را ذکر مى کند, و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد, وسرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مساله معاد, و احاطه علمى خداوند به بندگان ,سوره را پایان مى دهد.
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم (ص ) آمده است : ((هرکس آن راتلاوت کند به عدد هر یـک از حـاجـیـانـى که (شب عید قربان ) در ((مزدلفه )) توقف مى کنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود.
در حـدیـث دیـگرى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هرکس سوره ((والعادیات ))را بخواند, و بر آن مـداومت کند, خداوند روز قیامت او را با امیرمؤمنان على (ع )مبعوث مى کند و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود)).
ناگفته پیداست که این همه فضیلت براى آنهاست که آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مى کنند.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : در حـدیثى آمده است که : این سوره بعد از جنگ ((ذات السلاسل )) نازل شد و ماجرا چنین بود:.
در سـال هشتم هجرت به پیغمبراکرم (ص ) خبر دادند که دوازده هزار سوار درسرزمین ((یابس )) جـمـع شـده , و بـا یـکدیگر عهد کرده اند که تا پیامبر(ص ) و على (ع ) رابه قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند!.
پیغمبراکرم (ص ) جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد, ولـى بـعـد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند, سرانجام پیامبر,على (ع ) را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت , آنها بسرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه مـى رفـتـند, و صبحگاهان دشمن را درحلقه محاصره گرفتند, نخست اسلام را بر آنها عرضه داشـتـنـد چـون نـپذیرفتند هنوزهوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند, عده اى را کشتند, وزنان و فرزندانشان را اسیر کردند, و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره عادیات نازل شد در حالى که هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند, پیغمبرخدا(ص ) آن روز براى نماز صبح آمد, واین سوره را درنمازتلاوت فرمود.
بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سوره اى است که ما تا به حال نشنیده بودیم !.
فـرمـود: آرى , على (ع ) بردشمنان پیروز شد,وجبرئیل دیشب باآوردن این سوره به من بشارت داد ـ چند روز بعد على (ع ) با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.
(آیه )ـ.

سوگند به جهادگران بیدار!.

گـفـتـیم این سوره با سوگندهاى بیدارگرى آغاز شده , نخست مى فرماید:((سوگند به اسبان دونده (مجاهدان ) در حالى که نفس زنان پیش مى رفتند))(والعادیات ضبحا).
یا به شتران حاجیان که از سرزمین ((عرفان )) به ((مشعرالحرام )) و از ((مشعر))نفس زنان به سوى ((منى )) حرکت مى کنند سوگند.
و این تفسیر از جهاتى مناسبتر به نظر مى رسد, و در روایات اهل بیت (ع ) نیزوارد شده .
(آیـه )ـ سـپـس مـى افـزایـد: ((و سـوگند به افروزندگان جرقه آتش )) در برخوردسمهایشان با سنگهاى بیابان (فالموریات قدحا).
اسبان مجاهدانى که چنان باسرعت به سوى میدان نبرد حرکت مى کنند که ازاثر برخورد سم آنها به سنگهاى بیابان جرقه ها مى پرد, یا شترانى که بسرعت به مواقف حج مى دوند و سنگها و ریگها از زیر پاى آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهاى دیگر تولید جرقه مى کند.
(آیه )ـ سپس در سومین سوگند, مى فرماید: ((و سوگند به هجوم آوران سپیده دم )) (فالمغیرات صبحا).
(آیـه )ـ سـپـس بـه یـکى دیگر از ویژگیهاى این مجاهدان و مرکبهاى آنهااشاره کرده , مى افزاید: آن چنان بر دشمن هجوم سریع مى برند ((که گرد و غبار به هرسو پراکندند)) (فاثرن به نقعا).
یـا ایـن که بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعرالحرام به سوى منى , گرد و غباراز هر سو پراکنده مى شود.
(آیـه )ـ و در آخـریـن ویـژگى از ویژگیهاى آنها مى فرماید: ((و (ناگهان ) درمیان دشمن ظاهر شدند)) (فوسطن به جمعا).
چـنـان هـجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود که در چند لحظه صفوف دشمن رااز هم شکافته و به قـلـب آنـها هجوم بردند, و جمعیت آنها را از هم متلاشى کردند, واین نتیجه همان سرعت عمل و بیدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است .
و یا اشاره به ورود حاجیان از ((مشعر)) به قلب ((منى )) است .
از اینجا روشن مى شود که جهاد آن چنان عظمتى دارد که حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شایسته سوگند است , و همچنین جرقه هاى ناشى از برخوردسمشان به سنگها, و همچنین گرد و غبارى که در فضا پخش مى کنند, آرى گرد وغبار صحنه جهاد هم پرارزش و باعظمت است .
(آیـه )ـ بـعـد از این سوگندهاى عظیم به پاسخ قسم , یعنى ; چیزى که سوگندها به خاطر آن یاد شـده اسـت پـرداخته , مى فرماید: ((مسلما انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است )) (ان الا نسان لربه لکنود).
هـمـان انـسان تربیت نایافته , همان انسانى که انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا برقلبش نتافته , و بالاخره همان انسانى که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما ((ناسپاس )) و ((بخیل )) است .
تعبیر ((انسان )) در این گونه موارد به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سرکش و طغیانگر است .
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((و او خود (نیز) بر این معنى گواه است )) (وانه على ذلک لشهید) چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد, و اگر صفات درونى خود را از هرکس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمى تواند مخفى دارد, خواه به حقیقت اعتراف کند یا نه !.
(آیـه )ـ در ایـن آیـه مى افزاید: ((و او علاقه شدید به مال دارد)) (وانه لحب الخیر لشدید) و همین علاقه شدید و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل وناسپاسى و کفران او مى شود.
اطـلاق ((خـیـر)) بـر ((مال )) به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبى است , و مى توانند وسیله انواع خیرات گردد, ولى انسان ناسپاس و بخیل آن را ازهدف اصلیش بازداشته , و در مسیر خودخواهى و خودکامگى به کار مى گیرد.
(آیـه )ـ سـپس به صورت یک استفهام انکارى توام با تهدید, مى فرماید:((آیا (این انسان ناسپاس و بـخـیـل و دنـیاپرست ) نمى داند در آن روز تمام کسانى که درقبرها هستند برانگیخته مى شوند)) (افلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور).
(آیـه )ـ ((و آنـچـه در درون سـینه ها (از کفر و ایمان , اخلاص و ریا, کبر وتواضع , نیات خیر و سؤ) است آشکار مى گردد)) (وحصل ما فى الصدور).
(آیه )ـ ((در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نیاتشان ) کاملا باخبراست )) و بر طبق آن به آنها کیفر مى دهد (ان ربهم بهم یؤمئذ لخبیر).
آرى ! خـداونـد هـمـیـشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور کامل آگاه است ولى اثر این آگـاهـى در قیامت و به هنگام پاداش و کیفر ظاهرتر و آشکارترمى گردد و این هشدارى است به هـمـه انـسانها که اگر به راستى به آن ایمان داشته باشند سد نیرومندى در میان آنان و گناهان ایجاد مى کند.
((پایان سوره العادیات )).

سوره قارعه [101].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

این سوره بطورکلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گوید, با تعبیراتى کوبنده و بیانى تکان دهنده , و انذار و هشدارى صریح و روشن , و سرانجام انسانها را به دوگروه تقسیم مى کند:.
گـروهـى کـه اعـمـالـشـان در مـیـزان عـدل الـهى سنگین است , و پاداششان زندگانى سراسر رضـایـتـبخش در جوار رحمت حق , و گروهى که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم .
نام این سوره یعنى ((قارعه )) از آیه اول آن گرفته شده است .
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از امام باقر(ع ) مى خوانیم : ((کسى که سوره قارعه را بخواند خـداونـد مـتـعـال او را از فتنه دجال و ایمان آوردن به او حفظمى کند, و او را در قیامت از چرک جهنم دور مى دارد ان شااللّه )).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.

(آیه )ـ.

حادثه کوبنده !.

این سوره که در وصف قیامت است , نخست مى فرماید: ((آن حادثه کوبنده ))(القارعة ) .
(آیه )ـ ((و چه حادثه کوبنده اى ))! (ما القارعة ).
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى که حادثه کوبنده چیست ))؟آن حادثه همان روزقیامت است (وما ادریک ما القارعة ).
بـسـیـارى از مـفـسـران گـفته اند که ((قارعة )) یکى از نامهاى قیامت است , ولى درست روشن نساخته اند که آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت مى باشد که عالم دنیا درهم کوبیده مى شود.
و یا این که منظور مرحله دوم , یعنى ; مرحله زنده شدن مردگان , و طرح نوین در عالم هستى است , و تعبیر به ((کوبنده )) به خاطر آن است که وحشت و خوف وترس آن روز دلها را مى کوبد.
ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى رسد, هرچند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یکدیگر ذکر شده است .
(آیـه )ـ سـپـس در تـوصیف آن روز عجیب مى گوید: ((روزى که مردم مانندپروانه هاى پراکنده خواهند بود)) (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث ).
تـشـبـیـه به ((پروانه )) به خاطر آن است که پروانه ها معمولا خود را دیوانه وار به آتش مى افکنند و مى سوزانند, بدکاران نیز خود را در آتش جهنم مى افکنند.
(آیـه )ـ سـپـس به سراغ یکى دیگر از اوصاف آن روز رفته , مى افزاید: ((وکوهها مانند پشم رنگین حلاجى شده مى گردد))! (وتکون الجبال کالعهن المنفوش ).
سـابقا گفته ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در مى آیند بـعد درهم کوبیده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى آیند که در آیـه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهاى رنگین حلاجى شده کرده است , پشمهایى که تنها رنگى از آنها نمایان باشد, و این آخرین مرحله متلاشى شدن کوههاست .
(آیـه )ـ بـعـد بـه مـرحـلـه حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دوگروه پرداخته , مى فرماید: ((اما کسى که (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگین است )) (فاما من ثقلت موازینه ).
(آیه )ـ ((در یک زندگى خشنودکننده خواهد بود)) (فهو فى عیشة راضیة )و تنها زندگى آخرت اسـت کـه سـراسـر رضـایـت و خشنودى و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر مى باشد, چرا که زندگى دنیا هرقدر مرفه و پرنعمت باشد باز ازعوامل ناخشنودى خالى نیست .
در حدیثى از امام صادق (ع ) آمده است که وقتى از معنى ((میزان )) سؤال کردند, در پاسخ فرمود: ((ترازوى سنجش همان عدل است )).
و در حدیثى مى خوانیم : ((امیرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند)).
به این ترتیب وجود اولیااللّه یا قوانین عدل الهى مقیاسهائى هستند که انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى کنند, و به همان اندازه که با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگین است .
و روشن است که سبک و سنگین بودن ((موازین )) به معنى سنگین و سبک بودن خود اعمال است .
(آیه )ـ ((و اما کسى که ترازوهایش سبک است )) (واما من خفت موازینه ).
(آیه )ـ ((پناهگاهش هاویه [ دوزخ ] است )) (فامه هاویة ) که در آن سقوطمى کند.
تـعبیر به ((ام )) (مادر) در جمله فوق به خاطر این است که مادر پناهگاهى است براى فرزندان که در مـشـکلات به او پناه مى برند, و نزد او مى مانند, و در اینجا اشاره به این است که این گنهکاران سبک عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى یابند.
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى هاویه چیست ))؟! (وما ادریک ماهیه ).
(آیه )ـ ((آتشى است سوزان )) و فوق تصور همه انسانها (نار حامیة ).
((پایان سوره قارعه )).

سوره تکاثر [102].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 8 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

مـحتواى این سوره نخست سرزنش و ملامت افرادى است که بر اساس یک سرى مطالب موهوم بر یـکـدیگر تفاخر مى کردند, سپس هشدارى نسبت به مساله معاد و قیامت و آتش دوزخ , و سرانجام هشدارى در زمینه مساله سؤال و بازپرسى از نعمتها مى دهد.
نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است .
در فـضـیـلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) مى خوانیم :((کسى که آن را بخواند خـداونـد در بـرابـر نعمتهایى که در دنیا به او داده او را موردحساب قرار نمى دهد و پاداشى به او مى دهد که گوئى هزار آیه قرآن را تلاوت کرده )).
بـدیـهى است این همه ثواب از آن کسى است که آن را بخواند و در برنامه زندگى به کار گیرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شان نزول : مفسران معتقدند که این سوره درباره قبائلى نازل شد که بریکدیگر تفاخر مى کردند, و بـا کـثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بردیگران مباهات مى نمودند تا آنجا که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى شمردند!.
ولى مسلم است که این شان نزول هرگز مفهوم آیه را محدود نمى کند.
(آیه )ـ.

بلاى تکاثر و تفاخر!.

در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مى افزاید: ((افزون طلبى (و تفاخر)شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده ) است )) (الهیکم التکاثر).
(آیه )ـ ((تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید)) و قبور مردگان خود را برشمردیدو به آن افتخار کردید (حتى زرتم المقابر).
از امـیـرمـؤمـنـان على (ع ) در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت ((الهیکم التکاثر حتى زرتم الـمـقـابـر)) فـرمود: ((شگفتا! چه هدف بسیار دورى ! و چه زیارت کنندگان غافلى ! و چه افتخار موهوم و دردناکى به یاد استخوان پوسیده کسانى افتاده اند که سالهاست خاک شده اند, آن هم چه یـادآورى ! با این فاصله دوربه یاد کسانى افتاده اند که سودى به حالشان ندارند, آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى کنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیارمى شمرند؟ آنـهـا خـواهان بازگشت اجسادى هستند که تار و پودشان از هم گسسته , وحرکاتشان به سکون مبدل شده این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتراست تا موجب افتخار گردند))!.

سرچشمه تفاخر و فخرفروشى !.

یـکـى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش کیفرالهى و عدم ایمان به معاد است .
از ایـن گـذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش , به آغاز پیدایش وسرانجامش , از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است .
عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکستهاست , که افرادبراى پوشاندن شکستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مى برند و لذا در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هیچ کس تکبر به فخرفروشى نمى کند مگر به خاطرذلتى که در نفس خود مى یابد)).
(آیـه )ـ در ایـن آیـه آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرارداده ,مى فرماید: ((چنین نیست که مى پندارید به زودى (نتیجه این تفاخر موهوم خود را)خواهید دانست )) (کلا سوف تعلمون ).
(آیـه )ـ باز براى تاکید مى افزاید: ((باز چنان نیست که شما مى پندارید به زودى خواهید دانست )) (ثم کلا سوف تعلمون ).
در حـدیثى از امیرمؤمنان على (ع ) آمده است که فرمود: ((گروهى از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شک بودند تا این که سوره الهیکم التکاثرنازل شد, تا آنجا که فرمود: کلا سوف تعلمون ; منظور از آن عذاب قبر است , سپس مى فرماید: ثم کلا سوف تعلمون منظور عذاب قیامت است )).
(آیـه )ـ سپس مى افزاید: ((چنان نیست (که شما خیال مى کنید) اگر شماعلم الیقین (به آخرت ) داشتید)) افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى کرد (کلا لوتعلمون علم الیقین ).
((یقین )) نقطه مقابل ((شک )) است و طبق روایات به مرحله عالى ایمان ((یقین ))گفته مى شود و براى آن سه مرحله است .
1ـ عـلـم الـیـقـین ; و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آوردمانند کسى که با مشاهده دود, علم به وجود آتش پیدا مى کند.
2ـ عین الیقین ; و آن در جائى است که انسان به مرحله مشاهده مى رسد و باچشم خود مثلا آتش را مشاهده مى کند.
3ـ حـق الـیـقین ; و آن همانند کسى است که وارد آتش شود و سوزش آن رالمس کند, و به صفات آتـش متصف گردد, و این بالاترین مرحله یقین است , که درحقیقت از دو علم تشکیل یافته : علم به معلوم و علم به این که خلاف آن علم محال است .
(آیه )ـ باز براى تاکید و انذار بیشتر مى افزاید: ((قطعا شما جهنم را خواهید دید))(لترون الجحیم ) .
(آیه )ـ ((سپس (با ورود در آن ) آن را به عین الیقین خواهید دید)) (ثم لترونها عین الیقین ).
(آیه )ـ ((سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائى که داشته اید بازپرسى خواهید شد)) (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم ).
باید در آن روز روشن سازید که این نعمتهاى خداداد را در چه راهى مصرف کرده اید؟ و از آنها براى اطـاعـت الـهـى یـا مـعـصـیـتش کمک گرفته اید, یا نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده اید؟.
((نـعـیم )) یک معنى بسیار گسترده دارد که همه مواهب الهى را اعم از ((معنوى ))مانند دین و ایـمـان و اسـلام و قـرآن و ولایـت , و انـواع نـعمتهاى ((مادى )) را اعم از فردى و اجتماعى شامل مـى شـود, مـنتها نعمتهایى که اهمیت بیشترى دارند مانند نعمت ((ایمان و ولایت )) بیشتر از آنها سؤال مى شود که آیا حق آنها ادا شده یا نه ؟.
((پایان سوره تکاثر)).

سوره عصر [103].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 3 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

جـامـعیت این سوره به حدى است که به گفته بعضى از مفسران تمام علوم ومقاصد قرآن در این سوره خلاصه شده است .
نخست از سوگند پرمعنى به ((عصر)) شروع مى شود سپس سخن از زیانکاربودن همه انسانها که در طـبیعت زندگى تدریجى نهفته است به میان مى آورد, بعدفقط یک گروه را از این اصل کلى جدا مى کند, آنها که داراى برنامه چهارماده اى زیرهستند:.
ایـمـان , عـمـل صالح , سفارش یکدیگر به حق , و سفارش یکدیگر به صبر و این چهار اصل در واقع برنامه هاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در برمى گیرد.
دربـاره فـضـیـلـت تـلاوت ایـن سـوره در حـدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم :((هرکس سوره ((والـعـصر)) را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قیامت برمى انگیزد در حالى که صورتش نورانى , چهره اش خندان و چشمش (به نعمتهاى الهى ) روشن است , تا داخل بهشت شود))!.
و معلوم است که این همه افتخار و سرور و شادمانى از آن کسى است که این اصول چهارگانه را در زندگى خود پیاده کند, نه فقط به خواندن قناعت نماید.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیـه )ـ در ابـتـداى ایـن سـوره بـا قسم تازه اى روبرو مى شویم , مى فرماید: ((به عصرسوگند))! (والعصر).
واژه ((عصر)) در اصل به معنى ((فشردن )) است , و سپس به وقت عصر اطلاق شده , به خاطر این که برنامه ها و کارهاى روزانه در آن پیچیده و فشرده مى شود.
سـپس این واژه به معنى مطلق ((زمان )) و دوران تاریخ بشر و یا بخشى از زمان ,مانند عصر ظهور اسـلام و قیام پیغمبراکرم (ص ), و امثال آن استعمال شده است , ولذا در تفسیر این سوگند بعضى از مـفـسـران آن را اشـاره به سراسر زمان و تاریخ ‌بشریت دانسته اند که مملو از درسهاى عبرت , و حـوادث تـکـان دهـنـده و بـیدارگراست , و روى همین جهت آن چنان عظمتى دارد که شایسته سوگند الهى است .
ولـى بـعـضـى دیگر روى قسمت خاصى از این زمان مانند عصر قیام پیغمبراکرم (ص ) یا عصر قیام حـضـرت مـهـدى (عـج ) کـه داراى ویـژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده و هست انگشت گذارده , و سوگند را ناظر به آن مى دانند.
ولى مناسبتر همان عصر به معنى زمان و تاریخ بشر است , چرا که بارهاگفته ایم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است که سوگند به خاطر آن یادشده , و مسلم است که خسران انسانها در زندگى نتیجه گذشتن زمان عمر آنهاست .
و یـا عصر قیام پیغمبر خاتم (ص ) به خاطر این که برنامه چهار ماده اى ذیل سوره در چنین عصرى نازل گردیده .
(آیـه )ـ در این آیه اشاره به چیزى مى کند که این سوگند مهم براى آن یادشده است , مى فرماید: ((به یقین انسانها همه در زیانند)) (ان الا نسان لفى خسر).
سـرمـایـه هـاى وجـودى خود را چه بخواهند یا نخواهند از دست مى دهند,ساعات و ایام و ماهها و سـالـهاى عمر بسرعت مى گذرد, نیروهاى معنوى و مادى تحلیل مى رود, و توان و قدرت کاسته مى شود.
یک قلب استعداد معینى براى ضربان دارد, وقتى آن استعداد و توان پایان گرفت قلب خود به خود مى ایستد, بى آنکه عیب و علت و بیمارى در کار باشد, واین در صورتى است که بر اثر بیمارى قبلا از کار نیفتد همچنین سایر دستگاههاى وجودى انسان و سرمایه و استعدادهاى مختلف او.
بـه هـر حـال از نظر جهان بینى اسلام دنیا یک بازار تجارت است همان گونه که در حدیثى از امام هادى (ع ) مى خوانیم : ((دنیا بازارى است که جمعى در آن سودمى برند و جمع دیگرى زیان )).
آیـه مـوردبحث مى گوید: همه در این بازار بزرگ زیان مى کنند, مگر یک گروه که برنامه آنها در آیه بعد بیان شده است .
(آیه )ـ آرى ! تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد, فـقط یک راه که در آخرین آیه این سوره به آن اشاره شده است , مى فرماید: ((مگر کسانى که ایمان آورده و اعـمـال صـالح انجام داده اند, ویکدیگر را به حق سفارش کرده , و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده اند)) (الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر).

برنامه چهار ماده اى خوشبختى !.

قرآن براى نجات از آن خسران عظیم برنامه جامعى تنظیم کرده که در آن برچهار اصل تکیه شده است:.
اصـل اول در ایـن بـرنـامـه مـسـالـه ((ایـمـان )) اسـت کـه زیـربـنـاى همه فعالیتهاى انسان را تـشـکـیـل مى دهد,چراکه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فکرى واعتقادى او سرچشمه مى گیرد, نه همچون حیوانات که حرکاتشان به خاطر انگیزه هاى غریزى است .
وبه تعبیر دیگراعمال انسان تبلورى است از عقائد وافکار او, وبه همین دلیل تمام انبیاى الهى قبل از هـرچـیـز بـه اصلاح مبانى عقیدتى امتها مى پرداختند,مخصوصابا شرک که سرچشمه انواع رذائل و بدبختیها وپراکندگیهاست به مبارزه مى پرداختند.
در اصل دوم به میوه درخت بارور و پرثمره ایمان پرداخته از ((اعمال صالح ))سخن مى گوید.
آرى ((صـالـحـات )) همان ((اعمال شایسته )) نه فقط عبادات , نه تنها انفاق فى سبیل اللّه ,نه فقط جـهـاد در راه خـدا, نـه تـنها کسب علم و دانش , بلکه هر کار شایسته اى که وسیله تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پیشرفت جامعه انسانى درتمام زمینه ها شود.
و از آنجا که ایمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى یابد مگر این که حرکتى دراجتماع براى دعوت بـه سـوى حـق و شـنـاخت و معرفت آن از یکسو, و دعوت به استقامت و صبر در طریق انجام این دعـوت از سوى دیگر صورت پذیرد, به دنبال این دو اصل , به دو اصل دیگر اشاره مى فرماید که در حقیقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ایمان )) و ((عمل صالح )) است .
در اصـل سـوم بـه مـسـالـه ((تواصى به حق )) یعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مـى کـنـد تـا هـمـگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن رافراموش نکنند و در مسیر زندگى از آن منحرف نگردند.
در اصـل چهارم مساله شکیبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش کردن یکدیگربه آن مطرح است , چـرا کـه بـعد از مساله شناخت و آگاهى , هرکس در مسیر عمل درهر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى توانداحقاق حق کند, و عمل صالحى انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند.
آرى ! احـقـاق حق و اجراى حق , و اداى حق در جامعه جز با یک حرکت وتصمیم گیرى عمومى و استقامت و ایستادگى در برابر موانع ممکن نیست .
((صـبـر)) در اینجا نیز معنى وسیع و گسترده اى دارد که هم صبر بر اطاعت راشامل مى شود, و هم صبر در برابر انگیزه هاى معصیت , و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار, و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات .
و بـه راسـتـى اگر مسلمانان امروز همین اصول چهارگانه را در زندگى فردى واجتماعى خود اجرا کنند مشکلات و نابسامانیهاى آنها حل مى شود, عقب ماندگیهاجبران مى گردد, و ضعفها و شکستها به پیروزى مبدل مى شود, و شر اشرار جهان ازآنها قطع مى گردد.
((پایان سوره عصر)).

سوره همزه [104].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 9 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در این سوره از کسانى سخن مى گوید که تمام هم خود را متوجه جمع مال کرده , و تمام ارزشهاى وجـودى انسان را در آن خلاصه مى کنند, سپس نسبت به کسانى که دستشان از آن خالى است به دیده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزامى گیرند.
و در پـایـان سوره از سرنوشت دردناک آنها سخن مى گوید که چگونه به صورت حقارت آمیزى در دوزخ پـرتـاب مى شوند, و آتش سوزان جهنم قبل ازهرچیز بر قلب آنها مسلط مى گردد, و روح و جان آنها را به آتش مى کشد.
در فـضـیـلـت تـلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) آمده است :((هرکس این سوره را تـلاوت کـنـد بـه عـدد هر یک از کسانى که محمد و یارانش رااستهزا کردند ده حسنه به او داده مى شود)).
و در حـدیـثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هرکس آن را در نماز فریضه اى بخواند فقر از او دور مى شود, روزى به او رو مى آورد, و مرگهاى زشت و بد از اوقطع مى گردد)).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : جمعى از مفسران چنین گفته اند که آیات این سوره درباره ولیدبن مغیره نازل شده است که پشت سر پیغمبراکرم (ص ) غیبت مى کرد, و در پیش روطعن و استهزا مى نمود.
بعضى دیگر آن را درباره افرادى دیگرى از سران شرک و دشمنان کینه توز وسرشناس اسلام مانند ((اخنس بن شریق )) و ((امیة بن خلف )) و ((عاص بن وائل ))دانسته اند.
ولى چنانچه این شان نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شکسته نمى شود, بلکه شامل تمام کسانى است که داراى این صفاتند.
(آیه )ـ.

واى بر عیبجویان و غیبت کنندگان !.

ایـن سـوره با تهدیدى کوبنده آغاز مى شود, مى فرماید: ((واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى !)) (ویل لکل همزة لمزة ).
آنها که با نیش زبان و حرکات , دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو,دیگران را استهزا کرده , یا عیبجوئى و غیبت مى کنند, یا آنها را هدف تیرهاى طعن وتهمت قرار مى دهند.
از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده مى شود که دو واژه ((همزه )) و ((لمزه )) به یک معنى است , و مـفـهـوم وسـیعى دارد که هرگونه عیبجوئى و غیبت و طعن واستهزا به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.


بررسی عوامل موثر در رعایت حجاب دانش آموزان دختر

هیچ چیز نبود، جز دیکتاتوری وحشی، او که می‌خواست با سرنیزه، پرده از اندام عفاف براندازد هر چند می‌دانست زنان این خاک، سپاهیان آموزش دیده در اصالت فاطمه اند و مردان را قامت غیرت فرونریخته است و تبر ابراهیم، هنوز هم سبز می‌درخشد، وطن را به سود خنده های نامتناهی شیطان فروخت و آزادی را در «نماد مسلمانی» هم محکوم کرد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 24 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 46
بررسی عوامل موثر در رعایت حجاب دانش آموزان دختر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

مقدمه

هیچ چیز نبود، جز دیکتاتوری وحشی، او که می‌خواست با سرنیزه، پرده از اندام عفاف براندازد. هر چند می‌دانست زنان این خاک، سپاهیان آموزش دیده در اصالت فاطمه اند و مردان را قامت غیرت فرونریخته است و تبر ابراهیم، هنوز هم سبز می‌درخشد، وطن را به سود خنده های نامتناهی شیطان فروخت و آزادی را در «نماد مسلمانی» هم محکوم کرد.

بانوی ایران، تا آن زمان پشت پرچین حجب و حیا، دامان پاک خود را گسترانیده بود تا گل های خوش آب و رنگی که سر به زانویش نهاده بودند، با لالایی هر قصه‌ی آسمانی بیارامند.

اما، چشم هایی که پشت حریر نقاب، اعتماد خود را از زاویه‌ی نورانی تری می‌نگریست، دانست که باید تحمیل عریانی را گریه کند و گیسوانی که در امنیت حریم حجاب، بافته‌های محبوبیت و لطافت بود، باید در کوچه بازار هر نگاه آلوده رها می‌شد.

و اینک زنان ایرانی که همواره از چشمه‌ی حیا آب می‌نوشیدند و چادر عفت بر سر می‌کردند باید در برابر تیرهای زهرآلود نگاه نامحرمان، بدون حجاب ظاهر شوند و چه سخت است تصور مرواریدی صدف!

دژخیم، پا در پوتین ابلهانه ترین تفکرات تجددگرایی، بر جاده‌های شرافت ایران زمین گام بر می‌داشت تا چشم های خودبین استعمار را به روی شرف خود ساخته‌ی ایرانی بدراند، تا لکه‌دار کند دامان عفت ایرانی را و به خاک بکشاند عصمت عفاف را.

اما تاریخ به یاد می‌آورد استقامت ایرانی را، ایستادگی غیرت را! ‌تاریخ می‌بالد به سرزمین زنان عفیف؛ زنانی که سیاهی چادرهایشان با خون عفتشان آمیخت و حجابشان حفظ ماند تا پیش دردانه‌ی رسول اکرم (ص)، فاطمه‌ی زهرا (س) روسپید شوند.

ای زن، به تو از فاطمه این گونه خطاب است

ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است

پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‌گری و خودنمایی نپردازد.

در جامعه‌ای که زن را نه با معیارهای انسانی، بلکه با معیارهای زنانگی می‌سنجند، زن در حکم یک کالاست و با او مانند یک کالا رفتار می‌شود. شگفت است که هر گاه از پوشش و سادگی اسلامی به میان می‌آید، مخالفان که غالباً یا شیفتگان ناآگاه غربند، یا پادوهای مزدور سرمایه داری مصرفی، زبان به سخنسرایی می گشایند که شما می‌خواهید زن را از حضور فعال در جامعه محروم کنید و او در خانه محبوس سازید و شما شخصیت زن را جدی نگرفته و نیمی از جمعیت کشور را از صحنه‌ی کار اجتماعی بیرون رانده اید. [1]

در پاسخ باید گفت اتفاقاً چون در تفکر اسلامی زن باید به عنوان یک انسان به صورتی بسیار جدی وارد اجتماع شود، لازم است دست از تجمل و خودنمایی بردارد.

لازمه‌ی اجتماعی بودن این است که فرد کمتر به خود بپردازد و خود را هم چون قطره‌ای در دریای جامعه غرق کند.

آری؛ حجاب در حقیقت طهارت باطنی و اقتدار معنوی زن است که در قالب لباس و چادری ساده تجلی می‌کند، تا از چشم هوس بازان و نامحرمان به دور باشد. همانگونه که گنج گران قیمت را در زیر خاک پنهان می‌کنند تا نصیب رهزنان نشود، زن نیز باید گنجینه‌ی نهاد خویش را در کمال سادگی ارائه دهد و طهارت و تقوای باطنی را که مایه‌ی باروری درخت خانواده است برای همسر و فرزندان خود در پوشش خاکی ساده یعنی «حجاب» حفظ نماید. حجاب زن اگر چه تأکید شریعت است اما در روان شناسی عام امروزی مورد توجه همه‌ی جوامع می‌باشد؛ یعنی همگان اعتراف دارند که حجاب برای سلامت هم مرد و هم زن ضروری است؛ به ویژه تنها راه برون رفت از ناامنی های اخلاقی و اجتماعی زنان را رویکردی دوباره به حجاب می‌دانند.

این جاست که وجود زنانی چون حضرت زهرا (س) و زینب کبری و حضرت مریم ، در فرهنگ جوامع بشری، به عنوان الگوی پاکی طهارت، غیرت و شجاعت، حضوری دوباره می‌یابند.

جهان محتاج روی پاک زهراست دل هر پاک، سینه چاک زهراست

زنی که قدر گنج خویش داند کلید گنج او در خاک زهراست

بنابراین، حجاب، ایمنی بخش زنان و سلاح تیز میدان علیه دشمنان، خیمه‌ی طهارت و پاکی‌ها برای تربیت فرزندان صالح و با ایمان ، استحکام پیوند خانوادگی، استواری اجتماع و مایه‌ی آرامش روح و روان می‌باشد.[2]

گل عفاف، در بوستان حجاب می‌روید و حجاب قلعه‌ای برای پاسداری از «گوهر عفاف» است.


هدف کلی :

بررسی عوامل مؤر در رعایت حجاب دانش آموزان دختر

مدارس راهنمایی تحصیلی شهرستان یزد

پیشینة تحقیق

الف – مطالعه تحقیقات انجام شده در زمینه حجاب دانش آموزان مدارس:

در زمینه بررسی وضعیت حجاب دانش آموزان مدارس دخترانه تاکنون می‌توان به تحقیقی که توسط دفتر مشاوره و تحقیق وزارت آموزش و پرورش در سال 1370 تحت عنوان “بررسی علل گرایش یا عدم گرایش به حجاب در میان دختران شهر تهران” در مناطق ششگانه 5، 4، 11، 14 ، 18 انجام شده است اشاره نمود.

نمونه مورد بررسی این تحقیق شامل 537 نفر دانش آموز دختر مقطع راهنمائی و متوسطه می‌باشد که از این تعداد با توجه به ملاکهای انتخاب شده 145 نفر حذف و در مجموع تعداد پرسشنامه های قابل بررسی به 392 مورد رسید از این تعداد 186 پرسشنامه توسط دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی و 206 مورد توسط دانش آموزان مقطع متوسطه تکمیل شده و جهت تجزیه و تحلیل نتایج بدست آمده از این تحقیق از روش آمار توصیفی استفاده گردیده است.

نتایج حاصله از این تحقیق نشان میدهد که :

اکثریت دانش آموزان گرایش به رعایت حجاب دارند. اما علت عدم رعایت کامل حجاب می‌تواند ناشی از عواملی چون عدم آگاهی نسبت به حدود شرعی عکس العمل در مقابل فشارهای موجود در سطح جامعه در زمینه حجاب، الگو های نامناسب در جامعه و نیازهایی چون توجه و ... میباشد و همچنین گرایش به حجاب در بین دانش آموزان مقطع راهنمایی بیش از دانش آموزان مقطع دبیرستانی است.

در این تحقیق میزان تحصیلات پدران دانش آموزانی که دارای گرایش به حجاب هستند بیشتر در حد زیر دیپلم بوده اما تحصیلات پدران دانش آموزانی که عدم گرایش به حجاب نشان می دهند در حد دیپلم و فوق دیپلم می‌باشد و میزان تحصیلات مادران دانش آموزانی که دارای گرایش به حجاب هستند در حد خواندن و نوشتن بوده اما تحصیلات مادران دانش آموزانی که عدم گرایش به حجاب نشان میدهند در حد دیپلم و فوق دیپلم می‌باشد.

بیشترین مخالفت دانش آموزانی که گرایش به حجاب ندارند مربوط است به چادر و معتقدند که چادر دست و پاگیر است در این مورد 7/44% دانش آموزان موافق با حجاب نیز نظر موافق داده اند ولی اکثر دانش آموزان موافق و مخالف حجاب، مخالف آن هستند که چادر سر کردن نوعی توهین به شخصیت زن است.

نوع خانواده و اقوام در نحوه پوشش دانش آموزان بسیار موثر است به خصوص دانش آموزانی که در مقطع راهنمایی تحصیل می کنند و از نظر نوع محل مسکونی خانواده‌ها ملاحظه می گردد که درصد بیشتری از خانواده هایی که دانش آموزان آنها عدم گرایش به حجاب دارند در منازل آپارتمانی زندگی می کنند یکی از عوامل مهم زدگی دانش آموزان از حجاب رفتار نامناسب افراد باحجاب است و برخورد تحقیرآمیز یا احترام آمیز مردم جامعه با زنان باحجاب و بدحجاب در گرایش یا عدم گرایش دانش آموزان به حجاب موثر است.

دانش آموزان موافق حجاب حدود 40% بیشتر از دانش آموزان مخالف حجاب بر این عقیده‌اند که حجاب لازم است چون فرمان خدا و پیشوایان دین است و موجب خوشبختی انسان در آخرت است همچنین اکثر دانش آموزان حجاب و رعایت آنرا به دلیل آنکه فرمان خداوند می‌باشد پذیرفته اند و کمتر نسبت به علل فرهنگی یا سیاسی آن آگاهی دارند و حتی گرایش نشان می‌دهند پیروی از مد یکی از عوامل مؤثر در گرایش دانش آموزان به بدحجابی است و احساس زیبائی در انتخاب یا عدم انتخاب از نظر دانش آموزان مهم است.

هر چه سن دانش آموزان موافق حجاب بیشتر شده در عقیده خود راسخ تر شده اند و بر عکس دانش آموزان مخالف حجاب هر چه سنشان بیشتر شده تزلزل بیشتری در عقاید نشان می‌دهند.

بنابراین با توجه به مقایسه نتایج به دست آمده از این تحقیق و تحقیقی که در تیرماه 73 بر روی 300 نفر از دانش آموزان دختر پایة اول، دوم، سوم و چهارم دبیرستانهای دخترانه شهرستان یزد انجام شد میتوان نتیجه گرفت که در هر دو تحقیق عواملی چون وضعیت مطلوب ظاهری دانش آموزان، میزان تحصیلات در حد عادی مادران، عدم پیروی از مد و مدگرائی ، برخورد مناسب اطرافیان با افراد با حجاب و بدحجاب، برخورد منطقی و برنامه ریزی صحیح مسئولین مدرسه در اجرای امر حجاب افزایش شناخت دانش آموزان نسبت به دلایل رعایت و میزان رعایت حجاب افراد خانواده در رعایت حجاب دانش آموزان مؤثر می باشد.

در مورد تفاوتهای این دو تحقیق می‌توان اظهار داشت که در این تحقیق میزان تحصیلات پدر عاملی مؤثر در رعایت حجاب فرزندان بوده در حالیکه در تحقیق حاضر این عامل تأثیر چندانی در رعایت حجاب نداشته است و همچنین تفاوت دیگری که مشاهده میگردد مربوط به نظرات دانش آموزان در مورد مناسبترین نوع پوشش برای زنان در جامعه می‌باشد که در این تحقیق اکثراً معتقد به پوشش مانتو و شلوار و مقنعه بوده در حالیکه در تحقیق حاضر اکثراً هر دو پوشش چادر مانتو شلوار و مقنعه را مناسب می‌دانند.


بررسی حجاب از دیدگاه اسلام

پیش از این که استنباط خود را در این باره ذکر کنیم، لازم است یک نکته را یادآوری می‌کنیم، آن نکته این است که معنای «لغوی» حجاب که در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است، چیست؟

کلمه‌ی «حجاب» هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله‌ی پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست، آن پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن، صورت گیرد. در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف می کند: حتی توارت بالحجاب؛ یعنی تا آن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد. پرده‌ی حاجز میان قلب و شکم را حجاب می نامند.

در دستوری که حضرت علی (ع) به مالک اشتر نوشته است،‌ می‌فرماید : «در میان مردم باش، کمتر خود را درون خانه پنهان کن، حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندی‌ها و شکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی».[3]


ابن خلدون در مقدمه‌ی خویش فصلی دارد تحت عنوان :

«فی الحجاب کیف یقع فی الدول و انه یعظم عندالهرم» ، در این فصل بیان می کند که حکومت ها در بدو تشکیل میان خود و مردم حائل و فاصله ای قرار نمی دهند ولی تدریجاً حائل و پرده ی میان حاکم و مردم ضخیم تر می‌شود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود می‌آورد.

ابن خلدون کلمه‌ی حجاب را به معنی پرده و حائل نه «پوشش » به کار برده است. استعمال کلمه‌ی حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است، در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه‌ی «ستر» که به معنی پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلاه و چه در کتاب النکاح که معترض این مطلب شده اند کلمه‌ی ستر را به کار برده اند نه کلمه‌ی حجاب را.

بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه کلمه ی پوشش را به کار می‌بردیم زیرا چنان چه گفتیم معنی شایع لغت «حجاب» پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده است که عده‌ی زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده باشد و بیرون نرود.

وظیفه‌ی پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است به این معنی نیست که از خانه بیرون نروند. زندانی و حبس کردن زن در اسلام مطرح نیست. در برخی از کشورهای قدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‌گری و خودنمایی نپردازد.

آیات مربوطه همین معنی را تکرار می کند و فتوای فقها هم مزید و مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذکر خواهیم کرد. در آیات مربوطه «لغت حجاب » به کار نگرفته است. آیاتی که در این باره هست چه در سوره‌ی نور و چه در سوره‌ی احزاب حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آن که کلمه‌ی حجاب به کار رفته باشد. آیه ای که در آن کلمه «حجاب » به کار رفته مربوط است به زنان پیامبر که در قرآن کریم درباره‌ی آنها دستورات خاصی وارد شده است.

اولین آیه خطاب به زنان پیامبر با این جمله آغاز میشود : «شما با سایر زنان فرق دارید»؛ اسلام عنایت خاصی داشته است که زنان پیغمبر چه در زمان حیات آن حضرت و چه از وفات ایشان در خانه های خود بمانند و در این جهت بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است. قرآن صریحاً می‌گوید: «در خانه های خود بمانید» اسلام می‌خواسته است «امهات المؤمنین» که خواه ناخواه احترام زیادی در بین مسلمانان داشته‌اند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیاناً ابزار استفاده عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند و چنانکه می‌دانیم یکی از آنها یعنی عایشه که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهان اسلام به وجود آورد. او همیشه اظهار تأسف می کرد و می‌گفت دوست داشتم فرزندان زیادی از پیامبر داشتم و می مردند اما به چنین ماجرایی دست نمی‌زدم.

سر‌ّ این که زنان پیامبر ممنوع شدند از این که بعد از آن حضرت با شخص دیگری ازدواج کنند همین است؛ یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش سوء استفاده می‌کرد و ماجراها می‌آفرید بنابراین اگر درباره‌ی زنان پیامبر دستور اکیدتر و شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.

به هر حال آیه‌ای که در آن آیه کلمه‌ی «حجاب» به کار رفته آیه 52 سورة احزاب است که می‌فرماید : «اگر از آن متاع و کالای مورد نیازی مطالبه می کنید از پشت پرده از آنها بخواهید».

در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام «آیه حجاب» آمده است مثلاً گفته شده قبل از نزول آیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد، مقصود آیه این است که مربوط به زنان پیامبر است.


بررسی اعجاز علمی قرآن

طفلی که متولد می شود هرچه بزرگتر می شود و از مرز جوانی به پیری گام می نهد در درون بدنش کاستی هائی دیده می شود دهها هورمون درون ریز بدنش میزان ترشحات بدنش کاهش می یابد مثلاض ترشحات هورمون تستو سترون که هورمون غریزه جنسی در مردهاست و میزان ترشح هورمون استروژن و پروژسترون که هورمون جنسی در زن هاست کاهش می یابد و قدرت و شهوت جوانی کاهش می یابد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 11 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 17
بررسی اعجاز علمی قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

اعجاز علمی قرآن

اشاره به ضعیف شدن ترشحات هورمون های درون ریز و پوک شدن مغز استخوان در افراد مسن

سوره یس آیه 68

طفلی که متولد می شود هرچه بزرگتر می شود و از مرز جوانی به پیری گام می نهد در درون بدنش کاستی هائی دیده می شود . دهها هورمون درون ریز بدنش میزان ترشحات بدنش کاهش می یابد مثلاض ترشحات هورمون تستو سترون که هورمون غریزه جنسی در مردهاست و میزان ترشح هورمون استروژن و پروژسترون که هورمون جنسی در زن هاست کاهش می یابد و قدرت و شهوت جوانی کاهش می یابد .

مثلاً میزان ترشحات هورمون انسولین که قند خون را از بین می برد از جزایر کانگرهانس کاهش می یابد و افراد مسن بیشتر قند خون می گیرند مثلاً ترشحات هورمون سوماتروپ کاهش می یابد میزان ترشحات غده هیپوفیز کم می شود و مغز استخوان انسان که کارش تولید خون است بع مرور زمان پوک می شود چون خون از مغز استخوان پدید می آید به مرور زمان استخوان به تولید سلول های خونی می پردازد و در تشکیل گلبول ها نقش ایفا می کند و در نتیجه خودش ترد و پوک می گردد.

خواص عسل

اشاره به خاصیت شفادهندگی عسل

سوره نحل آیه 70 و71

آیا اگر زنبور عسل اراده کند خانه هائی برای خود نسازد و از میوه های خوب نخورد و مثل پشه بر آلودگی ها بنیشیند دیگر نمی تواند به زندگی خود ادامه دهد ؟ جواب چرا اما اینکه مو به مو به وحی الهی عمل می کند و مانند انسانی کارگری خانه می سازد و بر روی بهترین میوه ها و گلهای پاک می نشیند این دلیلی بر ارتباط این موجود با خدا نیست ؟

در این آیه آمده : یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس خارج می شود از درونش شربت شیرینی به رنگ های مختلف که در اوست شفای مردمان رنگ عسلها بستگی به گلی دارد که زنبور مکیده و هر گل و گیاهی در طبیعت یک خاصیت درمانی دارد وقتی که به داروخانه گیاهی می روید انواع گلهای خشک شده را به شما می فروشند برای بیماری های مختلف، زنبور عسل بسته به نوع گلی که مکیده شده عسلش خاصیت درمانی دارد وقتی که به داروخانه گیاهی می روید انواع گلهای خشک شده را به شما می فروشند برای درمان بیماری های مختلف زنبور عسل بسته به نوع گلی که مکیده عسلش خاصیت درمانی آن گل را هم پیدا می کند و در رفع بسیاری از بیماری ها نافع است . عسل برای درمان بسیاری از بیماری های اعصاب مفید است و علم ثابت کرده اگر آبلیمو را با عسل مخلوط کنیم و بخوریم برای درمان گلو درد های چرکی مفید است بدون اینکه نیازی به داروها باشد.

شق القمر

اشاره به شق القمر پیامبر و شکاف باقی مانده در ماه در این زمان

سوره قمر آیه اول

ا .

در زمان حضرت محمد کفار از محمد خواستند که ماه را نصف کند چون به پیامبر می گفتند هر کاری که تو می کنی و معجزه ای که انجام می دهی بر روی زمین است و سحر است اما اگر بتوانی کاری کنی که از زمین دور باشد برد سحر به آن نمی رسد و در نتیجه ما به تو ایمان می آوریم تا اینکه قرار می شود در یک روز که 14 ماه عربی است هنگام شب پیامبر ماه را نصف کند و سپس وقتی قرص ماه کامل ظاهر می شود پیامبر با یک انگشت به طرف ماه اشاره می کند و ماه به دو قسمت مساوی نصف می شود و نصف آن به یک طرف آسمان و نصف دیگر به طرف دیگر آسمان می رود و بعد دوباره با یک اشاره انگشت به حال اول برمی گردد .

امروزه کسانی که به کره ماه مسافرت کرده اند و با تلسکوپ ماه را مشاهده کرده اند ملاحظه کرده اند که ماه از یک ناحیه مثل این می ماند نصف شده باشد و دوباره به هم چسبیده باشد .

نقش گردش زمین در آرامش انسان

شاره به گردش زمین و نقش خواب در تثبیت پیام های عصبی و آرامش روح و جسم

سوره النبأ 6 =7 =8 = 9 .

گهواره همواره در حال چرخش است و طفل را داخل آن می گذارند و می چرخانند ، خدا فرموده آیا ما زمین را گهواره قرار ندادیم ؟ که اشاره است به حرکت زمین به دور خودش و به دور خورشید که مانند گهواره ای بندگان خدا در آن زندگی می کنند اما خودش همواره در حرکت و تکان خوردن است .

همانطور که گهواره ستون می خواهد تا طفل درونش آرام گیرد کوه ها هم ستون زمین هستند تا بر زمین فشار آورند و مانع شکسته شدن لایه های زمین و تولید زلزله شوند یعنی کوه ها ستون گهواره هستند تا طفل در آن آرام گیرد تا زلزله نیاید و در مناطق کوهستانی زلزله کم است و مردم در آن آرام گیرند .

امروزه علم کشف کرده است که در مغز انسان مکان هائی وجود دارد که موادی در آن ها ایجاد می شود وقتی که انسان می خوابد

آن مکان ها مانند باطری شارژ می شود و مقدار آن مواد در آن زیاد می شود و وقتی انسان بیدار می شود میزان آن مواد کم کم کاهش می یابد طوری که اگر خواب نبود ، بیم آن بود انسان شبیه دیوانه ها شود یعنی خواب باعث شارژ سلول های عصبی و مغز شده و باعث قوی شدن گیرنده های عصبی و واکنش سریع آنان با محیط می گردد و خدا در قرآن می فرماید : و جعلنا نومکم سباتا : یعنی خدا خواب را مایه ثبات شما قرار داده که عمل ترمیمی سلول های مغزی که باعث شارژ شدن مغز می شود را در پی خواهد داشت.

رتق و فتق آسمان‏ها و زمین

او لم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما <رتق‏»به معناى‏<به‏هم پیوسته‏»و<فتق‏»به معناى‏<از هم گسسته‏»است.در این آیه آمده است که‏آسمان‏ها و زمین به هم پیوسته بوده‏اند و سپس از هم گسسته شدند.

مفسران در این پیوسته بودن و گسسته شدن زمین و آسمان‏ها اختلاف نظرداشته‏اند.بیش‏تر بر این نظر بوده‏اند که مقصود از به هم پیوستگى و گسسته شدن،همان گشوده شدن درهاى آسمان و ریزش باران است، ففتحنا ابواب السماء بماءمنهمر ،پس درهاى آسمان را با آبى ریزان گشودیم‏».و نیز شکافتن زمین و روییدن‏گیاه،چنان چه مى‏فرماید: ثم شققنا الارض شقا فانبتنا فیها حبا ،زمین را شکافتیم وپس در آن،دانه رویانیدیم‏».علامه طبرسى گوید:<و این معنا از دو امام(ابو جعفرباقر و ابو عبد الله صادق علیهما السلام روایت‏شده است ،در<روضه کافى‏»روایتى ضعیف‏السند از امام باقر علیه السلام است و در تفسیر قمى روایتى که اتصال سندى ندارد ازامام صادق علیه السلام روایت‏شده است .

تفسیر دیگرى در این باره شده که آسمان‏ها و زمین ابتدا به هم پیوسته بودندسپس از هم جدا گشته و به این صورت در آمده‏اند. چنان چه در سوره‏<فصلت‏»

مى‏خوانیم: ثم استوى الى السماء و هى دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتااتینا طائعین.فقضاهن سبع سماوات ، [خداوند]هنگامى که به آفرینش آسمان روى‏آورد،آسمان‏ها به صورت دودى-توده گازى-بودند.آن گاه به زمین و آسمان فرمان‏داد که به صورت جدا از هم حضور یابند-چه بخواهند و چه بخواهند-(یعنى یک‏فرمان تکوینى بود)،آن‏ها[به زبان حال]گفتند:فرمان پذیر آمدیم.سپس هفت‏آسمان را این چنین استوار ساخت‏».


بررسی اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

یکی از اصول اعتقادی دین اسلام، اصل معاد است بنابراین اصل، همه انسان هایی که در این عالم به دنیا امده و رفته اند و از این پس می آیند و مدتی زندگی می کنند و می‌روند، همه و همه در جهان دیگری زنده شده و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و به پاداش یا کیفر اعمال خود می رسند یا به بهشت می روند و یا روانه دوزخ خواهند شد و در هر حال از یک حیات ابدی برخوردار
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 12 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21
بررسی اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست

مقدمه

1-1. اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

1-2. ایمان به معاد و اثرات آن

1-3. اقرار به معاد

2- ماهیت مرگ و خواب

3- برزخ از دیدگاه کتاب و سنت

برزخ از نظر فرهنگ ها

برزخ از نظر عقل و وحی

برزخ از نظر مصریان

4- شفاعت

مفهوم شفاعت

نفی شفاعت باطل و اثبات شفاعت حق


منابع

رستاخیز از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه مؤلف: محمد طاهریان

معاد در نگاه عقل و دین مؤلف: محمدباقر شریعتی سبزواری

معاد شناسی مؤلف: آیت الله جعفری سبحانی

مقدمه و ترجمه دکتر علی شریعتی


اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی:

یکی از اصول اعتقادی دین اسلام، اصل معاد است. بنابراین اصل، همه انسان هایی که در این عالم به دنیا امده و رفته اند و از این پس می آیند و مدتی زندگی می کنند و می‌روند، همه و همه در جهان دیگری زنده شده و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و به پاداش یا کیفر اعمال خود می رسند: یا به بهشت می روند و یا روانه دوزخ خواهند شد و در هر حال از یک حیات ابدی برخوردارند.

ایمان به این اصل شرط مسلمانی است و اگر کسی این ایمان را از کف بدهد و عالم آخرت را انکار کند از زمره مسلمانان بیرون است.

همگی پیامبران الهی- از آدم تا خاتم- پس از اصل توحید، اصل معاد را بیان می کرده مردم را به ایمان و اعتقاد به حیات اخروی می خواندند.

ایمان به معاد و اثرات آن:

هرگونه اعتقاد و برداشتی، خواه ناخواه در رفتار انسان مؤثر است. چنانچه اعتقاد درست باشد اثرات آن سازنده وگرنه واکنش های منفی در رفتار آدمی خواهد داشت.

ایمان همان باور قلبی و درونی است و در صورتی که برخاسته از علم و آگاهی باشد، می تواند اثرات شگرفی بر رفتار فرد و جامعه بگذارد. بنابراین وهم به معاد یا شک به معاد بلکه ظن و علم به معاد، در صورتی که همراه با ایمان نباشد، نمی تواند منشأ تحول در انسان گردد.

ولی چنانچه انسانی در راستای رسیدن به حقیقت و ایمان به معاد، گام برمی دارد و در حال تحقیق نسبت به این مقوله است، و به مطالعه در وجود خود و طبیعت و تاریخ می‌پردازد، و در این سیر مطالعاتی، گاهی به مرحله ای می رسد که «احتمال معاد» را می‌دهد و گاهی «ظن و گمان» نسبت به آن واقعیت پیدا می کند و در چنین حالتی است که چه بسا گمان به معاد نیز کارساز باشد؛ و شاید آیات شریفه قرآن که ظن به معاد را موجب نجات برخی و عدم ظن به معاد را درباره دوزخی شدن گروهی دیگر، مطرح نموده است. اشاره به همین حقیقت باشد، آنجا که فرمود:

الا یظن اولئک انهم مبعوثون. (سوره المطففین، آیه4)

آیا کم فروشان گمان ندارند قیامتی هست؟

و هنگامی که نامه عمل نیکان از جانب راست به آنها داده می شود راز آن را چنین بازگو می نمایند که:

انی ظننت انی ملاق حسابیه. (سوره الحاقه، آیه20)

من چنین می پنداشتم که روز حسابی که دارم را در کارنامه ام خواهم دید.

و علت ناموفق بودن آنها که نامه عملشان از جانب چپ یا از پشت سر به آنها داده می‌شود، عدم ظن به معاد معرفی کرده است. آنجا که می فرماید:

و اما من اوتی کتابه وراء ظهره فسوف یدعوا … انه ظن ان لن یحور

(سوره الانشقاق. آیات 10-14)

و اما ان کسی که طومار اعمالش را به پشت سر بیاویزد... (به علت این است که) تصور می کرد که هرگز به قالب تن باز نخواهد گشت.

اقرار به معاد:

اقرار به معاد، هنگامی است که ایمان به معاد در رفتار انسان مشهود باشد جایگاه ایمان به معاد در درون مؤمن به آن تثبیت شده باشد به طوری که قیامت و جریانات آن از نعمت و نقمت توجه انسان را به خود جلب نموده باشد و شب و روز او تحت تأثیر اعتقاد عمیق به معاد قرار گرفته باشد، آنگونه که علی (ع) در خطبه متقین توصیف آنها را نموده است:

اما شب هنگام، راست برپایند و قرآن را جزء به جزء با تأمل و درنگ بر زبان دارند و با خواندن آن اندوهبارند و در آن خواندن داروی درد خود را به دست می آورند و اگربه آیه ای گذشتند که تشویقی در آن است به طمع بیارمند و جانهاشان چنان از شوق برآید که گویی دیده هاشان به آن نگران است و اگر آیه ای را خواندند که در ان بیم دانی است، گوش دل های خویش را بدان نهند. با رکوع پشت های خود را خمانیده اند و با سجود پیشانی و پنجه ها و زانوها و کناره های پا را بر زمین گسترانیده، از خدا می خواهند گردن هاشان را بگشایند و از آتش رهاشان نماید.

و اما در روز دانشمندانند خویشتندار، نیکوکارانند پرهیزگار، ترس آنانرا چون تیر پیراسته، تراشیده کرده است و نزار چون کسی به آنها بنگرد، پندارد بیمارند، اما آنان را بیماری نیست و گوید خردهاشان آشفته است اما آن پریشانی را سبب دیگری است.

(خطبه 193، نهج البلاغه، ترجمه شهیدی)

در تعالیم عالیه اسلام و منابع سرشارش، آموزش هایی همانند تأکید بر نوشتن وصیت نامه، تهیه کفن، به زیارت مردگان رفتن به چشم می خورد که با به کار بستن آنها، اقرار به مرگ در وجود انسان تحقق می یابد و اینک روایاتی در این باب:

قال علی (ع):

امی قلبک بالموعظه و امتد بالزهاده و قوه بالیقین و نوره بالحکمه و ذللـه بذکر الموت و قرره بالفنا… ( نامه31، نهج البلاغه، صبحی صالحی)

دلت را به اندرز زنده بدار و به پارسایی بمیران و به یقین نیروبخش و به حکمت روشن گردان و با یاد مرگش خوار ساز و به اقرار نیست شدن وادار ساز.

قال الصادق(ع):

اذا اعد الرجل کفنه فمومأ جور کلما نظر الیه. (وسائل الشیعه، جلد2، ص755)

هنگامی که انسان کفنش را آماده سازد هرگاه به آن نگاه کند پیش خدا مأجور است.

قال علی (ع):

زوروا موتاکم فانهم یفرحون بزیارتکم و فی حدیث آخر قال رسول الله (ص) فان لکم غیر عبره. (وسائل الشیعه، جلد2، صفحه878)

به زیارت مردگان خود بروید زیرا زیارت اهل قبور مایه خوشحالی آنها و عبرت شماست.

ماهیت مرگ و خواب:

در این که حادثه ای به نام مرگ انسان را به ناچار درمی یابد جای تردید نیست و همگان به این واقعیت اذعان داشته و وجود هستی آن را پذیرفته اند ولی این پرسش همواره برای انسان ها و مکتب ما مطرح بوده و هست که: مرگ چیست؟

مادیین و کافه ان آن را- نیستی مطلق و حس مذهبان آن را- نیستی نسبی دانسته اند.

قرآن کریم و معصومین (ع) ضمن مردود دانستن نظریات مزبور از ماهیت و چیستی مرگ، پرده برداشته و آن را «توفی» معرفی نموده اند. توفی در لغت به معنای اخذ شیء به طور تمام و کمال است. هرگاه کسی چیزی را به تمام و کمال و بدون هیچ کم و کاستی دریافت کند، در زبان عربی کلمه توفی به کار برده می شود.

از آیاتی که از مرگ به توفی یاد کرده، استنباط می شود که از نظر قرآن، مرگ تحویل گرفتن است، یعنی انسان هنگام مرگ به تمام شخصیت و واقعیتش در اختیار مأموران الهی قرار می گیرد و آنان انسان را دریافت می کنند. از این گونه آیات سه نکته به دست می آید:

1- مرگ نیستی و نابودی نیست بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و حیات انسان بعد از مرگ به گونه ای دیگر ادامه می یابد.

2- آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل داده «من» واقعی او محسوب می شود، بدن و توابع آن نیست. زیرا بدن و اعضای آن، هنگام مرگ به جایی تحویل نمی شوند و مأموران الهی آنها را نمی ستانند، بلکه در همین جهان می مانند و به تدریج منهدم می‌گردند.


بررسی توحید در قرآن

مقدمه توحید و یکتایى خداوند متعال یکى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است در قرآن کریم در آیات زیادى به این مسئله اشاره و بر آن استدلال شده است از جمله آیات 163 و 164 سوره بقره است که براى آشنایى بیشتر با مطالب نورانى این دو آیه شریفه تفسیر آنها را از کتاب ارزشمند تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایى (ره) تقدیم مى‏داریم و الهکم اله واحد لا
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 38 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
بررسی توحید در قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

توحید در قرآن

مقدمه: توحید و یکتایى خداوند متعال یکى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است. در قرآن کریم در آیات زیادى به این مسئله اشاره و بر آن استدلال شده است: از جمله آیات 163 و 164 سوره بقره است که براى آشنایى بیشتر با مطالب نورانى این دو آیه شریفه تفسیر آنها را از کتاب ارزشمند تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایى (ره) تقدیم مى‏داریم. و الهکم اله واحد لا اله الا الله هو الرحمن الرحیم ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار...

به درستى در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و کشتى‏ها که در دریا بسود مردم در جریانند و در آنچه که خدا ازآسمان نازل میکند یعنى آن آبى که با آن زمین را بعد از مردگیش زنده میسازد و از هر نوع جنبنده در آن منتشرمیکند و گرداندن بادها و ابرهائیکه میان آسمان و زمین مسخرند آیات و دلیلهائى است براى مردمى که تعقل کنند(164).

و بعضى از مردم کسانى هستند که بجاى خدا شریک‏ها میگیرند و آنها را مانند خدا دوست میدارند وکسانیکه بخدا ایمان آورده‏اند نسبت باو محبت‏شدید دارند، و اگر ستمکاران در همین دنیا آن حالت‏خود را که‏در قیامت هنگام دیدن

بیان

این آیات که مسئله توحید را خاطر نشان میکند، همه در یک سیاق و در یک نظم قرار دارند، و بر مسئله نامبرده اقامه برهان نموده، شرک و سرانجام امر آن را بیان مى‏کند.

(و الهکم اله واحد)، در سابق در تفسیر بسم الله در اول کتاب، تفسیر سوره حمد معناى کلمه(اله)گذشت، (معنى"واحد" در"اله واحد")و اما معناى کلمه(واحد)، باید دانست که مفهوم وحدت از مفاهیم بدیهى است که درتصور آن هیچ حاجت بان نیست که کسى آنرا برایمان معنا کند و بفهماند که وحدت یعنى چه‏چیزى که هست موارد استعمال آن مختلف است، چه بسا چیزى را بخاطر یکى از اوصافش‏واحد بدانند، و مثلا بگویند مردى واحد، عالمى واحد، شاعرى واحد، که مى‏فهماند صفت‏مردانگى و علم و شعر که در او است‏شرکت و کثرت نمى‏پذیرد و درست هم هست، چون‏رجولیتى که در زید است قابل قسمت میان او و غیر او نیست، بخلاف رجولیتى که در زید و عمرواست - که دو مردند - و دو رجولیت دارند و مفهوم رجولیت در بین آن دو تقسیم شده و کثرت‏پذیرفته است.

پس زید از این جهت - یعنى از جهت داشتن صفتى بنام رجولیت - موجودى است واحدکه قابل کثرت نیست، هر چند که از جهت این صفت و صفات دیگرش مثلا علمش و قدرتش وحیاتش، و امثال آن واحد نباشد، بلکه کثرت داشته باشد.

(بیان فرق اجمالى بین دو کلمه"احد"و"واحد")ولى این جریان در خداى سبحان وضع دیگرى بخود مى‏گیرد، میگوئیم خدا واحد است، بخاطر اینکه صفتى که در اوست - مثلا الوهیتش - صفتى است که احدى با او در آن صفت‏شریک نیست و باز مى‏گوئیم: خدا واحد است چون علم و قدرت و حیات دارد، و خلاصه بخاطرداشتن چند صفت وحدتش مبدل به کثرت نمى‏شود، براى اینکه علم او چون علوم دیگران وقدرتش و حیاتش چون قدرت و حیات دیگران نیست، و علم و قدرت و حیات و سایر صفاتش اورا متکثر نمى‏کند، تکثرى که در صفات او هست تنها تکثر مفهومى است و گر نه علم و قدرت وحیاتش یکى است، آنهم ذات او است، هیچیک از آنها غیر دیگرى نیست، بلکه او عالم است‏بقدرتش و قادر است بحیاتش، وحى است به علمش، بخلاف دیگران که اگر قادرند به قدرتشان‏قادرند و اگر عالم هستند، به علمشان عالم هستند، خلاصه صفاتشان هم مفهوما مختلف است وهم عینا.

و چه بسا میشود که چیزى از ناحیه ذاتش متصف به وحدت شود، یعنى ذاتش، ذاتى باشد که‏هیچ تکثرى در آن نباشد و بالذات تجزیه را در ذاتش نپذیرد، یعنى نه جزء جزء بشود؟و نه ذات واسم و نه ذات و صفت و همچنین جزئى نداشته باشد، اینگونه وحدت همانست که کلمه(احد)رادر آن استعمال مى‏کنند و میگویند خدایتعالى احدى الذات است و در این استعمال حتما بایدبه کلمه ذات و مثل آن اضافه شود مگر آنکه در سیاق نفى و یا نهى قرار گیرد که در آنصورت دیگرلازم نیست اضافه شود.

مثل اینکه بگوئیم: (ما جائنى احد)، یعنى احدى نزد من نیامد که در اینصورت اصل ذات رانفى کرده‏ایم، یعنى فهمانده‏ایم: هیچکس نزد من نیامد، نه واحد و نه کثیر براى اینکه وحدت، درذات اعتبار شده بود نه در وصفى از اوصاف ذات، بله اگر وحدت در وصف اعتبار شود مثل اینکه‏بگوئیم:

(ما جائنى واحد)، یعنى یکنفر که داراى وصف وحدت است نزد من نیامد، در اینصورت‏اگر دو نفر یا بیشتر نزد من آمده باشد، دروغ نگفته‏ایم، چون آنچه را نفى کردیم وصف یک نفرى‏بود، خواستیم بگوئیم یک مرد با قید یک نفرى نزد من نیامد و این منافات ندارد با اینکه چند مردنزد من آمده باشند، فعلا همین فرق اجمالى میان دو کلمه احد و واحد را در نظر داشته باش تاانشاء الله تعالى شرح مفصل آن در تفسیر سوره: (قل هو الله احد) (1) بیاید.

و سخن کوتاه آنکه جمله: (الهکم اله واحد)، با همه کوتاهیش مى‏فهماند: که الوهیت‏مختص و منحصر به خدایتعالى است و وحدت او وحدتى مخصوص است، وحدتى است که لایق‏ساحت قدس اوست، چون کلمه وحدت بر حسب آنچه مخاطبین به خطاب(اله شما)از آن‏مى‏فهمند، بر بیش از وحدت عامه‏اى که قابل انطباق بر انواع مختلف است، دلالت نمى‏کند و این‏قسم وحدت لایق به ساحت قدس ربوبى نیست، (به بیانى ساده‏تر اینکه چند قسم وحدت داریم).

(اقسام وحدت و نکته‏اى که در جمله"الهکم اله واحد"هست)1 - وحدت عددى که در مقابل عدد دو و سه الخ است.

2 - وحدت نوعى که میگوئیم: انسان ایرانى و هندى از نوع واحدند.

3 - وحدت جنسى که میگوئیم: انسان و حیوان از یک جنسند(مترجم).

در چنین زمینه‏اى اگر قرآن کریم بفرماید(معبود شما واحد است)، ذهن شنونده به آن‏وحدتى متوجه میشود که کلمه(واحد)در نظرش به آن معنا است، به همین جهت اگر فرموده بود(الله اله واحد، الله اله واحد است)توحید را نمى‏رسانید، براى اینکه در نظر مشرکین هم الله اله‏واحد است، همچنانکه یک یک آلهه آنان اله واحدند، چون هیچ الهى دو اله نیست، هر یک براى‏خود و در مقابل خدا اله واحدند.

و همچنین اگر فرموده بود(و الهکم واحد، اله شما واحد است)، باز آنطور که باید، نص وصریح در توحید نبود، براى اینکه ممکن بود گمان شنونده متوجه وحدت نوعیه شود، یعنى متوجه‏این شود که اله‏ها همه یکى هستند، چون همه یک نوعند و نوعیت الوهیت در همه هست، نظیر اینکه‏در تعداد انواع حیوانات میگوئیم اسب یکنوع و قاطر یکنوع و چه و چه یکنوع است، با اینکه هریک از نامبرده‏ها داراى هزاران فرد است.

لکن وقتى فرمود: (و الهکم اله واحد)و معناى اله واحد را - که در مقابل دو اله و چند اله‏است - بر کلمه(الهکم)اثبات کرد، آنوقت عبارت صریح در توحید میشود، یعنى الوهیت رامنحصر در یکى از آلهه‏اى که مشرکین معتقد بودند کرده و آن الله تعالى است.

(لا اله الا هو)، این جمله نص و صراحت جمله قبلى را تاکید مى‏کند و تمامى توهمها وتاویل‏هائى که ممکن است در باره عبارت قبلى به ذهن آید، بر طرف میسازد.

و اما معناى مفردات این جمله - کلمه(لا)در این جمله نفى جنس مى‏کند و لاى نفى جنس‏اسم و خبر لازم دارد، و چون مراد به(اله)هر چیزى است که واقعا و حقیقتا کلمه(اله)بر آن‏صادق باشد، به همین جهت صحیح است بگوئیم خبر(لا)که در جمله حذف شده که کلمه(موجود)و یا هر کلمه‏اى است که به عربى معناى موجود را بدهد، مانند(کائن)و امثال آن، و تقدیرجمله این است که(لا اله بالحقیقة و الحق بموجود الا الله، یعنى اله حقیقى و معبودى به حق‏موجود نیست به غیر از الله)، و چون ضمیرى که به لفظ جلاله(الله)بر مى‏گردد همیشه در قرآن‏کریم ضمیر رفع است نه نصب یعنى هیچ نفرموده(لا اله الا ایاه)("الا"در"لا اله الا هو"براى استثناء نیست)از اینجا مى‏فهمیم در کلمه(الا)الاى استثناء نیست، چون اگر استثناء بود، باید مى‏فرمود: (لا اله الا ایاه)نه(لا اله الا هو)، بلکه‏وصفى است به معناى کلمه(غیر)و معنایش این است که هیچ اله به غیر الله موجود نیست.

پس تا اینجا این معنا روشن شد که جمله مورد بحث‏یعنى جمله(لا اله الا هو)الخ در سیاق‏نفى الوهیت غیر خداست، یعنى نفى الوهیت آن آلهه موهومى که مشرکین خیال مى‏کردند اله‏هستند، نه سیاق نفى غیر خدا و اثبات وجود خداى سبحان که بسیارى از مفسرین پنداشته‏اند.

شاهدش هم این است که مقام، مقامى است که تنها احتیاج دارد خدایان دیگر نفى شود، تادر نتیجه الوهیت منحصر در یکى از خدایان مشرکین یعنى در الله تعالى گردد، و هیچ احتیاجى به‏اثبات الوهیت‏خدا و بعد نفى الوهیت آلهه ندارد.

علاوه بر اینکه قرآن کریم اصل وجود خدایتعالى را بدیهى میداند یعنى عقل براى پذیرفتن‏وجود خداى تعالى احتیاجى به برهان نمى‏بیند و هر جا از خدا صحبت کرده، عنایتش همه در این‏است که صفات او را از قبیل وحدت و یگانگى و خالق بودن و علم و قدرت و صفات دیگر او رااثبات کند.

و اى بسا بعضى به تقدیر گرفتن لفظ(موجود)و هر چه که به معناى آن باشد، اشکال کنند، که این تقدیر تنها مى‏رساند که غیر خدا اله دیگرى فعلا موجود نیست و اثبات نمیکند که اصلاممکن نیست اله دیگر وجود داشته باشد، در حالیکه مطلوب نفى امکان آن است.

و آنوقت بعضى دیگر در جواب آن گفته باشند: درست است که تقدیر گرفتن(موجود)تنهامى‏رساند که خدائى دیگر موجود نیست ولى اینکه گفتى امکان وجود آنرا نفى نمیکند، صحیح‏نیست براى اینکه خدائى که ممکن باشد بعدها موجود شود، او خود ممکن الوجود است و آن‏خدائى نخواهد بود که وجود تمامى موجودات و همه شئون آنها بالفعل منتهى به او و مستند باواست و بعضى دیگر جواب داده باشند: که بجاى لفظ موجود، کلمه(حق)را تقدیر مى‏گیریم، تامعنا چنین شود(هیچ معبود بحق غیر خدا نیست).

(الرحمن الرحیم)تفسیر و بحث پیرامون معناى این دو کلمه، در ذیل سوره فاتحه گذشت، تنها در اینجا میگوئیم: آوردن این دو اسم در اینجا معناى ربوبیت را تمام مى‏کند، مى‏فهماند که هرعطیه عمومى مظهر و مجلائى است از رحمت رحمانیه خدا و هر عطیه خصوصى، یعنى آنچه که‏در طریق هدایت و سعادت اخروى دخالت دارد، مجلاى رحمت رحیمیه او است.

(ان فى خلق السموات و الارض)الخ، سیاق این آیات همانطور که در ابتداى بیان آیات موردبحث گفتیم، دلالت دارد بر اینکه سیاق خصوص این آیه نیز همان سیاق آیه قبلى است، و این آیه‏پیرامون همان معنائى استدلال مى‏کند که آیه قبلى متضمن آن بود.

چون آیه سابق که مى‏فرمود: (و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم)الخ، در حقیقت‏اگر شکافته شود، معنایش این میشد: که براى هر موجودى از این موجودات، الهى است و اله همه آنها یکى است و این اله یگانه و واحد، همان اله شما است و او رحمان است، چون رحمتى‏عمومى دارد و رحیم است، چون رحمتى خصوصى دارد و هر کسى را به سعادت نهائیش - که‏همان سعادت آخرت است - سوق میدهد، پس اینها همه حقایقى هستند حقه.

و در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز، تا آخر آنچه در آیه ذکر شده، آیاتى‏است که بر این حقایق دلالت مى‏کند، البته براى مردمى دلالت دارد که تعقل کنند.

و اگر مراد باین آیه اقامه حجت بر اصل وجود اله براى انسانها و یا اله واحد براى انسانهابود، همه نامبردگان تنها یک آیت بودند که بر اصل وجود اله دلالت مى‏کردند، چون نامبرده‏ها این‏معنا را افاده مى‏کند که نظامى در سراسر جهان برقرار است و تدبیرى بهم پیوسته دارد، و بر این‏فرض، حق کلام این بود که در آیه قبلى بفرماید: (و الهکم واحد لا اله الا هو)الخ، و چون اینطورنفرموده، مى‏فهمیم سیاق آیه براى این است که بر حجتى دلالت کند که هم حجت بر وجود اله‏است و هم حجت بر وحدت او است، باین معنا که نخست اثبات کند اله موجودات دیگر غیرانسان و نظام کبیرى که در آنهاست‏یکى است و سپس اثبات کند همان یک اله، اله انسان نیزهست.

(سه برهان، که آیه شریفه براى اثبات وجود خدا و توحید اقامه کرده است)و اجمال دلالت آیه بر مسئله توحید، این است که مى‏فرماید: این آسمانها که بر بالاى ماقرار گرفته و بر ما سایه افکنده، با همه بدایعى که در خلقت آنها است، و این زمین که ما را درآغوش گرفته و بر پشت‏خود سوار کرده، با همه عجائبى که در آن است، و با همه غرائبى که درتحولات و انقلابهاى آن از قبیل اختلاف شب و روز و جریان کشتى‏ها در دریا و نازل شدن‏باران‏ها و وزیدن بادهاى گردنده و گردش ابرهاى تسخیر شده، همه امورى هستند فى نفسه‏نیازمند به صانعى که ایجادشان کند، پس براى هر یک از آنها الهى است، پدید آورنده، (این‏صورت برهان اولى است)که آیه شریفه بر مسئله توحید اقامه کرده است.

برهان دیگر را از راه نظامى که در عالم است اقامه نموده و حاصلش این است این اجرام‏زمینى و آسمانى که از نظر حجم و کوچک و بزرگى و هم دورى و نزدیکى مختلفند، (و بطورى که‏فحصهاى علمى بدست آورده کوچکترین حجم یکى از آنها. 00033، 000، 000، 000، 000، 000، 000، ٍ0سانتى‏متر مکعب است)و بزرگترین آنها که حجمش میلیونها برابر حجم زمین است، کره‏اى است‏که قطرش تقریبا معادل 9000 میل است و فاصله میان دو ستاره و دو جرم آسمانى، قریب به سه‏ملیون سال نورى است و سال نورى تقریبا برابر است با رقم زیر(365.24.60.60.300000کیلومتر)و خلاصه این ارقام دهشت‏آور را نیک بنگر، آنگاه خودت حکم خواهى کرد: که تا چه‏اندازه نظام این عالم، بدیع و شگفت‏آور است، عالمى که با همه وسعتش هر ناحیه‏اش در ناحیه دیگر اثر مى‏گذارد، و در آن دست اندازى مى‏کند و هر جزء آن در هر کجا که واقع شده باشد ازآثارى که سایر اجزاء در آن دارند متاثر میشود، جاذبه عمومیش یکدگر را بهم متصل مى‏کند، نورش و حرارتش همچنین، و با این تاثیر و تاثر سنت‏حرکت عمومى و زمان عمومى را به جریان‏مى‏اندازد.

و این نظام عمومى و دائم، و تحت قانونى ثابت است و حتى قانون نسبیت عمومى هم که‏قوانین حرکت عمومى در عالم جسمانى را محکوم به دگرگونگى میداند، نمیتواند از اعتراف‏باینکه خودش هم محکوم قانون دیگرى است، خوددارى کند، قانونى ثابت در تغییر و تحول(یعنى‏تغییر و تحول در آن قانون ثابت و دائمى میباشد).

و از سوى دیگر این حرکت و تحول عمومى، در هر جزء از اجزاء عالم بصورتى خاص به‏خود دیده میشود، در بین کره آفتاب و سایر کراتى که جزء خانواده این منظومه‏اند، به یک صورت‏است و هر چه پائین‏تر مى‏آید، دائره‏اش تنگ‏تر مى‏گردد، تا در زمین ما در دائره‏اى تنگ‏تر، نظامى‏دیگر به خود مى‏گیرد، حوادث خاص بدان و جرم ماه که باز مختص بدان است و شب و روز ووزش بادها و حرکت ابرها، و ریزش بارانها، در تحت آن نظام اداره میشود.

باز این دائره نسبت به موجوداتى که در زمین پدید مى‏آیند، تنگ‏تر میشود و در آن دائره‏معادن و نباتات و حیوانات و سایر ترکیبات درست میشود، و باز این دائره در خصوص یک‏یک انواع نباتات، حیوانات، معادن و سایر ترکیبات تنگ‏تر میشود، تا آنکه نوبت بعناصر غیرمرکب برسد و باز به ذرات و اجزاء ذرات و در آخر به آخرین جزئى که تاکنون علم بشر بدان‏دست‏یافته برسد، یعنى به الکترون و پروتون که تازه در آن ذره کوچک، نظامى نظیر نظام درمنظومه شمسى مى‏بینیم، هسته‏اى در مرکز قرار دارد و اجرامى دیگر دور آن هسته مى‏گردند، آنچنانکه ستارگان بدور خورشید در مدار معین مى‏گردند، و در فلکى حساب شده، شنا مى‏کنند.

انسان در هر نقطه از نقاط این عالم بایستد و نظام هر یک از این عوالم را زیر نظر بگیرد، مى‏بیند که نظامى است دقیق و عجیب و داراى تحولات و دگرگونگى‏هائى مخصوص به خود، دگرگونگى‏هائى که اگر نبود، اصل آن عالم پاى بر جا نمى‏ماند و از هم پاشیده میشد، دگرگونگى‏هائى که سنت الهیه با آن زنده میماند، سنتى که عجائبش تمام شدنى نیست، و پاى خردبه کرانه‏اش نمى‏رسد.

نظامى که در جریانش حتى به یک نقطه استثناء برنمیخوریم، و هیچ تصادفى هر چند به‏ندرت، در آن رخ نمیدهد، نظامى که نه تاکنون و نه هیچوقت، عقل بشر به کرانه‏اش نمى‏رسد ومراحلش را طى نمى‏کند.

گفتارى در معناى توحید از نظر قرآن

هیچ دانشمند متفکر و اهل بحثى که کارش غور و تعمق در مسائل کلى علمى است دراین تردید ندارد که مساله توحید از همه مسائل علمى دقیق‏تر و تصور و درک آن از همه دشوارتر وگره آن از همه پیچیده‏تر است، چون این مساله در افقى قرار دارد که از افق سایر مسائل علمى ونیز از افق افکار نوع مردم بلندتر است، و از سنخ مسائل و قضایاى متداولى نیست که نفوس‏بتواند با آن انس گرفته و دلها به آن راه یابد، و معلوم است که چنین مساله‏اى چه معرکه‏اى دردلها بپا خواهد کرد، و عقول و افکار براى درک آن سر از چه چیزهائى در خواهند آورد، چون‏اختلاف در نیروى جسمانى بواسطه اختلاف ساختمانهاى بدنى اعصاب فکرى را هم مختلف‏مى‏کند، و در نتیجه فهم و تعقل در مزاج‏هاى مختلف از نظر کندى و تیزى و خوبى و بدى واستقامت و کجى مختلف مى‏شود.

اینها همه مسلم است، و کسى را در آن تردید نیست، قرآن کریم هم در آیات چندى به‏آن اشاره کرده، از آن جمله مى‏فرماید: "هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انمایتذکر اولوا الالباب" (1) و نیز مى‏فرماید: "فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوة‏الدنیا ذلک مبلغهم من العلم" (2) و نیز مى‏فرماید."فما لهؤلاء القوم لا یکادون یفقهون‏حدیثا" (3) و نیز در ذیل آیه 75 همین سوره که از آیات مورد بحث است مى‏فرماید: "انظر کیف‏نبین لهم الایات ثم انظر انى یؤفکون" (4) .

و این اختلاف درک‏ها و تفکرات در طرز تلقى و تفسیر یکتائى خدا از همه جا

............................................

(1)آیا برابرند آنان که میدانند با آنان که نمیدانند این را تنها صاحبان خرد مى‏فهمند و متذکرمیشوند.سوره الزمر آیه 9.

(2)پس روى بگردان از کسى که پشت کرد و روى گردانید از قرآن ما و جز زندگى مادى دنیا رانخواست آرى پایه معلومات انسان همین اندازه است.سوره نجم آیه 30.

(3)پس چه مى‏شود این مردم را که نمى‏فهمند و نزدیک هم نیست‏حدیثى را درک کنند.سوره نساءآیه 78.

(4)ببین چگونه بر ایشان آیات را بیان مى‏کنیم آنگاه ببین چگونه از شنیدن حق روى مى‏گردانند. سوره مائده آیه 75.

روشن‏تر دیده مى‏شود، چه در آنجاست که اختلاف و نوسان وسیع و عجیبى که افراد بشر دردرک و تعقل و کیفیت تفسیر و بیان مساله وجود خداى تعالى دارند بخوبى بچشم مى‏خورد، بااینکه همه‏شان در اصل وجود خدا متفقند، چون داراى فطرت انسانى‏اند، و این مساله هم ازالهامات مرموز و اشارات دقیق فطرت سرچشمه مى‏گیرد، و لذا مى‏بینیم که وجود این فطرت ازیک طرف، و برنخوردن به دین صحیح از طرف دیگر عده‏اى از افراد انسان را بر آن داشته که‏براى اسکات و قانع ساختن فطرت خود بت‏هائى از چوب و سنگ و حتى از کشک و یا گلى‏که با بول گوسفند درست کرده، آنها را شریک خدا بدانند و بپرستند، همانطورى که خدا رامى‏پرستند، و از آنها حاجت بخواهند همانطورى که از خدا مى‏خواهند، و در برابر آنها به خاک‏بیفتند همانطورى که در برابر خدا مى‏افتند، حتى به این هم اکتفا نکرده کار را به جائى برسانندکه در همان عالم خیال بت‏ها را با خدا در انداخته و سرانجام بت‏ها را بر خدا غلبه داده و درنتیجه براى همیشه روى به بتخانه نهاده و خدا را فراموش کنند، و بت‏ها را بر خود و حوایج‏خودامارت و سرورى داده و خدا را معزول و از کار خدائى منفصل کنند، در حقیقت منتها درجه‏اى‏که این عده توانسته‏اند در باره هستى خداوند فکر کنند این است که براى او وجودى قائل شوندنظیر وجودى که براى آلهه خود قائلند، آلهه‏اى که خود بدست‏خود یا بدست امثال خود آنراساخته و پرداخته‏اند، و لذا مى‏بینیم که خدا را مانند یک یک بت‏ها به وحدت عددیه‏اى که درواحد است و از آن اعداد ترکیب مى‏شود توصیف کرده‏اند.

قرآن هم در آیه زیر همین توصیف غلط آنها را حکایت کرده و مى‏فرماید: "و عجبوا ان‏جائهم منذر منهم و قال الکافرون هذا ساحر کذاب.اجعل الالهة الها واحدا ان هذا لشى‏ءعجاب" (1) چه از این طرز گفتارشان معلوم مى‏شود که دعوت قرآن را به توحید، دعوت به وحدت‏عددى تلقى کرده‏اند، همان وحدتى که در مقابل کثرت است، و گمان کرده‏اند اگر قرآن‏مى‏فرماید: "و الهکم اله واحد لا اله الا هو" (2) و یا مى‏فرماید: "هو الحى لا اله الا هو فادعوه‏مخلصین له الدین" (3) و یا آیات دیگرى که دعوتشان به این است که خدایان برون از حدتان را

............................................


بررسی ماهیت دین

درباره ماهیت دین تعاریق مختلف وجود دارد و هر مکتب و متفکر تعریف خاص خود را از دین ارائه کرده است که به طور مختصر چهار مورد از این تعاریف را ذکر خواهیم کرد مورد اول، دین یعنی «شناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصاً باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایسته پرستش اند»
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 13 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 13
بررسی ماهیت دین

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

دین : بررسی کلی

درباره ماهیت دین تعاریق مختلف وجود دارد. و هر مکتب و متفکر تعریف خاص خود را از دین ارائه کرده است. که به طور مختصر چهار مورد از این تعاریف را ذکر خواهیم کرد. مورد اول، دین یعنی «شناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصاً باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایسته پرستش اند»

تعریف دوم : که تعریف روانشناسی از دین است. دین یعنی احساسات، اعمالی و تجربیات افراد در هنگام تنهایی. آنگاه که خود را در برابر آنچه که الهی می نامند، می یابند(ویلیام جیمز).

مورد سوم : «دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجوداتتجلیات نیروئی هستندکه فراتر از علم و معرفت ماست» (هربت اسپنسر).

چهارم تعریف جامعه شناختی دین «دین مجموعه ای از باورها، اعمال، شعائر و نهادهای دینی که افراد در جوامع مختلف بنا کرده اند:

درباره منشأ و مبدأدین که دین از کجا نسأت گرفته و سرآغاز آن کجاست هم نظر وعقیده واحد وجود ندارد. بعضی منشأ آن را سحر و جادگروی می دانند. بعضی مانند مارکیست ها به قدرت مندان و حاکمان اشاره دارند. که دین را برای وسیله استشمار طبقات محروم جامعه ایجاد نمودند و گروهی نیز منشأ آن را خداوند و وحی الهی دانسته اند. که توضیح این نظریه. از دیدگاه قرآن در مورد منشأ دین بهره می گیریم. از نظر قرآن دین الهی که کامل شده آن دین اسلام است. از اولین روز پیدایش بشر همراه وی بوده است. چوت که طبق آموزه های قرآن و دیگر کتب آسمانی. نسل بشر امروزی به دو نفر آدم و حوا منتهی است. حضرت آدم پیامبر بوده و وحی آسمانی بر وی نازل می شده است. که بعد از فرزندان حضرت آدم تعداد مردم زیاد شده و به قبایل مختلف تقسیم شدند. و در هر قبیله بزرگان وجود داشته که مورد احترام افراد قبیله بودند. و بعد از مرگشان از آنها مجسمه های ساخته می شده. و این مجسمه ها برای نسل بعدی افراد قبیله دارای قدامت بودند. و به مرور زمان ستایش قرار گرفتند. که از آن زمان به بعد بت پرستی میان مردم رواج پیدا کرد. و این انحراف بشر از راه سعادت و خداپرستی سبب شد که خداوند مهربان پیامبرانی همراه با کتاب آسمانی. برای نجات بشر از هلاکت و گمراهی بفرستند تا مردن را به راه راست هدایت کند.

انواع دین : البته منظور ما اینجا نوعی خاص ادیان نیست. و با توجه به اینکه تعداد ادیان به نوع خاص بسیار زیاد هست و شاید هم به نود تا صد تا برسند بنابراین. به طور بنیادین به دو نوع آن اشاره خواهم کرد. یکی دین الهی و دیگری دین بشری است . دین الهی مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرارت اجرایی است. که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است. تا انسان در پرتو تعالیم آن هوا و هوس خود را کنترل کند. و آزادی خود را تأمین نمائید. پیروان دین الهی حتی پیامبران. در برابری خداوند مسئولیت دارند و از تمام کارهایی که انجام می دهند از جانب خداوند حساب رسی صورت می گیرد. و افراد متدین در چهارچوب قانون خاص که از جانب خداوند فرستاده شده عمل می کند.

نوع دوم دین بشری است. دین بشری مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرارتی است که بشر با فکر خود و برای خویش تدوین و وضع کرده است. در توضیح این نوع دین باید گفت اگر بشر به تدوین و تنظیم دین خودش بپردازد. چون اصل کلی این است که هرکس براساس ساختار روانی و بدنی خود می اندیشد و عمل می کند. پس دین او همان مجموعه هوا و ترس او خواهد بود. و هر کس براساس خواسته و هوش خود عمل گند هرگز خود را مسئول نمی داند و چنین انسانی خود را فوق تلقی می کند. و با این وصف دربرابر کسی و چیزی مسئولیت ندارد و رها شده است وتمام کارهای خود را درست فرض می کند. قرآن کریم درباره چنین افراد می فرمایند :

«و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً» (سوره کهف آیه 104)

«کار باطل انجام می دهند، در حالیکه پندار آنها این است که کار خوب انجام می دهند».

تا اینجا یک بررسی کلی از دین خدمت تان. اراه شده و حالا می پردازیم به پرسش چرایی دین. که چه نیاز به دین هست. و دین چه مشکلی از مشکلات انسان را حل می کند. در پاسخ به این پرسش باید گفت.

اولاً: آدمی به حکم طبیعت و سرشت خدادادی خود دین می خواهد. زیرا انسان در سیر زندگی پیوسته برای تأمین سعادت خود تلاش می کند. و برای رفع نیازمندی های خود دست به اسباب و وسایلی می زند که در مقاصد و رسیدن او به هدفش مؤثراند و بدون تردید همیشه سببی را می خواهد که هیچ گاه مغلوب نشود، و از طرفی هم در جهان طبیعت سببی وجود ندارد. که تأثیرش دایمی بوده و هرگز مغلوب نمی شود. و تنها خداوند واحد است که هرگز مغلوب نمی شود. عذر و قعور در اراده او جای ندارد و وجودش ازلی و ابدی است. راه و روش که انسان می تواند با خداوند ارتباط برقرار کند و به او توسل بجوید همان دین است.

دوماً: در دوره ای طولانی از تاریخ جوامع دین به مثابه یک ضرورت.

تنها نظام معرفتی بود که می توانست برای پرسش ها و نیازهای گوناگون انسانی پاسخی ارائه کند.

به عبارت دیگر انسانها نیازها و پرسشهای گوناگونی داشتند و هم اینها پاسخی را مطالبه می کردن. و این دین بود که به عنوان یک نظام معرفتی و فرهنگی مهم حضور عامی برای پاسخگویی داشت و تها در دوره جدید از تاریخ است که علم به عنوان یک نظام معرفتی رقیب در کنار دین حضور دارد.

سوما: نقش اجتماعی که دین دارد. با توجه به اینکه انسان ذاتاً موجود اجتماعی است و خارج از جامعه نمی تواند به کمالات انسانی خود دست یابد. برای کسب سعادت باید اجتماع را ایجاد کند و در بطن آن زندگی نمائید و هر جامعه بخاطر اینکه محصول فعالیت های افراد گوناگون در آن درهم آمیخته است و هم می خواهند از آنها استفاده کنند. نیازمند به یک سلسله قوانین و مقررات است که رعایت آنها به جامعه نظم بخشیده و از هرج و مرج جلوگیری می کند. اما روش های اجتماعی معمولی که قوانین را به وجود می آورند. بعد مادی جامعه را مد نظر قرار داده و به معنویات و غریزه های درونی افراد جامعه توجه ندارند و آنچه که این نوع قوانین می خواهند آنست که به مواردش عمل شود. و کاری به صفات درونی و احساس باطنی افراد که محرک اصلی اعمال ظاهری آنها است، ندارد. و با توجه به اینکه افراد کنترل باطنی نمی شوند، در هر فرصت پیش آمده که قانون ناظرشان نیست. دست به تخلف و قانون شکنی می زنند. و این امر سبب می شود نتوانند به آسودگی و خوشی در جهت کسب سعادت خود گام بردارند. با توجه به اینکه دین علاوه بر ویژگی های قوانین معمولی دو ابزار اساسی در اختیار دارد که قوانین معمولی ندارند می تواند نظم را در جامعه شکل دهد.

این دو ابزار یکی حیات بعد از مرگ و دیگری کسب پاداش به سبب اطا عت از قوانین دینی است. که انسان دین دار این باور را دارد که زندگی وی محدود به همین دنیا نیست و در حقیقت زندگی اصلی او در سرای آخرت است و اطاعت از قوانین دینی در این دنیا باعث سعادتهمیشگی وی در آخرت می شود. و می داند که این قوانین از جانب خداوند متعادل است. خدای که برتمام ابعاد درونی و بیرونی انسانها و جامعه آگاهی و تسلط دارد و لحظه ای از آفریده های خود غافل نیست و فردای آخرت از تمام اعمال پنهان و آشکار، کوچک وبزرگ انسانها باز خواست و حساب رسی می کند. و این باور موجب می شود که انسان متدین باطناً و ظاهراً از قوانین اطاعت کند.

و توضیح ابزار دومی این است که هر فرد دین دار طبق عقاید دینی خود می داندهر دستور دینی را که انجام می دهد اطاعت از پروردگار خویش نموده است. با اینکه از نظر رسم بندگی استحقاق اجر و مزدی ندارد. خداوند متعال برای وی به سبب اطاعت اش پاداش می دهد. بنابراین فرد دین دار، با پیروی از قوانین دینی که با کمال رضایت انجام می دهد. هم رضایت پروردگارش را کسب می کند و هم پاداش و سرمایه ی برای آینده ی خود بدست می آورد. اما کسی که پای بندی دینی ندارد اجباراً به اطاعت از قوانین جامعه وادار می شود. هر لحظه دنبال فرصت برای فرار از زیر این اجبار است و در نتیجه دین بهترین و عالی ترین روشی است که می تواند اجتماعی بشری را منظم ساخته و بیش از هر روش دیگر مردم را بر اطاعت از قوانین اجتماعی فرا خواند و مؤثر واقع شود .

و چهارم: نیاز اساسی انسان به وحی است که انسان در قالب دین میتواند بر آن دست رسی داشته باشد.


بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی

آغاز خداشناسی، خود شناسی است خودشناسی چگونه است؟ به چند نمونه از ویژگی های انسان التفات کنیدتا خالق را بهتر بشناسید 1 هرگاه به این حقیقت واقف شود که آدم خلیفه خدا بر روی زمین است یعنی آیینه تمام نمای صفات الهی است و هرکس بخواهد خدا را ببیند می تواند او را که ساخته شده و دست پرورده خداوند است مشاهده نماید چنین کسی خدای خود را خواهد شناخت
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 35 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 26
بررسی آغاز خداشناسی و خودشناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

آغاز خداشناسی، خودشناسی است...................... 1

خداجویی (چرا برای شناسایی آفریدگار جهان فکر و مطالعه می کنیم؟) 2

آثار خداشناسی در زندگی ما........................ 4

خداشناسی از یک راه مطمئن......................... 5

انگیزه خداجویی................................... 7

انواع صفات خدا (چرا صفات خدا به دقت و احتیاط فراوان احتیاج دارد؟) 7

چه راهی برای خداشناسی وجود دارد که مبتنی بر نوعی یافت درونی و وجدانی است؟............................................. 11

چرا تفاوتی که خداوند در خلقت مخلوقات گذاشته است، ظلم به آنها محسوب نمی شود؟......................................... 14

فلسفه آفرینش (هدف خدا از خلقت آفرینش چیست؟)...... 14

چه نفع و بهره ای از آفرینش نصیب موجودات می شود؟.. 15

چرا خداوند درخلقت موجودات تفاوت قائل شده است؟.... 18

چه قانونی سعادت بشر را تضمین می کند؟ ............ 19

وضع قوانینی این چنین از عهده چه کسی ساخته است؟... 19

رضای پروردگار را چگونه باید کسب کرد؟............. 20

خوف و رجاء....................................... 21

امتحان........................................... 22

دعا.............................................. 23

شکر.............................................. 23

لطف............................................. 24


آغاز خداشناسی، خود شناسی است

خودشناسی چگونه است؟

به چند نمونه از ویژگی های انسان التفات کنیدتا خالق را بهتر بشناسید

1- هرگاه به این حقیقت واقف شود که آدم خلیفه خدا بر روی زمین است یعنی آیینه تمام نمای صفات الهی است و هرکس بخواهد خدا را ببیند می تواند او را که ساخته شده و دست پرورده خداوند است مشاهده نماید چنین کسی خدای خود را خواهد شناخت.

2- آدمی که دربندگی پروردگار خود ثابت باشد خداوند به خود می بالد وبه هنر خویش تبریک می گوید و می فرماید: آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده. چون که خدا خودش بهتر می داند که چه موجود عظیمی آفریده از این جهت به آفرینش خود تبریک می گوید.

3- همچنین در آیات متعدد قرآن تصریح گردیده که انسان مسجود ملائک است.

4- در حدیث است که بیان می کند: هرکس خود را شناخت محققاً خدای خود را شناخته است.

5- زمانی که آدم بداند که قلبش منزلگاه خدا است.

6- آنگاه که امانت و اختیار خداوند را در خود احساس نمود.

7- موقعی که فهمید و به یقین رسید که خداوند چاشنی روح خود را در وجود او دمیده است ارزش وجودی خود را درک می کند و تقرب و نزدیکی خویش را با خالق یکتا حفظ نموده و پیوند بندگی را محکمتر نگه می دارد و از خودشناسی به خداشناسی پی می برد و این خودشناسی هرچه دقیقتر و عمیق تر گردد معرفت خداشناسی در انسان تقویت می شود.بنابراین می توان گفت همانطور که قرآن کلام خدا است و پیامبر کلام خدا است انسان هم کلام خداوند است.پس آنکس که جانشین خدا در زمین است خدا را می شناسد.آنکه وجودش کلمه خدا است با کلام خدا آشنا است. او که قلبش جایگاه خدا است خدا را می شناسد.

پس انسان با توجه به شناخت خویشتن و درون نگری خود به شرح فوق و اینکه دارای نیروهای خدادادی عقل و فطرت و قدرت خلاقیت و اختیار و انتخاب احسن است مسلماً به مرحله ای می رسد که خالق یکتای خود را می بیند و می شناسد و تنها او را می پرستد.

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند بنگر که تا چه حدّ است مکان آدمیت

خدا جویى

چرا براى شناسایى آفریدگار جهان فکر و مطالعه مى کنیم؟

1- عشق به آگاهى و آشنایى به جهان هستى، در درون جان همه ما است.

همه ما به راستى مى خواهیم بدانیم این آسمان بلندپایه، با اختران زیبایش، این زمین گسترده با مناظر دل فریبش، خود به خود به وجود آمده اند، یا این نقش هاى عجیب به دست نقاشى ماهر و توانا و چیره دست، کشیده شده است؟

نخستین سؤالاتى که در زندگى براى همه ما پیدا مى شود این است که:

از کجا آمده ایم؟ در کجا هستیم؟ و به کجا مى رویم؟

و ما اگر پاسخ هاى این پرسش هاى سه گانه را بدانیم ؟ یعنى بدانیم آغاز زندگى ما از کجا شروع شده و سرانجام به کجا خواهیم رفت؟ و اکنون چه وظیفه اى داریم؟بنابراین نخستین چیزى که ما را به دنبال خداجویى و شناسایى آفریننده جهان هستى مى فرستد، همان روح تشنه و جستوجوگر ما است.

2- حس شکرگزارى

ما هنگامى که به این سفره گسترده آفرینش نگاه مى کنیم و انواع نعمت هایى که در اختیار ما قرار دارد، چشمان بینا، گوش هاى شنوا، عقل و هوش کافى، نیروهاى مختلف جسمانى و روانى، انواع وسایل زندگى، و روزى هاى پاک و پاکیزه، در این سفره پهناور مى بینیم، بى اختیار به این فکر مى افتیم که بخشنده این همه نعمت ها را بشناسیم، و اگر چه نیاز به تشکر ما نداشته باشد، در برابر او شکرگزارى کنیم و تا این کار را نکنیم، احساس ناراحتى و کمبود داریم و این دلیل دیگرى است که ما را به دنبال شناسایى خدا مى فرستد.

3- پیوند سود و زیان ما با این مسئله

مذهب ها و مکتب هاى مختلف هر کدام ما را به سوى خود دعوت مى کند، ولى از آنجا که سرنوشت ما، خوشبختى و بدبختى ما، پیشرفت و عقب افتادگى ما، به بررسى و انتخاب بهترین راه بستگى دارد، خود را ناگزیر مى بینیم که در این باره فکر کنیم، راهى که موجب پیشرفت و تکامل ما است انتخاب کنیم و از آنچه ما را به پرتگاه بدبختى و فساد و سیه روزى مى کشاند پرهیز نماییم. این نیز دلیل دیگرى است، که ما را به مطالعه درباره آفریننده جهان هستى دعوت مى کند.

آثار خداشناسى در زندگى ما

1- خداشناسى و پیشرفت علوم

عالم هستى همانند کتاب بزرگى است که هر یک از موجودات آن کلمه یا جمله اى از آن را تشکیل مى دهد، از نظر یک فرد خداپرست همه ذرات این جهان قابل دقت است، یک انسان با ایمان در پرتو نور خداپرستى، با کنجکاورى خاصی به مطالعه اسرار آفرینش مى پردازد (و همین موضوع به پیشرفت علوم و دانش هاى انسانى کمک مى کند) زیرا او مى داند آفریننده این دستگاه، بى نهایت علم و قدرت دارد، و همه کارش روى حکمت و فلسفه است، بنابراین دقیق تر مطالعه مى کند، عمیق تر بررسى مى نماید تا اسرار آن را بهتر درک کند.خلاصه، خداپرستى وسیله پیشرفت علوم و دانشهاست.

2- خداشناسى و تلاش و امید

به هنگامى که حوادث سخت و پیچیده در زندگى انسان رخ مى دهد، و درها ظاهرأ به روى او از هر سو بسته مى شود و احساس ضعف و ناتوانى و تنهایى در برابر مشکلات مى کند، ایمان به خدا به یارى او مى شتابد و به او نیرو مى دهد.آنها که ایمان به خدا دارند خود را تنها و ناتوان نمى بینند، مأیوس نمى شوند، احساس ضعف و ناتوانى نمى کنند، چون قدرت خدا بالاتر از همه مشکلات است و همه چیز در برابر او سهل و آسان مى باشد.آنها با امید به لطف و حمایت و کمک پروردگار به مبارزه با مشکلات برمى خیزند و تمام نیروهاى خود را به کار مى گیرند و با عشق و امید به تلاش و کوشش ادامه مى دهند و بر سختى ها پیروز مى شوند.آرى ایمان به خدا تکیه گاه بزرگى براى انسان ها است.

ایمان به خدا مایه استقامت و پایمردى است.ایمان به خدا نور امید را همیشه در دل ها زنده نگه مى دارد.

3- خداشناسى و آرامش

دانشمندان روان شناس مى گویند در زمان ما بیمارى روانى و ناراحتى روحى بیش از هر زمان دیگر است.و نیز مى گویند یکى از عوامل این بیمارى احساس نگرانى است، نگرانى از حوادث آینده، نگرانى از مرگ، نگرانى از جنگ و نگرانى از فقر و شکست.از جمله چیزهایى که مى تواند نگرانى را از روح انسان دور کند ایمان به خدا است زیرا هر وقت عوامل نگرانى مى خواهد در روح او نفوذ کند ایمان به خدا آن را عقب مى راند.خدایى که مهربان است، خدایى که روزى دهنده است، خدایى که از حالات بندگانش آگاه و هر گاه رو به سوى او آرند، به آنها کمک مى کند و از ناراحتى ها رهایى مى بخشد.به همین جهت مؤمنان واقعى همیشه احساس آرامش مى کنند و هیچگونه نگرانى در روح آنها نیست و چون کارشان براى خدا است اگر زیانى هم کنند جبرانش را از او مى طلبند و حتى در میدان جنگ لبخند بر لب دارند.


بررسی شناخت سیاست خارجی

در این بخش به دنبال ارائه تعاریفی برای شناخت سیاست خارجی و پی بردن به اهدافی هستیم که در سیاست خارجی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند که در این زمینه به خاطر جایگاه اساسی منافع ملی در سیاست خارجی ضمن ارائه تعاریفی از منافع ملی به دنبال قدمت و سوابق تاریخی آنچه امروزه تحت عنوان منافع ملی شناخته می شود می گردیم
دسته بندی علوم سیاسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 367 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 227
بررسی شناخت سیاست خارجی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان صفحه

تقدیر و تشکر الف

بخش مقدماتی : کلیات تحقیق

1 . طرح موضوع

1

2 . سوال اصلی

5

3 . سوالات فرعی

6

4 . فرضیه تحقیق

6

5 . مفاهیم

6

6 . مفروضات

8

7 . اهمیت و علل انتخاب موضوع

8

8 . برسی متون و آثار

11

9 . اهداف پژوهش

11

10 . نقطه ثقل پژوهش

11

11 . روش تحقیق

12

12 . سازماندهی پژوهش

12

بخش اول:سیاست خارجی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا

مقدمه بخش

15

فصل اول:سیاست خارجی

16

گفتار اول : شناخت سیاست خارجی

16

الف ) تعریف و تبیین سیاست خارجی

16

ب ) اهداف سیاست خارجی

هدفهای اساسی یا اولیه

هدفهای متوسط یا درجه دوم

هدفهای جهانی یا دراز مدت

19

20

20

21

گفتار دوم: رابطه میان سیاست خارجی و منافع ملی

الف ) تعریف و تبیین منافع ملی و جایگاه آن در سیاست خارجی

ب ) قدمت و پیشینه کاربرد منافع ملی

24

24

27

فصل دوم:سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه

29

گفتار اول : حضور آمریکا در خاور میانه

الف ) تاریخچه حضور آمریکا در منطقه

ب ) اهمیت خاورمیانه برای آمریکا

ج ) کمیت و پراکندگی جغرافیایی نیروهای آمریکایی در خاور میانه

29

29

30

31

گفتار دوم : اهداف ومنافع سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه

الف ) جایگاه منافع ملی در سیاست خارجی آمریکا

ب ) اهداف و منافع آمریکا در خاورمیانه

36

36

38

حفظ بقاء و امنیت اسرائیل

40

دسترسی به منابع نفت خاورمیانه

44

حمایت از دولتهای محافظه کار

45

گفتار سوم:تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه

48

منابع بخش اول

50

بخش دوم:بنیاد گرایی و بنیاد گرایی اسلامی

مقدمه بخش

57

فصل اول:تبار شناسی و ویژگی های بنیادگرایی

58

گفتاراول:بنیادگرایی

58

گفتار دوم:بنیادگرایی اسلامی

59

چیستی و تبار شناسی

59

تفاوت بنیادگرایی اسلامی با بنیادگرایی مسیحی

62

ویژگی های بنیادگرایی اسلامی

63

اهداف و خواسته های بنیادگرایان

64

نشانه های بنیادگرایی اسلامی

66

جاذبه های بنیادگرایی اسلامی به عنوان رقیب مکاتب دیگر

67

رویکرد بنیادگرایی اسلامی به سیاست وحکومت

67

گفتار سوم:غرب و استفاده ابزاری و تبلیغاتی از کاربرد اصطلاح بنیادگرایی اسلامی

69

گفتار چهارم:واکنش های نظری به کاربرد تبلیغاتی غرب از اصطلاح بنیادگرایی اسلامی

71

گفتار پنجم:پیشگامان بنیادگرایی و احیاء طلبی اسلامی

77

سید جمال الدین

77

محمد عبده

79

عبدالرحمن کواکبی

80

مودودی

82

سید قطب

حسن البناء

82

83

فصل دوم:نظریه پردازی پیرامون علل ظهور و ضد غربی بودن جنبشهای بنیادگرایی اسلامی

84

گفتار اول:علل ظهور جنبشهای بنیادگرا

84

نگرش شرق شناسان جدید

86

نگرش جهان سوم گرایی جدید

87

عکس العملی در برابر غربی شدن

88

نظریه مارتین مارتی و اسمارت

89

ظهور ایالات متحده

89

دیدگاه هرایردکمجیان

90

دیدگاه خورشید احمد

90

گفتار دوم:علل ضد غربی بودن جنبشهای اسلام گرا

92

نگرش شرق شناسان جدید

نگرش جهان سوم گرایی جدید

93

94

دیدگاه فرید زکریا

95

فصل سوم:خشونت طلبی در جنبشهای بنیادگرای اسلامی :ماهیت،علل و انگیزه ها

97

گفتار اول:ماهیت اقدامات خشونت طلبانه در جنبشهای اسلامی،تروریستی یا شهادت طلبانه ،انتخابی یا استیصالی

98

گفتار دوم:عوامل و متغیرهای تسهیل کننده یا کنترل کننده خشونت طلبی در جنبشهای اسلام گرا

104

الف)متغیرهای تسهیل کننده توسل به خشونت

105

توجیهات ارزشی

105

سنت و سوابق تاریخی

105

اقتدار سازمانی و نهادی

106

سکولاریسم

106

سرکوب و فشار

106

مداخله خارجی

107

ب ) متغیرهای کنترل کننده توسل به خشونت

107

1- اصلاحات و توسعه اقتصادی

107

2- سیاست وحدت گرایانه

107

3- مسله فلسطین

108

4- مشارکت سیاسی

108

منابع بخش دوم

114

بخش سوم:سیر تحولات بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه از

1979ـ2002: تشدید یا تضعیف

مقدمه بخش

123

فصل اول:فراز و نشیب های بنیادگرایی اسلامی

124

گفتار اول : تحولات بنیادگرایی اسلامی قبل از 1979

124

الف ) دوره آگاه شدن از چالشهای جدید

127

ب ) ارائه چارچوب ها ی بدیل

127

گفتار دوم؛تحولات بنیادگرایی اسلامی پس از 1979:نشانه ها و شاخص های تشدید

128

الف ) تعدد میزان تحولات بنیادگرایانه

129

انقلاب اسلامی در ایران

129

تسخیر مسجد بزرگ کعبه

133

حمله شوروی به افغانستان

133

ب ) اتخاذ مواضع تهاجمی به جای تدافعی

135

ج ) چرخش از اسلام میانه رو به اسلام مبارز

د ) افزایش عملیات مسلحانه گروههای بنیادگرای اسلامی

136

138

هـ ) طرح دکترین دولت غیر سرزمینی و پیشقراولی بنیادگرایی سنی(وهابیت)

139

و ) واکنش غرب و اظهار نگرانی از بنیادگرایی اسلامی

140

گفتار سوم : تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه

143

فصل دوم:بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی

146

گفتار اول:بنیادگرایی اسلامی و طیف های مختلف اسلام گرا در مصر

146

الف ) پیشینه بنیادگرایی اسلامی در مصر

146

ب ) جناح های اسلامی در مصر

148

1 ) اسلام دولتی (الازهر)

148

2 ) اسلام میانه رو(اخوان المسلمین)

149

علل و عوامل شکل گیری اخوان المسلمین

151

فعالیت های اولیه

151

شخصیت حسن البنا

151

مبانی فکری و اندیشه‌ای اخوان المسلمین

152

اصول شش گانه اخوان المسلمین برای تحقق اهداف مورد نظر

153

استراتژی اخوان المسلمین برای دستیابی به اهداف

153

وجه تمایز اخوان المسلمین با سایر جنبشهای اسلامی

154

عوامل مؤثر در فراگیری اخوان المسلمین در مصر و خاورمیانه

156

3 ) جناح اسلام انقلابی

157

1 . جماعت اسلامی

158

2 . سازمان الجهاد

158

علل و چگونگی شکل گیری

158

تفکر و اندیشه حاکم

159

سازماندهی و ساختار درونی

160

شیوه عملکرد

161

الجهاد از مصر تا افغانستان

161

3 . منظمه التحریر الاسلامی

162

4 . جماعه المسلمین (التکفیر و الهجره)

163

سابقه و پیشینه

163

تفکر و اندیشه حاکم بر گروه

163

گفتار دوم:بنیادگرایی اسلامی در عربستان سعودی

164

الف ) ماهیت ، ریشه ها و تحولات بنیادگرایی در عربستان
ماهیت و ریشه های بنیادگرایی در عربستان
تحولات بنیادگرایی در عربستان و ظهور نسل جدید بنیادگرا
ب ) نقش بنیادگرایی اسلامی در تحولات اجتماعی و سیاسی عربستان

1 ) مشروعیت زایی و عامل کشور سازی

164

168

169

171

2 ) مشروعیت زدایی و چالش برانگیزی

171

شورش جهیمان العطیبی

ظهور اسامه بن لادن و تشکیل سازمان القاعده

ج )گروهها و جناحهای اسلام گرا در عربستان سعودی

جناح مذهبی

جناح تکنوکراتها

منابع بخش سوم

172

173

176

177

178

179

بخش چهارم : سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه

و تأثیر آن بر بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی

مقدمه بخش

187

فصل اول:حمایت آمریکا از رژیم های غیر دموکراتیک و سرکوبگر و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

188

گفتار اول:تعامل سیاست خارجی آمریکا و نظامهای سیاسی در خاورمیانه

188

الف) اولویت سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه:تشویق دموکراسی یا تعقیب منافع ملی

188

ب)نقش سیاست خارجی آمریکا در تداوم رژیم های غیر دموکراتیک

191

ج) علت حمایت آمریکا از رژیم های غیر دموکراتیک

193

ترس از روی کار آمدن اسلام گرایان

193

کمک به تحقق صلح خاورمیانه

197

سیاست حفظ وضع موجود

198

گفتار دوم: همسویی سیاست خارجی آمریکا با دولت مصر و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

199

گفتار سوم:همسویی سیاست خارجی آمریکا با دولت عربستان سعودی و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

206

فصل دوم:حضور نظامی مستقیم آمریکا در خاورمیانه و تأثیر آن بر جریان بنیادگرایی اسلامی

211

گفتار اول : پیامدهای سیاسی و فرهنگی حضور آمریکا در منطقه

211

گفتار دوم:واکنش گروههای بنیادگرا نسبت به حضور آمریکا در منطقه

214

الف) واکنش نظری ـ فقهی

214

ب) واکنش عملی (مبارزه جویانه)

217

ج) صدام گرایی

218

د) بن لادن گرایی و فراگیر شدن کیش بن لادنیزم

219

فصل سوم:حمایت آمریکا از اسرائیل و تأثیر آن بر آمریکا ستیزی و رفتار گروههای بنیادگرا در خاورمیانه

221

گفتار اول: حمایت ایلات متحده آمریکا از اسرائیل

221

الف ) علت ، میزان و شیوه های حمایت آمریکا از اسرائیل

علت حمایت آمریکا از اسرائیل

221

221

میزان کمک های آمریکا به اسرائیل

221

شیوه ها و روشهای گوناگون حمایت آمریکا از اسرائیل

222

ب ) پیامدهای منفی حمایت آمریکا از اسرائیل برحل بحران فلسطین

225

تداوم بقاء و استمرار سلطه رژیم صهیونیستی

225

انعطاف ناپذیری رژیم صهیونیستی

226

استمرار عملیات شهرک سازی و ممانعت از تشکیل یک دولت فلسطینی

227

گفتار دوم: رابطه آمریکا با اسرائیل و تأثیر آن بر موضع گروههای بنیادگرا نسبت به آمریکا در مصر و عربستان سعودی

229

الف ) جایگاه مسئله فلسطین در اندیشه اسلام گرایان

230

ب ) نقش و تأثیر حمایت آمریکا از اسرائیل بر آمریکا ستیزی اسلام گرایان در مصر و عربستان سعودی

231

منابع بخش چهارم

237

نتیجه گیری

245

فهرست منابع

272


منابع بخش اول

1ـ جان لاول،چالشهای سیاست خارجی آمریکا،ترجمه حسین نورائی بیدخت،(تهران:انتشارات سفیر،1376)،ص 1

2ـ علی اصغر کاظمی،نقش قدرت در جامعه و روابط بین الملل،(تهران:نشر قومس،1369)،ص 42

3ـ جک سی پلانوـ روی آلتون, فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه حسن پستا،( تهران: انتشارات فرهنگ معاصر,1378 ) ،ص 48

4ـ جوزف فرانکل،روابط بین الملل در جهان متغیر،ترجمه عبدالرحمن عالم،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1373)،ص 104

5ـ عبدالعلی قوام،اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،(تهران:انتشارات سمت،1373)،ص 135

6ـ سید محمد طباطبایی سیاست خارجی آمریکا(دکترین ها) جزوه درسی دانشکده حقوق وعلوم سیاسی علامه طباطبائی, صص 8 ـ 6

7ـ همان, صص 8 ـ6

8ـ حسن حمیدی نیا،ایالات متحده آمریکا،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1381)،ص 533

9ـ عبدالعلی قوام،«آناتومی تعاملات نظام سیاسی و منافع ملی»،مجله سیاست خارجی،سال هشتم،شماره یک و دو( بهار و تابستان 1373)،ص 3

10ـ هوشنگ عامری،اصول روابط بین الملل،(تهران:انتشارات، آگاه،1370)،ص11

11ـ امین هویدی،کسینجر وسیاست خارجی آمریکا،ترجمه صفاءالدین گچی،(تهران:انتشارات آفرینه،1378)،ص 164

12ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمزام.مک کورمیک،سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،ترجمه جمشید زنگنه،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1381)،ص 24

13ـ هوشنگ عامری،پیشین ،صص188ـ187

14ـ همان ،ص 191

15ـ جیمز باربر و مایکل اسمیت، ماهیت سیاستگزاری خارجی، ترجمه حسین سیف زاده،( تهران: نشر قومس،1374)، ص247

16ـ هوشنگ عامری،پیشین،ص 193

17ـ هوشنگ مقتدر، سیاست بین الملل و سیاست خارجی،( تهران: انتشارات فهرس،1370)، ص 104

18ـ همان

19ـ هوشنگ عامری،پیشین،ص 106

20ـ همان ص 197

21ـ عبدالعلی قوام, اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل ،پیشین ،ص 101

22ـ هوشنگ مقتدر،پیشین،صص 108ـ104

23ـ عبدالعلی قوام ,اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،ص 101

24ـ هوشنگ مقتدر،پیشین،صص 157 ـ152

25ـ کی جی هالستی، مبانی تجزیه و تحلیل سیاست بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعودطارم سری،( تهران : انتشارات وزارت امور خارجه،1376)،ص 222

26ـ فرزاد پور سعید،«11 سپتامبر و تحول مفهوم منافع ملی»،فصلنامه مطالعات راهبردی شماره 17 و 18،صص 695 ـ694

27ـ حمید بهزادی،اصول روابط بین الملل و سیاست خارجی،(تهران:انتشارات دهخدا 1373)،ص 97

28ـ همان ص 98

29ـ فرزاد پورسعید, پیشین، ص 695

30ـ جمیز باربر و مایکل اسمیت,پیشین،ص 247

31ـ عبدالعلی قوام, اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،ص 124

32ـ همان ,صص 114 ـ 113

33ـ علی اصغر کاظمی،پیشین،ص 108

34ـ حسن سیف زاده،«تحول در مفهوم منافع ملی»،در مجموعه مقالات تحول مفاهیم، ( تهران : انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل 1370),ص97

35ـ جیمز باربر و مایکل اسمیت، پیشین،ص249

36ـ جوزف فرانکل،پیشین،ص 118

37ـ جیمزباربر و مایکل اسمیت،پیشین،ص 259

38ـ سیف زاده،تحول در مفهوم منافع ملی، پیشین ،ص 97

39ـ همان ص 97

40ـ همان،ص 102

41ـ همان،ص 103

42ـ اسد الله خلیلی،روابط ایران و آمریکا (بررسی دیدگاه نخبگان آمریکایی)،(تهران:انتشارات ابرار معاصر،1379)،صص 21 ـ 18

43ـ همان ،ص 19

44ـ همان،ص21

45ـ عبدالحمید ابوالحمد،مبانی علم سیاست،چ4،(تهران:انتشارات توس،1368)،صص 206ـ 196

46 ـ لوئیس فیشر،«پیشگامیهای ریاست جمهوری از کره تا بوسنی»،در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،ترجمه جمشید زنگنه،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1381)،ص 288

47ـ یوجین‌ آر. ویتکوپف و جیمزام. مک کورمیک، پیشین، ص 433

48ـ همان

49ـ حسین دهشیار،سیاست خارجی آمریکا،جزوة کلاسی دانشکدة حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی،ص 18

50 ـ مسعود برق لامع،استراتژی کسینجر در سیاست سلطه جوی آمریکا ،(تهران :انتشارات _______ 1358)، صص 100ـ99

51ـ حسین دهشیار، پیشین، ص 17

52ـ همان

53ـ همان

54ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمزام مک کورمیک،پیشین،صص 242 ـ 241

55ـ حسن حمیدی نیا،پیشین،ص 467

56ـ همان،ص 467

57ـ همان

58ـ دهشیار،پیشین،ص 18

59ـ زبیگینو برژینسکی،در جستجوی امنیت ملی،ترجمه ابراهیم خلیلی،(تهران:نشر سفیر،1369)،ص119

60ـ یوجین آر.ویتکوف وجیمزام .مک کورمیک،پیشین،ص 238

61ـ برژینسکی،پیشین،ص 109

62ـ مسعود برق لامع،پیشین ،صص 101 ـ100

63ـ جفری کمپ،«مدیریت ریاست جمهوری بر دیوانسالاری شاخه اجرایی»،در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا ،پیشین، ص 318

64ـ برژینسکی،پیشین،ص 107

65ـ رابرت ام .کیتز،«سازمان سیا وسیاست خارجی آمریکا»،ترجمه عبدالحسین شاهکار،فصلنامه سیاست خارجی،سال پنجم،شماره 2 (تابستان 1370)،صص 324ـ 307

66ـ عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین، صص 238 ـ 237

67ـ یوجین آر.ویتکوف و جمیزام مک کورمیک،پیشین،ص 238

68ـ جک سی پلینو ـ روی آلتون ، پیشین، ص 495

69ـ.همان

70ـ.همان ص 498

71ـ حسن حمیدی نیا،پیشین،صص 490ـ481

72ـ دهشیارـ پیشین ـ ص 17

73ـ رابرت پی.زولیک،«کنگره و سیاست گذاری خارجی ایالات متحده آمریکا»،ترجمه امیر مسعود اجتهادی،فصلنامه سیاست خارجی،سال چهاردهم،شماره 1،(بهار 1379)،صص 130ـ 129

74ـ همان

75ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمزام مک کورمیک،پیشین،ص 246

76ـ رابرت.پی زولیک،پیشین،ص 154

77ـ همان صص 155 ـ 139

78ـ همان صص 155 ـ 152

79ـ دهشیار،پیشین،صص 18 ـ17

80ـ عبد العلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،صص 229ـ 228

81ـ حسن حمیدی نیا،پیشین،ص 531

82ـ ساموئل هانتینگتون،«فرسایش منافع ملی آمریکا»، در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،ص 77

83ـ همان،ص 78

84 .Stephen Zunes,10 thing s to Know about u.s. Policy in the Middle East, hattp://www. Alternet. Org/story. Hatm/l p. 4

85ـ حسین دهشیار،پیشین،صص 15ـ 13

86ـ همان، ص 15

87ـ همان،ص 13

88ـ عبد العلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل ،پیشین،ص 231

89ـ حسین دهشیار،پیشین،ص 9

90ـ عبد العلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،پیشین،صص 236ـ235

91 ـ همان ، ص 235

92 ـ برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به،جیمز پرلاف،سایه های قدرت(شورای روابط خارجی و قدرت آمریکا)،ترجمه کریم میرزایی،(تهران: انتشارات رسا،1371)

93 ـ عبد العلی قوام،پیشین اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل،ص 238

94 ـ یوجین آر.ویتکوف و جیمز ام مک کورمیک، پیشین،ص 239

95ـ سامی حجار، آمریکا در خلیج فارس،چالشها و چشم اندازها ترجمه ابوالقاسم راه چمنی (تهران:انتشارات ابرار معاصر تهران ، 1381) ، ص 16

96ـ همان ، ص17

97ـ همان،

98ـ محمد باقر سلیمانی،بازیگران روند صلح خاورمیانه ، (تهران انتشارات وزارت امور خارجه ، 1379)،پیشین،ص 136

99ـ همان ص 137

100ـ«حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه»،ماهنامه خلیج فارس،شماره 23،(شهریور 1381)،ص 48

101ـ همان ،ص49

102ـ همان ،ص 50

103ـ همان، ص51

104ـ ساموئل هانتینگتون،«فرسایش منافع ملی آمریکا،، در سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا،پیشین،ص 72

105ـ همان،ص 64

106ـ همان،صص 66 ـ 35

107ـ محمد باقر سلیمانی،پیشین،صص 142ـ140

108ـ همان،ص13

109. William j.Perry,”Gulf security and U.S policy” In middle East policy,

Vol,111,N.4,(Appril 1995),P.8

110ـ .................................گزیده تحولات جهان،.....................................ابرار معاصر ص 30

111ـ همان،صص 32ـ31

112ـ حمیدرضا سمیعی نژاد،«چرا آمریکا به اسرائیل کمک می‌کند»،فصلنامه سیاست خارجی،سال پانزدهم،شماره 1،(بهار 1380)،ص 173

113ـ همان،ص 173

114ـ آلفرد.م،لیلیا نتال،ارتباط صهیونیستی،ترجمه سید ابوالقاسم حسینی،(تهران: انتشارات،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1379)، ص 352

115ـ حمید رضا سمیعی نژاد،پیشین،صص 175ـ173

116ـ آلفرد.م لیلیا نتال،پیشین،ص 447

117ـ سمیعی نژاد،پیشین،صص 175ـ174

118ـ پل فایندلی،فریب های عمدی(حقایقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل)،ترجمه محمد حسین آهویی ، (تهران: انتشارات وزارت امور خارجه ،1378)،ص 16

119ـ همان،ص 16

120ـ همان،ص 11

121ـ همان، ص 13

122ـ همان، ص 11

123ـ محمد باقر سلیمانی،پیشین،ص 149

124.Barbara.conry,”Americans misguided policy of dual containment in the persian GULF ”

Foreign policy Brifing No.33. november 10,1994. P .11

125ـ محمد باقر سلیمانی،پیشین،ص 162

126ـ همان ،ص 139

127ـ همان ،ص 142

128ـ مارک ج.گازیوروسکی،سیاست خارجی آمریکا و شاه،چ 2 ،ترجمه جمشیدزنگنه،(تهران:انتشارات رسا،1373)،صص 197ـ165

129ـ لئی برنر،مشت آهنین،ترجمه حسین ابوترابیان ،(تهران: انتشارات اطلاعات،1367)،ص 275

130ـ همان،ص 275

131ـ «سعودی ها وسیاست آمریکا»،(28 اردیبهشت 1373)،شماره 21980

132ـ همان

133ـ سید مهدی حسینی متین،«تحول در نقش و کارکرد سیاست خارجی آمریکا در نظام بین الملل پس از 11سپتامبر»، در مجموعه مقالات دوازدهمین سمینار خلیج فارس، ص 215

134ـ سیروس فیض، «اسلام و غرب پس از 11 سپتامبر»، فصلنامه نهضت، سال سوم شماره 10 صص 111ـ110

135ـ همان، ص 109

136ـ

منابع بخش دوم


1ـ اندروهی وود،درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی،ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی،(تهران:انتشارات وزارت امورخارجه ،1379)، ص 495.

2ـ «مقدمه ای بر بنیادگرایی اسلامی»،اندیشه جامعه،شماره 21، (دی 1380)،ص20.

3ـ احمد بخشایشی،«بنیادگرایی مفهومی غیر منطبق بر نظام اسلامی ایران»،دو ماهنامه مسجد،سال پنجم،شماره 26(خرداد و تیر 1375)،ص 25

4ـ سید احمد موثقی،جنبشهای اسلامی معاصر،(تهران،انتشارات سمت،1374)،ص 64

5ـ «مقدمه ای بر بنیادگرایی اسلامی»،پیشین،ص 26

6 ـ محمد اسماعیل اسلامی،فرهنگ علوم سیاسی،چ 2 ،(تهران:مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران،1375)،ص 199

7ـ انوشیروان احتشامی،«بنیادگرایی اسلامی و اسلام سیاسی»، ترجمه محسن اسلامی،فصلنامه علوم سیاسی،سال پنجم شماره 18،(تابستان 1381)،ص 247

8ـ جیمز ویچ،«نگرشی دوباره به بنیادگرایی اسلامی»،ترجمه ابوعلی،ماهنامه مسجد،سال دوم،شماره 11،(آذر و دی 1372)،ص 44.

9 ـ الیور روا،افغانستان،اسلام و نوگرایی سیاسی،ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم،( مشهد،انتشارات آستان قدس رضوی،1369)،صص 14 ـ10

10ـ رابین رایت،شیعیان مبارزان راه خدا،ترجمه علی اندیشه،(تهران:نشر قوس،1372)، ص 11

11ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح،(تهران:انتشارات اطلاعات،1374)،ص139.

12ـ همان

13ـ هاشم آقاجری،«جنبش انقلابی اسلامی و بنیادگرایی»،فصلنامه حضور،شماره 32،(زمستان 1376)،ص 84.

14ـ سید عباس عراقچی،«اندیشه های سیاسی ابوالاعلی مودودی و جنبش احیا طلبی اسلامی »،فصلنامه خاورمیانه سال ششم،شماره 3،(پائیز 1378)،صص 73ـ72.

15ـ ری کیلی،فیلی مارفیلت،جهانی شدن و جهان سوم،ترجمه حسن نورائی بیدخت و محمد علی شیخ علیان،(تهران،انتشارات وزارت امور خارجه ،1380)،ص 249

16ـ احمد موثقی، پیشین ،ص 111.

17ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح ،پیشین،ص147

18ـ ،«بررسی تطبیقی بنیادگرایی اسلامی»،فصلنامه خاورمیانه،سال اول،شماره 3 ،( تابستان 1373)،ص 668

19ـ فرهنگ رجایی،«چالش بنیادگرایی دینی و پاسخ غرب»،فصلنامه سیاست خارجی،سال هفتم،شماره 4،(زمستان 1372)،ص99

20ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح، پیشین،ص 149.

21ـ همان کتاب،ص 149

22ـ سید عباس عراقچی،پیشین،ص 74

23ـ تیموثی . دی . سیسک، اسلام و دموکراسی(دین،سیاست و قدرت در خاورمیانه)،ترجمه شعبانعلی بهرامپور و حسن محرثی،(تهران:نشر نی،1376 )،صص 31 ـ 30

24ـ فرهنگ رجایی،«چالش بنیادگرایی دینی و پاسخ غرب »،پیشین،ص 96

25ـ حمید غفاری،«جامعه چند فرهنگی غرب و اسلام گرایی»،غرب در آیینه فرهنگ،شماره 15، (دی ماه 1380)، ص 4

26ـ انوشیروان احتشامی،پیشین،ص 253.

27ـ سزار فرح،«ابعاد سیاسی بنیادگرایی اسلامی»،ترجمه.ف.م.هاشمی،روزنامه سلام 4اردیبهشت 1376

28ـ هرایر دکمجیان،جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب(اسلام در انقلاب)،ترجمه حمید احمدی،چ 3،(تهران: انتشارات کیهان،1377)،صص 102ـ101.

29ـ همان،ص 113

30ـ همان

31ـ غلامرضا خادمی،«بنیادگرایی اسلامی در مصر و عربستان سعودی»،فصلنامه نهضت،سال سوم شماره 10،(تابستان 1381)،صص 192ـ190.

32ـ ری کیلی،فیلی مارفیلت،پیشین،صص 252ـ251

33ـ همان،ص 351

34ـ یوسف علیخانی،«مسلمانان تروریست هستند!»،روزنامه انتخاب،22 اسفند 1378

35ـ محمد رفیع محمودیان،«بنیادگرایی و مدرنیته اصول گرا»،ماهنامه آفتاب،شماره 14،(فروردین 1381)،ص 73

36ـ جان اسپوزیتو،«اسلام سیاسی و سیاست خارجی آمریکا»،ترجمه غلامحسین ابراهیمی روزنامه کیهان،23 فروردین 1377

37ـ «بررسی تطبیقی بنیادگرایی اسلامی»،پیشین،ص 669.

38.Saad jawad,’’Fundamentalism in any other name’’ Dialogue./11/94:P.6 (Novamber 1994)

39ـ رابین رایت،پیشین،ص12

40.Saad jawaj.op.cit.p.6

41ـ ری کیلی،فیلی مارفیلت،پیشین،ص 251

42ـ حمید احمدی،«نگاهی به پدیده بنیادگرایی اسلامی ناکام در ستیز با تاریخ،فصلنامه خاورمیانه سال هشتم،شماره 4،ص 203

43ـ همان،ص 204

44ـ جمیله کدیور، پشت پردة صلح،پیشین،ص 146

45ـ جیمزویچ،پیشین،ص 47

46ـ همان،ص 46

47ـ مجتبی امیری، نظریه برخورد تمدنها (هانینگتون و منتقدانش)،(تهران: انتشارات وزارت امور خارجه ،1381)، ص 78

48ـ غسان سلامه،«بنیادگرایی در خاورمیانه»،ترجمه کامیاب منافی،ماهنامه دیدگاهها و وتحلیلها ،سال دهم ، شماره 104 ،صص 78ـ77

49ـ کلیم صدیقی،مسائل نهضت های اسلامی،ترجمه هادی خسروشاهی،(تهران:انتشارات اطلاعات،1375)،ص72

50ـ تیموثی دی. سیسک،پیشین ،ص 14

51 ـ الیور،روا،پیشین،صص 15ـ14

52ـ همان،صص 17ـ16

53 ـ همان،ص 19

54 ـ «بنیادگرایی هرگز مرادف با اسلام گرایی نیست»،گفتگو با ابوالفضل شکوری ماهنامه اندیشه جامعه شماره 21،ص 18

55 ـ همان،صص 14 ـ13

56ـ همان، ص 37

57 ـ «همایش اسلام سیاسی در قرن 21»،ماهنامه آفتاب،شماره 9،(آبان 1380)،ص 13

58 ـ همان،صص 14ـ13


59ـ مرتضی مطهری،بررسی اجمالی نهضت های اسلامی درصد ساله اخیر،(تهران:انتشارات صدرا،1366)،ص 20

60ـ همان ،صص 29 ـ20

61ـ ز.ا. لوین،اندیشه ها و جنبشهای نوین سیاسی ـ اجتماعی در جهان عرب،ترجمه یوسف عزیزی بنی طرف،(تهران: انتشارات علمی و فرهنگی،1378)،صص 111ـ108

62ـ احمد امین،پیشگامان مسلمان،ترجمه یوسفی اشکوری،(تهران : انتشارات علمی و فرهنگی،1376)،ص94

63ـ مجید خدوری،گرایشهای سیاسی در جهان عرب،ترجمه عبدالرحمن عالم،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1369)،صص 72 ـ71

64ـ همان،ص 73

65 ـ مرتضی مطهری،پیشین،ص 38

66ـ همان

67ـ عباسعلی عمید زنجانی،گزیده انقلاب اسلامی و ریشه های آن،چ 8 ،(تهران:نشر طوبی،1375)، صص 140ـ126

68 ـ ز.ا.لوین،پیشین،صص 127ـ126

69ـ همان

70ـ مطهری،پیشین،صص 41ـ 40

71ـ ز.ا.لوین،پیشین،صص 128ـ127

72ـ احمد امین،پیشین،صص 267ـ 265

73ـ همان،صص 289ـ 288

74ـ کلیم صدیقی،مسائل نهضت های اسلامی،پیشین ، ص 72

75ـ همان،صص 75 ـ74

76ـ غلامرضا خادمی،پیشین ، صص 197 ـ195

77ـ همان، ص 196

78ـ شیرین هانتر،آینده اسلام و غرب(برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمت آمیز)،ترجمه همایون مجد،(تهران:انتشارات فرزان،1380)،ص 185

79ـ دانیل پاییز،«مسله اصلاً اقتصادی نیست»،ترجمه وحید امامی،بررسی مطبوعات جهان سال چهارم،شماره 206،(آذر 1374)،ص 6

80ـ همان

81ـ همان

82 ـ علیرضا خدا دوست،«مسلمانان و موازانه در جهان»،روزنامه ایران،19 آبان 1381،ص6

83ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 115

84 ـ همان ،ص 115

85ـ فرید مرجایی،«تبار شناسی ایدئولوژی گروه بوش»،ماهنامه چشم انداز ایران،شماره17،ص 28

86ـ همان

87ـ کاظم علمداری،بحران جهانی:نقدی برنظریه گفتگوی تمدنها،(تهران:انتشارات توسعه،1381)،ص 68

88ـ همان

89ـ محمد اکرم عارفی،«پاکستان و بنیادگرایی اسلامی»،فصلنامه علوم سیاسی،سال چهارم،شماره 16،(زمستان 1380)، ص 262

90ـ انوشیروان احتشامی،پیشین ، صص 250 ـ 249

91ـ شیرین هانتر،پیشین، ص 117

92ـ همان

93.Espozito JoHN.L,Ploitical Islam:Beyond The Green menace. Economist,1993.P.25

94ـ انوشیروان احتشامی،پیشین،صص 252ـ251

95ـ همان

96ـ «بررسی تطبیقی بنیادگرایی اسلامی»،پیشین، صص 670 ـ 668

97ـ همان،ص 670

98ـ فضیل ابوالنصر،رویارویی اسلام گرایی و غرب گرایی،ترجمه حجت الله جودکی،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1378)،صص 54ـ 53

99ـ همان

100ـ سید علی قزوینی،«دیدگاههای جبهه نجات اسلامی الجزایر»،فصلنامه سیاست خارجی،سال سوم ،شماره 1، ص 55

101ـ حمید احمدی،«آینده جنبشهای اسلامی در خاورمیانه،طرح یک چارچوب نظری»،فصلنامه مطالعات خاورمیانه،سال پنجم،شماره 2 و 3،(تابستان و پاییز 1377)،صص 63ـ61

102ـ همان،ص 63

103ـ همان

104ـ همان

105ـ همان

106ـ غلامرضا بابایی،«آینده اسلام وغرب: برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمت آمیز»،فصلنامه سیاست خارجی،سال دوازدهم شماره 4،(بهار و تابستان 137) ،ص 1086

107ـ همان

108ـ «آمریکا و خاورمیانه پس از رویدادهای 20 شهریور»،فصلنامه خاورمیانه،سال هشتم،شماره3، ص 2

109ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 176

110ـ کاظم علمداری،پیشین، صص 200 ـ 198

111ـ غرب در آیینه فرهنگ،شماره20،(فروردین و اردیبهشت 1381)،ص 83

112ـ ادوارد سعید،اسلام رسانه ها،ترجمه اکبر افسری،(تهران:انتشارات توس،1377)،ص99

113ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 179

114 ـ همان،ص 182

115ـ همان، ص 183

116ـ همان،ص 184

117ـ غلامرضا بابایی، پیشین ، ص 1086

118ـ هانتر،پیشین،ص 186

119ـ مارسدن پیتر ،طالبان (جنگ،مذهب،نظم نوین)،ترجمه کاظم فیروزمند، (تهران: نشر مرکز، 1379)، ص 63

120ـ مرتضی اسعدی،ایران،اسلام،تجدد،(تهران:انتشارات طرح نو،1377)،ص 64

121ـ فرید زکریا،«ریشه های خشم»،ترجمه، حسن نورایی ، ماهنامه آفتاب، شماره 9 ،(آبان 1380)،صص 78ـ74

122ـ همان، ص 76

123ـ ادوارد سعید،اسلام رسانه ها،پیشین ، ص 21

124ـ آلفرد.م.لیلیانتال،ارتباط صهیونیستی ،ترجمه ابو القاسم راه چمنی ،(تهران :انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ،1379)، ص 264

125ـ همان

126ـ عماد نداف،بن لادن یک نفر از یک میلیارد نفر،ترجمه عثمان ایزد پناه،(تهران:انتشارات عابد،1381)،ص 39

127ـ رحمت الله صادقی،«تروریسم کنش یا واکنش»،روزنامه جام جم،( 22 مهر 1380)

128 ـ کاظم علمداری،بحران جهانی:پیشین، ص 272

129 ـ سید علی قادری،«مبانی سیاست خارجی در اسلام»،فصلنامه سیاست خارجی،سال سوم،شماره 4،ص 578

130ـ حسن واعظی،تروریسم، (ریشه یابی تروریسم و اهداف آمریکا از لشکر کشی به جهان اسلام)، (تهران: انتشارات سروش ، 1380)، ص37

131 ـ همان،ص 28

132ـ علی قادری،پیشین، ص 578

133ـ همان،ص 578

134ـ عبدالغنی عماد،«مقاومت و تروریسم در چارچوب بین المللی حق تعیین سرنوشت»،ترجمه ماجد نجار،فصلنامه مطالعات خاورمیانه، قسمت ضمیمه،سال نهم،شماره 2،(تابستان 1381)،ص44

135ـ حسن واعظی ،تروریسم،پیشین،صص 31ـ27

136 ـ همان،صص 31

137ـ پیروز مجتهد زاده،ایده های ژئوپولتیک و واقعیت های ایرانی،(تهران:نشر نی ،1379)،ص 229

138ـ «عملیات شهادت طلبانه»،ماهنامه ندای مقاومت،شماره 4،(مهر 1381)،ص 14

139ـ «اختلاف نظر علمای اسلام درباره عملیات انتحاری»،ترجمه ا.زارع زاده،ترجمان سیاسی،شماره 22،(18 اردیبهشت 1380)،صص 26ـ24

140ـ همان.

141ـ عبدالحمید ابوسلیمان،«جایگاه خشونت در اندیشه سیاسی اسلام»،ترجمه ا.زارع زاده،ترجمان سیاسی،شماره 43، (29 مرداد 1379)، ص 33

142ـ عبدالرحمن دیلیپاک،تروریسم،ترجمه معاونت فرهنگی تبلیغات اسلامی،(تهران:انتشارات تبلیغات اسلامی،1368)، ص 141

143ـ حمید احمدی، پیشین، ص 73

144ـ همان،صص 80 ـ 76

145ـ همان، صص 83ـ 80

146ـ «آینده اسلام گرایی»،ترجمه ق طولانی،نشریه ترجمان سیاسی،ویژه اسلام گرایی شماره 21، (6 اسفند 1378)، ص 35

147ـ حمید احمدی،جنبش های اسلامی در خاورمیانه،پیشین،صص 91ـ90

148ـ سزار فرح، پیشین،ص

149. Graham E Fuller, “The future of political Islam’’foreigr AFFAIRS,Volume 81.No.2.P.

150. “How American subberts jemocracy in the middle East’’.

Middle East international (23 April 1996).p.20

151. Stepnen zunes, “U.S policy toward political Islam” op.cit.p.5

152 ـ «دلایل افراط گرای اسلامی»، دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران ـ واشنگتن ،بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی شماره 169،صص 67ـ 66

153 ـ سزارفرح،پیشین، ص

154ـ«ناظر بیرونی اسلام و دموکراسی»،ترجمه ق.طولانی،ترجمان سیاسی، شماره 1 دی 1380،ص 44

155. Saad jawad,op.cit.p.6

156ـ فرهنگ رجایی،«چالش بنیادگرایی دینی و پاسخ غرب»،پیشین،صص 790ـ 789

157ـ مهدی ذاکریان،ارزیابی سیاست خارجی خاتمی از منظر صاحب نظران،(تهران:انتشارات همشهری،1380)، ص 45

158. Graham E.Fuller, “The future of political Islam’’, Op.cit.p

159ـ علی عسگری، «تحول بنیادگرایان اسلامی مصر:جایگزینی منطق ترور به جای منطق کلمه»،روزنامه خرداد،( 2 دی 1377)

160ـ جمیله کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 303

161ـ همان،ص 282

162ـ حمید احمدی،«اسلام گرایان و مسله خشونت در مصر»،نشریه گفتگو، شماره 18، صص 44 ـ 41

163ـ همان


منابع بخش سوم


1ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح،(تهران : انتشارات اطلاعات،1374)،ص 173

2ـ هرایر دکمجیان،جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب (اسلام در انقلاب )،ترجمه حمید احمدی ،(تهران :انتشارات کیهان ،1377)،ص 36

3ـ محمد جواد صاحبی،اندیشه اصلاحی در نهضت های اسلامی،چ 2 ،(تهران:انتشارات کیهان1370)،ص 36

4ـ همان، ص 49

5ـ مرتضی مطهری،بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر،(تهران : انتشارات صدرا،1366)ص37

6 ـ محمد جواد صاحبی،پیشین،صص 58ـ57

7ـ سید احمد موثقی،جنبشهای اسلامی معاصر ،(تهران: انتشارات سمت ،1374)،صص 114ـ102

8ـ همان

9ـ همان

10ـ فرهنگ رجایی،اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب،(تهران:مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه،1381)،ص 54

11ـ همان صص 60ـ 56

12ـ همان صص 66ـ 61

13ـ ابراهیم کاروان،«رژیم های اسلامی کدامند؟»،ترجمه واحد ترجمه مجله،فصلنامه معرفت،سال هشتم ، (پائیز 1376)،صص64ـ63

14ـ همان، ص 66

15ـ صادق زیباکلام، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی ایران،( تهران: نشر روزنه ، 1372) ، صص
81 ـ 80

16 ـ محمد باقر انصاری، « نگاهی به گذشته و آینده آمریکا»، غرب در آئینه فرهنگ، شماره 21 ص 18

17ـ همان

18ـ لیون تی هدر، پیشین، ص 11

19ـ محمد باقر انصاری،پیشین،ص 19

20ـ هرایر دکمجیان،پیشین،صص 260ـ250

21ـ «طالبان از پیدایش تا سقوط»،اظهارات سفیر سابق عربستان در افغانستان،روزنامه کیهان،(30 بهمن 1380)

22ـ حیدر علی بلوچی،«مطالعه تطبیقی سیاست خارجی آمریکا در قبال افغانستان»،فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز،شماره 33،( بهار 1380)،صص 90ـ 59.

23ـ «خیمه شب بازی آمریکا و طالبان»،انرژی ایران،8 اسفند 1377

24 ـ همان

25ـ عصام نعمان،«آمریکا و مسلمانان:چالش روابط»،ترجمه سمیه آقاجانی و ید الله ملایری، ماهنامه نهضت،سال سوم،شماره 10،(تابستان 1381)،ص 140

26ـ همان

27ـ «آمریکا در خاورمیانه چه می‌خواهد»،ترجمه ک.فخرطاولی،ترجمان سیاسی شماره 17،(22/12/1379)، ص 14

28ـ پل لوبک،«رابطه پارادوکسیکال اسلام و جهانی شدن»،معاونت فن آوری و اطلاعات، گاهنامه برداشت اول،سال اول،شماره صفر،ص 78.

29ـ وحید مژده،افغانستان و پنج سال سلطه طالبان،(تهران:نشر نی،1382)،صص 60ـ57

30ـ یازده سپتامبرـ آغاز عصری نو در سیاست جهانی،مجموعه مقالات،گروه نویسندگان و مترجمان، (تهران: نشر دیگر،1380)، ص 153.

31ـ وحید مژده،پیشین، ص 59

32ـ جمال کاظمی،«موج سوم بنیادگرایی اسلامی»،ترجمه فخر طاولی،نشریه ترجمان سیاسی،شماره 18،(29 /12/1379)،ص 11

33ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع جمهوری اسلامی ایران»،معاونت سیاست خارجی،گاهنامه برداشت اول،سال اول،شماره 6،ص 31

34ـ هرایر دکمجیان، پیشین، صص 180 ـ148

35ـ جمیله کدیور، مصر از زاویه دیگر،(تهران :انتشارات اطلاعات ، 1373 )، صص 150 ـ 144

36ـ محمد کاظم آسایش طلب طوسی،« رادیکالیسم الجهاد»

ص 1085

37ـ جمیله کدیور، پشت پرده صلح،پیشین،صص 165ـ161

38ـ همان،صص 175 ـ 165

39ـ هرایر دکمجیان،پیشین،ص 176

40ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع ملی ایران»،معاونت سیاست خارجی ایران گاهنامه برداشت اول،سال اول،شماره 6،ص 31

41ـ سید جواد طاهایی،«پارادوکس عربستانی»،فصلنامه راهبرد،شماره 27،(بهار 1380)،ص 198

42ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع ملی ایران»،پیشین،ص 33

43ـ رحمن قهرمانپور،«آثار احتمالی حمله آمریکا به عراق در خاورمیانه»،گاهنامه برداشت اول،سال اول،ویژه نامه شماره 1،ص 63

44ـ «جنبش های جدید اسلامی و منافع ملی ایران»،پیشین،ص 43

45ـ حسن واعظی،ایران و آمریکا(بررسی سیاست های امریکا در ایران)،(تهران:انتشارات سروش,1379)، ص 323

46ـ همان, ص 324

47ـ جمیله کدیور،پشت پرده صلح،پیشین،ص 187

48.Igor sevostianov,’’Islamic fundamentalism and are not the same’’intermational Affars.V.42.No.3P.172(1996)

49ـ حسن واعظی،ایران وآمریکا،پیشین،ص 317

50. Zecbary karabell’’The united states and islamic fundamentalis’’,world policy jurnal. V.XII No.2p.37(summer 1995)

51ـ عبدالرحمن دیلیپاک،تروریسم،ترجمه معاونت فرهنگی تبلیغات اسلامی،(تهران:انتشارات تبلیغات اسلامی، 1368)،ص 137

52 ـ محسن همتی،شاید سرآغاز جنگ جهانی سوم،(تهران: نشر نذیر،1380)،ص 26

53 ـ انوشیروان احتشامی،پیشین، ص 251

54 ـ ادوارد سعید،پیشین، ص 19

55ـ ماهنامه چشم انداز ایران، شماره 11 ص

56ـ غلامرضا خادمی ، «اسلامگرایی در مصر و عربستان سعودی »،فصلنامه نهضت سال سوم شماره 10،(تابستان 1382)، ص 193

57ـ محمود طلوعی، روزی که جهان دگرگون شد، (تهران: انتشارات دستان، 1380)،ص94

58ـ طارق البشر،« غرب و اسلام و چالش های بعد از 11 سپتامبر»، فصلنامه نهضت، سال سوم ، (تابستان 1381) ، ص 268

59ـ همان

60ـ «بنیادگرایی هرگز مرادف با اسلام گرایی نیست»، اندیشه جامعه شماره 21، ص 34

61ـرحمان قهرمانپور ،پیشین ، ص 52

62ـ«سرکوب مخالفان به بهانه مبارزه با تروریسم» ترجمه فخر طاولی، ترجمان سیاسی، شماره 46،(30/7/1380) ص 3

63ـ کیهان برزگر، «تعاملات سیاسی ایران و عربستان پس از 11 سپتامبر»،فصلنامه راهبرد، شماره 27، ص213

64ـ کاظم علمداری،بحران جهانی :نقدی بر نظریه گفتگوی تمدنها،(تهران : انتشارات توسعه ،1381)، ص318

65ـ«11سپتامبر و نگاه ایرانی»، گزارش هایش، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پنجم، شماره3، صص 883 ـ 864

66.Grham fuller , The futur of political slam,, op. Cit .p56

67ـ مختار حسینی، مصر برآورد استراتژیک،( تهران، انتشارات ابرار معاصر تهران، 1382)، صص 149 ـ 146

68ـ جمیله کدیور، پشت پردة صلح ، پیشین ، ص128

69ـ همان

70ـ یعقوب توکلی،اسلامگرایی در مصر ،(تهران : انتشارات حدیث ،1373)، صص 169 ـ 164

71ـ اسحق موسی الحسینی،اخوان المسلمین بزرگترین جنبش اسلامی معاصر،ترجمه سید هادی خسروشاهی،(تهران:انتشارات اطلاعات،1375)،ص 56

72ـ هرایر دکمجیان، پیشین، صص 153 ـ150

73 ـ یعقوب توکلی ،پیشین،ص79

74 ـ فتحی شقاقی،جهاد اسلامی،امام خمینی،شیعه وسنی،مسله فلسطین،ترجمه هادی خسروشاهی،(تهران: انتشارات اطلاعات،1375)،ص 34

75 ـ حاتم قادری و عبدالعلی قوام، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم،( تهران: نشر سفیر،1369)، ص 152

76 ـ مقصود فراستخواه،سرآغاز نواندیشی معاصر،چ3،(دینی وغیر دینی)،(تهران:شرکت سهامی انتشارات،1377)،ص 241

77 ـ بهمن آقایی و خسرو صفوی،اخوان المسلمین ،(تهران :انتشارات ، )،ص 16

78ـ جیمله کدیور،مصر از زاویه دیگر،ص 129

79ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،ص 55

80ـ بهمن آقایی و خسرو صفوی،پیشین،ص 21

81ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،صص 56ـ55

82ـ مختار حسینی،پیشین،ص 179

83ـ همان

84ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،صص 24ـ23

85ـ مختار حسینی،پیشین،ص 170

86ـ بهمن آقایی و خسرو صفوی،پیشین،صص 24ـ23

87ـ مختار حسینی،پیشین،ص 174

88ـ اسحق موسی الحسینی،پیشین،صص 171ـ156

89ـ مختار حسینی،پیشین،ص 171

90ـ همان

91ـ اسحق موسی،الحسینی،پیشین،صص 152ـ 151

92ـ همان

93ـ جمیله کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 145

94.Fawaz A.Gerges,’’the end of the Islamist insurgency in Egypt coust and prospects’’the middled East journal.vol.54,No.4(fall 2000)P.593

95ـ هرمز همایونپور،ترس،امید،پیشداوری،(فلسطین،اسرائیل و مصر)،(تهران: ، 1364)،ص154

96ـ همان ، ص 155

97ـ هرایردکمجیان،پیشین،ص 176

98ـ حسنین هیکل، ص 387

99ـ محمد کاظم آسایش طلب،پیشین،ص

100ـ مختار حسینی،پیشین،ص 241

101ـ جمیله کدیور،مصر از زاویه دیگر، پیشین ،ص156

102ـ هرایر دکمجیان،پیشین،ص 183

103 ـ محمد کاظم آسایش طلب طوسی،پیشین ،ص 1086

104 ـ همان صص 1088ـ 1087

105ـ کدیور،مصر از زوایه دیگر، پیشین، ص 156

106ـ همان

107ـ مختار حسینی،پیشین،ص 242

108ـ مهرداد فرهمند،پیشین،ص 109

109ـ محمد کاظم آسایش طلب،پیشین،ص 1084

110.Fawaz A.Gerges,OP.cit.P.593

111ـ مهرداد فرهمند،«بنیادگرایان جهان متحد شوید»،روزنامه همشهری ،قسمت ضمیمه ، (

)

112ـ ژیل کوپل،پیامبر و فرعون (جنبشهای نوین اسلامی در مصر)،ترجمه،حمید احمدی ،(تهران: انتشارات کیهان،1367)،ص 104

113ـ همان،ص 104

114ـ همان،ص 105

115ـ هرایر دکمجیان،پیشین ،ص 175

116ـ مختار حسینی،پیشین ،صص 246ـ 245

117ـ همان،صص 247 ـ 246

118ـ غلامرضا خادمی،پیشین، ص 196

119ـ همان،ص 197

120ـ همان، ص198

121ـ هرایر دکمجیان،پیشین،صص 251ـ244

122ـ رقیه سادات عظیمی ،عربستان سعودی ،چ 3،(تهران : انتشارات وزارت امور خارجه ،1380)،ص 18

123ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 313

124ـ عباس نجفی فیروز جایی،«بنیادهای فکری القاعده و وهابیت»،فصلنامه راهبرد،شماره 27،(بهار 1382)،ص 238

125 ـ همان،ص 233

126ـ همان،صص 234 ـ 233

127ـ همان، صص 246ـ 245

128ـ همان،صص 256 ـ 254

129ـ کاظم علمداری،پیشین، ص 314

130ـ همان،ص 316

131ـ علی کاظمی،«اسامه بن لادن معمای جدید امنیتی در جهان غرب»، بولتن،دفتر مطالعات سیاسی بین المللی،شماره 52،ص 39

132ـ غلامرضا خادمی،پیشین،ص 198

133ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 319

134ـ همان،ص 319

135ـ محمود طلوعی،روزی که جهان دگرگون شد، پیشین، ص 53،

136. Ahmad Resem El nafess, Islamic Movement in Egypet in The 21 St century.

Www. Shianews . com. P. 1


منابع بخش چهارم

1ـ کاظم علمداری،بحران جهانی :نقدی بر نظریه گفتگوی تمدنها ،(تهران : انتشارات توسعه ،1381)،ص 124

2ـ شیرین هانتر،آینده اسلام و غرب ( برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمت آمیز)،ترجمه همایون مجد،( تهران : انتشارات فرزان ،1380 )،ص 41

3ـ کاظم علمداری،پیشین ص 126

4ـ اریک دیویس،«جنگ خلیج فارس: افسانه ها و واقعیت ها» ،ترجمه مهبد ایرانی طلب،قسمت اول اطلاعات اقتصادی ـ سیاسی،شماره 78ـ77،ص 26

5ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 130

6ـ همان ص 134

7. Stephen zumes,’’10 thing to know about U.S policy in the middle East htt://www.a lternet. Org/story. Htm1?p.8

8ـ جان اسپوزیتو، اسلام سیاسی و سیاست خارجی آمریکا ،ترجمه غلامحسین ابراهیمی ،ماهنامه اسلام و غرب،سال چهارم،شماره 34 ص 6

9 ـ حسام محمد،«سیاست های ایالات متحده در قبال اسلام گرایان»،ترجمه گروه ترجمه فصلنامه،فصلنامه نهضت،سال سوم،شماره 10،(تابستان 1381)،ص 315

10 ـ اریک دیویس،پیشین،ص 65

11ـ همان

12 ـ ساموئل هانتینگتون،«اسلام و غرب از منازعه تا گفتگو»، ترجمه محمود سلیمی،فصلنامه مطالعات خاورمیانه،سال هشتم شماره 3، ص243

13ـ جان اسپوزیتو، پیشین، ص 8

14ـ «نگاهی به چهل و پنجمین کنفرانس سالانه موسسه خاورمیانه»،فصلنامه سیاست خارجی،سال ششم،شماره 1، (بهار 1371)، ص 238

15 ـ «بررسی اخبار خارجی»، ماهنامه چشم انداز ایران،شماره 12،( دی و بهمن 1380)، ص 71

16ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 89

17 ـ همان ص 222

18.Zacbary karabell,’’the united states and Islamic funda mentalism’’,world policy jornal,V.XII .No.2 P.43(Summer 1995)

19ـ لیون تی هدر،پیشین،ص 73

20.Zacbary karabel,op.cit .p.48

21ـ لیون تی هدر،پیشین ص 76

22. Stephen zunes,’’10 things to know abut U.S policy in the middle East’’op.cit.p8

23ـ محمد سعید ادریس،«پیامدهای رخداد یازدهم سپتامبر بر شورای همکاری خلیج فارس»،در دوازدهمین همایش بین المللی خلیج فارس،مجتبی فردوسی پور،(تهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1380)،ص 326

24ـ تئودور تساکریس،«موازنه قوا در خلیج فارس پس از یازده سپتامبر»،در مجموعه مقالات دوازدهمین همایش بین المللی خلیج فارس،مجتبی فردوسی پور،( تهران: انتشارات وزات امور خارجه،1380)، ص 130

25ـ کاظم علمداری،پیشین،ص 37

26ـ لیون تی هدر،پیشین،ص 247

27ـ مرتضی اسعدی،ایران،اسلام،تجدد،(تهران : انتشارات طرح نو،1377)،ص 46

28 ـ هرمز همایونپور،پیشین،ص 185

29ـ مرتضی اسعدی،پیشین،ص 185

30ـ «آمریکا و اسلام سیاسی:برخورد فرهنگ ها یا برخورد منافع»،دیدگاهها و تحلیلها ،شماره 141،ص 87

31ـ همان

32ـ اقتصاد ایران،شماره 39، ص

33ـ ابوالقاسم راه چمنی ، گزیده پژوهشهای جهان(1)، (تهران : انتشارات ابرار معاصر تهران ، سال 1381)،ص 428

34ـ «رژیم های عربی و جنبشهای اسلامی»،ترجمه فخر طاولی، نشریه ترجمان سیاسی، شماره 14، (اردیبهشت 1380)، ص 11

35ـ سید جواد طاهایی، پیشین، ص 202

36ـ جان اسپوزیتو، پیشین ، ص 8

37 ـ دیدگاهها و تحلیلها،شماره 141،ص 88

38ـ «مذهب‌گرایی و سکولاریسم»،ترجمه حمید رضا حسینی،فصلنامه سیاست خارجی، سال یازدهم،شماره 4،( زمستان 1376)، ص 1150

39ـ خاورمیانه: راه حل یا دو مینوی سقوط، ماهنامه معیار،شماره 54،ص 23

40ـ «تا چه حد تهدید اسلام واقعیت دارد»، بولتن 96، ص 75

41ـ سزار فرح،پیشین،ص

42.Zacbary karabell,op.cit.P.45

43ـ ماهنامه اسلام وغرب،شماره 32

44. Mohamad A.Muqteder khan ,‘‘ American Foreign Policy Islamic Resurgence”,: The establishment...,Islamic Horizons. V.25,No.5: P.52-53,(october 1996)

45ـ جان اسپوزیتو،پیشین،ص 9

46. Graham fuller, ‘‘The other voice:’’ ,OP.cit.p.

47. Zecbary.op.cit.p.48

48ـ جان اسپوزیتو،پیشین ،ص8

49. How American subverts democracy in the middle East’’middle East internatiomal ,No.598:P 21

50ـ ترجمان سیاسی،شماره 75،ص 17

51. Zacbary karabell.OP.cit .P.44

52. “How American subverts demoeracy in the middle East”,OP.cit.P.20

53.Ibid

54ـ جان اسپوزیتو، پیشین، صص 8 ـ5

55ـ همان

56. Karabell.OP.cit .P.46

57.IbId

58ـ جان اسپوزیتو ، پیشین ،ص 5

59ـ هرایر دکمجیان،پیشین،ص 179

60. Kabrabell.OP.cit.P. 44

61. Stephan zumes“, 10 things to know About U.S policy in the East’’ OP.cit.P.5.

62ـ لیون تی هدر،پیشین،ص 74

63ـ سید محمد کاظم سجادپور،«ایالات متحده وجهان اسلام»،دیدگاهها و تحلیلها، شماره 154،ص 49

64ـ هرایر دکمجیان، پیشین، صص 66 ـ 65

65ـ یعقوب توکلی،پیشین،ص 117

66ـ همان،ص 118

67ـ همان ،ص 119

68ـ همان

69ـ همان،ص 181

70ـ جملیه کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 126

71ـ غلامرضا خادمی، پیشین،ص 203

72ـ زیبا فرزین نیا،«مصر و موج اسلام گرایی»،بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی شماره
ص 24

73. Karabell.OP.cit.P.44

74.Ibid

75ـ غلامرضا خادمی،پیشین،صص 210ـ209

76ـ محمد کاظم آسایش طلب، پیشین ،ص

77. karabell .OP.cit.P

78ـزیبا فرزین نیا ،پیشین ،ص 25
79ـ همان،صص 24ـ23

80ـ جملیه کدیور،مصر از زاویه دیگر،پیشین،ص 232

81ـ همان ،ص 295

82. Karabell.OP.cit.P.47

83 ـ حمید احمدی،«اسلام گرایان و مسله خشونت در مصر»،پیشین ، ص 141

84ـ همان، ص 140

85 ـ همان

86ـ زیبا فرزین نیا،پیشین،صص 23ـ21

87ـ همان ص 22

88 ـ سید جواد طاهایی، پیشین، 197

89ـ همان،ص 228

90 ـ «سعودی ها و سیاست آمریکا»، روزنامه اطلاعات 28 ،(اردیبهشت 1373)،شماره 20198

91 ـ فصلناه راهبرد،شماره 17 و 18،ص 875

92ـ سید جواد طاهایی،پیشین،ص 202،

93ـ شیرین هانتر،پیشین،ص 295

94ـ سید جواد طاهایی،پیشین،ص 202

95ـ فرید زکریا،پیشین، صص 77 ـ 73

96ـ محمد علی امامی ، عوامل تأثیر گذار داخلی در خلیج فارس،( تهران: انتشارات وزارت اموز خارجه ،1380) ،ص 84

97ـ «متحدانی که دشمن ما بودند»،ترجمه م. امیری،ترجمان سیاسی،سال هشتم،شماره 43،ص 28

98 ـ اریک لوران،جنگ بوش ها (اسرار ناگفته یک جنگ )،ترجمه سوزان میرفندرسکی ،(تهران : انتشارات نی ،1382)،ص 83

99.Martin Indyk“,Back to the bazar’’,foreign AFFairs, vol 81.(Jan,feb.2002) p

100ـ کاظم علمداری،پیشین،صص 304ـ303

101ـ همان،ص 303

102.Graham foller, “the futher op politcul Islam’’ , op.cite.p

103ـ اریک لوران،پیشین،ص 86

104ـ لیون تی هدر،باتلاق آمریکا در خاورمیانه،پیشین ،ص 51

105 ـ محمد علی امامی، پیشین ،صص 158 ـ 157

106ـ همان،ص 302

107ـ محمد علی امامی،پیشین،ص 144

108 .Stephen Zunes“, u.spolicy towarj political Islam”, opcit. P3

109ـ « »،صفحه اول،سال دوازدهم،شماره 13،اسفند 1381،ص 35

110ـ محمد علی امامی،پیشین،ص 133

111ـ همان،ص 117

112ـ کاظم علمداری ،پیشین ،ص 42

113 ـ محمد علی امامی،پیشین،ص 20

114ـ هرایردکمجیان،پیشین،صص 264ـ263

115ـ مجتبی امیری،پیشین، ص 62

116ـ محمود طلوعی،روزی که جهان دگرگون شد پیشین ، ص 180

117ـ رابین رایت،پیشین،ص 13

118ـ ابراهیم کاروان،«رژیم های اسلامی کدامند؟»،واحد ترجمه مجله،فصلنامه معرفت،سال ششم،شماره 2،(پاییز 1376)،ص 66

119ـ نادر انتخابی،«اسلام سیاسی درجهان معاصر»،نشریه نگاه نو،شماره 4،(اردیبهشت 1380)،ص45

120ـ «امریکا،رهبران و توده های جهان عرب»،روزنامه آفتاب یزد،(28 آبان 1380)

121ـ همان

122ـ «فتوا علیه خاندان سلطنتی عربستان سعودی»،ترجمه رضایی نصیر،ترجمان سیاسی،شماره 46،27 (مهر 1380)،ص 2

123ـ همان

124ـ اریک لوران،پیشین، ص 86

125ـ «بن لادن تجسم شیطان یا مجاهد راه یزدان»،ترجمه عباس امام،ماهنامه آفتاب شماره9،(آبان 1380)،ص 70

126ـ سید جواد طاهایی، پیشین ، ص198

127ـ «عربستان یک رژیم پادشاهی پر از ناهمخوانی»،نشریه صفحه اول،سال یازدهم،شماره 59،(اسفند 1380)،ص 29

128ـ محمد صلاح،«ناگفته های جنبش های رادیکال اسلامی »،ترجمه محمود موسوی بجنوردی،فصلنامه خاورمیانه سال نهم،شماره 1،(بهار 1381)،ص 133

129ـ حسن روحانی،«مواضع اخیر آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران»،فصلنامه راهبرد،شماره 22،(زمستان 1380)،ص 20

130ـ سامی حجار، پیشین ص 61

131ـ عماد نداف،بن لادن یک نفر از یک میلیارد نفر،ترجمه عثمان ایزد پناه،(تهران:انتشارات عابد،1381)،ص 140

132ـ بیژن اسدی،«اثرات حوادث 11 سپتامبر برژئوپلتیک منطقه خلیج فارس و آسیای مرکزی و قفقاز»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پنجم، شماره 3، صص 746 ـ745

133ـ حسن باقری،سعید علیشیری و مرتضی قمصری،توطئه یازده سپتامبر،چ2،(تهران:نشر نذیر،1380)،صص 37ـ35

134ـ تری میسان،یازده سپتامبر دو هزار و یک و دروغ بزرگ،ترجمه خسرو سمیعی ،(تهران:نشر شهر،1381)، ص 76

135ـ بیژن اسدی، پیشین ، ص 745

136ـ سزار فرح، پیشین،ص

137ـ فرید هویدا، اعراب چه می‌خواهند،ترجمه هوشنگ لاهوتی،(تهران:انتشارات پاژنگ،1371)، ص251

138ـ سید جواد طاهایی،پیشین ص 199

139ـ محمود طلوعی،پیشین،صص 94ـ92

140ـ همان ،ص 93

141ـ «نگرانی های آمریکا از اوضاع عربستان سعودی »،ماهنامه چشم انداز ایران،شماره 11،ص 21

142ـ همان

143ـ عبدالرضا همدانی ،«بررسی تأثیر حوادث 11 سپتامبر بر ثبات سیاسی و امنیت ملی کویت»،فصلنامه مطالعات دفاعی ـ امنیتی، سال نهم، شماره 23، صص 133ـ 132

144ـ همان ،ص 133

145 ـ اریک لوران،پیشین،ص 85

146ـ غلامرضا بابایی «پیامدهای یازده سپتامبر بر خلیج فارس و آسیا»،در مجموعه مقالات دوازهمین سمینار خلیج فارس،(اسفند ماه 1380)، ص 451

147 ـ سید جواد طاهایی،پیشین،ص 202

148ـ روژه گارودی، «تجانس آمریکایی اسرائیلی»، در مجموعه مقالات سمینار روند اشغال فلسطین، (تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، 1379) ، ص 21

149ـ رحمان قهرمانپور،« در آثار احتمالی حمله آمریکا به عراق بر خاورمیانه » ،پیشین، ص 59

150. Amin Sabooni , “it s Not all Fundamentalism in occupied palestine ”, muslim Digest .

7.43 . No.7.(Februry/ march 1993) p.z77

151ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین، ص 100

152ـ «روابط استراتژیک اسرائیل و آمریکا»، روزنامه اطلاعات ،(6 اردیبهشت 1377)

153. Stephen Zunes, “10 Things 40 know about u.s policy in the middle East ”, op.cit .P.4

154ـ « پدر خوانده تروریسم، علیه تروریسم» ، ماهنامه خلیج فارس، شماره 24،( مهر 1381)، ص 11

155ـ همان، ص12

156ـ یوسف ضایع، «توانایی های اقتصادی اسرائیل »، ترجمه عبدالرضا همدانی ، فصلنامه مطالعات منطقه ای ( اسرائیل شناسی، آمریکا شناسی) ، جلد ششم ، سال 1380 ص 163

157ـ همان

158ـ حسن واعظی ، تروریسم ، پیشین ، صص 5 ـ 92

159ـ همان ، صص 99 ـ 93

160ـ پل فایندلی، آنها بی پرده سخن می گویند، ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی ،( تهران : نشر قومس، 1372) ، ص 369

161ـ حسن واعظی ، تروریسم ، پیشین ،ص 78

162ـ همان، ص 85

163ـ همان ص 87

164ـ «میزگرد پیامد تحولات اخیر بر منطقه خاورمیانه »، ماهنامه دیدگاهها و تحلیل ها ، شماله 154، ص 12»

165ـ لیون تی هدر، پیشین، ص125

166ـ سید اسدالله اطهری، «ادوارد سعید، صلح و مخالفان آن » نقد و معرفی کتاب، فصلنامه خاورمیانه سال هفتم شماره 2 ،(تابستان 1379) ، ص 323

167ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین ، صص 71 ـ70

168ـ لیون تی هدر، پیشین ، ص 121

169ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین ، ص 10

170.Stephen Zunes “,10 thing to Know about u.s policy in the mibble East”, op. Cit .p.5

171. Ibid

172ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین ،ص 190

173ـ همان، ص 19

174ـ همان صص، 193ـ192

175.Stephen zunes. Op.cit. p.6

176ـ سیروس فیضی، «اسلام و غرب پس از 11 سپتامبر، زمینه ها و ابعاد رویارویی»، فصلنامه نهضت، سال سوم، شماره 10، صص

177ـ غلامرضا خادمی، پیشین، صص 205 ـ 204

178ـ «خاورمیانه پس از رویدادهای 20 شهریور» فصلنامه خاورمیانه

179ـ همان

180ـ حرمن قهرمانپور، آثار احتمالی حمله آمریکا به عراق بر خاورمیانه، پیشین، ص58

181ـ همان

182ـ پل فایندلی، فریب های عمدی، پیشین،ص 9

183ـ همان

184ـ چشم انداز ایران شماره11، آبان و آذر 1381، ص16

185ـ «حوادث 11 سپتامبر، مبارزه با تروریسم، ترجمه علی رستمی، فصلنامه خاورمیانه، سال هشتم ، شماره 4،( زمستان 1380)، صص 237 ـ 236

186ـ همان

187ـ شیرین هانتر، پیشین، ص69

188ـ جورج بال، خطا و خیانت در لبنان، ترجمه حسین ابوترابیان، (تهران: انتشارات اطلاعات، 1366)، ص 133

189ـ محمود طلوعی، پیشین، ص 127

190ـ جمیله کدیور، پشت پردة صلح، پیشین، ص24

191ـ فرید زکریا، پیشین ص 31

192ـ جمیله کدیور، پشت پرده صلح، ص 154

193ـ نیوهن لیدیا«گفتگو با مصطفی مشهور مرشد عام اخوان المسلمین» ، روزنامه اطلاعات (5/2/1378)

194ـ همان

195ـ حمید احمدی، «جنبش های اسلامی در خاورمیانه…» ، پیشین، ص 89

196ـ بیرنس ویک ، «آیا جهان عرب دستخوش تحول می شود ، ترجمه ف. فرهمند، ترجمان سیاسی، شماره 9،( بهمن 1380)، ص10

197ـ آلفرد. م. لیلیانتال ،ارتباط صهیونیستی،ترجمه ابوالقاسم حسینی ،(تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ،1379)، ص 283

198ـ حمید احمدی، «جنبشهای اسلامی در خاورمیانه…» ، پیشین، ص 83

199ـ سید جواد طاهایی، پیشین، صص 214ـ 212

200ـ محمود طلوعی، پیشین، ص 120

201ـ همان، ص125

202ـ عماد نداف، پیشین، ص135

203ـ همان، ص 120

204ـ همان

205ـ همان

206ـ عبدالرضا همدانی، پیشین ، ص125

207ـ تری میسان، پیشین، ص 125

مقدمه بخش اول

در این بخش به دنبال ارائه تعاریفی برای شناخت سیاست خارجی و پی بردن به اهدافی هستیم که در سیاست خارجی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند. که در این زمینه به خاطر جایگاه اساسی منافع ملی در سیاست خارجی ضمن ارائه تعاریفی از منافع ملی به دنبال قدمت و سوابق تاریخی آنچه امروزه تحت عنوان منافع ملی شناخته می شود می گردیم.

پس از روشن شدن مفهوم سیاست خارجی و اهداف آن و پی بردن به چیستی منافع ملی در مرحله بعد به سیاست خارجی آمریکا و منافع آن در خاورمیانه می‌پردازیم.

از آنجا که برای درک بهتر سیاست خارجی آمریکا نیاز به آگاهی از چگونگی شکل گیری آن می باشد لذا عوامل مؤثر در شکل گیری سیاست خارجی آمریکا را در دو سطح داخلی (رسمی و غیررسمی ) و بین المللی مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. در نهایت پس از شناخت سیاست خارجی آمریکا و چگونگی شکل گیری آن به اهداف و منافعی که سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه تعقیب می کند اشاره می شود که اهم آنها به شرح زیر است :

- حمایت از رژیم های محافظه کار

- حمایت از اسرائیل

- تضمین امنیت نفت


فصل اول

سیاست خارجی

گفتار اول: شناخت سیاست خارجی

الف ) تعریف و تبیین سیاست خارجی

شناخت سیاست خارجی هر کشوری یک پروسه علمی است و محتاج سالها تفکر، مشاهده مستقیم و تصحیح قضاوتهاست، مبحث سیاست خارجی به عنوان یکی از شاخه های بنیادی معرفت روابط بین الملل تکامل پیچیده ای را از سنت گرایی به رفتارگرایی و نهایتاً به فرا رفتارگرایی و ساختارگرایی در طی چند دهه گذشته پیموده است.اگر زمانی بحث سیاست خارجی به عملکرد سفرا، سخنرانیهای وزرای خارجه و تاریخ انعقاد قراردادها میان واحدهای سیاسی محدود می شد، هم اکنون به یک تخصص چند بعدی در زمینه های اقتصادی، بین المللی، فرهنگی و سیاسی تبدیل شده است. به دنبال تجزیه مفهومی و موضوعی این تخصص، شناخت روابط علت و معلولی میان دهها متغیر مربوط به سیاست خارجی از توصیف رویدادها و روش ژورنالیستی بیرون آمده و به سوی نظریه پردازی و تلفیق منطقی متغیرها سوق پیدا کرده است.(1)

با اینکه در یک نگاه کلی مفهوم سیاست خارجی در یک کشور مربوط به تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیم گیریهایی است که از دیدگاه خاص همان کشور جنبه برون مرزی دارد. (2) اما واقعیت این است که در مقام تعریف از سیاست خارجی نیز همچون دیگر مفاهیم علوم اجتماعی تعاریف متعدد و مختلفی ارائه شده است . در فرهنگ لغت روابط بین الملل در تعریف سیاست خارجی آمده است:

« یک راهبرد یا جریان برنامه ریزی شده از تصمیمات اتخاذ شده توسط تصمیم گیرندگان یک دولت در تعامل با دیگر دولتها یا دیگر بازیگران بین المللی، با هدف بدست آوردن اهداف مشخص که در چارچوب منافع ملی تعریف شده است».(3)

همچنین درباره سیاست خارجی تصور سنتی این است که سیاست عبارت است از ارزیابی عقلایی بهترین وسایل دست یافتن به هدفها و مقاصد تعیین شده، رفع موانع و همچنین استفاده از فرصت های پیش آمده در محیط خارجی.(4)

در تعریف سیاست خارجی باید به دو نکته توجه داشت یکی اینکه اگر چه همه دولتها جهت دستیابی به اهداف مورد نظر خود دارای سیاست هایی هستند که شامل سیاست های داخلی و خارجی می شود. اما تنها جهتی را که یک دولت در ارتباط با محیط خارجی بر می گزیند و در آن سو از خود تحرک نشان می دهد و نیز شیوه نگرش آن به جامعه بین المللی را سیاست خارجی می گویند.(5) دیگر اینکه در تدوین و شکل گیری سیاست خارجی دولت ها نقش اصلی را به عهده دارند به عبارتی هر تعریفی از سیاست خارجی منوط به قائل شدن جایگاه والایی برای دولت ها می باشد.زیرا با وجود ظاهر شدن بازیگرانی متعدد در صحنه جهانی بازهم دولتها به عنوان ابتدایی ترین، اصلی ترین و مهمترین بازیگر روابط بین المللی شناخته می شوند. در واقع ساختارهای نظام های بین المللی بر مبنای نقش مرکزی و محوری دولتها پی ریزی و بنیان گذاشته شده است بدین ترتیب است که تنها به حضور دولتها در صحنه بین المللی و قابلیت تاثیر گذاری آنها بر روی تعاملات جهانی که از طریق رفتار سیاسی برون مرزی آنهاصورت می گیرد سیاست خارجی می گویند.

همچنین می توان گفت این سیاست خارجی است که تثبیت کننده نقش دولتها به عنوان ممتازترین بازیگر روابط بین المللی می باشد. بنابراین در تعریفی ساده سیاست خارجی بخشی از فعالیت دولتی بوده که جهت گرایشی آن به سمت بیرون است، یعنی به مسائلی می پردازد که برخلاف سیاست داخلی، مربوط به خارج از مرزهایش می باشد. بدین ترتیب وجود مرز به عنوان مجموعه خطوط تفکیک کننده صلاحیت های دولتی به عملکرد سیاسی حکومت ها، بعدی «درونی و بیرونی » می دهد. بر این اساس نه تنها دو حوزه قابل شناسایی تحت عنوان محیط داخلی و محیط بین المللی پدیدار گشته بلکه سیاست داخلی و خارجی نیز در موضع اجرایی از هم جدا می شوند. اگر سیاست داخلی در محیطی اعمال می شود که در آنجا حاکمیت سرزمینی و در نتیجه آزادی عمل مطلق وجود داشته، اما محیط بین الملل که بستر حضور تعاملات متقابل واحدهای سیاسی می باشد فضایی خارج از حوزه اختیارات تام دولتهاست. اگر در محیط داخلی نوعی نظام حقوقی و قضایی حکمفرما بوده به گونه ای که حاکمیت دولتها تثبیت شده می باشد، اما حوزه روابط بین المللی دارای ماهیت آنارشی بوده و صحنه تقابل و تعارض سیاستهای خارجی مختلف می باشد.(6)

علاوه بر نقش دولتها در ایجاد و شکل گیری سیاست خارجی باید به جایگاه دولت ها در نوع و ماهیت سیاست خارجی هم اشاره کرد به عبارتی هرچه دولتی قدرتمند تر بوده، سطح تاثر گذاریش بر روی تعاملات جهانی بیشتر و کارکرد سیاسی آن در جامعه بین المللی قابل مشاهده تر است. در این حالت، دولتهای سیستم ساز از قابلیتهای ویژه ای برای ایجاد تغییرات در راستای اهداف خوددرمحیط بین المللی برخوردار می باشند . بنابراین از طریق سیاست خارجی، دولتها نه تنها به رفتار سیاسی سایر بازیگران روابط بین المللی پاسخ می دهند، بلکه در صدد حفظ و افزایش ظرفیتهای نفوذ و تاثیر گذاری خود در خارج از مرزهای ملی شان می باشند.بر این اساس در یک نگرش کلی سیاست خارجی دولتها را به دو صورت «کنشی» و «واکنشی » تقسیم می کنند که هر چه دولتی ضعیف تر بوده عملکرد وی درخارج از مرزهایش واکنشی تر و هرچه دولتی قویتر بوده رفتار سیاسی او کنشی تر می باشد.(7)

علاوه بر تعاریف فوق در پایان لازم است به دو تعریف و برداشت دیگر از سیاست خارجی اشاره شود که یکی به مجموعه اقدامات یک حکومت در قبال محیط خارجی اطلاق می شود، دیگری تعریف سیاست خارجی بر اساس مفهوم سیاست می باشد که بر این اساس سیاست عبارت است از فن و هنر شناخت امکانات و بهره برداری درست از آنها به منظور تحقق اهداف مورد نظر که بدین ترتیب می توان سیاست خارجی را فن و هنر (یاعلم) شناخت امکانات و بهره برداری درست از آنها برای رسیدن به اهداف یک کشور در ارتباط با محیط خارجی تعریف نمود.(8)

پس از ارائه تعاریفی در مورد سیاست خارجی لازم است به رابطه آن با سیاست داخلی نیز اشاره شود که در این زمینه نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد.

عده ای از اندیشمندان روابط بین الملل «سیاست خارجی را دنباله سیاست داخلی»
می دانند و عده ای نیز سیاست خارجی را بعد بیرونی اوضاع داخلی می داند.(9) اما واقعیت این است که سیاست خارجی به تمامی نمی تواند از سیاست داخلی جدا باشد رفتار کشورها را در صحنه بین المللی نمی توان فقط از دیدگاه محیط سیاسی خارجی توجیه کرد بلکه باید شرایط و اوضاع و احوال داخلی را هم مورد توجه قرار داد. زیرا عوامل داخلی، طراحان سیاست خارجی را تحت تاثیر قرار می دهند به سخن دیگر رفتار کشورها در محیط بین المللی بازتاب ارزشها و نیازهای مردم و برداشت رهبران از سیاست داخلی و خارجی کشور است یعنی می توان گفت سیاست خارجی نتیجه کنش متقابل عوامل داخلی و خارجی گوناگون می باشد.(10)

کیسنجر نیز معتقد است جداساختن سیاست خارجی کشور از سیاست داخلی آن ممکن نیست، زیرا سیاست داخلی کشور و بنیان داخلی و گرایش های فکری آن عوامل بنیادینی هستند که در هنگام شکل گیری سیاست خارجی کشور مورد توجه قرار می گیرند . وی در این مورد می افزاید کشورهایی که عدالت را به عنوان شالوده بنیان داخلی خود قرارمی دهند از سیاست خارجی یکسان، از نظر اهداف و روش اجرا پیروی می کنند، همچنین کشورهای برخوردار از ثبات داخلی نمی کوشند که به ماجرا جویی هایی در سیاست خارجی دست بزنند.(11)

در مورد تاثرگذاری عوامل داخلی بر سیاست خارجی نیز توسیدید که به بررسی روابط میان دولت ـ شهرهای یونان پرداخته بود به این نتیجه رسید که رفتار و موضع گیری رهبران این دولت ـ شهرها در برابر هم اغلب ناشی از عوامل و محیط سیاسی درونی خود آنها و نه میان آنها می باشد. (12)

ب ) اهداف سیاست خارجی

سیاست خارجی از دو مؤلفه اساسی شکل می گیرد: اهداف ملی که کشورها درصدد رسیدن به آنها هستند و اسباب و ابزار دستیابی به آنها. بدین ترتیب فن اداره هر کشور در واقع چیزی جز ایجاد توازن و هماهنگی بین آرمانهاو اهداف ملی و منابع برای دستیابی به آنها نیست.

سیاست خارجی هر کشور برای دستیابی به اهدافی که مد نظر دارد، ابتدا منافع ملی‌ ـ حیاتی را تشخیص داده و صراحتا آن را مورد تاکید قرار می دهد تا بدین طریق به دورنمایی از اهداف سیاست خارجی دست یابد، آنگاه برای دستیابی به این اهداف، روشهای گوناگون را مورد آزمون قرار می دهد.

بنا به عقیده اکثر دانشمندان روابط بین الملل ، هدف های سیاست خارجی عبارتند از تصویری از آینده یا مجموعه شرایطی در آینده که کشور مایل است در راه تحقق آنها بکوشد. بدیهی است که اهداف سیاست خارجی کشورها یکسان نیست ، این امر ناشی از دلایل زیر است:

1ـ کشورها از نظر قدرت برابر نیستند.

2ـ کشورها دارای رهبران متفاوتی هستند.

3ـ گروههای ذی نفوذ کشورها یکسان نمی باشند.

4ـ عوامل تاریخی و اوضاع و احوال جغرافیایی کشورها متفاوت است.

5ـ خصایص فرهنگی و منافع ملی کشورها متفاوت می باشد.(13)

مورگنتا عقیده دارد هدف هر نوع سیاست اعم از داخلی یا خارجی، در حقیقت تلاش برای کسب قدرت است.(14) یعنی سیاست خارجی هر کشور در پی کسب قدرت، حفظ قدرت و یا افزایش قدرت است.(15)

هالستی1 نیز معتقد است اگر بخواهیم برای انواع مختلف هدفهای ملی کشورها، در سیاست خارجی، به گونه ای که بر تمام کشورها قابل انطباق باشد، اظهار نظری دقیق بکنیم باید سه خصوصیت و معیار زیر را در نظر بگیریم:

1ـ ارزشها و اهمیتی که رهبران برای اهداف قائلند.

2ـ فشارهایی که در بدست آوردن آن اهداف بر ملت وارد می آید.

3ـ زمانی که برای دستیابی به اهداف ضروری است.(16)

به عقیده هالستی با در نظر گرفتن سه معیار فوق، هدفهای ملی کشورها را می توان به نحو ذیل تقسیم بندی نمود.(جدول شماره 1)

الف ) هدفهای اساسی یا اولیه

ب) هدفهای متوسط یا درجه دوم

ج) هدفهای جهانی یا دراز مدت

اهداف اساسی یا اولیه

این اهداف ارزشهای اساسی جامعه بوده و دولت و ملت موجودیت خود را موکول به حصول و حفظ آنها دانسته و همواره می بایست در راه تحقق آنها بکوشند . اگر هدفهای اساسی کشور به خطر بیفتد. دولت و مردم به خاطر حفظ آنها حتی خود را با خطر انداخته و متوسل به جنگ می شوند. منافع ملی و امنیت ملی از جمله هدفهای اساسی و اولیه به شمار می آیند. امنیت ملی یکی از اصول اساسی است که مبنای تعیین هدفهای سیاست خارجی قرار می گیرد . طراحان سیاست خارجی باید، علیه هر گونه خطرات احتمالی که متوجه امنیت ملی آنهاست چاره اندیشی نمایند. تعریف امنیت ملی از جنگ دوم جهانی به بعد تحول یافته و دست کم سه نوع آمادگی سیاسی، اقتصادی و نظامی را در بر می گیرد. آمادگی سیاسی از طریق امضای پیمانهای دفاعی، استفاده از بحرانهای بین المللی، اتکا به پشتیبانی مردم و استفاده از مذاکرات دیپلماتیک تامین می گردد.(17)

آمادگی نظامی نیز مشتمل بر یک برنامه دراز مدت استراتژیکی و دفاعی به منظور مقابله با دشمن ، آموزش نیروهای نظامی و ایجاد آمادگی روحی در مردم و همچنین داشتن برنامه ای منسجم برای استفاده از کلیه نیروها در شرایط بحرانی می باشد. آمادگی اقتصادی نیز مشتمل بر دارا بودن منابع طبیعی، مواد غذایی و سایر مواد خام و یا امکان دسترسی به مواد مزبور، همچنین داشتن ظرفیت صنعتی و مهارتهای تکنیکی به منظور تولید لوازم مورد نیاز و سرانجام داشتن قدرت مالی به منظور پرداخت هزینه های مذکور می باشد.(18)

هدفهای متوسط یا درجه دوم

هدفهای متوسط به اهدافی اطلاق می گردد که معمولا متضمن تقاضاهایی از سایر کشورهاست و حصول آنها نیز ضروری بوده و در رسیدن به آنها گاهی محدودیت زمانی وجود دارد. دامنه هدفهای متوسط بسیار وسیع است. با این وجود می توان آنها را به چهارنوع کلی زیر تقسیم نمود:

نوع اول، هدفهایی را شامل می شود که حکومت ها برای برآوردن تقاضاها و احتیاجات عمومی، از طریق اقدامات بین المللی انجام می دهند. امروزه رفاه ملی و توسعه اقتصادی از وظایف عمده تمام دولتها ست. تحصیل منافع اقتصادی در صحنه بین المللی به اشکال مختلف صورت می گیرد، از جمله از طریق استعمار مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق تجارت یا مبادله کالا، از طریق ایجاد اتحادیه های اقتصادی و امثال آنها، بنابراین رفاه ملی ـ اقتصادی یک کشور مبتنی بر دو گروه عوامل است گروه اول شامل ثروت طبیعی ، موقعیت جغرافیایی و کیفیت جمعیت می باشد . گروه دوم، ناظر بر نحوه بهره برداری از منابع می باشد.

نوع دوم ازهدفهای متوسط را به نظر هالستی باید در کسب و افزایش پرستیژ ملی دانست. کسب و افزایش پرستیژ در گذشته از طریق تشریفات دیپلماتیک و افزایش قدرت ملی انجام می گرفت ولی در عصر کنونی پرستیژ کشورها با معیارهایی چون توسعه اقتصادی، پیشرفت صنعتی و علمی سنجیده می شود.

سومین دسته از هدفهای درجه دوم به نظر هالستی انواع مختلف سلطه جویی و توسعه طلبی امپریالیستی است. بعضی کشورها نسبت به سرزمینهای همجوار چشم طمع دارند، بدون اینکه این چشمداشت ارتباطی با مسائل امنیتی و یا نژادی و غیره داشته باشد.

نوع چهارم از هدفهای متوسط توسعه و ترویج ایدئولوژی خاص برای مقاصد مختلف می باشد در گذشته های دور نیز کشور ها گاهی سعی می کردند ارزشهای اجتماعی،اقتصادی و سیاسی خود را در خارج بسط وتوسعه دهند و گاهی نیز مذهب ، فرهنگ و یا عقیده خاصی را به ملل دیگر تحمیل می کرند. البته گاهی اوقات ترویج ایدئولوژی جزء اهداف درجه اول سیاست خارجی کشورها بوده و کشورها تمام تلاش خود را در این راه صرف می کنند.(19)

هدفهای جهانی یا دراز مدت

این هدفها، هدفهایی هستند که زمان محدودی، برای رسیدن به آنها تعیین نشده است. این نوع هدفها شامل طرحها، رویاها و تصورات رهبر و یا کشوری درباره ایجاد یک سیستم یا نظام خاص بین المللی می گردد، طرح کمونیستها برای ایجاد یک حکومت جهانی سوسیالیسم کارگری، از این نوع هدفها محسوب می شود.(20)

در عمل به ندرت دولتمردان، بالاترین ارزش را برای هدفهای بلند مدت ( که شاید بهتر است آرزوها نامیده شوند) قائل اند و در نتیجه توانایی ها یا سیاستهای ملی زیادی را برای دستیابی به آنها اختصاص نمی دهند. حکومتها می توانند تصمیم بگیرند، با چه شدتی این هدفها را دنبال نمایند و یا اینکه اصلا آنها را دنبال بکند یانه . هدف های مزبور بیشتر در حوزه انتخاب قرار دارند تا ضرورت‌.(21)

آنچه تاکنون به شرح آن پرداختیم اهداف سیاست خارجی بوده است. اما این که اهداف سیاست خارجی بر چه مبنایی استوار باشد و چه اصولی در تعیین این اهداف نقش اساسی دارند اگرچه به راحتی امکان پذیر نیست با این وجود برخی اندیشمندان علوم سیاسی بر این باورند که اصولی را که مبنای تعیین هدفهای سیاست خارجی است را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد:

1ـ حفظ تمامیت ارضی و وحدت کشور

2ـ رفاه ملی

3ـ امنیت ملی

4ـ حفظ پرستیژ ملی

5ـ کسب قدرت

6ـ ایدئولوژی و عقاید مذهبی(22)

البته عوامل مختلفی ممکن است باعث تغییر در اولویتها و دگرگونی در سلسله مراتب اهداف ملی و سیاست خارجی گردد که مهمترین آنها عبارتند از:کشمکش های داخلی میان نخبگان سیاسی، سیاست افزایش قدرت، مانور دولتها در عرصه سیاست بین الملل ، رفع نیازهای داخلی و بالاخره تغییر رفتار سایر بازیگران.(23)

علاوه بر تقسیم بندی که تاکنون از اهداف سیاست خارجی ارائه نمودیم می توان هدفهای سیاست خارجی را برحسب موضوع نیز طبقه بندی کرد، مانند هدفهای سیاسی ـ اقتصادی ، ایدئولوژیکی، نظامی و فرهنگی و … همچنین ممکن است هدفهای سیاست خارجی را برحسب مناطق جغرافیایی مانند خاورمیانه ، آسیای جنوب شرقی اروپای غربی ، آمریکای لاتین، آسیای مرکزی و مناطقی نظیر آن تقسیم بندی نمود.(24)



گفتار دوم : رابطه میان سیاست خارجی و منافع ملی

الف ) تعریف و تبیین منافع ملی و جایگاه آن در سیاست خارجی

همانگونه که در مبحث اهداف سیاست خارجی آمد منافع ملی[1] جزء اهداف اولیه سیاست خارجی هر کشور است اما در این مبحث در پی توضیح چیستی منافع ملی می باشیم.

«منفعت» غالبا به آنچه نزد شخص یا گروهی واجد سودمندی است اطلاق می شود، زیرا به او یا به آنها چیزی را می دهد که طالب آن هستند و یا موجبات خرسندی ایشان را فراهم کند. بر این اساس منفعت در نزد اشخاصی که در پی آنند آن اندازه مهم است که در تعیین قواعد رفتاری که ملزم به رعایت آن هستند و در داوریهای ارزشی آنان موثر واقع می شود.(26)

با اینکه منافع ملی در توصیف، توضیح و پیش بینی رفتار بین المللی استراتژیها و هدفهای سیاست خارجی دولتها اهمیت دارد، اما از جمله مفاهیم پیچیده ای است که در تعریف و تبیین آن بین نظریه پردازان روابط بین المللی ابهاماتی وجود دارد. به بیان صریحتر، مفهوم منافع ملی تاکنون به روشنی تعریف نگردیده است و در مورد ارزشها و پدیده هایی که این واژه بر آنها اطلاق می شود نیز حتی در میان واقعگرایان که اولین بار این مفهوم را بکار گرفتند اتفاق نظر وجود ندارد. مثلا هانس جی مورگنتا که اولین نظریه پرداز منسجم واقعگرای روابط بین الملل، در سطح کلان است، ضمن اعتقاد به مبهم و غیر قابل تعریف بودن اصطلاح منافع ملی،‌آن را در چارچوبه قدرت سیاسی و سیاست خارجی واحدهای سیاسی عبارت از : حفظ سیستم سیاسی ،فرهنگی و تمامیت ارضی کشور در مقابل تجاوزات سایرین و راهنما و انگیزه اصلی اعمال همه کشورها در روابط بین الملل می داند.(27) «پالفورد» و «لینکلن» نیز عقیده دارند که منافع ملی مفهومی است پیچیده و دارای تعاریف مختلف که ممکن است به هدفهای اولیه و همیشگی کشور که عبارتند از : امنیت ، رفاه اقتصادی ، حفظ و ازدیاد قدرت کشور در روابط با کشورهای دیگر و پرستیژ، اطلاق گردد.(28)

دیوید سینگر نیز در مورد اهمیت منافع ملی می گوید:«منفعت ملی چشم انداز مبهمی است که غالب ما جهان را در آن می بینیم، دشمنانمان را با آن شناخته و محکوم می کنیم، شهروندانمان را با استناد به آن تابع خود می سازیم و اعمالمان را به واسطه آن تایید اخلاقی نموده و کارآیی می‌بخشیم‌».(29)

بدین ترتیب اکثر دانشمندان روابط بین الملل بر این باورند که «منافع ملی» مفهوم اساسی سیاست خارجی است و این مفهوم در اصل در برگیرنده همه ارزشهای ملی می باشد. از دید روزنا مفهوم منافع ملی، هم در «تحلیل سیاسی» و هم در «رفتار سیاسی » بکار می رود. وی می گوید: « بعنوان یک ابزار تحلیل، منافع ملی وسیله ای است که به شرح، توصیف و یا ارزیابی منشاء و یا بررسی شایستگی سیاست خارجی یک کشور می پردازد، به عنوان یک ابزار رفتار سیاسی، منافع ملی، در توجیه ، تقبیح یا پیشنهاد سیاستها بکار برده می شود، به کلامی دیگر هر دو کاربرد متکی بر آن چیزی است که بیشترین فایده ، را برای جامعه دارد.(30)

گاه واژه منافع ملی به حدی گنگ و مبهم می شود که به آسانی نمی توان رابطه ای میان سیاستگذاریهای دولتها و منافع ملی برقرار کرد. هرچند منافع ملی با قدرت ارتباط مستقیم دارد با این وجود مفاهیم «قدرت» و «منافع» هر دو دارای جنبه های ذهنی و انتزاعی نیرومندی هستند که با ارزشها در آمیخته اند و از این رو دشوار بتوان معیارهای عام و کمیت پذیری، برای سنجش و ارزیابی آنها ارائه داد، گاه ادعا می شود که اصول منافع ملی ثابت و تغییر ناپذیر است و طی یک دوره طولانی حتی با تغییر رژیم ها و نظام حکومتی و دگرگونیهای ارزشی به ندرت دستخوش تغییر می گردند و اگر تغییری مشاهده گردد بسیار ناچیز است.(31)

علی رغم اهمیت والای منافع ملی در فرایند سیاستگذاری خارجی تمامی نخبگان سیاسی به یک شکل و صورت به منافع ملی نمی نگرند دست کم می توان گفت در سطوح مختلف تصمیم گیری در خصوص اولویتها و تقدم و تأخر منافع ملی یکسان نمی اندیشند، یعنی در بررسی منافع ملی، نوعی سلسله مراتب منافع وجود دارد، در ضمن در هر دوره و عصری اولویتهای خاصی از منافع ملی برای دولتها مد نظر است.(32)

برخی عقیده دارند که می توان بر اساس داده های عینی و ملموس و بطور علمی ، منافع ملی یک کشور را طبقه بندی نموده این گروه که علم گرایان نامیده می شوند، مدعی کاربرد علم و بهره وری از کمیت ها در تعیین منافع ملی هستند. در مقابل گروهی دیگر بیشتر به ذهنی بودن منافع اعتقاد دارند و به همین دلیل می کوشند مفهوم منافع ملی را در قلمرو هنر و قریحه و شم سیاسی جستجو کنند.(33)

اختلاف نظر در مورد تعریف و محتوای مفهوم « منافع ملی» را می توان از دیدگاه اندیشمندان زیر نیز دریافت:

مورگنتا با دید سنتی و کلان نسبت به مسائل بین المللی، مفهوم «منافع ملی» را « ستاره راهنمای » ارزیابی مطالعات روابط بین المللی می داند، در حالیکه ریمون آرون1 و پی رینولدز2 ، با همین گرایش فکری به ترتیب منافع ملی را «پوچ و بی ارزش و نامیمون و بی فایده » به حساب می آورند. (34)

علاوه بر موارد فوق اختلاف نظرهایی نیز در مورد چگونگی تعیین منافع ملی یک کشور وجود دارد، که مورگنتا و همفکران او اظهار می دارند که منافع ملی «واقعیت عینی است و اسنایدر و نظریه پردازان تصمیم گیری با دید خردی که نسبت به مطالعات بین المللی دارند، آن را بیانگر «مجموعه ای از ارجحیتهای»‌تصمیم گیرندگان طراز اول هر کشور می دانند.(35)

همانگونه که ملاحظه شد صاحب نظران فوق الذکر و صاحب نظرانی که نام وتعاریفشان به علت پرهیز از تطویل در این مبحث ذکر نگردیده است نتوانسته اند تعریف واحدی از مفهوم منافع ملی بدست دهند. اما علی رغم تفاوت های بارز در تعاریف ارائه شده نقاط مشترکی نیز در بین آنها وجود دارد که می توان بر اساس آنها به طور کلی تعریف نسبتا قابل قبولی به شرح زیر عرضه نمود:

منافع ملی عبارت است از : هدفهای عام و همیشگی ( حفظ تمامیت ارضی، حفظ جان مردم، حفظ سیستم سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ، حفظ حاکمیت و حفظ حیات کشور) است که ملت در راه تحقق آنها فعالیت می کند بنابراین منافع ملی دارای سرشتی نامعین، میزانی از تداوم و ارتباطی با اقدام سیاسی است.(36)

اما اینکه چرا تعریف واحدی از منافع ملی وجود ندارد و علت اختلاف میان نظریه پردازان روابط بین المللی در تعریف مفهوم مذکور چیست، بیشتر به خاطر موارد زیر است:

1ـ اختلاف ارزشی نسبت به مفهوم منافع ملی

2ـ اختلافات بنیادی و روش شناختی در باب درک و تلقی منافع ملی که از دو سطح تحلیل خرد و کلان سرچشمه می گیرد.

3ـ تغییرات حادث از دو صحنه محیط داخلی و خارجی ( بین الملل)

در خاتمه بحث منافع ملی تذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه وابستگی متقابل و روز افزون ملتها و همچنین بروز تعداد معتنابهی از بازیگران فراملی ، ضرورتا باید از اتکای بیش از حد به مفهوم منافع ملی بکاهد. در ضمن اقدام تصمیم گیرندگان بطور فزاینده ای بر مجموعه ای از ملتها استوار است و آنان درک کرده اند که منافع آنها بطور لاینحلی به سعادت و رفاه منطقه، قاره و یا طریق زندگی آنان پیوسته است. بدین ترتیب تصمیمات خود را با عنایت به گسترش جوامع ملی به جوامع فراملی اخذ می کنند. بدیهی است که این گرایشات جهانی بر کاهش سودمندی مفهوم منافع ملی، برای توضیح رفتار بین المللی افزوده است.(37)

عدم کارآیی مفهوم منافع ملی، نسبت به گذشته باعث گردیده تا گروهی از متفکران و نظریه پردازان روابط بین الملل به فکر پیدا کردن جایگزینی برای این مفهوم برآیند . در این اقدام متفکران مزبور به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته اول متفکرانی هستند که به جایگزینی مفهوم منافع فوق ملی به جای منافع ملی می اندیشند دسته دوم اندیشمندانی هستند که مفهوم «مصالح متقابل بشری» را به جای مفهوم منافع ملی پیشنهاد می کنند.(38)

البته بدیهی است که مفهوم منافع ملی هنوز کاملا منسوخ نشده است هرچند که از اهمیت دولت ملی به عنوان یک واحد سیاسی که زمانی ملجا

وفاداریها بود، کاسته شده است اما این جریان کاهش یابنده شاید دهها سال و یا حتی قرنها از پایان کار خود دور باشد. «روزنا» در این مورد می گوید: «بدون شک بازیگران سیاسی ، مفهوم منافع ملی را بطور گسترده ای در تفکرات مربوط به اهداف سیاست خارجی و در اقدمات مربوط به آن بکار خواهند برد بنابراین تا زمانی که این کاربرد ادامه داشته باشد ناظران سیاسی باید قدر منافع ملی را بدانند.(39)

ب )قدمت و پیشینه کاربرد منافع ملی

مفهوم منافع ملی و یا معادل مفهومی آن به ترتیب طی قرون 16 در ایتالیا قرن 17 در انگلستان و قرن 18 در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا به کار گرفته می شده است. واژه های «اراده شاهانه»،«منافع نظام شاهنشاهی» و بالاخره «ملاحظات عالیه کشوری» در قرون فوق الذکر از اسلاف مفهوم منافع ملی بوده اند. این مفهوم که دست آورد تحولاتی است که متعاقب انقلاب صنعتی و دموکراتیک در غرب به وجود آمده با شیوع و گسترش انقلابات ملی 1776 آمریکا و1789 فرانسه، به تدریج رایج شد. بیان «لردپالمرستون»‌نخست وزیر انگلیس در 1865 مبنی بر اینکه ، ما متحد ابدی و یا دشمن ابدی نداریم، بلکه منافع ملی برای ما امری ابدی است و وظیفه ما پیروی از آن است، تبلور چنین فکری است منافع ملی، در زبان سیاستگذاران و دولتمردان اواخر قرن 19 تغییری محتوایی کرد و گرایش آرمانگرایانه ای به خود گرفت. این دیدگاه نسبت به مفهوم منافع ملی که روح آن در تفکر ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده (دهه 1910) می بینیم، بر اساس این مفروضه ذهنی بنا شده است که «هیچ کس از خسران دیگری بهره نمی برد.» البته این برداشت آرمانگرایانه از منافع ملی چندان پایدار نماند و به زودی پدیده پیچیده ای که به ناسیونالیسم اقتصادی معروف است سراسر گیتی را در خود گرفت که اوج آن به واقعیت سخت و بیزار کننده مناقشه جهانی ناشی از بحران بزرگ رکود اقتصادی 1929 انجامید.(40)

به رغم بی اعتبار شدن گرایش آرمانگرایانه ویلسونی منافع ملی و همگونی آنها سیاستمداران و دولتمردان اروپای غربی و افکار عمومی جهت ممانعت از شعله ور شدن جنگ دوم جهانی همچنان متشبث به گرایش همگونی منافع ملی کشورها شده و بر آن تاکید می ورزیدند لکن این تشبث به جایی ره نبرد و سرانجام جنگ دوم جهانی بدست هیتلر آغاز شد و بدینوسیله گرایش ایده آلیستی ویلسونی از منافع ملی از میان رخت بر بست و جای خود را به گرایش «تفاوت و تعارض » منافع ملی داد. این معنا بعد از جنگ دوم جهانی در قالب دو بلوک ایدئولوژیک (سوسیالیستی و سرمایه داری ) متخالف شرق و غرب متجلی گشت و با شروع دوران تشنج زدایی بین دو بلوک شرق و غرب بدون اینکه گرایش تعارض منافع ملی منسوخ شود، گرایش قبلی یعنی همگونی منافع ملی نیز به موازات آن به وجهی پیچیده رخ نمود و نمود خارجی آن نیز رضایت شوروی در پیوستن آلمان شرقی به غربی و تامین منافع ملی اش از این رهگذر بود. علاوه بر آن چه که مطرح شد باید اضافه کرد که مفهوم منافع ملی از لحاظ نظری اولین بار توسط «چالز بیرد» وارد متون تخصصی روابط بین الملل شد. وی در کتاب اندیشه منافع ملی : مطالعه ای تحلیلی در سیاست خارجی آمریکا، منافع ملی را تبلور و جلوه خارجی منافع عمومی در داخل می داند .با این اقدام اولین تلاش در جهت بررسی نظری مفهوم منافع ملی در متون تخصصی روابط بین المللی و سیاست خارجی آغاز گشت . (41)


بررسی موتور با حجم متغیر

یک شرکت تخصصی بدنه و قطعات خودرو به نام شرکت ((می فلاور)) ابداع کرده است که می تواند حجم وضریب کمپرس خود را در حین کارکرد تغییر دهد این طرح کهe3 نام گرفته است هنوز در مراحل آغازین قرار دارد اما یک نمونه تک سیلندر آن مورد آزمایش قرار گرفته تا مشخص شود که آیا این طرح می تواند باعث کاهش مصرف سوخت و آلودگی هوا شود تا در صورت مثبت بودن نتایج به تولید
دسته بندی مکانیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 15 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24
بررسی موتور با حجم متغیر

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

موتور با حجم متغیر

یک شرکت تخصصی بدنه و قطعات خودرو به نام شرکت ((می فلاور)) ابداع کرده است که می تواند حجم وضریب کمپرس خود را در حین کارکرد تغییر دهد . این طرح کهe3 نام گرفته است هنوز در مراحل آغازین قرار دارد اما یک نمونه تک سیلندر آن مورد آزمایش قرار گرفته تا مشخص شود که آیا این طرح می تواند باعث کاهش مصرف سوخت و آلودگی هوا شود تا در صورت مثبت بودن نتایج به تولید نمونه های واقعی اقدام شود .

قابلیت تنظیم حجم و ضریب کمپرس موتور بدان معنی است که موتور می تواند خود را در هر لحظه با نیاز راننده و همچنین شرایط کارکرد خودرو (سرعت کم ؟ بار زیاد و غیره ) تطبیق دهد . کارشناسان شرکن می فلاور اظهار می دارند در شرایط عادی در 95 در صد موارد موتور فقط با بخشی از کل نیروی خود کار می کند و تنها در شرایط خاصی نیاز به تمام نیروی آن وجود دارد .

در موتور های رایج معمولی ، پیستون از طریق شاتون به میل لنگ متصل است و هنگامی که اتاقک احتراق بالای پیستون توسط سوخت و هوا منجر می شود انرژی آزاد شده ناشی از این انفجار پیستون را در کورس خود به سمت پایین می راند و باعث چرخش میل لنگ می شود . یاتاقانی که شاتون را به میل لنگ متصل می کند در زبان انگلیسی با نام «لنتهای بزرگ» (big - end) شناخته می شود . در موتور e3 رابط دیگری هم بین شاتون و میل لنگ وجود دارد و در واقع دو یاتاقان وظیفه تماس شاتون و میل لنگ را انجام می دهند . با تنظیم زاویه این اتصال در هنگام کارکرد موتور ، پیستون می تواند به میل لنگ نزدیک تر شده و یا از آن دورتر شود و با این عمل کورس پیستون ، به طور موثر تغییر می یابد . با این عمل کورس پیستون به طور موثر تغییر می یابد . با اعمال این تنظیم در حرکت رو به پایین پیستون ، حجم سفید سیلندر تغییر می کند ، بنابراین حجم کل موتور نیز کم یا زیاد می شود . در صورت اعمال این تنظیم بر روی حرکت رو به بالای پیستون می توان ضریب کمپرس موتور را نیز تغییر داد . این تنظیم ها با استفاده از ساز و کاری که هنوز جزئیات آن افشا نشده است و از طریق تغییر وضعیت بلوک هایی که بازوهای اهرم را نگه می دارند انجام می گیرد .

ویژگی منحصر بهفرد این طرح آن است که یاتاقان big – end در این موتور ، دیگر از حرکت دایره ای در موتورهای معمولی پیروی نمی کند بلکه مسیر حرکت آن به صورت بیضی است . شرکت می فلاور ادعا می کند مزیت این طرح آن است که سرعت حرکت پیستون در نقطه مرگ بالا (نقطه انفجار) کاهش یافته و در واقع زمان بیشتری را برای احتراق سوخت فراهم می نماید . چنین سیستم اتصالی باعث افزایش اثر اهرمی شاتون بر میل لنگ شده و در نهایت به افزایش گشتاور موتور منجر می شود . همچنین گفته می شود در نتیجه افزایش زمان احتراق سوخت ، انفجار کاملتر بوده و مصرف سوخت به میزان 40 در صد کاهش می یابد ، ضمن این که باعث کاهش 50 در صدی برخی از گازهای خروجی اگزونیز می گردد .

توربو شارژ و نقش آن در تقویت موتور

یکی از مطمئن ترین راهها برای افزایش توان و اسب بخار موتورها افزایش مقدار هوا و سوختی است که در سیلندر آنها می سوزد . برای این منظور افزودن تعداد سیلندر یا بزرگتر کردن هر یک از سیلندرها یکی از روشهاست . اما در بعضی از مواقع این کار امکانپذیر نیست . یک راه دیگر برای افزایش قدرت که ساده تر و با صرفه تر نیز هست استفاده از توربوو شارژر (Turbo charger) در موتور است . توربو شارژر ها می توانند قدرت و اسب بخار موتور را بدون آن که حجم و وزن آن زیاد شود تقویت کنند و این برترین خصوصیتی است که آنها را تا این حد ارزشمند و مهم کرده است .

امروزه هر جا که صحبت از خودروهای پر قدرت مسابقه ای و سوپر اسپرت می شود ، ناگزیر صحبت از توربوشارژرها نیز به میان می آید . زیرا تمامی این خودروهاحتی خودروهای خانوادگی وسدان های پر قدرت نیز از این وسیله برای افزایش توان موتور سود می برند . توربوشارژرها همچنین در اکثر موتورهای دیزل نیز نقش مهمی بازی می کنند.

یک توربوشارژراز دو قسمت اصلی تشکیل شده است : توربین و کمپرسور ، که توسط یک شفت به هم متصل هستند . این کمپرسور اساساً می تواند به طرق مختلفی به حرکت در آید . از جمله از طریق چرخ دنده که در اینحالت سوپر شارژر مکانیکی نامیده می شود.

روش دیگر به حرمت درآوردن کمپرسور ، استفاده از انرژی ذخیره شده در گازهای اگزوز حاصل از احتراق در موتور است که در این حالت سوپر شارژ مکانیکی نامیده می شود.

روش دیگر به حرکتدر آوردن کمپرسور ، استفاده از انرژی ذخیره شدهدر گازهای اگزوز حاصل از احتراق در موتور است که در این حالت به «توربو شارژ » معروف است .

توربو شارژ در حقیقت توربینی است که به وسیله گازهای اگزوز به حرکت در امده و یک کمپرسور گریز از مرکز را که توسط یک شفت به آن لینک شده است می چرخاند . کمپرسور نیز هوا را از مرکز تیغه هایش به داخل کشیده و توسط پره های خود ، در حین چرخش به بیرون پرتاب می کند .

کمپرسور معمولاً بین صافی و منیفولد هوای ورودی به موتور قرار دارد. در حالی که توربین بین منیفولد هوای خروجی موتور و انباره اگزوز قرار می گیرد . تمامی گازهای خروجی موتور (گازهای اگزوز ) از محفظه توربین می گذرد و انبساط این گازهای تحت فشار بر پره های توربین عمل می کند وموجب حرکتدورانی آنها می شود . این گازهای اگزوز را نیز خفه می کند و به این ترتیب در اکثر مورادی نیازی به استفاده از انباره اگزوز نیست .

تنها توانی که در مجموعه توربین و کمپرسور به هدر می رود مربوط به اصطکاک یاتاقانهای شفت است که بسیار ناچیز است . سرعت توربین در توربو شارژرها تا 150 هزار دور در دقیقه (RPM) بالغ می شود که حدوداً 30 بار سریع تر از دور موتور خودرو است . از انجایی که گازهای اگزوز نیز گرم هستند و به صورت تناوبی وارد می شوند دمای توربین بسیار بالا می رود . به منظور به دست آوردن سرعت 150 هاز دور در دقیقه و بالاتر از ان درموتور شارژرها ، شفت توربین باید با دقت بسیار زیادی یاتاقان بندیشود . اغلب یاتاقانهای غلتشی و بلبرینگ ها در چنین سرعتی از هم گسیخته و نابود می شوند . بنابراین اکثر توربو شارژرها از یاتاقانهای لغزشی روغنی استفاده می کنند . این نوع یاتاقانها ، شفت را در لایه نازکی از روغن که دائماً به اطراف آن پمپ می شود نگه می دارند . این عمل دو هدف را تامین می کند :

1- شفت و دیگر اجزای توربو شارژر را خنک نگه می دارد .

2- به شفت اجازه می دهد که بدون ایجاد اصطکاک قابل توجه ، با سرعت زیاد بچرخد .

به طور معمول توربوشارژرها فشار هوا را به اندازه شش تا هشت پوند بر اینچ (Psi) فشرده تر می کنند . از انجا که فشار معمولی اتمسفر (Psi) 7/14 پوند بر اینچ در سطح دریا است ، خواهیم دید که با این روش می توان 50 ر صد بیشتر هوا وارد موتور کرد. بنابراین انتظار خواهیم داشت به قدرت خودرو نیز 50 درصد افزوده شود . البته افزایش بازدهی واقعی بین 30 تا 40 در صد و بسیار قابل توجه است .

یکی از مزایای ارزشمند توربو شارژرها ، کمکی است که در ارتفاعات و مناطق مرتفع ، که غلظت هوا کم است به موتور می کنند . در ارتفاعات موتورهای معمولی دچار کاهش شدید قدرت می شوند ، زیرا برای هر مکش ، پیستون جرم کمتری از هوا را به داخل سیلندر می کشد و حتی در صضورت افزایش مقدار سوخت پاشیده شده به داخل سیلندر نیز به علت فقدان اکسیژن کافی ، احتراق کامل صورت نمی گیرد . بنابراین مساله رقیق بودن هوا موجب کم شدن قدرزت موتور در بلندیها و نقاط با فشار هوای کم می شود که توربو شارژرها با کمپرس کردن و افزایش جرم هوای ورودی به موتور این نقصیه را جبران می کنند .

سیستم سوخت رسانی انژکتوری در خورو متکی بر سنسورهایی است که شاخصهای گوناگونی از جمله مقدار اکسیژنموجود در گاز اگزوز را در خودرو اندازه می گیرد پس در صورت اضافه شدن سیستم توربو به این خودروها ، سیستم سوخت رسان به طور اتوماتیک مقدار سوختی را که باید توسط انژکتور به سیلندر پاشیده شود افزایش می دهد . البته یک توربو شارژر با قدرت تقویت بالا به یک خودرو انژکتوری افزوده شود ،ممکن است سیستم سوخت رسان خودرو قادر به تزریق سوخت کافی به سیلندر ها نباشد . این پدیده از عدم توانایی پمپ سوخت یا انژکتورها جهت انتقال حجم بالای سوخت ناشی می شود . در این موارد باید برای به دست آوردن حداکثر قدرت بازدهی ، سیستم سوخت رسانی نیز با توربو شارژر سازگاری پیدا کند .

تقویت بیش از حد

از آنجا که هوا توسط توربو شارژر تحت فشار قرار می گیرد و سپس در سیلندر نیز توسط پیستون چندین برابر کمپرس می شود خطر ایجاد پدیده ضربه در موتور افزایش می یابد . پدیده ضربه هنگامی بالا رود که سوخت وارد شده قبل از جرقه زدن شمع هادر سیلندر بسوزد . به همین دلیل اغلب خودروهای دارای توربو شارژر نیاز به سوختهای با درجه اکتان بالا دارند . باید دقت شود در صورتی که فشار کمکی توربو شارژر نسبت به موتور خیلی بالا باشد باید تا حدی نسبت تراکم موتور کاهش یابد تا پدیده ضربه رخ ندهد .


مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی

بدون تردید از روزی که بشر خود را شناخته و با دیگر همنوعانش به یک زندگی اجتماعی پرداخته است، همواره یا به جهت حسابگری و یا از روی ناچاری به اطاعت از مجموعه قواعد زندگی تن درداده است خصلت تکلیف پذیر انسان باعث شده است که بشر بتواند نیازمندی ها و خواسته ها و حوادث ناشی از زندگی اجتماعی را به وسیله اطاعت و پیروی از قواعد و مقررات موضوعه بشری برطرف و ح
دسته بندی حقوق
فرمت فایل doc
حجم فایل 152 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 121
مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

پیشگفتار....................................................................................

مقدمه............................................................................................ 1

فصل اول: مجازات و اهداف آن..................................... 2

گفتار اول: مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی 3

گفتار دوم: اهداف مجازات............................................. 6

فصل دوم: حدود....................................................................... 11

گفتار اول: تعریف حد و انواع آن........................... 12

1. انواع حد............................. 17

2. حد تازیانه....................................................................... 17

3. حد سنگسار.......................................................................... 18

4. حد قطع دست....................................................................... 18

گفتار دوم: در بیان احکام حدود از نظر خاصه و عام 18

ضرورت اجرایی حدود و فلسفه آن................................ 20

فایده اجتماعی کیفر حدود............................................. 23

فوریت و عدم تأخیر در حدود............... 24

نتایجی که بر الهی بودن شریعت مرتبت است.. 25

فصل سوم: محاربه......................... 29

گفتار اول: تعریف محاربه................. 30

1. تعریف محاربه و قطع طریق.............. 30

2. تعریف محاربه از دیدگاه امام خمینی.... 31

3. تعریف محاربه و تجدید سلاح لاخافه الناس. 31

4. تعریف محاربه در قانون مجازات اسلامی... 33

گفتار دوم: ارکان جرم محاربه............. 33

رکن مادی جرم:........................... 33

1. رفتار مرتکب.......................... 35

2. وسیله................................ 35

3. موضوع جرم............................ 36

4. نتیجه مجرمانه........................ 36

5. رابطه علیت بین فعل محارب و نتیجه مجرمانه 37

رکن معنوی جرم........................... 37

گفتار سوم: رابطه محاربه با جرایم دیگر... 38

رابطه محاربه با افساد فی الارض........... 38

رابطه محاربه و بغی...................... 40

رابطه محاربه و جرم سیاسی................ 43

رابطه محاربه و سرقت..................... 44

گفتار چهارم:............................ 47

تأثیر انگیزه در محاربه.................. 47

شروع به محاربه.......................... 48

محاربه در مقررات جمهوری اسلامی........... 49

محاربه در حقوق کامن لو.................. 52

فصل چهارم............................... 54

گفتار اول: راه های ثبوت محاربه.......... 55

1. علم قاضی............................. 57

2. اقرار................................ 59

3. بینه................................. 61

گفتار دوم: مراجع صالح برای رسیدگی....... 61

1. دادگاه نظامی......................... 62

2. دادگاه ویژه روحانیت.................. 63

3. دادگاه انقلاب......................... 63

گفتار سوم: علل سقوط محاربه.............. 64

1. مرگ محارب............................ 64

2. توبه................................. 64

3. حق عفو............................... 65

4. جنون و ارتداد........................ 65

5. تأثیر گذشت شاکی خصوصی................ 65

گفتار چهارم: حد محاربه.................. 66

کیفیت اجرای هر یک از مجازات های محاربه.. 69

1. قتل.................................. 69

2. به دارآویختن......................... 70

3. قطع دست و پا......................... 71

4. نفی.................................. 73

نتیجه گیری.............................. 76


منابع و مآخذ

1. نهج البلاغه، سیدرضی

2. حقوق جزایی اسلام، محمودی/ عباسعلی

3. حدود الهی، کریمی/ حسین، چاپ1361

4. منافع حقوق جزای عمومی، ولیدی/ محمد صالح، چاپ1371

5. حقوق جزایی عمومی، اردبیلی/ محمدعلی، چاپ سوم

6. قانون مجازات اسلامی در آینه آراء دیوان، بازگیر/ یدالله، چاپ1378

7. وسایل الشیعه، جلد18

8. کلیات حقوق جزا، محسنی/ مرتضی، چاپ1375

9. حدود و قصاص و دیات، بی حسین قمی/ سید صادق

10. المبسوط فی فقه امامیه، ج8، شیخ طوسی، ناشر مرکز مرتضویه، چاپ1351

11. حقوق جنایی اسلام، صدر/ سید اسماعیل، ترجمه غفوری/ اکبر، چاپ1373

12. تحریرالوسیله، خمینی/ روح الله، جلد2

13. ریاض المصائل، طباطبائی/ سیدعلی

14. شرح لمعه، شهید ثانی، ترجمه محمدی/ ابوالحسن، جلد9

15. جواهر الکلام، جلد41، نجفی/ سیدمحمدحسن

16. المهذب، ابن حرا

17. القواعد الفقیه، بجنوردی، جلد3

18. فقه در اسلام، سنگاچی/ محمد، چاپ سوم

19.فلسفه قانون گذاری در اسلام، صبحی محصصانی

20. المتخلص، بخارایی/ محمد محمدبن نصر، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ1365

21. جزوه آیات الاحکام، گرجی/ ابوالقاسم، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی

22. فصلنامه قسبات، شماره14-15

مقدمه :

اهمیت بحث و شناخت آن:

بدون تردید از روزی که بشر خود را شناخته و با دیگر همنوعانش به یک زندگی اجتماعی پرداخته است، همواره یا به جهت حسابگری و یا از روی ناچاری به اطاعت از مجموعه قواعد زندگی تن درداده است. خصلت تکلیف پذیر انسان باعث شده است که بشر بتواند نیازمندی ها و خواسته ها و حوادث ناشی از زندگی اجتماعی را به وسیله اطاعت و پیروی از قواعد و مقررات موضوعه بشری برطرف و حل و فصل کند. بنابراین باید گفت که لازمه زندگی اجتماعی وجود همین قوانین و مقرراتی است که برای انسان تعیین تکلیف می کند پس جامعه به چنین قواعد و مقرراتی نیاز دارد و باید مجازات‌هایی وجود داشته باشد برای برقراری نظم و امنیت و اجرای عدالت در بین مردم و قواعد و مقرراتی که با حقوق و آزادی ها و شخصیت معنوی افراد در ارتباط است از اهمیت به سزایی برخوردار است و قانونگذار افراد را وادار به رعایت احترام و اطاعت از این مقررات کرده است.

حدود یکی از این قواعد و مقررات است که در بین سایر قوانین جزایی اهمیت زیادی دارد و دارای مصادیق مختلفی می باشد که هدف ما در این خصوص بررسی محاربه و مصادیق آن است تا بتوانیم در این مورد تحقیق و تحلیل بیشتری انجام دهیم و مورد توجه قرار گیرد.

فصل اول

مجازات و اهداف آن


گفتار اول:

مجازات و تقسیم بندی آن در قانون مجازات اسلامی

قانونگذاران برای هر جرمی مجازاتی تعیین کرده اند علی القاعده به تعداد جرایم مندرج در قانون، مجازات وجود دارد. لیکن می توان مجموع این مجازات ها بر اساس معیاری دسته بندی کرده وجوه مشترک هر یک را شناخت. علاوه بر آن، طبقه بندی مجازات ها فایده هایی دارد که اهم آن تعیین صلاحیت دادگاه هاست.

در قانون مجازات اسلامی (ماده12) تقسیم پنج گانه ای از مجازات ها به چشم می خورد که فارق مشترکی وجه تمیز آنها از یکدیگر نیست. ولی این تقسیم بندی چندان بی متناسب هم با وخامت نوع جرم نیست.

نسبت موجود میان مجازات ها و تقسیم آنها به اصلی، تبعی، تتمیمی معیار دیگری برای تقسیم بندی آنهاست. کمااینکه می توان مجازات ها را به تبع حتی که از محکوم علیه سلب و یا ضایع می کند یعنی ماهیت عینی آنها را طبقه بندی کرد و در این صورت مجازات ها به مجازات های بدنی، سالب یا محدودکننده آزادی، مالی، ممنوعیت از اشتغال به کسب یا شغل یا حرفه، سالب حق، مجازات های سالب حیثیت و مجازات‌های محرومیت از خدمات عمومی می شوند.

مجازات های مقرر در قانون مجازات اسلامی به پنج قسم است:

حدود، قصاص، دیات، تعزیرات، مجازات بازدارنده.

عنوان های مذکور هیچگاه بیان شکل خاصی از مجازات ها نیست، بلکه هر یک به مجموعه ای از مجازات ها، اطلاق می شود که در شرع اسلام حکم جداگانه ای برای آن مقرر شده است. برای مثال کیفر تازیانه. ممکن است هم از باب حدود و یا تعزیرات و یا از باب مجازات بازدارنده باشد و همچنین مجازات سالب نفس.

قواعد و قوانینی که اسلام برای پیشگیری از وقوع جرائم منع کرده تا محیط اجتماعی را از نشو و نمای جرم محفوظ نگهدارد و سفارشات مؤکدی که به متضررین از جرم به عفو اصلا ح فرموده تا حس انتقال جویی را در قلب های مسلمانان خاموش گرداند، این نتیجه را می دهد که اجرای احکام کیفری اسلام و نیز حدود درباره مجرمین برای حیات جامعه و صیانت آن از خطر تبهکارانی است که «مرگ» جامعه را سبب می شوند و خدای بزرگ می فرماید: «ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الاباب لعلکم تتقون[1]» یعنی ای خردمندان در حکم قصاص برای حفظ حیات شماست تا مگر از قتل یکدیگر بپرهیزید. از این آیه شریفه استنباط می شود که وقتی مجازات های اسلامی طبق همه شرایط اجرا شود سبب تقوی و پاکیزگی اجتماع و از بین رفتن مفاسد و پلیدی ها می گردد.

همانگونه که اجرای قوانین پیشگیری از وقوع جرم محیط اجتماعی را از مجرم جرائم پاک نگه می دارد که در این باره آیات 147-148 سوره نساء داریم: هیچ کس حق ندارد عمل زشت و جرم واقع شده ای را که کسی مرتکب شده در میان مردم بیان کند و دیگران را از وقوع آن آگاه نماید و کسی که برخلاف این دستور عمل کند محبوب خدا نخواهد بود و هر که را هم خدا دوست نداشته باشد کیفری جز دوزخ نخواهد داشت.

آشکار کردن بدی ها از قبح و زشتی واقعی آنها می کاهد و از این رو دیگران از ارتکاب آنها وحشتی به دل راه نمی دهند همچنان که در رژیم منفور شاهنشاهی دیدیم که نشر اعمال زشت مجرمان در مطبوعات و رسانه های گروهی آن روز وقوع جرائم را زیاد می‌کرد و آمار دادسراهای کشور بر صدق این مدعا گواه است. اعتماد و اطمینان با ذکر بدی ها از میان می رود[2].

در قوانین اسلامی اصالت های انسانی است که ارزش پیدا می کند و از این رو انسان در رابطه با قوانین اسلام نقشی با ارزش و اهمیتی سزا دارد.

بدین جهت شارع مقدس اسلام رابطه افراد انسانی را با چگونگی جرایم و مجازات ها و کیفرها از دیدگاه ارزش گذاری به اصالت انسان ها تعیین و تبیین و تحکیم کرده است، چنان که حتی برای هر یک از افرادی که با قوانین اسلامی سر و کار پیدا می کند. مانند شاکی، متهم، شاهد و قاضی، شرایطی خاص قائل شده است که بدون آن شرایط اجرای قوانین اسلامی صورت پذیر نخواهد بود[3].


گفتار دوم:

اهداف مجازات

بدون تردید، شناخت اهداف مجازات به عنوان یک نهاد سامان یافته قانونی، جز با تشخیص مبنا و علت وضع آن امکان پذیر نیست. زیرا، تحقیق درباره هدف های مجازات با پژوهش در زمینه مبنای مجازات، ارتباط ناگسستنی دارد.

به دیگر سخن، تخییر اهداف مجازات وابسته به تشخیص علت و فلسفه آن است. دست است که بر اثر پیدایش آئین یکتاپرستی و تحول افکار و عقاید بر بیان اندیشه های کیفری اندیشمندان و حقوقدانان و تشکیل مکاتب کیفری، مجازات به عنوان یک نهاد سازمان یافته و با هدف های خاص در کلیه سیستم های کیفری پذیرفته شده، و علیه جرم و تبهکاری به مرحله اجرا گذارده می شود، ولی با این همه مطالعه تاریخ حقوق نشان می دهد که هدف های مجازات در هر عصر و زمانی از دیدگاه دانشمندان و صاحب نظران، یکسان نبوده است.

به طور کلی اندیشمندان و طرفداران مکاتب کیفری حقوق جزا، در بیان اهداف مجازات، برخی سودمندی و فایده اجتماعی را مقصود نهایی مجازات دانسته اند. برخی نیز کیفر را به هدف سزادادن عمل مجرمانه و تأمین عدالت کیفری و عده ای هم اصلاح اخلاقی مجرم را، هدف مجازات ذکر کرده اند.

اندیشمندان متأخر حقوق کیفری نیز، هدف مجازات را دفاع جامعه در مقابل حالت خطرناک مجرمان معرفی کرده اند. ولی علیرغم این اختلاف عقاید و اندیشه های کیفری، هر یک از اهداف و اندیشه های کیفری فوق الذکر، با وجود محاسنی که دارند مصون از انتقاد نمی توانند باشند. با این همه عقل سلیم حکم می کند که، نهاد مجازات را واجد هدف های گوناگونی بدانیم، در این رابطه مجازات را وسیله ای برای حفظ حقوق افراد و دفاع از ارزش های معتبر جامعه معرفی کنیم.

با مطالعه منابع و مقررات کیفری اسلام و با توجه به مبنای تقسیم بندی مجازات های اسلامی به خوبی این نتیجه به دست می آید که هدف از اعمال مجازات های اسلامی، تنها برای سزادادن مجرم و یا تشفی خاطر مجنی علیه یا اولیای دم نیست.

هدف از کیفرهای اسلامی، پاسداری از ارزش ها و نیاز مردم و حفظ مصالح جامعه و تأدیب و اصلاح اخلاقی مجرم و به وجود آوردن جامعه اسلامی سالم است. بر این مبنا هر یک از انواع مجازات های اسلامی، متکفل تحقق بخشیدن به یک یا چند از اهداف مورد نظر قانونگذار اسلامی است.

قدیمی ترین هدف مجازات، سزای مرتکب جرم یا فرد خاطی است. مفهوم حقوقی سزادادن هر چند از معنی لغوی آن ریشه گرفته و به تحمیل آزار بر مجرم به تلافی ارتکاب جرم اطلاق می شود. ولی در عصر ما و از زمان نهادی شدن مجازات ها در نظام‌های کیفری، سزادادن به عنوان روش مقابله با بزهکاری مورد توجه قانونگذار قرار گرفته است.

از این دیدگاه، سزادادن اثر وضع و مکافات ستمی است که مجرم مرتکب آن شده است و در حقیقت مجرم با ارتکاب عمل مجرمانه اش، سزاوار کیفر است.

سزادادن از نظر حقوق موضوعه عبارت است از: تنبیه یا ایراد صدمه ای است که به حکم قانون و متناسب با جرم، از طرف جامعه نسبت به جسم و جان مجرم تحمیل می شود.

بیگمان، سزای مجرم به تلافی ارتکاب عمل مجرمانه از طرف جامعه فی نفسه عمل خوب و پسندیده ای است. و نباید آن را راه حل دائمی مقابله با جرم تلقی کرد ولی از آن جهت که اجرای آن وسیله ای برای حفظ ارزش های اجتماعی و یک عامل بازدارنده برای استعدادهای بزهکارانه محسوب می شود، لذا قدرت ترساننده مجازات، همواره مورد توجه قانونگذاران قرار گرفته است.

این هدف مجازات از طرف دانشمندان طرفدار مکتب حقوق جزا، با تکیه بر تأثیربخشی عوامل محیطی و طرح مسأله جبر علمی (رترمینیسم) مورد انتقاد قرار گرفته است.

فایده اجتماعی مجازات اصلاح اخلاق مجرم، اقامه عدالت در دادگستری از دیگر اهداف مجازات ها هستند که در اینجا از ذکر آنها خودداری می کنیم.

قبلاً گفتیم که مجازات های پنج گانه حدود، قصاص، دیات، تعزیرات و بازدارنده داریم، که از نظر شدت و ضعف آنها بستگی به یکدیگر و مقایسه آن با طبقه بندی مجازات ها در قانون مجازت عمومی، از لحاظ شدت مجازت ها ملاحظه می شود که نویسندگان قانون مجازات اسلامی بر خلاف رویه گذشته تدوین کنندگان قانون مجازات عمومی متناسب، سیستم کیفری اسلام، مجازات ها را از نظر شدت و سنگینی کیفر تقسیم بندی کرده اند.

این امر به اعتبار طبیعت قضایی جرم و با توجه به آثار و ضرر و زیان آنها برای نظم عمومی یا برای متضرر از جرم یا به تعبیر دیگر به لحاظ حیثیت عمومی یا خصوصی جرم صورت گرفته است.

پس ملاک این طبقه بندی را به لحاظ شدت و سنگینی صدمات، لطمات و ضرر و زیان ناشی از ارتکاب جرم برای حقوق و آزادی های فردی و یا اخلال در نظم و امنیت و آسایش عمومی قرار داده اند. مثلاً کیفر حدود برای مقابله با جرایمی که حیثیت عمومی آنها در حقوق کیفری اسلام در درجه اول مورد اهمیت می باشد و از آن به «حق الله» تعبیر می شود، قانونگذاری شده است.

برعکس کیفر قصاص نفس یا عضو، برای مقابله با قتل و جراحات عمدی است، که حیثیت خصوصی آنها حائز اهمیت بیشتری است، و از آن به «حق الناس» یاد می شود. همین طور مجازات های تعزیری که برای حفظ نظم و جلوگیری از ارتکاب جرم، حیثیت عمومی آنها مورد عنایت قانونگذار است. در پاره ای اوقات، قانونگذار برای جلوگیری از وقوع جرم و حفظ حقوق خصوصی اشخاص برخی از جرایم را که واجد و حیثیت عمومی و خصوصی یا جنبه های حق الله و حق الناس هستند، در طبقه بندی خاصی قرار داده است[4].

یکی از مجازات های اسلامی کیفر حد است که موضوع این تحقیق یکی از مصادیق آن می باشد. حدود الهی یکی از مجازت های اسلامی است که اجرای آن وظیفه حاکم و حکومت است در نتیجه نظرات سایر فقها نمی تواند مدنظر قرار گیرد زیرا اجرای حدود و مجازات ها وظیفه آنها نیست، اجرای حدود نه تنها به عهده افراد نیست که بر عهده قاضی هم نیست بلکه مختص حکومت است و منصب حکومت غیر از منصب قضا است و نیز کیفری است که به اثبات آن و نه اسقاط آن به دست همگان است تنها در بعضی از بخش ها توسط امام قابل عفو است[5].

اکنون می خواهیم به بحث تفضیلی در خصوص حدود و معنای لغوی و اصلاحی آن و دیگر مصادیق آن در فصل بعدی به طور مشروح بپردازیم.

فصل دوم

حدود

گفتار اول:

حدود الهی

تعریف حد و انواع آن:

حدود جمع حد است و حد در لغت به دو معنی آمده است، یکی به معنی فاصله افکندن میان دو شیء که به نحوی مانع اختلاط آن دو با یکدیگر می شود. اگر فاصله افکندن و مرز بین اشیاء را حد گویند از این نظر است که جلوی اختلاط آن دو با یکدیگر یا تجاوز یکی بر دیگری است. معنای دیگر حد- یعنی منع و جلوگیری کردن است اگر دربان و زندانیان را داد می گویند به خاطر این است که اجرای آن مرتکب را از جرم و تکرار جرم «منع» می کند و دیگران نیز از ارتکاب جرم منع می شوند. بنابراین معنی اصلی حد در لغت همان معنی اصلی یعنی جلوگیری کردن است. اما فقه می گوید از همین مبنای منع و جلوگیری کردن ریشه گرفته است.[6]

در تعریف دیگر می توان گفت که حد به معنی حایل کردن میان دو چیز است و کنایه از انتها، کرانه، یا مرز شیء است.

طبق ماده 13 قانون مجازات اسلامی: «حد به مجازاتی گفته می شود که نوع و میزان و کیفیت آن در شرع تعیین شده است. این تعریف نه جامع است و نه مانع، زیرا برای قصاص و دیه نیز عقوبت هایی معین شده اند ولی به آنها حد گفته نمی شود.

وصف معین بودن برای این قبیل مجازات ها به دلیل در کتاب های فقهی به کار برده شد که آن را در مقابل تعزیر که گفته می شود نوع و مقررات آن در شرع تعیین نشده قرار دهند. لیکن، به استناد احادیثی که از شیعه امامیه نقل شده در پاره ای از جرایم میزان و مقدار تعزیر معین شده است[7].

به علاه در طبیعت قضایی حدود، نوعی سخت گیری توأم با شدت عمل نهفته است تا با اجرای آن منع از تکرار جرم شود. عملاً قانونگذار از خود، جرائم مستلزم حد را از منابع شرعی استنباط و به صورت ضوابط قانونی اعلام می نماید تا در دادگاه ها مورد حکم و اجرا قرار گیرند.

در قوانین اسلامی علاوه بر همه جهات انعطاف آمیز و احکامات و زمینه های پر رأفتی که برای آزادی انسان پیش بینی شده قانونی نیز وجود دارد که هدف از وضع و تشریع آن کمک و همراهی هر چه بیشتر به انسان ها و احترام و اصالت های انسانی آنهاست. این قانون که در زمینه های یاد شده نیست به قوانین دیگر جلوه خاصی دارد کلاً به خاطر آن است که حتی المقدور از مجازات مجرمین خودداری شود و در عوض، فرصتی رد اختیار آنان قرار گیرد که دیگر با فراغت و آسودگی به تزکیه اخلاق و اصلاح و خودسازی بپردازند و آنگاه به جای آنکه به عنوان یک مجرم در جامعه خود رسوا و مطرود گردند امکانات لازم را پیدا کنند تا به صورت فردی مفید و منزه و سازنده در جامعه خویش به سر برند.

این اصل اسلامی که ارتباط با قاضی و قضات دارد از حدیث نبوی معروف «ادرئو الحدود بالشبهات» استخراج گردیده و با همان نام مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس این قانون قاضی اسلام ممکن است که به محض ایجاد کمترین شبهه ای از جانب مجرم فوراً حدود الهی را تعلیق کند و از کیفر مجرم چشم پوشی نماید از این طریق ساده به همین سهولت و آسانی وسیله آزادی مجرم را فراهم آورد و به او یکبار دیگر فرصت اصلاح شدن و انسان شدن بدهد این خود زمینه ای است برای آزادی انسان و ارج گذاری به اصالت های انسانی او[8].

حدود در اصطلاح جزایی یعنی مجازاتی که برای نوع خاصی از جرائم خداوند متعال معین کرده است مانند قطع دست برای سارق و صد تازیانه برای زناکار (مرد بی زن یا زن بی شوهر). جرائمی که برای آنها در قرآن حد تعیین شده عبارتست از سرقت، محاربه با خدا و افساد در زمین، زنا و قذف[9].

در قبال حد تعزیر است که در لغت به معنای تأدیب است و در فقه مجازات یا اهانتی است که غالباً مقررات را شارع معین نکرده است. دلیل وجود جد تعزییر و سنت است و اجماع و شرح و تفسیر آن در آیات و روایات فراوان است چون افراد و مصادیق آن فراوان است. اندازه حد در تمام افراد و مصادیق آن همان طوری که اشاره شد در شرع معین گردیده ولی در مورد تعزیر اصل در آن عدم تعیین است به روایاتی رسیده که در پاره ای از موارد اندازه و مقدار تعزیر معین گردیده ولی در مورد تعزیر، اصل در آن عدم تعیین است. روایاتی رسیده که در پاره ای از موارد اندازه و مقدار تعزیر نیز معین گردیده که شامل 5 مورد است:

1- مجازات کسی که روز ماه رمضان با همسر خود نزدیکی کند 25 تازیانه.

2- ….

3- هر دو مردی که لخت زیر یک روپوش خوابیده باشند سی تا99 تازیانه به عقیده برخی تعزیر می شوند.


تحقیق: تاسیسات فاضلاب

سپتیک تانکها مخازن بدون نشتی هستند که فاضلاب را در خود نگهداری کرده و موجب تجزیه آنها بوسیله باکتریها می شوند
دسته بندی مکانیک
فرمت فایل doc
حجم فایل 20 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 38
تحقیق: تاسیسات فاضلاب

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

عنوان تحقیق :تأسیسات فاضلاب

فهرست مطالب

عنوان صفحه

تقدیر و تشکر

لوله ها و اتصالات 1

سیستم های تخلیه فاضلاب 2

چاهها و سپتینک تانکها 3

تعیین محل مسدود لوله فاضلاب 9

باز کردن فاضلاب نقاط مصرف 10

استفاده از شیلنگ 12

لوله باز کن برقی 13

پیاده و سوار کردن توالت های دیواری 14

رفع آبهای سطحی 16

انواع ناودانهای رایج در ایران 17

محاسبه ناودانها و کفشورها 20

تهویه وسایل بهداشتی و فاضلاب ساختمان 23

آموزش گرما 26

سپتینک تانکها 38


سپتیک تانکها:

سپتیک تانکها مخازن بدون نشتی هستند که فاضلاب را در خود نگهداری کرده و موجب تجزیه آنها بوسیله باکتریها می شوند.

سپتیک تانکها بر خلاف چاهها بر روی فاضلاب عمل کرده و وسایل بهداشتی تری برای دفع فاضلاب محسوب می شوند. ساختمان و نصب سپتیک تانکها را بایستی با توجه به مقررات شهری انجام داد.

فاضلاب از طریق مجرای خروجی از منزل به سپتیک تانک داخل می شود در تانک مواد سنگین تر به ته آن نشست کرده و در آنجا تحت عمل باکتریها بحالت مایع در می آیند. مایعات از سپتیک تانکها خارج شده و از طریق مقسم ها به ناطقه تخلیه یا گودال جذب وارد می شوند در این جا فاضلاب جذب زمین می شوند.

طرز ساختن سپتیک تانکها:

سپتیک تانکها طوری ساخته می شوند که دارای یک ورودی و یک خروجی هستند محل نصب خروجی همیشه پائین تر از ورودی است تا از برگشتن فاضلاب بداخل جلوگیری بعمل آید . برای نظافت تناوبی تانک دریجه بر روی آن تعبیه شده است.

بعضی از عواملی را که بایستی در نصب یک سپتیک تانک و ساختن منطقه تخلیه در نظر داشت عبارتند از:

1-مقدار فاضلاب که بایستنی دفع شود.

2-خصوصیات زمین محل از نظر جذب آب .

3-شیب زمین برای ساختن و نصب سپتیک تانکها توصیه می شود به افراد یا موسساتی مراجعه کنیم که در این امر تخصص داشته و به مقررات شهری مربوط به این مورد آشنایی داشته باشند.

لوله ها و اتصالات :

برای سیستم های آبرسانی و فاضلاب منازل لوله های گوناگون و در کیفیت ها مختلفی وجود دارند و هر یک از این انواع مزایا و نواقص خاص خود را داراست.

برای انتخاب بهترین لوله ،آشنایی با انواع مختلف آن و هم چنین اتصالات و رابط های مختلف ضروری می باشد در لوله کشی منازل از چندین نوع لوله استفاده می شوند که در این نوع عبارتند از:لوله چدنی –لوله برنجی و فولادی-لوله مسی-لوله پلاستیکی.

لوله چدنی:

از لوله چدنی معمولا در سیستم فاضلاب منزل در محل مجرای اصلی و لوله هوا گیر اصلی استفاده می شود این نوع لوله گاهی در خطوط افقی فاضلاب نیز بکار برده می شوند.

لوله چدنی از آنجا که دوام فوق العاده زیادی را داراست برای لوله کشی در زیر زمین بسیار مناسب است اما بهرحال خیلی سنگین بوده و نصب آن نیز وقت گیر است.


سیستم های تخلیه یا فاضلاب :

سیستم فاضلاب منزل ،آب آلوده و مصرفی را از خانه دور ساخته و آنرا در فاضلاب عمومی یا چاه و یا سپتیک تانک خصوصی منزل تخلیه می کند.جریان فاضلاب صرفا بعلت فشار ناشی از ثقل زمین یا وزن آب صورت می گیرد.

سیستم فاضلاب از سیستم آب رسانی کاملا جدا است تا از آلودگی آب تازه شما جلوگیری بعمل آید اما بهر صورت مواردی هستند که احتمال آلودگی در آنها وجود دارد . این موارد به ارتباط بینی موسوم بوده و در فوق شرح داده شده اند.

در سیستم فاضلاب خانه ،آب و کثافات از محل وسایل مصرفی و آبریزگاه ها و از طریق لوله های فاضلاب فرعی بطرف لوله اصلی فاضلاب حرکت می کنند. لوله اصلی فاضلاب به مجرای تخلیه متصل می شود که فاضلاب از طریق آن خانه را ترک می کند. دریچه های درب دارای (سه راهی درب دار) هستند که معمولا در یکطرف هر خط افقی فاضلاب وجود دارند از محل این راه بازکن ها می توان در مواقع بند شدن فاضلاب به باز کردن آن مبادرت نمود.

هر وسیله مصرف آب به یک لوله هوا گیری وصل شده است که این به نوبه خود به یک هوا گیر پشت بام متصل است هواگیر اصلی خود ادامه قسمت بالای لوله فاضلاب اصلی است و بهمه توالت های خانه متصل می باشد . هوا گیر های به وسایل مصرف آب دیگر وصل هستند .هوا گیر ها گازهای فاضلاب را خارج ساخته و موجب می گردند که سیستم تخلیه منزل فشاری معادل فشار فضای آزاد داشته باشد.

برای جلوگیری از خروج یا تخلیه آب از تله ها یا سیفونهای آبی مربوط به وسایل مصرف آب فشار لوله های فاضلاب بایستی با فشار هوای آزاد برابر باشد. آبیکه که در هر کدام از این تله ها وجود دارد موجب انسداد مسیر فاضلاب شده و از عبور گاز فاضلاب یا باکتریها به داخل خانه جلوگیری می کند.

چاهها و سپتیک تانکها :

چاهها و سپتیک تانکها جزو سیستم خای دفع کثافات خصوصی منازل محسوب می شوند و از آنها در منازلی استفاده می شوند که به سیستم فاضلاب عمومی متصل نیستند.

چاهها چیزی جز مخزنی برای فاضلاب خام منازل نیستند و طبعا در آنها هیچگونه پیش بینی خاصی برای تجزیه فاضلاب نشده است و در چاهها فاضلاب صرفا به زمین های اطراف نفوذ کرده و دفع می شود.

چاهها جز سیستم های غیر بهداشتی محسوب می شوند زیرا فاقد هر گونه وسیله تجزیه فاضلاب هستند وقتی این چاهها در مجاوری یک منبع آب قرار گرفته باشند ،احتمال آلودگی منبع وجود خواهد داشت.

در صورتیکه منزل شما به چاه فاضلاب مجهز باشد است آنرا زود به زود تخلیه کنید . برای تجزیه و جذب بهتر فاضلاب مواد مایع کننده تجاری خاصی وجود دارند که می توان آنها را خریداری نموده و بداخل چاه ریخت.

لوله چدنی در دو نوع سبک و سنگین وجود دادرد. این لوله ها بدو نوع ساخته می شوند.

1-طوقه دار 2-بی طوقه

لوله چدنی طوقه دار را می توان له صورت یک سر طوقه ابی یا دو سر طوقه ای خریداری کرد .چنانچه لوله دو سر طوقه ای در دسترس بوده و خریداری شود برای طول های کوتاه مفید خواهد بود زیرا وقتی این لوله به دو قسمت بریده شود هر دو قسمت یک سر طوقه دار یا گشاد را خواهند داشت.

لوله چدنی طوقه دار یا بی طوقه معمولا در دو قطر 5تا10 سانتی متری و طولهای 5/1 متر تا سه متر وجود دارد برای لوله های چدنی طوقه دار رابطه ها و اتصالات زیر وجود دارند.

1-زانویی 90درجه 2- سه راهی با دهانه های هم قطر که از آن برای اتصال سه لوله یا دولوله ویک درپوش راه بازکنی استفاده می شود .3-دو راهی Y شکل که از آن برای اتصال سه لوله یا دو لوله همراه با یک در پوش راه باز کنی استفاده می شود .4- سه راهی با یک دهانه باریک که برای ارتباط لوله های فرعی فاضلاب به لوله های اصلی فاضلاب به کار می رود .

برای لوله های چدنی بی طوقه رابط ها و اتصالات زیر وجود دارند.

5- زانوئی 90 درجه 6-زانوئی 45 درجه 7- سه راهی با دهانه های هم قطر که برای اتصال سه لوله و یا اتصال سه لوله و یک درپوش راه باز کنی به کار می رود .8- دو راهی Y شکل که برای اتصال سه لوله و یه اتصال سه لوله و یک درپوش راه باز کنی به کار می رود.

لوله مسی:

لوله مسی در هر دو قسمت آب رسانی و فاضلاب منزل قابل استفاده است . دوام لوله مسی از لوله های برنجی و یا فو.لادی بیشتر بوده و در برابر عوامل خورنده مقاوم می باشد وهمچنین مار با آن بسیارآسانتر است.

از لوله مسی در آبرسانی منزل غالباً به هر دو منظور تامین آب سرد وگرم وهمچنین خطوط منشعب به نقاط مصرف استفاده می شود.در سیستم فاضلاب می توان از لوله مسی درلوله اصلی فاضلاب، لوله های افقی ولوله های هواگیراستفاده نمود.

لوله مسی در انواع سخت ونرم یا قابل انعطاف وجود دارد.

لوله مسی سخت در سه ضخامت وجود دارد1-نوعM-جدار نازک 2-نوعLجدار متوسط3-نوعKجدار ضخیم

لوله مسی نرم در دو ضخامت وجود دارد :1-نوعLجدار متوسط 2-نوعKجدار ضخیم

لوله های سخت ونرم هردو در قطرهای3/8تا3اینچ وجود دارند.برای لوله سخت از رابطها واتصالات لحیم شدنی استفاده می شود.

برای لوله نرم می توان از رابطهای لحیم شونده یا انواع فشاری(مهره،ماسوره،ممک وغیره)یا لب برگشته استفاده نمود.

برای لوله های مسی سخت ولوله های مسی نرم رابط های لحیم شونده ذیل قابل استفاده اند.

5- سه راهی با ورودی اضافی در پهلوی که برای اتصال سه لوله هم هم قط با یک لوله با قطر باریکتر به کار می رود.

2-زانویی 90درجه6-ادابتور لوله چدنی که برای اتصال لوله مسی به لوله چدنی به کار میرود.

3-زانویی 45درجه7-ادابتورلوله فولادی که برای اتصال لوله مسی به لوله چدنی به کار میرود.

4-دوراهی Yشکل 45درجه که از آن برای اتصال سه لوله یا اتصال دو لوله ویک راه باز کنی استفاده می شود

8-فلانچ که برای اتصال توالت فرنگی به سیستم فاضلاب به کار می رود 1-سه راهی که برای اتصال سه لوله به کار می رود.

برای لوله های مسی نرم می توان از رابطهای لبه برگشته و فشاری ذیل استفاده کرد.

1-سه راهی برای اتصال سه لوله بهم2-زانویی90درجه3-ادابتور نر4-ادابتور ماده که برای اتصال لوله مسی به لوله فولادی به کار می روند5-مهره ماسوره یک رابط سه تکه مخصوص است که از آن برای ارتباط دولوله استفاده می شود. مهره ماسوره برای ارتباط لوله هایی به کار می رود که احتیاج به باز وبست کردن متناوب آنها داریم.برای مثال می توان نقطه اتصال لوله ویا سایر وسایل آبی دیگری را ذکر نمود.

درهنگام تعویض یک لوله ویا افزودن یک انشعاب جدید بایستی از مهره ماسوره در محل استفاده شود بکمک این رابطها میتوان قسمتی از یک لوله را بدون باز کردن تمام لوله های دیگر از محل خارج ساخت.

تعیین محل مسدود لوله فاضلاب:

در هر نقطه از سیستم فاضلاب منزل احتمال انسداد یا بستگی وجود دارد.

برای تعیین محل این انسداد از نقطه وقوع آن در خط فاضلاب اصلی یا فاضلاب یک وسیله مصرف خاص می توان آزمایش ساده ای را انجام دهید. روش باز کردن گیر در سیستم اصلی فاضلاب با رفع گیر درفاضلاب یک نقطه مصرف تفاوت دارد از این رو تعیین محل گیر حائز اهمیت است.

1-شیر آب رادر محل همه دستشویی ها ،ظرفشوییها،وانهاو دوشها باز کنید واز تخلیه آب بوسیله لوله فاضلاب هر یک از این وسایل اطمینان حاصل نمایید.

در صورتیکه آب از بیش از دو یا چند نقطه مصرف تخلیه نشود گیر یا راهبندان در محل خط اصلی فاضلاب است .در این صورت به قسمت زیر که مربوط به باز کردن خط اصلی فاضلاب می باشد مراجعه می نماییم .

اگر آب تنها از یک نقطه مصرف تخلیه نمی شودگیر در محل فاضلاب خاص آن وسیله است که بصورت زیر عمل می کنیم.

باز کردن فاضلاب نقاط مصرف:

هر نقطه مصرف آب در منزل شما دارای یک فاضلاب مخصوص به خود است که آنرا به فاضلاب اصلی مرتبط می سازد .گرفتگی مجرا می تواند در هر قسمتی از فاضلاب اتفاق بیفتد برای رفع گرفتگی کار را با پاک کردن مسدود کننده 1-از صافی شروع می کنیم.

اگر دستشویی یا هر نقطه مصرف آب دیگر شما به مسدود کننده جریان آب مجهز باشد به مبحث پاک کردن صافی شروع کنید.

باز کردن مجرای فاضلاب اصلی تعیین محل انسداد:

سیستم فاضلاب اصلی منزل شما دارای یک یا چند نقطه راه باز کن است که از آنجا می توان به فاضلاب دسترسی پیدا کرده و گیر آنرا رفع نمود.

برای تعیین تعداد نقاط را باز کن 1-سیستم فاضلاب را بازرسی می کنیم .اگر فاضلاب تنها دارای یک راه باز کن است کار را بایستی از آن نقطه شروع کرد.

اگر فاضلاب منزل دارای 2 یا چند راه باز کن باشد برای آنکه بدانیم از کدام یک از این نقاط بایستی به رفع گرفتگی مبادرت نماید لازمست ابتدا محل گرفتگی را تعیین می کنیم.

برای تعیین محل گرفتگی از راه بازکن نزدیک به فاضلاب خروجی ساختمان شروع بکار می کنیم.

1-یک سطل را در زیر در پوش راه باز کن قرار می دهیم و به کمک یک آچار در پوش را شل می کنیم . اگر از اطراف در پوش آب بخارج نشت کرد گیر گیر بین این نقطه و مجرای فاضلاب خروجی ساختمان واقع است.

در این صورت محل مسدود را از دریچه باز دید به بالا را چک می کنیم.

اگر از اطراف در پوش آب بیرون نزد در پوش را محکم کرده و مرحله 1 را از محل در پوش راه باز کن بعدی که به نقاط مصرف نزدیک است تکرار می کنیم.

استفاده از شیلنگ :

1-سطحی را در زیر در پوش قرار می دهیم و به کمک یک آچار در پوش را باز می کنیم صبر کرده که همه آب از محل در پوش خارج شود.

2-شیلنگ را آنقدر بداخل سوراخ فرو می کنیم تا محل گرفتگی احساس شود.

3-در اطراف محل دخول شیلنگ چند تکه پارچه خیش را طوری قرار می دهید که سوراخ بکلی بسته شود.

4-در حالیکه شیلنگ را بداخل فشار می دهید آب را کمی باز کنید وقتی گیر شروع بحرکت نمود فشار آب را بیشتر کنید . در صورتیکه گیر مرتفع نشد آب را می بندیم شیلنگ را خارج ساخته و به مرحله دوم که به نحوه رفع گیر بوسیله لوله باز کن دستی مربوط می شود مورد بحث قرار می دهیم.

5-پس از رفع گیر شیلنگ را له عقب و جلو حرکت داده تا همه فضولات از جداره لوله کنده شده و شسته شود.

6-آب را بسته و شیلنگ را از فاضلاب خارج می کنیم.

استفاده از لوله باز کن برقی:

در صورتیکه نتوانم گرفتگی مجرای خارجی فاضلاب را به کمک شیلنگ یا لوله باز کن مرتفع کنید احتمال دارد که گرفتگی بوسیله یک عامل عادی مثلا ریشه درختان بوجود آمده باشد.

برای برطرف نمودن این گونه گرفتگی های بزرگ به یک لوله باز کن برقی احتیاج می باشد که آنرا یا می توان کرایه کرد یا می توان از بازار خریداری نمود.

لوله باز کن برقی تشکیل یافته از یک تیغه قابل انعطاف با دندانه های تیز که قادرند ریشه درختان را ببرند.

وقتی یک لوله باز کن خریداری می شد باید مواظب باشیم که دستور کار همراه داشته باشد.

پیاده و سواره کردن توالت های دیواری:

ابزار مورد نیاز جهت این کار

1-کاردک

2-آچار فرانسه

3-واشر فلانچی

4-واشر لوله آب

5-ابر یا پارچه

پیاده کردن توالت دیواری:

1-آب را می بندیم.

2-دری را از روی مخزن برداشته و آنرا بدقت در جای امنی قرار می دهیم.

3-سیفون را می کشیم ،به کمک یک ابر آب مخزن و کاسه را خشک می کنیم.

4-مهره ها و واشر ها را باز کرده درپوش و نشیمنگاه را بر می داریم.

5-دو مهره قفلی که دارنده شل کرده و لوله آب را باز می کنیم.

6-در پوش ها را بدقت بر می داریم.

7-در حالیکه توالت را نگهداشته ایم مهره ها و واشر ها را با آچار باز می کنیم. توالت را از روی دیوار دور ساخته و آنرا در محلی امن قرار می دهیم.

نصب توالت دیواری:

1-به کمک کاردک واشر کهنه را از فلانج می کنیم .

2-اگر قصد نصب توالت قبلی را داشته باشیم واشر کهنه را از سوراخ می کنیم.

3-واشر را بروی سوراخ فلانج قرار می دهیم و آنرا با فشار در محل خود نصب می کنیم.

4-توالت را بدقت بر روی پیچ هایی که باز کردایم قرار می دهیم.مهره ها و واشر ها را با آچار محکم می کنیم. مهره ها بیش از حد لازم سفت نمی کنیم و کلاهک ها را بر روی مهره ها نصب می کنیم.

5-لوله را در محل استقرار خود خود قرار داده.

6-در حالیکه لوله را در این محل نگهداشته دو مهره قفلی را با آچار سفت خواهیم کرد. نشیمنگاه و در پوش را نصب کرده و واشر ها و مهره ها را می بندیم.

دفع آبهای سطحی

دفع آبهای سطحی از محوطه و حیاط ساختمانها و نیز دفع آب بارای پشت بام ها بوسیله ناودان نیز بخشی دیگر از مباحث مربوط به فاضلاب را تشکیل می دهد.

در طرح ناودانها و انتخاب محل آنها باید دقت کافی بعمل آورد و بخصوص شکل ومحل ناودانهای روکار با نمای ساختمان مناسب باشد.